eitaa logo
آرامش
1.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1هزار ویدیو
55 فایل
یادداشتها و تجارب دکتر رضامنتظر در بحث آرامش و سایر مطالب کاربردی مفید در این موضوع آرامش که لازمه سعادت دنیا و آخرت است، نیاز به آموزش دارد لطفا ۱۶ فایل اصلی را از منشی مجازی به آی دی ذیل دریافت و مطالعه و نظرات خود را ارسال کنید @visitmontazer
مشاهده در ایتا
دانلود
💢غلام ترسو پادشاهی با یک غلام به یک کشتی سوار شدند تا با کشتی به جایی مسافرت کنند. همین که کشتی به دریا رفت، غلام، چون اولین بار بود که دریا را می‌دید، شروع به بی‌تابی و گریه و زاری کرد. هرچه با او به مهربانی صحبت می‌کردند، آرام نمی‌گرفت. تا حدی که پادشاه از دست او کلافه و خسته شده بود. یک نفر دانا در کشتی بود و به پادشاه گفت: اگر اجازه بدهی، من می‌توانم این غلام را ساکت کنم. پادشاه گفت: اگر این کار را بکنی، لطف بزرگی در حق من کرده‌ای. فرد دانا به خدمه کشتی گفت که غلام را توی دریا بیندازند. وقتی غرق شد و چند بار توی آب بالا و پایین رفت، او را بیرون آوردند. غلام از آن به بعد گوشه‌ای نشست و ناآرامی نکرد. از آن دانا پرسیدند: دلیل این کار چه بود؟ فرد دانا گفت: تا وقتی که مصیبت را ندیده بود، قدر سلامتی و امنیت کشتی را نمی‌دانست. قدر آرامش کشتی را کسی می‌داند که به مصیبت غرق شدن توی دریا گرفتار شده باشد.🌺 خود را با افرادی که مشکلات بزرگتر دارند کنید تا قدر زندگی خود را بدانید و آرام شوید.
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ رسم بسیار غلط در مراسم تشییع و تدفین ! بسیار مختصر مفید. حتما ببینید و بفرستید برای همه تا ان شاالله کمکی باشد برای ازبین رفتن این رسم غلط !
‌‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‌‎ 💢تشک مخملی روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او بر روی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طناب هایش به گل میخ های طلایی گره خورده اند، نشسته است. گدا وقتی این ها را دید فریاد کشید: این چه وضعی است؟ درویش محترم! من تعریف های زیادی از زهد و وارستگی شما شنیده ام اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما، کاملا سرخورده شدم. درویش خنده ای کرد و گفت : من آماده ام تا تمامی این ها را ترک کنم و با تو همراه شوم. با گفتن این حرف درویش بلند شد و به دنبال گدا به راه افتاد. او حتی درنگ هم نکرد تا دمپایی هایش را به پا کند. بعد از مدت کوتاهی، گدا اظهار ناراحتی کرد و گفت: من کاسه گداییم را در چادر تو جا گذاشته ام. من بدون کاسه گدایی چه کنم؟ لطفا کمی صبر کن تا من بروم و آن را بیاورم. صوفی خندید و گفت: دوست من، گل میخ های طلای چادر من در زمین فرو رفته اند، نه در دل من، اما کاسه گدایی تو هنوز تو را تعقیب می کند . در دنیا بودن، وابستگی نیست. وابستگی، حضور دنیا در ذهن است و وقتی دنیا در ذهن ناپدید شود وارستگی حاصل خواهد شد.
خدایا‌ از‌ بد‌ کردن‌ آدم‌هایت‌ شکایت‌ داشتم‌ به‌ درگاهت اما‌ شکایتم‌ را‌ پس‌ می گیرم... من‌ نفهمیدم! فراموش‌ کرده‌ بودم‌ که‌ بدی‌ را‌ خلق‌ کردی‌ تا‌ هر‌ زمان‌ دلم‌ گرفت‌ از‌ آدم‌هایت ،نگاهم‌ به‌ تو‌ باشد..! 🌿🌿 @basirat_h
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرثیه سرایی شجاعانه و جگرسوز دختر فلسطینی برای ۱۶ نفر از اعضای شهید خانواده اش او می‌گوید: «ما با وجود درد و رنج میگوییم ما از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم؛ خداوند را شاکریم ما مقاوم و ثابت قدیم هستیم؛ خداوند را شاکر هستیم ما خانواده شهدا، پشت و حامی شما هستیم ...» ─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─ لینک کانال «حرف حساب» در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85
🔻 درباره آیت الله بهاء الدینی (قدس سرّه) نوشته‌اند که ایشان در قنوت نمازهایشان، دعاهای مرسوم را می‌خواندند تا این که نوع دعا، کلمات و عبارات ایشان تغییر کرد و هرگاه دست‌های خود را مقابل صورت می‌گرفتند، برای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این‌گونه دعا می‌کردند: «اللهم کن لولیّک... ». در فرصت مناسبی، علت تغییر دعا را از ایشان پرسیدند. معظم له در یک جمله کوتاه فرمودند: «حضرت پیغام دادند در قنوت، به من دعا کنید». 👤 📚 از کتاب «شرح دعای سلامتی» ص ۲۰
9.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 💠 چـهار ویژگی‌ فــروتنــان 👇 و فروتنان را بشارت ده همانان که: 🔹وقتی نام‌خدا یادشود، دلهاشان خشیت‌یابد 🔸و بر هر چه برسرشان آید صبر پیشه میکنند 🔹و برپا دارندگان نمازند 🔸و از آنچه روزیشان داده‌ایم انفاق میکنند 📖 سوره حج آیات ۳۴ و ۳۵ 👈 استاد عبدالباسط
💢زیباترین سیرکی که نرفتم وقتی نوجوان بودم، شبی با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم. جلوی ما خانواده ای پرجمعیت بود.به نظر می رسید وضع مالی خوبی ندارند. شش بچه مودب که لباسهایی کهنه در عین حال تمیـز پوشیده بودنـد. پشت پدر و مادرشان، دست هم را گرفته بودند و با هیجان در مورد شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند، صحبت می کردند. وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید: چند عدد بلیط می خواهید؟ پدر خانواده جواب داد: لطفاً ۸ بلیط. متصدی باجه، قیمت بلیطها را اعلام كرد. پدر به باجه نزدیکتر شد و به آرامی از فروشنده پرسید: ببخشید، گفتید چه قدر؟! متصدی باجه دوباره قیمت را تکرار کرد. رنگ صورت مرد تغییر كرد و نگاهی به همسرش انداخت. بچه ها هنوز متوجه موضوع نشده بودند و همچنان سرگرم صحبت درباره برنامه سیرك بودند. معلوم بود که مرد پول کافی نداشت و نمی دانست چه بكند و به بچه هایی كه با آن علاقه پشت او ایستاده بودند چه بگوید؟ ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس ۲۰۰ هزارتومانی بیرون روی زمین انداخت. سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاد! مرد که متوجه موضوع شده بود، اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: متشکرم آقا. مرد شریفی بود ولی در آن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود، کمک پدرم را قبول کرد ... بعد از این که بچه ها به همراه پدر و مادشان داخل سیرک شدند، من و پدرم آهسته از صف خارج شدیم و به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار كردم و آن زیباترین سیركی بود كه به عمرم نرفته بودم 🌺
به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت، غصه هم میگذرد، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند.. لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!! زندگی ذره كاهیست، كه كوهش كردیم، زندگی نام نکویی ست، كه خارش كردیم، زندگی نیست بجز نم نم باران بهار، زندگی نیست بجزدیدن یار زندگی نیست بجزعشق، بجزحرف محبت به كسی، ورنه هرخاروخسی، زندگی كرده بسی، زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یک عمر بیابان دارد. ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم ...
کودک من، جان مادر، چشم خود را باز کن روی پا برخیز و روزت را زنو آغاز کن ای سروش جاودانی ای تمام هستیم ای نشاط زندگانی ای تمام هستیم کودک من، خون روی گونه ات را پاک کن باز هم پیکار با این فرقۀ ناپاک کن کودکم ، محزون مشو دست خدا همراه ماست کاخ استبداد ،ویران از شرار آه ماست حانیه، لیلا، حمیده، زیدابواحمد ، رحیم جمله مهمان خدا هستند و ما جا مانده ایم خوب بشنو حرف مادر را، امید من تویی یادگار،جدّ و، ابناءِ شهید من، تویی بعد ما این خانه را روشن تر از مهتاب کن عکس ماها را کنار عکس بابا قاب کن خانه ات هرچند ویران، روزگارت روشن است سست تر از لانهٔ موران دژ اهریمن است غم مخور روزی،جهانت آفتابی می شود آسمان قیرگون غزّه آبی می شود ماه تابان می زداید سایۀ موهوم را می برد تا قعر آتش این سراب شوم را می رسد گلبانگ آزادی از این معبر به گوش شمع شبهای ستمکاران شود روزی خموش می رسد آخر به پایان عمر این دیو سیاه سر زند بار دگر خورشید، از این قبله گاه
13.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشک هایت را پاک کن قوی بمان پسرم! صحبت های منقلب کننده پدر فلسطینی با پسرش هنگام وداع با خانواده خود که همگی به شهادت رسیدند... کوه ها و صخره ها در مقابل صبر و استقامت این ملت، سر تعظیم فرود آورده اند ... ─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─ لینک کانال حرف حساب در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85
25.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🔸 تلاوت آیات ۶۷ تا ۷۱ سوره زخرف توسط استاد هادی اسفیدانی 💠 یکی از ناب ترین تلاوت ها 👈 بسیار دلنشین و آرامبخش 🌸