9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
نقل قول از آیتالله حائری شیرازی:
خط موضع گیری در آخرالزمان، فقط اسرائیل است که جهان را به دو صف تبدیل میکند!
منبع : جلسه شناخت حیله های دشمن
@ostad_shojae | montazer.ir
💢 داستان عبرت آموز
🗯کارگری که اهالی یکی از روستاهای قزوین بود، به تهران رفته تا با فعالیت و دست رنج خود پولی تهیه کند و به ده خود برگشته و با زن و بچه خود برای امرار معاش از آن پول استفاده نماید.
پس از مدتی کار کردن، پول خوبی به دستش آمد و عازم ده خود گردید.
یک مرد تبهکاری از جریان این کارگر ساده مطلع می شود و تصمیم می گیرد که دنبال او رفته و به هر قیمتی که هست پول او را بدزدد و تصاحب نماید.
کارگر سوار اتومبیل شده و با خوشحالی عازم ده شد، غافل از اینکه مردی بد طینت در کمین اوست.
♥️بعد از آنکه به ده رسید و به خانه خود نزد زن و بچه اش رفت، آن دزد خائن، شبانه به پشت بام می رود و از سوراخی که پشت بام گنبدی شکل خانه های آن ده معمولاً داشته و اطاق آنها نیز دارای چنین سوراخی بود کاملا متوجه آن کارگر می شود.
در این میان می بیند که وی پول را زیر گلیم می گذارد.
با خود می گوید وقتی که آنها خوابیدند، بچه شیرخوار آنها را به حیاط برده و بیدار می کنم و به گریه اش می اندازم.
از صدای گریه او، پدر و مادرش بیرون می آیند.
🗯در همان موقع با شتاب خود را به پول می رسانم و حتما به نتیجه می رسم.
پدر و مادر می خوابند.
♥️نیمه های شب، دزد آرام آرام وارد اطاق شده و بچه شیرخوار را به انتهای حیاطی که وسیع بود آورده و به گریه می اندازد.
در همان جا بچه را می گذارد و خودش را پنهان می نماید.
از گریه بچه، پدر و مادرش بیدار می شوند و از این پیشامد عجیب، وحشت زده و ناراحت با شتاب به سوی بچه می دوند.
🗯در همین وقت، دزد خود را به پول می رساند.
همین که دستش به پول می رسد، زلزله مهیب و سرسام آوری قزوین را می لرزاند.
همان اطاق به روی سر آن دزد خراب می شود و او در میان خروارها خاک و آوار، در حالی که پول را بدست گرفته می میرد.
♥️اهل خانه نجات پیدا می کنند، ولی از این جریان اطلاع ندارند و با خود می گویند دست غیبی ما را نجات داد.
پس از چند روزی که خاک ها را به این طرف و آن طرف ریختند تا اثاثیه خانه و پول را به دست بیاورند، ناگاه چشمشان به جسد آن دزد که پول ها را به دست گرفته می افتد و از راز مطلب واقف می گردند.
✍نوشته احمد میر خلف زاده
4_5857065369914577393.mp3
7.93M
#رهبری | #استاد_عالی
#استاد_شجاعی
✘ کسانی که میخواهند به دولت کریمهی امامشان برسند و آمادهی خدمت در رکاب امامشان باشند: گوش کنند!
استقامتِ این روزها، اراده قوی لازم دارد!
اراده ای قوی تر از همیشه برای فتح قله.
#تلنگری
@ostad_shojae
💢شکر خدا
ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زبالهاش دنبال چیزی میگردد. گفت، خداروشکر فقیر نیستم.
مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانهای با رفتار جنونآمیز در خیابان دید و گفت، خداروشکر دیوانه نیستم.
آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل میکرد گفت، خداروشکر
بیمار نیستم.
مریضی در بیمارستان دید که جنازهای را به سرد خانه میبرند. گفت، خداروشکر زندهام.
فقط یک مرده نمیتواند از خدا تشکر کند.
چرا همین الان از خدا تشکر نمیکنیم که روز
و شبی دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟
#شکرگزاری
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه خانواده اش شهید شده اند اما او تبریک میگوید و شیرینی پخش میکند!
پندار آنها این است که با ریختن خون انسانها، آرمان ما را را تضعیف میکنند
و چه بدبخت موجوداتی هستند که این ملت را غلط شناخته اند.
و چه بیچاره ملتهایی هستند که درک این ملت از شهادت را وارونه فهمیده اند.
ملتی که شهادت را فهمیده با شکست بیگانه است؛ آینده قطعا از آن فلسطین خواهد بود.
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
لینک کانال «حرف حساب» در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85
💢از اسبم بپرس
مردی به سرعت و چهار نعل با اسبش می تاخت.
اینطور به نظر میرسید، که به جای بسیار مهمی میرفت
مردی کنار جاده ایستاده بود
فریاد زد:
کجا میروی؟!
مرد اسب سوار جواب داد:
نمیدانم از اسبم بپرس!
این داستان زندگی خیلی از مردم است!
آنها سوار بر عادتها و #باورهای_غلط خود می تازند بدون اینکه بدانند کجا میروند...!
#عادت
💠 زرنگی در وقت نماز !!
✍️آن روز، به مسجد نرسيده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم يواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم. حالت عجيبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ايستاده بود. طوری حمد و سوره میخواند مثل اين که خدا را میبيند؛ ذکرها را دقيق و شمرده ادا میکرد. بعدها در مورد نحوه نماز خواندنش ازش پرسيدم، گفت: «اشکال کار ما اينه که برای همه وقت میذاريم، جز برای خدا! نمازمون رو سريع میخونيم و فکر میکنيم زرنگی کرديم؛ اما يادمون ميره اونی که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست».
📚مسافر کربلا، ص ٣٢، شهيد علی رضا کريمی
# نماز
#خدا
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
✍ شیخ رجبعلی خیاط میفرمود: اغلب مردم اظهار میکنند که امام زمان (عج) را از خودشان بیشتر دوست دارند اما اینطور نیست زیرا اگر او را بیشتر از خود دوست داشته باشیم باید برای او کار کنیم، نه برای خود!
📚 کتاب در مسیر بندگی. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این مملکت به دانشاموزای این شکلی نیاز داره ...
#عباس_بابایی
این است غربِ حامی "اسرائیلِ"!
باشگاه فوتبال ماینس آلمان «انور الغازی» فوتبالیست مراکشی اصل را به علت انتشار پستی در حمایت از کودکان غزه و درخواست برای توقف کشتار آنها اخراج و قرارداد با او را فسخ کرد.
این فوتبالیست در واکنش به این تصمیم باشگاه ماینس آلمان نوشت:
«در کنار آنچه درست است، قرار بگیر حتی اگر تنها تو بودی که حمایت میکنی. از دست دادن منبع درآمدم در مقابل جهنمی که برای مردم بیدفاع و ستمدیدگان در غزه ساختهاند، هیچ است.»
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
لینک کانال «حرف حساب» در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85
💢سفر خانواده لاکپشت
یک روز خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند.از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن! در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند!
پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق بودند !
بعد از یک بحث طولانی، جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد.
لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود!
او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره !
خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.
سه سال گذشت … و لاک پشت کوچولو برنگشت ... پنج سال … شش سال …
سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده .
او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد.
در این هنگام لـاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید ... منم حالا نمی رم نمک بیارم» !!
بعضی از ماها زندگیمون صرف انتظار کشیدن برای این می شه که دیگران به تعهداتی که ازشون انتظار داریم عمل کنن.
آنقدر نگران کارهایی که دیگران انجام میدن هستیم که خودمون عملـا هیچ کاری انجام نمیدیم ...