✍ متن پیام به شرح ذیل است؛
🔹 هویت و آینده تمدن غرب
🔻#دنیا_گرایی (#سکولاریسم) و غفلت از #امر_قدسی، و در نتیجه غیبت آن، مهمترین مفهوم برای حکایت از هویت فرهنگ و تمدن جدید دنیای غرب است. در گذشته تاریخی، سکولاریزاسیون، یعنی دنیوی شدن، یک امر مستمر بوده است؛ و لکن همواره رویکرد معنوی و قدسی در حوزه فرهنگ عمومی و نیز در نهادهای علمی و معرفتی، حضوری جدی و غالب داشته است. به همین دلیل گرایش به دنیا، خود را در زیر پوشش تفاسیر قدسی و معنوی پنهان میکرده است. اما غرب مدرن به دلایل تاریخی انباشت #سکولاریزاسیون توانست صورت نظری و فلسفی خود را به صورت سکولاریسم و با عنوان اسطوره زدایی کردن عالم در قالب یک ایدئولوژی غالب در آورد، و در این جهان پدیدههای معرفتی نوینی پا به عرصه زیست و زندگی انسان گذارد.
🔻عقل که پیش از آن به عنوان #روح_القدس، و فیض عام و گسترده الهی، عالم و آدم را روشن و آشکار میساخت، ابتدا به افق معرفت و ادراک مفهومی بشری تنزل یافت، و در نهایت نیز یک #امر_ذهنی (#سوبژکتیو) و سپس پدیدهای #بین_الاذهانی (#intersubjective) فرهنگی و تاریخی شد.
🔻 #آمپریسم و #ماتریالیسم که نوعی واقع گرایی دنیوی است، از جمله جریانهای معرفتی مسلط در این جهان شد. فیلسوفانی چون #دکارت، #بیکن، #هیوم، #کانت، #نیچه، #فوکو و نظریه پردازانی چون #هگل، #فوئرباخ و #مارکس به صورتبندی این جهان پرداختند.
🔻حاصل این تحولات غلبه عقلانیت ابزاری شد. ره آورد این نوع از عقلانیت، گرچه #science یا #علم نامیده شد ولی ضابطه و معیار نهایی آن در علوم طبیعی و انسانی جز سلطه بر طبیعت و یا انسانها نیست.
🔻#ماکس_وبر از نوع دیگری عقلانیت یاد میکنند که معطوف به حوزه ارزشها، آرمانها، و حقایق مقدس و متعالی است. او معتقد است که این نوع از عقلانیت گرچه در دیگر فرهنگها و تمدنها بوده است، اما در جامعهی غربی معاصر اثری از آن نیست.
🔻تمدن غرب به اقتضای رویکرد دنیوی و هویت معرفتی خود، نهادهای علمی، اقتصادی و سیاسیای را به وجود آورده است که اینک آفاق مناطق مختلف را طی کرده است، به گونهای که دیگر فرهنگها و تمدنها را به حاشیه رانده، و یا در زیر پوشش خود قرار داده است. امروز غرب یک فرهنگ مختص به یک منطقه جغرافیایی نیست، یک فرهنگ مسلط و جهانی است، و دوگانههای مختلف و یا تکثرهای سیاسی و اقتصادی جهانی نظیر آنکه در بلوک شرق و غرب سیاسی در طی قرن بیستم رخ داد، و یا آنچه در تقسیم شمال و جنوب واقع میشود، همه تقسیماتی هستند که در متن همان فرهنگ و تمدن واحد به حسب اقتضائات و یا تضادهای درونی آن رخ میدهند. به همین دلیل مشکلات این تمدن و آسیبهای آن، مشکلات و آسیبهای جهانی است. و چاره اندیشی برای حل این مشکلات و یا حل آنها، چاره اندیشی برای حل وضعیت معاصر بشری است.
🔻مهمترین خصوصیت این تمدن این است، که در شرایطی که ابعاد تمدنی آن، اقتضائات خود را در سطح جهانی گسترانیده و بیش از همه گذشته تاریخی آن فراگیر شده است، در ابعاد معرفتی و معنوی خود بیش از همه گذشته آسیب پذیر شده است. تمدن غرب در حالی که نیاز به معنا را برای زیست خود بیش از گذشته احساس میکند، فاقد منطق و روشی است که وصول به آن را ممکن سازد. زیرا در عین آنکه از عقلانیت ابزاری بیش از همیشه بهرمند است، در داوری بین ارزشهایی که معنا و غایت زیست و زندگی را تبیین کند راجل و ناتوان است. به تعبیر ماکس وبر، در این عرصه پاسخی نیست جز اینکه هر کس از شیطان خود پیروی کند.
🔻تمدن غرب هویت خود را بر مدار #هستی_دنیوی و این جهانی قرار داده است. و نسبت به حضور #امر_قدسی در جغرافیای هستی و پیوند خود با آن در بهترین حالت، اگر به انکار هستی مقدس نپردازد، از جهل خود نسبت به آن خبر میدهند.
ادامه دارد...
#پارسانیا
#هویت_تمدن_غرب
#نهضت_جهان_چند_قطبی
💢 مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات
https://eitaa.com/nafahat_eri