eitaa logo
مرکز مردمی نفس سبزوار
339 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
991 ویدیو
8 فایل
👶ناجی فرزندان سقط👶 طبق آمار😔روزانه حداقل 10 جنین در شهر سبزوار س.ق.ط عمدی می شوند😭 در صورت مواجهه با این موارد با مشاوران ما تماس بگیرید🙏 09389803541 09045158764 09153714155 ادمین👇 @darininurse @drghazanfari شماره کارت 6037997950482761
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه ها رو از مسجد بیرون نکنیم! اگه مسجد نیان، دشمن اسیرشون میکنه ها...😢 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار ╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہ‌‌کانال‌ ما‌ بپیوندید ╰┈➤ @nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راست میگه😐 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار ╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہ‌‌کانال‌ ما‌ بپیوندید ╰┈➤ @nafas110530
🌸🍃ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﻧﺎﺏ ﺯﻧﺪﮔﯽ را فراموش نکن ﺍﻭﻝ ﺩﻟﻢ ﻟﮏ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﺮﻭﻡ! ﺑﻌﺪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯽﻣُﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺑﺮﻭﻡ! ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭ ﺷﻮﻡ! ﺑﻌﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﻢ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﺷﻮﻡ! ﺑﻌﺪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﻪ ﺷﻮﻡ! ﻭ ﺣﺎﻻ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯽﻣﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻡ: ﺍﺻﻼً ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ!🌱 📗متن منتسب به خانم باربارا دی آنجلیس روانشناس و نویسنده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار ╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہ‌‌کانال‌ ما‌ بپیوندید ╰┈➤ @nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ دلم میخواد شخصیت بچه‌م قوی بار بیاد. 👌بسیار عالی و کاربردی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار ╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہ‌‌کانال‌ ما‌ بپیوندید ╰┈➤ @nafas110530
خوش باش با مادریت...😊 متن زیر مطالعه شود👇
فرزند اول که وارد زندگی می شود رنگ و بوی همه چیز تغییر میکند حتی ارتباط با اطرافیان😌 فلان اقوام دور که جمع مکالمه مان باهم یک سلام وخداحافظی در مهمانی ها بود، حالا برای پاره تنم دایه دلسوز تر از مادرشده و نسخه درمان دلدردی که لابد از بدخوراکی من آمده، می‌پیچد! ...🤦‍♀ آخر من چطور مادری هستم که کودکم بغل زن همسایه آرام تر است...و همین می‌شود دستمایه قضاوتهای بی‌رحمانه اطرافیان... که بغل کردن بلد نیستی و هزار انگ بی عرضگی که به مادری ام زده میشود! 😭 کاش غائله به همین نوزادی ها ختم میشد... 😡 بدتر آن است که با بزرگ شدن کودکم هرروز برنامه جدیدی از دخالت ها جا باز می‌کند... 😐 اظهار نظر درمورد خوردن و پوشیدن و خوابیدن و آموزش و خلاصه هرآنچه بشودبرایش حرفی درآورد... آه که مادری چه راه پر پیچ و خمی بود و من نمی دانستم... 😫 به خودم که نگاه میکنم از آن همه عشق و نشاط و امید و رشد، یک مادر کلافه مانده که نمی‌داند کدامین دستورالعمل را درباره از پوشک گرفتن کودکش اعمال کند... 🤯 کجای کار اشتباه است؟ 🙄 شاید همان اول باید گربه را دم حجله میکشتم و کار را یکسره میکردم! به کجا می‌روی بانو! مگر میدان جنگ است! نه! معلوم است حسابی خسته ای و خیلی وقت است عینکت را تمیز نکرده ای! 😎 خوب نگاه کن! همه نظرها و به قول آن نگاه بدبینت، دخالت‌ها... رنگ و بوی مهر دارد... همه تو را دوست دارند و کودکت را... 🤗 شاید راهش را بلد نیستند ولی باور کن امر و نهی های درست یا غلط همه شان رنگ خیر خواهی و کمک دارد... 🙂 بیا و یک جور دیگر نگاه کن... مطالعه کن و سخنرانی های لازم را گوش بده... به تجربه های دیگران توجه کن... و از حضرت زهرا مادری کردن را بطلب... ☺️ همین... 😊 کودک نوپای ما هم آدم است و خواه ناخواه ارتباط با اطرافیان را تجربه میکند... تو با آرامش مادری کن... مادری به رنگ خدا❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار ╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہ‌‌کانال‌ ما‌ بپیوندید ╰┈➤ @nafas110530
سلام اعضای محترم دقت بفرمایید اگر فردی را می‌شناسید در بین خانواده ،همکاران وآشنایان که خداخواسته بوده وروزهای اول بارداری والدینش قصد سقط جنین داشته اند و با لطف خدا زنده مانده والان فعال ،نخبه در دروس مدرسه و یا قرآن هستند لطفا در آی دی بنده @rodi313 اعلام کنید برنامه محفل قصد دارد در فرهنگسازی وکاهش سقط جنین گام موثری بردارد دست اندرکاران این برنامه میگن ‌چندبار دیگه که در باره این‌موضوع برنامه پخش کرده اند باعث شده چندین نفر از سقط جنین‌منصرف شده اند !😊 شاید ایثار وفداکاری شما باعث نجات چندین انسان بیگناه ومعصوم از قتل شود🙏 اگر عزیزی سقط جنین انجام داده وتبعاتی برایش داشته ویا پشیمان میباشد وبه جهت جبران این گناه واشتباه حاضراست فداکاری کند ودر تلویزیون حاضر شده واز مردم بخواهد فرزندانشون سقط نکنن میتواند اعلام کند
👼👼👼👼✨✨✨✨☘☘☘☘ 💞✨ حسرت داستان زندگی خانومی ۳۳ ساله است که بعد از کلی سختی و مشقت به یه زندگی و همسر ایده آل رسیده ولی ... 🥀 قسمت اول
حسرت قسمت اول پسرم رو زودتر پرت کردم تو اتاق و در رو بستم. همونجوری که کتک میخوردم، اومدم دورترین نقطه خونه که کمترین صدا رو پسرم بشنوه و بعد دستام رو سپر صورتم کردم. از آخرین باری که زیر مشت و لگد شوهرم بودم هنوز پای چشمم کبود بود. صدای گریه پسرم رو میشنیدم که می گفت: مامان فرار کن! مامان برو! ولی رفتن بی فایده بود. درسته که همسایه ها دیگه زیر و بم زندگی منو خبر داشتند ولی دوست نداشتم کتک خوردنم رو ببینند😞 قبلا زیر مشت و لگدش زبون میریختم و فحش و ناسزا میدادم. ولی الان هیچی، فقط منتظر موندم که کی خسته بشه و دست از کتک زدن برداره😔 قبلا دلایلش برای کتک کاری شاید قانع کننده بود ولی الان به خاطر غذای داغ، چایی سرد، تلفن بابام، احوالپرسی مامانم و یا هردلیل دیگه، بی خود عصبانی می شد و ... خیلی وقتا به طلاق فکر کردم ولی روی برگشتن به خونه پدری رو نداشتم. درسته بابا اوضاع مالی خوبی داشت ولی بعد چند سال زندگی تو شهر بزرگ، ترجیح می دادم همینجا باشم تا برگردم به شهرستان و خونه پدری! تازه، خانواده ام هم از زندگی سر تا پا بیچارگی من خبر نداشتند. روزی که پامو توی یه کفش کرده بودم و می گفتم: فقط آرمان، باید فکر اینجاش رو هم می کردم. آرمان از همون اول زندگی مون اعتیاد داشت ولی خوش صحبت و خوش چهره و خوش قد و قامت بود. همون روز اول، دل من رو برد و هرچی خانواده و پدر و مادرم گفتند آرمان به درد تو نمیخوره، گوش من بدهکار نبود. عشق زندگی تو تهران کورم کرده بود و فکر می کردم زندگی با آرمان، آخر آخر خوشبختیه😔 آرمان هم خبر داشت که نمیخوام پدر و مادرم از شرایطم باخبر باشند و کاملا سوء استفاده می کرد. یکی از همین روزا که طبق معمول سر یه چیز بیخود حرف مون شد، مامان و بابام سر رسیدند😨 اونقدر مشغول دعوا بودیم که صدای زنگ رو نشنیدیم ولی اونا خیلی خوب صدای ما رو شنیدند😔 نیره خانم همسایه طبقه پایینی مون سنگ تموم گذاشته بود و فکر می کنم مطلبی نبود که منعکس نکرده باشه😐 بابام که طاقت اینهمه زورگویی شوهرم رو نداشت، همون اول من رو برداشت و برد خونه شون😔 گفت پسرشم برای خودش. دلم برای پسرم یک ذره شده بود. پدر و مادر همسرم بعد یک ماه، بچه مو برداشتند و آوردند و به حساب خودشون، پادرمیونی که برگردم سر خونه و زندگیم، ولی شرط من ترک اعتیاد بود که هیچوقت عملی نشد😔. پدر و مادر شوهرم خودشون میدونستند ایراد از سمت پسرشونه که اهل زندگی نیست، ولی باز هم حق رو به پسرشون می دادند و تلاشی برای رفع مشکلاتش نمی کردند😔 دو سال، بعد از کلی دوندگی و مشاوره های مختلف، بالاخره دادگاه به این نتیجه رسید که ما دو نفر نمیتونیم زیر یک سقف باهم زندگی کنیم🤔 طلاق به نظرم خیلی بحران سختیه برای خانمها. طلاق برای من که دائم در حال مشاجره بودم حکم آزادی رو داشت ولی همین آزادی برای من، سنگین تموم شد. مدتی شهرستان پیش خانواده موندگار شدم ولی دوری از پسرم خیلی سختم بود. گاهی که تهران برای دیدن پسرم میرفتم متوجه شرایط نامطلوب اون می شدم و تا چندین روز حالم بد بودم. خانواده تلاش زیادی برای ازدواج مجدد من داشتند ولی من هربار به دلیلی از اینکار طفره رفتم. بعد از مدتی دوری از پسرم، بطور پنهانی و دور از چشم پدر و مادرم توافق کردم پسرم رو از همسرم بگیرم و در عوض مهریه ام رو ببخشم. البته بعدها متوجه شدم که اگر کمی صبوری می کردم پسرم رو بدون هیچ تعهدی بابت مهریه به من پس می دادند، چرا که نگهداری از اون دردسر زیادی برای اونا داشت🍀 به خاطر اینکه دور از چشم پدر و مادرم، هم از خونه فرار کرده بودم و هم سرخود پسرم رو پس گرفته بودم، چندین ماه مخفیانه در تهران زندگی کردم. یک هفته خونه این رفیق، دو روز مسافرخونه یک هفته خونه اون فامیل! تا اینکه با کلی دوندگی تونستم یه خونه خیلی کوچیک اجاره کنم. این داستان ادامه دارد ... مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار ╭──👶  ⃟⃟⃟ ⃟   ✨بـہ‌‌کانال‌ ما‌بپیوندید ╰┈➤ @nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا