| رسانه هنری نفحات |
#آدمهای_بحران
زمان جنگ بچه های اطلاعات و عملیات پیش نیاز هر تصمیمی بودند.
عملیات ها قبل از طرح ریزی احتیاج به اطلاعات دقیقی داشتند که به تصمیم گیران قدرت تشخیص بدهد. اینکه دشمن کجاست، آرایشش چطور است، کجا کوه است کجا دریاست و ...
شاید کم تر کسی از ما این را بداند ولی در پازل عملیات مقابله با کرونا، بچه های سیتی اسکن حکم اطلاعات و عملیات را دارند.
اینجا دیگر خبری از خاکریز و دکل های دید بانی و دوربین نیست.
خانم داستانی داخل یک اتاقک کوچک در بخش کرونای بیمارستان شهدای تجریش با کامپیوتری که پیش رویش داشت از درون آدمهای مشکوک به کرونا عکس میگرفت.
عکاسی که درون آدمها را میدید.
روی مانیتورش عکس ریه بیمارهای مختلف در حال نمایش بود.
میگفت: این نقطه سفید ها رو میبینید؟ هرچی گستردگیشون بیشتر باشه و ریه رو درگیر کرده باشه احتمال ابتلا کرونا رو قوی تر میکنه.
دهه هفتادی بود و تازه سالهای اولیه کارش را تجربه میکرد.
روزهای اول حتی لباس ایزوله هم نداشت.
نگاهم به تابلوی اخطار اشعه ایکس افتاد. میدانید تشعشعات برای ورود به بدن شما اجازه نمیگیرند. سرشان را پایین میاندازند و از شما رد میشوند.
خانم داستانی هم با خطر ابتلای کرونا روبرو بود هم تاثیرات هر روزه تشعشعات.
رشته افکارم با صدای خانم داستانی که از بلندگوی قسمت عکسبرداری درمیآمد پاره شد:
دستاتو ببر بالا اقای فلانی
همکارشان که حالا مشکوک به کرونا شده بود برای عکسبرداری رو تخت خوابیده بود.
برای چند لحظه ذهنم درگیر عکسها شد. درگیر لکه های سفید داخل ریه که انگار خانه کرونا شده بود.
چند عدد از این لکه ها ممکن بود داخل ریه های خانم داستانی باشد؟ داخل ریه منیژه خانم چطور؟ داخل ریه بچه های بخش کرونای بیمارستان بقیه الله یا شهدای تجریش چطور؟
تعداد لکه ها را نمیشد فهمید، حتی اینکه کدامشان این لکه ها را دارند هم
اما چیزی که مثل روز برایم روشن بود این است که ادمهای بحران ویروس کرونا، قهرمان های این روزهای ما، چه با لکه های سفید در ریه و چه بدون آن، رو سفیدان این روزهای دنیا ی ما بودند.
#آدمهای_بحران
خودت اموختیم مهر و خودت سوختیم
با برافروخته رویی که قرار از ما برد
علامه طباطبایی
#یک_پیمانه_عشق
#نفحه
@nafahat_1 |نسیم قافله عشق
آبرویم ریخت از طرزِ عبادتهای دل...
رو اگر میداشتم از نو مسلمان میشدم
محمد سهرابی
#یک_پیمانه_عشق
#نفحه
@nafahat_1 |نسیم قافله عشق
فارغ از هر دو جهانم،به گل روی علی
از خُم دوست جوانم، به خَم موی علی
امام خمینی
#یک_پیمانه_عشق
#نفحه
@nafahat_1 |نسیم قافله عشق
عزیزانی که تازه عضو شدید پیشنهاد میکنم این هشتگ رو دنبال کنید: #نفحه_گرافی
11.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ علامت پرچم؛ یه کار فوق العاده با روایت حامد عسکری...
@nafahat_1
عیب از ما است، اگر دوست ز ما مستور است
دیده بگشای که بینی همه عالم طور است
امام خمینی
#یک_پیمانه_عشق
#نفحه
@nafahat_1 |نسیم قافله عشق
سخنرانی استاد ماهری-1.mp3
10.11M
منبر مجازی استاد ماهری
حتما گوش کنید!
-پس خجالت را کنار بگذار و بگو پاک مفلسی، کم کم داشت از تو خوشم می آمد.
-زود قضاوت نکن!همه را نگفته ام، راستش یکی را دارم که به نظرم بعید است او را خوب بشناسی. قدرت و نفوذ فوق العاده ای دارد. همه ی بغداد برای او عددی نیست.
لبخند به لبان بازرگان بازگشت
- من خیلی از کله گنده ها و سر شناس ها را میشناسم. نامش چیست؟ بگو تا بگویم.
دعبل از نزدیک به طبیب چشم دوخت.
- نام مبارکش، رب العالمین است. واقعا او را نمیشناسی که ثروت را تنها در درهم و دینار میبینی! من در سال های سمنگان سعی کردم به مردم ستم نکنم و خدایم را از دست ندهم . ضرر کرده ام؟
طبیب شگفت زده، از حرکت بازایستاد و به آنچه شنیده بود فکر کرد، بعد دوباره اسب کهرش را هی زد و خود را به دعبل رساند.
#کتاب دعبل و زُلفا صفحه ۱۳
#نفحه_خوانی
@nafahat_1