من قلب دارم...
یعنی من زنده ام...
پس لطفاً مرا نکشید...
#نه_به_سقط_عمدی_جنین...🩸
مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
🔸 ترمیم سلولهای آسیب دیده مادر توسط جنین در بارداری
🌸اصلا لازم نیست بچهها به دنیا بیایند تا عصای دست مادر خود شوند🌸
دانشمندان موفق به شناسایی سلولهای بنیادین جنین در اعضای آسیبدیده زنان باردار، شامل مغز، کبد، کلیه، ریه و قلب شده اند.
جنین، سلولهای بنیادین خود را برای ترمیم سلولهای آسیب دیده مادر اهدا میکند🌱
... جنین میتواند منبع تازهای از سلولهای بنیادین تولید تا حتی قلب آسیبدیده را درمان کند.
👌🏻اثرات مطلوب سلولهاي جنيني بعد از زايمان هم باقي ميماند و سبب بازسازي ميشوند.
💔و در نهایت دقیقا زمانی که یک مادر به #قتل فرزند خود فکر میکند،جنین او سخاوتمندانه و معصومانه😔به فکر سلامتی و جوانی مادر خود است...
#سلامت_مادر
#سقط_جنین_قتل_نفس_است
مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴آمادگی لازم برای بارداری بعد از سقط
در این ویدیو با حضور دکتر مشهدی در مورد آمادگی های روحی روانی و همچنین اقدامات لازم برای بارداری بعد از سقط صحبت می کنیم .
#دانستنی
مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
🤰🤱
شنیدن صدای #قرآن موجب کاهش استرس دوران بارداری می شود.
#نه_به_سقط_جنین
#فرزندآوری
مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
👼👼👼👼✨✨✨✨☘☘☘☘
#سرگذشت_مینا 💞✨
مینا دختر ۱۷ ساله ایه که توی ماه ۵ بارداری متوجه بارداریش میشه و مادرش بهش میگه باید سقط کنی چون بچه ی تو ح.ل.ا.ل زاده نیست ... ☘
قسمت 14
سرگذشت مینا
قسمت چهاردهم
مامان مینا از همسرش جدا شده بود و این کمی پازل ما رو حل می کرد.
شاید بعد جداشدن نتونسته جهیزیه دخترش رو تامین کنه.
از لیلا خانم خواهش کردم از مامان مینا بپرسه که عروسی مینا رو کی میخوان بگیرن و کمی برای ما اطلاعات بگیره، شاید از این طریق بشه ارتباط گرفت و جلو سقط رو بگیریم.
لیلا خانم گفت این خانم که شما میگین مامان میناست به راحتی با ما ارتباط نمیگیره وشخصیت توداری داره🤔
بهش گفتم دیگه ببینم چطور هنر خودتو نشون میدی؟
یکی دو ساعتی گذشت و خبری از لیلا خانم نشد.
گزینه دیگه ای وجود نداشت یا همین مورد بود و یا باید میرفتیم روی گزینه هایی که امکان داشت با داده های ما همخوانی نداشته باشه.
مثلا مینایی که اصلا عقد نکرده و الکی گفته سه ساله تو عقدم.
یا شاید خدای نکرده اون که گفته همسر مینا هستم اصلا همسرش نباشه و دروغ گفته باشن🤥
یک لحظه از فکر مینا در نمیومدم.
با خودم فکر می کردم دور از جون شاید مینا دختر خودم باشه!
الان میخواد یه تصمیم غلط بگیره من باید چطور منصرفش کنم؟
یهو یه چیزی تو ذهنم جرقه زد.
چرا تا الان به ذهنم نرسیده؟!؟!
شماره اش رو سریعا داخل گوشیم وارد کردم و رفتم تو فضای مجازی دنبالش گشتم.
پروفایلش عکس داشت.
وااای چه چهره زیبا و معصومی داره این دختر!
پروفایل رو برای خانم عنایتی فرستادم.
گف خودشه ولی اینجا آرایش زیادی داره و با اون چهره بدون آرایش خیلی فرق داره!
عکس رو برای لیلا خانم هم فرستادم بهش گفتم همین دختر همکارتونه؟
تشخیص چهره برای لیلا خانم سخت بود ولی بالاخره گفت نمیدونم شاید باشه شایدم نه🤔
☘☘☘☘
چندبار به مینا زنگ زده بودم ولی جواب نداده بود. سارا هم میگفت به شماره من هم جواب نمیده.
چند تا صلوات فرستادم و شیطان رو لعن کردم و دوباره گوشی رو برداشتم و شماره مینا رو گرفتم.
باورم نمیشد بعد دوبار زنگ خوردن گوشی رو برداشت!
_مینا خودتی؟
+بله بفرمایید!
_چرا تلفن رو جواب نمیدی دخترم؟
مینا صدای گرمی داشت و بسیار هم بچه سال به نظر می رسید.
بابت جواب ندادن تلفن عذرخواهی کردو گفت +سرکار بودم نتونستم ببخشید.
ازش خواستم عصر بیاد امامزاده یحیی تا باهم صحبت کنیم.
خیلی سریع قبول کرد و خداحافظی کرد.
متوجه نشدم که قبول کرد بیاد یا سریع جواب داد میام قصد تموم کردن مکالمه رو داشت.
باید تا بعداز ظهر صبر می کردم.
افسوس خوردم که چرا نخواستم که با مادرش بیاد.
چند دقیقه ای قبل از ساعت ۵ خودم رو رسوندم امامزاده.
امامزاده خلوت بود و جمعیت زیادی نداشت.
چشمم به هر خانوم جوانی میفتاد با خودم می گفتم این میناست🤔.
یه دختر ۱۴ ساله پونزده ساله بود با مادرش اومده بود با خودم گفتم نکنه اینه!!!
خلاصه که چشمم همه رو مادر و دختر میدید.
نیم ساعت رد شد و خبری نشد.
با خودم گفتم شاید همینجاست و من رو نمیشناسه نمیاد!
پیامی بهش دادم که مینا جان منتظرت هستم. دیر نکنی عزیزم .
پاسخی نیومد و کلا خودشم نیومد😔.
دلم به هزار راه رفت و کلی حرص خوردم😬😬.
با خودم گفتن حتما رفته زیر زمینی سقط کنه😱.
چون با سن بالای بارداری که داشت با قرص و توصیه های معمولی سقط انجام نمیشه. و اگر زیرزمینی کاری انجام بده، حتما بلایی سر خودش میومد.
شب و روز نداشتم و تمام فکر و ذهنم شده بود مینا.
و شرایط سختی بود چون هیچ کاری ازم برنمیومد.
لیلا خانوم تماس گرفت و گفت نتونستم کار زیادی براتون بکنم ولی چیزی که هست. این دختر ۲۲ ساله است و بعید میدونم باردار باشه و سوژه شما باشه.
چون مادرش هم خیلی تو محل کار مضطرب و نگران نیست. اگر دخترش باردار می بود حداقل توی رفتارش اضطرابی دیده می شد.🤔
به مامای مرکز زنگ زدم و ازشون خواهش کردم اگر میشه در اولین فرصت به بهانه چک قند و فشارخون و...کلا تکمیل پرونده ازشون خواهش کنید بیان. و هم در جریان مطالب قرار بگیرند و هم شما بپرسین که دخترشون باردار هست یانه؟
تا ماما بخواد تصمیمش رو عملی کنه چند روزی گذشته و من نصف عمر شدم😞
با خودم گفتم این آخرین تماس من به میناست! یکبار دیگه زنگ میزنم و اگرجواب نداد دیگه قیدش رو می زنم.
در کمال ناباوری مینا جواب پیامم رو داد😍
و عذر خواهی کرد به خاطر اونروز که امامزاده نیومده!
مینا شرایط زندگی خوبی نداشت و کلی تا الان دردسر داشته تا رسیده به اینجا.
مکالمه ما حدود یک ساعت طول کشید و مینا گفت و گفت و گفت و من احساس یک دختر طرد شده رو با تمام وجودم حس کردم.
مینا اون دختر ۲۲ ساله نبود.
اون خودش بود. خود خود خود خودش☹️
یه دختر ۱۷ ساله با خونه مستقل.
کار مستقل و احساسات مستقل و نظرات مستقل.
مینا من رو مبهوت توانایی های خودش کرد.
انشالله که همینجور بدرخشه.
در ادامه خدمت تون عرض می کنم که بالاخره چی شد و مینا چیکار کرد؟
این داستان ادامه دارد ....
مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار
╭──👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال مابپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
با سلام خدمت شما همراهان گرامی 💫💫💫
امروز طبق روال هر هفته در خدمتتون هستیم با موضوع:نکات بارداری🪷🪷
با ما همراه باشید🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای خودا🥺😍
به خاطر وجودش
با خداوند در خلقت
شریک شده ام....
زیبا نیست؟🤌🏻
مرکز مردمی«🌷🦋🌷 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530