نیمه های شب یک انسانی بلند میشود برای من و تو و تمام مردم جهان دعا می کند.برای من و تو بیشتر دعا می کند. دلش برای گناهان من و تو درد می آید...
دلش می خواهد ،ما کارهای خوب بکنیم.دلش می خواهد ما به آن عهدهایی که صبح ها در دعای عهد می خوانیم پای بند باشیم. دلش می خواهد دعا را نخوانیم و برویم ؛و فقط الفاظ را بخوانیم.میخواهد به مفاهیمش هم توجه بکنیم. به مفاهیمش عمل بکنیم.
یک چنین انسانی که همان امام زمان هست نیمه های شب برای گناهان من و تواستغفار می کند.
تا کِی می خواهیم با گناهان خودمان دل حضرت را به درد بیآوریم ،بنشینیم فکر کنیم یک ذره آخرش که چی
اینهمه گناه! اینهمه نگاه حرام! غیبت کردن! دروغ گفتن! وقت تلف کردن!
تمام اینها آخرش که چی مگر حضرت نگفت به اندازه ی پیدا کردن لنگه ی کفش تان اگر برای من وقت میگذاشتید من می آمدم "؟!
چرا همان وقتی که در شبکه های اجتماعی الکی الکی داریم چرخ می زنیم چرا همان مقدار برای آقا کار نمی کنیم ؟!
چرا از استعدادهایمان برای آقا استفاده نمی کنیمتا کِی می خواهیم دل پسر فاطمه را به درد بیآوریم
تا کِی می خواهیم اشکش را در بیاوریم تا کِی با هم بنشینیم. یک کم فکر کنیم تا کِی بالاخره؟؟؟...
خب مگر نمی شود ثواب کرد؟مگر نمی شود کار خِیْر کرد؟مگر نمی شود آقا را خوشحال کرد؟