❄️
"صِداےِ خَنـده هـایِـتـ😄🔊
آرامِـش بَـخــش تَـرین مـوسـیـقـے
جَـهـآن اَسـتـ🎶🍃
قَـهـقَـهہ بِـزَن؛❤
بِـخَنــد :)💕
حـال دِلَـمـ را خـوبــ کُن ...😍✨
💓 @nabzeshgh
🍃🌺 #عاشقانه_شهدا
يَا مُجِيبَ أَلْمُضْطَرّ
حسرت یه روز زندگی مشترک...😔
.
گفت:
"تا روزی که جنگ باشه...
منم هستم...
میخوام ازدواج کنم...💍
تا دینم کامل شه...
تا زودتر شهید شم...☹️
مادرشم گفت:
"محمدعلی مال شهادته… اونقده میفرستمش جبهه…
تا بالاخره شهید شه...
زنش میشی..؟؟
قبول کردم...☺️
لباس عروسی نگرفتیم...
حلقه هم نداشتم...
همون انگشتـــ💍ــر نامزدی رو برداشتم...
دو روز بعد عقد...
ساکشو بست و رفت...😔
یه ماه و نیم اونجا بود... یه روز اینجا...😢
روزی که اعزام میشد گفت:
.
توآن شیرین ترین دردی که درمانش نمیخواهم ❤️
همان احساس آشوبی که پایانش نمیخواهم…😍
.
"زود برمیگردم...
همه چیو آماده کرده بودم...
واسه شروع یه زندگی مشترک...💕
که خبر شهادتش رسید...😭
حسرت دوباره دیدنش... واسه همیشه موند به دلم... 😔
حسرت یه روووز...
زندگی کامل با او...💔
.
(همسر شهید،محمدعلی رثایی)
💓 @nabzeshgh
زنها
وقتی منطقی میشن
واحساسات رو میذارن کنار،
بیرحمانه ترین تصمیمات زندگیشون رو میگیرن!
☘
💓 @nabzeshgh
یه زن نمیتونه دوستت داشته باشه!
بعد دوستت نداشته باشه؛
بعد دوباره دوستت داشته باشه...!
یه زن فقط میتونه دوستت داشته باشه؛
دوستت داشته باشه...
دوستت داشته باشه...
و بعد دیگه هیچوقت دوستت نداشته باشه!
💓 @nabzeshgh
#عاشقانه ❤️
تو برگ برنده ی دل من هستی😍
زیبایی خنده ی دل من هستی☺️
در سینه من فقط تو جا داری و بس
تنها تو پرنده دل من هستی🙈
💓 @nabzeshgh
هدایت شده از ❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
🎆✨🌙--------------------🌟
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
🎆✨🌙✨--------------------🌟
💓نبض عشق💓
شب بود ساعت ۱۲گوشیم زنگ خورد سلام خانم میرید اربعین کربلا خادمی؟؟ببینید تا نیم ساعت وقت دارید خبرشو
هو العشق
من تو مسیر کربلا و علی موند دلم تنگش بود بااینکه هنوز ی ساعت نبود دور شده بودیم انگار بی قراریا از همین جا شروع شد باهم توافق کردیم که از مرز که ردشدم فقط روزی دوسه تا پیام و ی تماس داشته باشیم ولی چه جوری ؟؟منی که شبا تا ۱ باهاش حرف میزدم کل مسیر زنگ زد و من نمتونستم درست حرف بزنم رسیدیم اهواز رفتیم پادگان شهید عاصی زاده تا سه صبح از مرز خارج بشیم ساعت ۲ شب زنگ زد خانوم لباس گرم بپوشیاا یادت نره مواظب نفس من باشیا رد شدین خبرم بدیااا .باشه علی جان چشم.راستی خانم ؟؟دلم تنگته هاا نتونستم خودمو کنترل کنم زدم زیر گریه و قطع کردم سفرم آغاز شد و از مرز چذابه رد شدیم به سمت نجف اشرف .....تو مسیر نجف بودم مادرشون زنگ زدن داشتم نماز میخوندم بعد از نماز بلند گفتم ای وای مادر شوهر اینقدر بد گفته بودم که همه نگاهم کردن که ااا مگه شما شوهر دارین؟؟؟مادرشوهرتون خیلی بده ؟؟؟نه با دورشون بگردم عالین من عروس بدیم ناراحتم چرا دیر جوابشونو دادم فقط .....رسیدیم نجف اشرف شب زیارتی ارباب بود و شور و اشتیاق دعا کمیل و منم شدیدا هوایی چه کنم دلم تنگش بود پیاما رو با تاخییر جواب میده و دارم از دلواپسی دق میکنم زنگم میزنم جواب نمده خیلی نگرانشم ......میرم که برم زیارت حضرت علی .......امیرالمومنین .....عشق بانویمان زهرااا......
@nabzeshgh