eitaa logo
مرکز مردمی نفس سبزوار
343 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
939 ویدیو
7 فایل
👶ناجی فرزندان سقط👶 طبق آمار😔روزانه حداقل 10 جنین در شهر سبزوار س.ق.ط عمدی می شوند😭 در صورت مواجهه با مشاوران،تماس بگیرید🙏. 09389803541 09045158764 09153714155 ادمین👇 @darininurse @drghazanfari @salarimanesh شماره کارت 6037997950482761
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍😍😘🥰قند عسل. 💫حدود دو دقیقه، بی‌امان بخند💫 عیدتون به همین شیرینی 🥰🌸 🍃🌸••●••🌸🍃 ☘مرکز مردمی نفس سبزوارhttps://eitaa.com/nafas110530
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣📣بزرگترین خطری که کشور رو تهدید می‌کنه چیه ؟ 📌خطری که اگه اتفاق بیوفته دیگه هیچ کاری نمیشه کرد.😱 📌خطری که به سرعت دشمن را بر کشور امام زمان مسلط خواهد کرد😱 👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶 https://eitaa.com/nafas110530
✅ این کار فلسفه داره... یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور. نمازش که تمام شد، گفتم: «منصور جان، مگه جا قحطیه که برای نماز می‌آیی وسط بچه‌ها؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم بیام دنبال مُهر تو بگردم!» تسبیح را برداشت و همان‌طور که می‌چرخاندش، گفت: «این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها نماز می‌خونم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مُهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم یه اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو نبینن، چطور بعداً بهشون بگم بیایین نماز بخونین؟!» قرآن هم که می‌خواست بخواند، همین‌طور بود. ماه رمضان­‌ها بعد از سحر  کنار بچه‌ها می­‌نشست و با صدای بلند و لحن خوش، قرآن می‌خواند. همه دورش جمع می‌شدیم. من هم قرآن دستم می‌گرفتم و خط‌به‌خط با او می‌خواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. می‌گفت به‌جای این‌که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم. ☘مرکز مردمی نفس سبزوارhttps://eitaa.com/nafas110530
اگر میخواهید کودکان شما در بزرگی بزرگ باشند بزارید کودکی کنند 😁 👌امام کاظم علیه السلام‌ 🔸کسانی که در کودکی به اندازه کافی بازی نکرده اند، 🔹 در بزرگسالی، عجول، شتابزده و بی ظرفیت می شوند. ☘مرکز مردمی نفس سبزوارhttps://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻پنجشنبه است روز شاد کردن دلِ آنهایی که در زیر خاک در انتظارند روز لمس کردن خاطره ای که در ذهن داریم که باخود میگوییم چقدر دلم برایت تنگ شده 🌻بیاییم در پنجشنبه شب، جهت شادی دل اموات ناجی جان یک انسان بی گناه باشیم. شماره کارت نفس, با کلیک کپی میشه😊 ‌‌‌
6037997950482761‌
☘مرکز مردمی نفس سبزوارhttps://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👼👼👼👼✨✨✨✨☘☘☘ داستان آرزوی من... 💫💞 قسمت 16
داستان .. قسمت شانزدهم. سارا واقعا نمیدونست با من چیکار کنه؟! حفظ بچه و ادامه بارداری برای من خطرناک بود، سرزایمان قبلی هم خانم دکتر گفت با سلام و صلوات جراحی شدی! و الان از زایمان قبلی کمتر از دوسال گذشته بود. همه اینها که بماند، من یک کورتاژ تهاجمی و خطرناک رو هم پشت سر گذاشته بودم که کلی تبعات منفی داشت. از اینا که بگذریم، اگر بر فرض من یک بارداری ایمن هم که داشته باشم، بعد از زایمان، با این بچه چکار کنم؟؟ الان با وجود سه تا بچه و کوهی از مشکلات و به خاطر بدبختی هام دارم از همسرم جدا میشم. اونوقت باید یک کوه دیگه هم به مشکلاتم اضافه کنم؟؟😔 _سارا چیکار کنم؟ من طاقت اینکه دوباره برم سقط کنم ندارم. نمیخوام قاتل باشم! هنوز با کابوس اون پسرم بیدار میشم. _ آرزو غصه نخور. بیا و به سقط فکر نکن. اصلا من هرکاری برات میکنم که این بارداری برات ایمن باشه و بچه رو دنیا بیار. بعدش بچه تو بده به من. خوبه؟ من بچه تو رو بزرگ میکنم. خوبه؟ سقط گناه بزرگیه! خودتم یکبار تجربه اش کردی! هم خودتو قاتل میدونی و هم بعدش اینهمه مشکلات سرت ریخته! از افسردگی و مشکلات روحی و جسمی تا اینهمه اتفاقات و ضررهای مالی که متوجه شما شده! _آره بعد سقط و از بین بردن بچه ام، آب خوش از گلوم پایین نرفته!😭 هم خودم بدبخت شدم و هم شهاب ورشکسته شد. خدا میدونه. شاید کفاره این گناه من بود😞 _ پس بیا و با خدا معامله کن. این بچه تو بسپار به خودش و نذر امام زمان کن. خودش بهترین اتفاقها رو برات رقم میزنه🍀 _گیریم این بچه رو هم نگهداشتم، زندگی مو با شهاب چه کنم؟ _اونم انشالله درست میشه. برای جدا شدن که دیر نمیشه! از کجا میدونی شاید این بچه باعث بشه اون مرد زندگی بشه . بعدم وقتی قراره سه تا بچه رو به دندون بکشی با چهارتا چه فرقی داره؟ نخواستی من این بچه تو بزرگ میکنم فقط باید ۵ماه صبوری کنی و بچه رو نگهداری. بعدش هم ،مامانت هست. من هستم و از همه مهمتر، خدا هست. خودتو بسپار به خدا. از کجا معلوم؟ شاید این بچه ناجی تو و سه تا خواهر و برادر دیگرش شد!😊 _نمیدونم سارا من واقعا نمیدونم چیکار کنم؟ فقط میدونم که الان تحملم تموم شده و هیچ رمقی برای ادامه زندگی ندارم! خدا حفظش کنه سارا رو. واقعا در بدترین شرایط کنارم بود. یا تماس میگرفتم باهاش و یا میرفتم محل کارش. از عمق وجودش من رو درک می کرد و برام دلسوز بود. اینکه میگفت اگر بچه تو نمیخوای من بزرگش می کنم میدونم که راست میگفت🙂 شهاب که فهمید قضیه طلاق کنسله و من باردار هستم بهم گفت برگرد خونه! دوست نداشتم برگردم ولی چاره ای هم نداشتم. اینقدر رفت و برگشت های من براش طبیعی شده بود که دیگه زحمت به خودش نداد که بیاد دنبالم☹ سارا میگفت صبر کن آرزو، صبر رو برای همین وقتا گذاشتن انشالله که خدا جواب صبرت رو میده. اوضاع مالی مون خیلی خوب نبود و من به سختی و قرض از این و اون تونستم مراحل غربالگری و آزمایشات و سونوگرافی رو انجام بدم. وقتی سونوگرافی انجام دادم و صدای قلب بچه رو شنیدم احساس زندگی کردم. فکر می کردم صدای قلب اون بچه سقط شده رو شنیدم. در تصورم اون زنده شد و باید جبران مافات می کردم🙄 یعنی خدا منو می بخشه؟ یعنی میتونم جبران کنم؟ سارا میگفت خدا ارحم الراحمینه و اون جنین هم بچه خودته. اگر براش خیرات کنی شاید ببخشه مادرشو🍀 🚗 🚑 🚗 🚑 هنوز مدت زیادی از برگشتنم به خونه نگذشته بود که یکروز از بیمارستان به من زنگ زدند که همسرتون تصادف کرده و ... وقتی قراره مصیبت بباره از در و دیوار برای آدم می باره! البته گاهی ما فکر میکنیم مصیبته !!! در صورتی که همون مصیبت شاید موهبته🥰 شهاب نیاز به یک گوش مالی اساسی داشت. نمیگم از درد کشیدن و اذیتش خوشحال بودم ولی اینو مطمئنم که این بلاها باعث بزرگ شدنش شد😊 عمیقا از شنیدن خبرتصادف ناراحت شدم ولی با خودم گفتم یا با دوستش درحال ویراژ رفتن و لایی کشیدن بودند و یا درحال تک چرخ زدن 🏍 بچه ها رو سپردم به مادرم و به همراه پدرم رفتیم بیمارستان. شهاب خیلی ترسیده بود رنگش پریده بود و مرگ رو جلو چشمش دیده بود. خیلی می ترسید.😱 شهاب در حال عبور از خیابان و واقعا بدون هیچ قصوری توسط یه راننده بی مبالات که مشخص شد در اثر مصرف مواد، شرایط خوبی نداشته ، پرت شده بود. به خاطر ضربه ای که به سرش خورده بود توی آی سی یو بستری بود.🤕 با هماهنگی سارا و به خاطر شرایط روحی بدی که شهاب داشت اجازه دادند تو آی سی یو ببینمش. علاوه بر ضربه سر ، دچار شکستگی ساق پا هم شده بود ولی چون ضربه سرش مهمتر بود فعلا برای اون اقدامی نمی کردند. شهاب از ترس می لرزید. دائم می گفت من دارم میمیرم و گر نه چراتو که اینقدر از من متنفری باید بیای به دیدنم. آرزو منو حلال کن. آرزو من نمیخوام بمیرم. آرزو تو دلت پاکه. برام دعا کن. آرزو جبران می کنم! این داستان ادامه دارد... 🌸مرکز مردمی نفس سبزوار🌸 https://eitaa.com/nafas110530
پیام دیشب سارا مامای آرزو... همینجا از ایشون و تلاش ماماهای عزیزمون تشکر میکنم و دست تک تک شون رو می بوسم😘