یا_صاحب_الزمان_عج
آفتاب رویت
روشنی بخش دل
هر مومن است
کاش چشم شیعیان
روشن شود با دیدنت
سلام امام خوب زمانم
🌸السلام علیک یا بقیه الله
🌸اللهم_عجل_لولیک_الفرج
﷽؛ 🌳چرا خداوند نماز را واجب نموده است؟ 🌳
برای واجب شدن نماز علت هایی ذکر شده است که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
5⃣ جلوگیری از شرک
🌼 نماز نشانگر موحد بودن انسانهاست؛ زیرا اگر جز الله خدای دیگری هم بود، بایستی آن خدای دیگر نیز، نوعی پرستش برای خود معلوم می نمود؛ لذا خداوند بدین وسیله راه شرک را ریشهکن نموده است تا مبادا اشخاص به شرک روی آورند.
6⃣ اعتراف به کوچکی خود در برابر خداوند
🌷 خداوند برای آنکه کوچکی و ناتوانی انسان و از سوی دیگر قدرت خویش را به او نشان دهد تا از ستم و طغیان و سرکشی بندگان جلوگیری نماید، نماز را بر او واجب کرد؛ در واقع نماز راهی برای اعتراف بندگان به کوچکی خود در برابر پروردگار و سبب خاشعشدن آنها در برابر اوست.
🌹 امام رضا علیه السلام فرمودند: "خدواند نماز را واجب نمود تا بندگان با گذاشتن صورت بر خاک، در برابر خداوند، به بزرگی و عظمت خداوند اعتراف نمایند".
📚 علل الشرایع ، ج2، ص317
👈 ادامه دارد...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
http://eitaa.com/joinchat/513212433Cb136b25832👈👈
❤️کانال نماز شب ❤️
نشر دهید👆
حکايت عطار بصراوی
شخص عطاري از اهل بصره مي گويد:
روزي در مغازه عطاريم نشسته بودم که دو نفر براي خريدن سدر وکافور به دکان من وارد شدند. وقتي به طرز صحبت کردن وچهره هايشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره وبلکه از مردم معمولي نيستند به همين جهت از شهر وديارشان پرسيدم، اما جوابي ندادند.
من اصرار مي کردم، ولي جوابي نمي دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول مختار (صلى الله عليه وآله وسلم) وآل اطهار آن حضرت قسم دادم. مطلب که به اين جا رسيد، اظهار کردند: ما از ملازمان درگاه حضرت حجت (عليهالسلام) هستيم.
يکي از جمع ما که در خدمت مولايمان بود، وفات کرده است، لذا حضرت ما را مامورفرموده اند که سدر و کافورش را از تو بخريم.
همين که اين مطلب را شنيدم، دامان ايشان را رها نکردم و تضرع واصرار زيادي نمودم که مرا هم با خود ببريد. گفتند: اين کار بسته به اجازه آن بزرگوار است وچون اجازه نفرموده اند، جرات اين جسارت را نداريم.
گفتم: مرا به محضر حضرتش برسانيد، بعد همان جا، طلب رخصت کنيد اگر اجازه فرمودند، شرفياب مي شوم والا از همان جا برمي گردم ودر اين صورت، همين که درخواست مرا اجابت کرده ايد خداي تعالي به شما اجر وپاداش خواهد داد، اما بازهم امتناع کردند.
بالاخره وقتي تضرع واصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحم نموده ومنت گذاشتند وقبول کردند.
من هم با عجله تمام سدر وکافور را تحويل دادم و دکان را بستم وبا ايشان براه افتادم، تا آن که به ساحل دريا رسيديم. آنها بدون اين که لازم باشد به کشتي سوار شوند، بر روي آب راه افتادند، اما من ايستادم.
متوجه من شدند و گفتند: نترس، خدا را به حق حضرت حجت عجل اللّه تعالي فرجه الشريف قسم بده که تو را حفظ کند. بسم اللّه بگو وروانه شو.
اين جمله را که شنيدم، خداي متعال را به حق حضرت حجت (ارواحنا فداه) قسم دادم وبرروي آب مانند زمين خشک به دنبالشان براه افتادم تا آن که به وسط دريا رسيديم. ناگاه ابرها به هم پيوستند وباران شروع به باريدن کرد. اتفاقا من در وقت خروج از بصره، صابوني پخته وآن را براي خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. وقتي باران را ديدم، به ياد صابونها افتادم وخاطرم پريشان شد.
به محض اين خطور ذهني، پاهايم در آب فرو رفت، لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم، اما با همه اين احوال از همراهان دور مي ماندم. آنها وقتي متوجه من شدند ومرا به آن حالت ديدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بيرون کشيدند و گفتند: از آن خطور ذهني که به فکرت رسيد، توبه کن و مجدداخداي تعالي را به حضرت حجت (عليه السلام) قسم بده.
من هم توبه کردم ودوباره خدا را به حق حضرت حجت (عليه السلام) قسم دادم وبر روي آب راهي شدم.
بالاخره به ساحل دريا رسيديم واز آن جا هم به طرف مقصد، مسير را ادامه داديم. مقداري که رفتيم در دامنه بيابان، چادري به چشم مي خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: تمام مقصود در اين خيمه است و با آنها تا نزديک چادر رفتم و همان جا توقف کرديم.
يک نفر از ايشان براي اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوري که سخن مولايم را شنيدم، ولي ايشان را چون داخل چادر بودند، نمي ديدم حضرت فرمودند: ردوه فانه رجل صابوني، يعني او را به جاي خود برگردانيد و دست رد به سينه اش بگذاريد، تقاضاي او را اجابت نکنيد و در شمار ملازمان ما ندانيد، زيرا او مردي است صابوني.
اين جمله حضرت، اشاره به خطور ذهني من در مورد صابون بود، يعني هنوز دل را از وابستگيهاي دنيوي خالي نکرده است تا محبت محبوب واقعي را در آن جاي دهد وشايستگي همنشيني با دوستان خدا را ندارد.
اين سخن را که شنيدم وآن را بر طبق برهان عقلي و شرعي ديدم، دندان اين طمع را کنده و چشم از اين آرزو پوشيدم ودانستم تا زماني که آيينه دل، به تيرگيهاي دنيوي آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمي شود وصورتي مطلوب، در آن ديده نخواهد شد چه رسد به اين که در خدمت وملازمت آن حضرت باشد.
http://eitaa.com/joinchat/513212433Cb136b25832👈👈
❤️کانال نماز شب ❤️
برکات حضرت ولی عصر (عج) حکایات عبقری حسان صص336-335 به نقل از عبقری الحسان ج2 ص134 س42
در این یکشنبہ
زیبای بهاری
خواهم زخدا خسته
ودرمانده نباشی
محبوب خدا باشی و
شرمنده نباشی
ای دوست الهی دراین
عالم هستی
سرزنده بمانی
و سرافکنده نباشی
یکشنبه بهاری تون عالی