eitaa logo
((کانال بزرگ (( نماز شب ))
2.7هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
4.4هزار ویدیو
355 فایل
به کانال بزرگ نمازشب درایتا بپیوندید مطالبی بسیارتأثیرگذاروآموزنده درموردنمازشب احادیث نماز شب📚 شب زنده داری📓 خودسازی‌وترک‌گناه📖 لذت‌بردن‌ازنمازوعبادت📋 ایمان ‌تقوا عمل‌صالح📕 داستان های نمازشب📚 http://eitaa.com/joinchat/513212433Cb136b25832
مشاهده در ایتا
دانلود
امام را (که خواب، چشمانش را ربوده بود) بیدار کرد. سیدالشهدا، خوابی را که آن لحظه دیده بود نقل کرد، که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به او فرمود: پیش ما می‏ آیی
حسین(ع) برادرش عباس را همراه جمعی جلو فرستاد، تا از هدف مهاجمان آگاه شوند. چون فهمیدند، که به قصد جنگ یا گرفتن بیعت آمده‏ اند، به دستور امام، آن شب را مهلت طلبیدند، تا به عبادت و نماز بپردازند. و درگیری به فردا موکول شد.
در این باره امام صادق(ع) می فرماید: "تاسوعا روزی است، که حسین و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامیان بر ضدّ آنان گرد آمدند. ابن زیاد و عمر سعد نیز از فراهم آمدن همه سواران خوشحال شدند. آن روز، حسین(ع) و یاران او را ناتوان شمردند و یقین کردند، که دیگر برای او یاوری نخواهد آمد و عراقیان نیز او را پشتیبانی نخواهند کرد.
حوادثی که در تاسوعا به وجود آمد، بر امام و یاران بسیار سخت گذشت، از این رو همان گونه که روز عاشورا اهمیت دارد و سر نوشت ساز است، روز تاسوعا نیز اهمیت داشته و سرنوشت ساز می باشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آوازه دلاورمردی هاى حضرت عباس (ع) چنان در گوش عرب آن روزگار طنین افکنده بود که دشمن را بر آن داشت تا با اقدامى جسورانه، وى را از صف لشکریان امام جدا سازد.
به همین منظور، شمر بن ذی الجوشن کلابی که از قبیله‌ام البنین سلام الله علیها بود، مأموریت یافت که به حضرت عباس (ع) و سه تن از برادرانش امان نامه دهد.
شمر گفت: بدانید تا ساعاتی دیگر شعله‌های جنگ برافروخته می‌گردد و از یاران حسین بن علی (ع) کسی زنده نمی‌ماند. من برای شما امان نامه‌ای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان ما هستید، مشروط بر اینکه از یاری برادرتان حسین (ع) دست برداشته و سپاهش را ترک کنید.
حضرت عباس (ع) که کانون غیرت، حمیت و وفاداری بود، بر او بانگ زد و فرمود: بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو.‌
 ای دشمن خدا! ما را فرمان می‌دهی که از یاری برادر و مولایمان حسین (ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم. آیا ما را امان می‌دهی ولی برای فرزند رسول خدا (ص) امانی نیست؟
شمر از پاسخ دندان شکن فرزندان‌ام البنین (س)، ناامید و خشمناک شد و با سرافکندگی به خیمه‌گاه خویش برگشت.
عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كند. محضر امام(ع) رسيد و رخصت ميدان رفتن و جانفشاني خواست و عرضه داشت : برادر جان! اجازه ميدان مي دهي؟ امام حسين(ع) گريه شديدي كردند و فرمودند: برادر! تو پرچمدار مني.
عباس(ع) عرض كرد: «سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.» امام(ع) فرمودند: مقداري آب براي اين طفلان تهيه نما. جناب قمر بني هاشم(ع) مشك به دوش گرفت و روانه ميدان شد. با سپاه حريف، درباره آوردن آب به خيمه ها سخن گفت.
وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد. در اين حال صداي العطش كودكان فضاي خيمه ها را پر كرده بود.
سقّا نگاهي به چهره معصوم كودكان انداخت و بدون تأمل سوي شريعه فرات برگشت و به نگهبانان شريعه حمله كرد و جمع كثيري را كشت و وارد شريعه شد
دست زير آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد. «ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته» به ياد لبان خشكيده حسين و اهل بيتش افتاد و آب را برگرداند به شريعه.
هنگام بازگشت، دشمن راه را بر او بست. حضرت براي محافظت از مشك به سمت نخلستان رفت و دشمن نيز به دنبالش. از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند
از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند، تا اينكه زره از انبوه تيرها همچون خار پشت به نظر مي رسيد. ابرص بن شيبان دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت مشك را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگيد و اين گونه رجز خواند: «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»،به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من از حمايت از دينم دست بر نمي دارم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا