eitaa logo
💓نبض عشق💓
2.4هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
مینویسم ازعشق بین زوج ها❤ مینویسم ازمحبت هایی که‌اساسش عشق به خداست غفلت ازمن بچه مذهبی ست که نگذاشتم دیده شوم کسی 💖عشق‌های‌آسمانی‌ماراندیده‌مینویسم‌تابدانندعشق‌اصلی‌مال‌مابچه‌مذهبی هاست نه آن‌عشق‌های‌پوچ‌خیابانی @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
صد گره افتاده در کارم؛ چه کردم با خودم!؟ بد گرفتارم! گرفتارم! چه کردم با خودم!؟ در گلویم بغض درگیر است با آهِ مدام شاهدِ لحظاتِ دشوارم؛ چه کردم با خودم!؟ سال ها بازیچهٔ نفْس ِ طلبکارم شدم من به خود خیلی بدهکارم؛ چه کردم با خودم!؟ حالِ ایمانم مساعد نیست! تقوایم چه شد؟! سنگ شد قلبِ وفادارم؛ چه کردم با خودم!؟ اشکِ چشمانم چه شد؟! شوقِ مناجاتم کجاست؟! رفت لذت های سرشارم؛ چه کردم با خودم!؟ در سرم می پرورانم "حبّ دنیا" را مدام در "فنا" افتاده افکارم؛ چه کردم با خودم!؟ ای خدا عفو و گذشت و رأفت و صبرم چه شد؟! داشت رنگی از تو رفتارم؛ چه کردم با خودم!؟ داشت دستم ذکرِ تسبیحِ تو را؛ یادش بخیر... باب میلت نیست کردارم؛ چه کردم با خودم!؟ غفلتی سنگین به روی سینه ام افتاده است مانده زیرِ تلّ آوارم؛ چه کردم با خودم!؟ همدم ِ شیطان شدم! من که برایم سخت بود- لحظه ای چشم از تو بردارم!...چه کردم با خودم!؟ کوله بارم کاش خالی میشد از کوهِ گناه خسته از عصیانِ بسیارم؛ چه کردم با خودم!؟ باز هم با توبه و شرمنده برگشتم خدا خوب میدانم گنهکارم! چه کردم با خودم... دستهایم را گرفتی، گفتی: از پیشم نرو... من که خیلی دوستت دارم! چه کردی با خودت!؟
گاهی بیا زبان مرا وا کن و برو طبع مرا به شعر شکوفا کن و برو رویت نشد عزیزم اگر آشتی کنی باشد؛ بیا سراغم و دعوا کن و برو! این درد سالیان دراز سکوت را حتی به یک سلام مداوا کن و برو حتی به اخم هم شده چیزی به من بگو حتی به اشک، بغض مرا وا کن و برو! پاییز را که پخش شده در حیاطمان با چشم‌های خیس تماشا کن و برو در پیش روی آینهٔ بختمان بایست خود را دوباره در دل من جا کن و برو در زیر سقف چوبی و آرام شعر من بد بگذران دمی و مدارا کن و برو تا باورم شود که نفس می‌کشی هنوز گاهی بیا در آینه‌ها ها کن و برو کاری به هم نداشتن اصلا قشنگ نیست گاهی بیا مرا و تو را "ما" کن و برو گاهی بیا سکوت مرا بشکن ای عزیز! گاهی بیا زبان مرا وا کن و برو!
دوست دارد یا نمی‌خواهد مرا معلوم نیست عشق، بازی می‌کند با من چرا! معلوم نیست می‌کشم سر، هرچه می‌ریزد به جامم دست دوست کی در این میخانه می‌افتم ز پا معلوم نیست برگ دست شاخه را وقتی رها می‌کرد گفت: باد با خود می‌برد ما را، کجا؟ معلوم نیست یا نمی‌آید به چشم باغبان پاییز ما یا زمستان و بهار کاج‌ها معلوم نیست با طبیبان رنج ما را بازگوکردن خطاست جای زخم عشق بر دل‌های ما معلوم نیست
صد شکر غبار حرمت تاج سر ماست نامت همه شب ذکر قنوت سحر ماست گفتند بسوزید... سَمِعنا و اَطَعنا عمری‌ست که سرمایه‌ی ما، چشم تر ماست از نوکری توست به هر جا که رسیدیم یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست هر جا عَلَمی هست همان‌جا حرم توست پس کرب و بلایت همه‌جا در نظر ماست از دار جهان هیچ نداریم به جز اشک اشکی که خودش روز قیامت سپر ماست ای کشته‌ی بی غسل و کفن، تشنگی تو داغی‌ست که تا روز ابد بر جگر ماست
دنیا غم هجران تو را نیز سرآورد پیراهن خونین تو را از سفر آورد آه این چه حریفی‌ست که در دور غم از او چون باده طلب کردم خون جگر آورد موج غم عشق تو به هرسو که دلش خواست آزرده دلم برد و دل آزرده‌تر آورد گفتی که به جز من به کسی دل نسپردی نفرین به سخن‌چین که برایم خبر آورد گفتم که حریف غم عشق توام اما دردا که مرا نیز غم از پای درآورد تو نم‌نم بارانی و من قطره‌ی اشکم هرکس که تو را دید مرا در نظر آورد در خاطر ما خاطره ی تلخ خزان بود این باغ چرا بار دگر برگ و بر آورد
سر سبز ترین فصل بهارم هستی آرامش قلب بی قرارم هستی بگذار کمی ساده بگویم با تو ممنونم از اینکه در کنارم هستی
چه بی غم میزند بر شیشه باران دمادم میزند بر شیشه باران مگر با ما خیال جنگ دارد که محکم میزند بر شیشه باران!
ما رهگذریم، خوب و بد می‌ماند از ما یک نام تا ابد می‌ماند ... ما غیر حسین از کسی دَم نزدیم هرکس که دم از حسین زد، می‌ماند
دیگر به یک دنیا نخواهم داد جایت را من دوست دارم زندگی با دست‌هایت را از بی‌قراری‌های قلب من خبر دارد بادی که می‌دزدد برای من صدایت را روی زمین بودی و من در ماه دنبالت باید ببخشی شاعر سر به هوایت را تسخیر تو سخت است آنقدری که انگاری در مشت خود جا داده باشم بی‌نهایت را زود است حالا روی پاهای خودم باشم از دست‌های من نگیری دست‌هایت را هرکس تو را گم کرد دنبال تو در من گشت انگار می‌بینند در من رد پایت را بگذار تا دنیا بفهمد مال من هستی گنجشک‌ها خانه به خانه ماجرایت را وقتی پُر است از خاطراتت شعرهای من باید بنوشی با خیال تخت چایت را
سخت ماتم می کند بی شک قمار چشم تو بیت بیت شعرهایم یادگار چشم تو شوق تو در سینه دریا را خروشان می کند رود جاری سوی دریا بیقرار چشم تو گرچه چون پاییز دلگیرم ولیکن شوق من رنگ می گیرد دوباره در بهار چشم تو آفتاب است و دل من طبق عادت سالهاست گردشی پیوسته دارد بر مدار چشم تو بارها افتادم و بر خواستم با یاد تو نیست این ناباوری جز شاه کار چشم تو من که امید شکفتن داشتم با چشم تو دست آخر باختم دل در قمار چشم تو
روی خوش زندگی همین است همین که کسی باشد صبح را بخیرکند شب را آرام پای فنجان چایت باشد و ظرف‌های روی میز را زوج کند واقعاً چقدر زیبا می‌شود وقتی به جای تشکر می‌گویی: دوستت دارم
ای آرزوی کویر! بارانم باش! در سفره ی دل داغ تر از نانم باش! خورشید شدم سیر تماشات کنم؛ تنها گل آفتابگردانم باش!
ز کدام رَه رسیدی؟ ز کدام در گذشتی؟ که ندیده دیده ناگَه، به درون دل فِتادی؟ ♥️
اندوه من اینست ، که در دفتر شعرم یک بیت به زیبایی چشم تو ندارم ♥️
یکی باید باشه که وقتی نگاش میکنی نه اینکه غمات از یادا بره ،نه... فقط یادت بیاد دلیل بزرگتری برای خوشحال بودن داری...🥰❤️‍🔥🍃💞💋
﮼اَندر دو جهان دلبَـر و یارم ٺـو بَســے!🩷› ‌ ♥️
باشــی یــا نباشــی .. ایــن شب ســـر میشـــود ! امــا ایــن شب کجـــا و آن شب کجا
چند نکته روانشناسی: 1.اگر کسی ظاهرا سرد و بی احساس هست، ممکنه وجودش سراسر احساس باشه ولی میترسه احساساتش دوباره بهش ضربه بزنه 2.اگر کسی چیزی رو زیاد بروز نمیده،بی احساس یا مرموز نیست،شاید فقط روزی زیاد اعتماد کرده و ازش ضربه خورده 3.اگر کسی مدت ها بهت پیام نمیده لزوما به این معنی نیست که فراموشت کرده. شاید روزهای سختی رو تنهایی برای مبارزه با حال بدش میگذرونه و نمیخواد حال بقیه رو هم بد کنه 4.اگر کسی همیشه کارهاش رو به تعویق میندازه لزوما به معنای تنبلی نیست،شاید داره روزهای زیادی از افسردگی رنج میبره و تو ازش بی خبری 5.اگه کسی زود رنج و حساس هست شاید به محبت و حمایت بیشتری در زندگی نیاز داره 6.اگه کسی همیشه به نظر میاد حالش خوبه و درحال خندیدن و شوخی هست،شاید از درون حالش خیلی بد باشه و درداشو پشت لبخندش مخفی کرده باشه شما چقدر درک کردن دیگران رو تمرین میکنید؟
اول فكر كن دوم باور داشته باش سوم روياپردازى كن و در نهايت جرات كن ⭐️ ‍‌
هیچ مگسی در اندیشه فتح ابرها نیست، و هیچ گرگی، گرگ دیگر را به خاطر اندیشه اش نمیکشد! هیچ کلاغی به طاووس، رشک نمیبرد، و قناری میداند قار قار هم شنیدن دارد. هیچ موشى ، به فیل بخاطر بزرگی اش حسادت نمیکند. و زنبور میداند که گل، مال پروانه هم هست. و رودخانه به قورباغه هم اجازه خواندن میدهد! کوه از مرگ نمیترسد و هیچ سنگی به سفر فکر نمیکند. زمین میچرخد تا آفتاب به سمت دیگری هم بتابد و خاک در رویاندن ، زشت و زیبا نمیکند! هیچ موجودی در زمین، بیشتر از انسان همنوعانش را قضاوت نمیکند، و همنوعانش را به خاک و خون نمیکشد! ای انسان دنیا، تنها به تو تعلق ندارد
‍ درخت را از ميوه اش مي شناسند و محصول درخت، ميوه آن است. شعور انسان نيز بيانگر حقيقت انسان است. همان طور كه بزرگان تاريخ بشر و پيشوايان دين گفته اند، انسان به شعور و انديشه های اوست. دانايان همه ملل و همه فرهنگ ها بر اين تاكيد داشته اند كه ميزان سنجش و اندازه گيری انسان، شعور و انديشه های اوست. تجلی شعور و انديشه ها، كلام است... ‌ ‌
❣در این عمری که میدانی فقط چندی تو مهمانی به جان و دل تو عاشق باش ... رفیقان را مراقب باش ❣مراقب باش تو به آنی دل موری نرنجانی که در آخر تو میمانی و مشتی خاک که از آنی...!
دلتنگی دیگری رقم زد باران دیدار من و تو را به‌هم زد باران تا صبح به‌روی سر من چتر گرفت جای تو، کنار من قدم زد باران
در دورانی که همه به فکرِ چشمِ زیبا هستند تو به فکرِ نگاهِ زیبا باش... ♡ ♥️
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞 دنٻاٰ شامل بعضٻاٰ نمٻشہ بعضٻاٰ خودشون یه دنٻاٰن :)😍❤️‍🔥💞🍃🙃