eitaa logo
((کانال بزرگ (( نماز شب ))
2.7هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
4.4هزار ویدیو
355 فایل
به کانال بزرگ نمازشب درایتا بپیوندید مطالبی بسیارتأثیرگذاروآموزنده درموردنمازشب احادیث نماز شب📚 شب زنده داری📓 خودسازی‌وترک‌گناه📖 لذت‌بردن‌ازنمازوعبادت📋 ایمان ‌تقوا عمل‌صالح📕 داستان های نمازشب📚 http://eitaa.com/joinchat/513212433Cb136b25832
مشاهده در ایتا
دانلود
( داستان واقعی✨ ) حکمت کار خداوند 🌟ماجرای پزشک به نام دکتر ایشان👨‍⚕ ✨پزشک و جراح در پاکستان به نام ایشان👨‍⚕ برای شرکت در یک کنفرانس علمی که برای و تکریم او به دستاوردهای پزشکی‌اش میشد ، با عجله به فرودگاه رفت. مدتی بعد از پرواز اعلام کردند که بخاطر اوضاع هوا و رعد و برق و صاعقه 🌩، که باعث از کارافتادن یکی از موتورهای هواپیما شده ،✈️ مجبورند فرود در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشند. 🛩 ✨بعد از فرود ، بلافاصله به اطلاعات پرواز رفت و خطاب به آنها گفت : « من یک متخصص جهانی هستم🌍💉 و هر دقیقه برای من برابر با جان خیلی از و شما می خواهید💊 من تو این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم؟» یکی از کارکنان گفت: « جناب دکتر ، اگر خیلی عجله دارید می‌ توانید یک ماشین دربست بگیرید ، تا مقصد شما سه ساعت بیشتر نمانده است.»🚙 ✨دکتر ایشان با کمی درنگ پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد🚕 و براه افتاد که ناگهان در وسط راه اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد🌧 بطوری که ادامه رانندگی برایش مقدور نبود. ⛈ ✨ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد دیگر راه را گم کرده و خسته🚶 ، کوفته و درمانده و با ناامیدی به راهش ادامه داد🧎 که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد. 🏠کنار اون کلبه توقف کرد و در را زد. صدای پیرزنی را شنید که گفت : «بفرما داخل هر که هستی، در باز است »👵 دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند.📱 پیرزن خنده‌ای کرد و گفت : «کدام تلفن فرزندم؟ اینجا نه برقی هست و نه . ولی و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تا خستگی بدر کنی و کمی غذا هم هست بخور تا جان بگیری »☕️ ✨دکتر از پیرزن تشکر کرد و مشغول خوردن شد. در حالی که پیرزن مشغول خواندن و دعا بود متوجه طفل کوچکی شد که بی‌ حرکت بر روی تختی نزدیک خوابیده بود و پیرزن هر از گاهی بین نمازهایش او را تکان می‌ داد. مدتی طولانی به نماز و دعا مشغول بود ، که رو به او گفت: ✨ « بخدا من این لطف و کرم و اخلاق نیکوی تو شدم ، امیدوارم که دعاهایت شود »🤲 پیرزن گفت : « و اما شما ، رهگذری👤 هستید که خداوند به ما سفارش شما را کرده است. ولی دعاهایم همه شده است بجز یک دعا »❤️🕊 دکتر ایشان گفت: « چه دعایی؟» ✨پیرزن گفت: « این طفل که جلو شماست نوه من هست که نه پدر دارد و نه مادر و به یک بیماری مزمنی دچار شده که همه اینجا از علاج آن عاجز هستند. به من گفته‌اند که یک جراح بزرگی بنام دکتر ایشان😍 هست که او قادر به علاجش هست ، ولی او خیلی از ما دور هست و دسترسی به او مشکل هست و من هم نمیتوانم این بچه را پیش او ببرم. 😢 می‌ ترسم این طفل بیچاره و مسکین خوار و گرفتار شود. پس از خدا خواسته‌ام که کارم را آسان کند!»🤲🔐 ✨دکتر ایشان در حالیکه گریه میکرد😭 گفت : « به والله که دعای تو ، هواپیماها را از کار انداخت و باعث زدن شد و آسمان را به باریدن وا داشت تا اینکه من دکتر را تو بکشاند و من هرگز باور نداشتم که الله عزوجل✨🌸 با یک دعایی این چنین اسباب را برای بندگان مؤمنش مهیا میکند و بسوی آنها روانه میکند»🌸✨🕊 🔏 وقتیکه دستها از همه اسباب کوتاه میشود ، فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان بجا می‌ ماند.❤️🤲 🔑« وقال ربكم ادعوني استجب لكم ..😭 عزیزان از دعای خیرتان مارابی نصیب نکنید ❤️✨ یاالله همه را مورد رحمتت قراربده🤲