۱۰ بهمن ۱۴۰۱
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
⭕️اختصاصی خبرگزاری بسیج مازندران
💢مقابله مرزبانان لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا با اشرار در شمالغرب کشور
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
#علی_فروشی_ممنوع🚫
🔰روزی حضرت علی ( علیه السلام ) نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
🔸️اصحاب پرسیدند چطور ؟
🔹️مولا فرمودند : آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
🔸️ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید ،
👈 اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید
👈و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
💠مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
⚠️مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر ، در این زمان علی فروشی نکنیم👌
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
🌹کاش می دانستم
به چه می اندیشی💭
كه چنین گاه به گاه
میسرانی بر چشم
غزل داغ نگاه
می سرایی از لب
شعر مستانه آه
كاش میدانستی
به چه می اندیشم
كه چنین مبهوتم
من فقط جرعه ای از مهر شما نوشیدم
با شما ترجمه عشق خدا♥️ را دیدم
#صبحتون_شهدایی_
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
🌹روایت شهید غواصی که سرش را زیر آب کرد تا عملیات لو نرود
🔸در خاطرات «محمدباقر برزگر» یکی از نیروهای غواص باقی مانده از گروهان یک گردان ولیعصر (عج) لشکر۳۱ عاشورا آمده است:یکی از غواصان که جلوتر از من حرکت میکرد، شهید «حسن پام» بود. حدوداً ساعت ۱۱ شب، تیر دشمن به سمت چپ او اصابت کرده بود. خون زیادی از زخمهایش میرفت. من صدای یاحسین (ع) و یا زهرا (س) او را میشنیدم.
او از طرفی بخاطر دردی که میکشید، حضرت زهرا (س) را صدا میزد؛ از طرفی هم نگران لو رفتن عملیات بود. البته آن زمان که ما در اروندرود بودیم، نمیدانستیم عملیات لو رفته است. آتش ریختن دشمن روی اروندرود هم برایمان دور از انتظار نبود.
شدت جراحت و خونریزی شهید پام، طوری بود که نمیتوانست از اروند زنده بیرون بیاید. او در آن موقعیت برای اینکه عملیات لو نرود، سرش را زیر آب کرد. بعد از چند لحظه دیدم که پیکرش روی آب آمد. در آن شرایط تنها کاری که میتوانستم انجام بدهم این بود که پیکر را به جایی منتقل کنم تا بعد از عملیات او را به عقب بازگردانم. به همین خاطر او را به نزدیکی سیمخاردارهای خورشیدی بردم و لباسش را به سیمخاردارها بستم.
شب سوم دی ماه غواصان زیادی از گروهان یک شهید شدند و پیکرشان در آب ماند که یکی از این شهدا «وحید کاوه» بود.
🌷شادی روحش صلوات....
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
۱۰ بهمن ۱۴۰۱