eitaa logo
قصه و نقاشی و کاردستی و بازی و ایده کودکانه
8.6هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
9.2هزار ویدیو
1.3هزار فایل
#قصه ها و کلیپ های کودکانه ایده و #نقاشی و #کاردستی #دستورزی مورد استفاده در پایه ابتدایی قابل استفاده برای معلمان و اولیا و دانش آموزان
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویری از کاردستی پروانه که در فیلم بالا آموزش داده شده👆
تصویری از فیلم بالا 👆
تصویری از فیلم بالا 👆
پوم پوم ها را به ترتیب الگو در جای مناسب قرار بده ✔️ مناسب ۲ تا ۵ سال
پشمک کوچولو بره ی کوچولوی زیبا و بازیگوشی بود که هر روز برای چرا با مادرش و گوسفند های دیگر به یک چمن زار زیبا می رفتند مادرش همیشه به او می گفت از کنار من و دوستانت دور نشو اما یک روز پشمک کوچولوداشت علف می خورد که یک دفعه به دور دست ها نگاه کرد و گفت: وای علف های آن طرف سبز تر است کاش می شد بروم و علف های آن طرف را بخورم. پشمک با خودش گفت چرا نشود من میروم و علف های آن طرف را می خورم. پشمک راه افتاد رفت و رفت تا رسید به آن علف های خوشمزه داشت علف ها را می خورد که یک دفعه دید آن طرف گل های رنگی زیادی هست رفت به سمت گل ها و شروع به خوردن کرد وقتی سیر شد ، دور و برش را نگاه کرد دید هیچ کس نیست با وحشت گفت مامان ، مامان تو کجایی؟! اما خبری از مادر پشمک نبود پشمک توی جنگل سرگردان به راه افتاد رفت تا رسید به یک روباه. پشمک به آقا روباهه گفت آقا روباهه من گم شده ام تو می توانی کمکم کنی تا مادرم را پیدا کنم روباه گفت بله چرا نتوانم دنبال من بیا به خانه ی من و کمی استراحت کن پشمک با آقا روباهه رفت تا رسید به خانه ی آقا روباهه نشست و منتظر آقا روباهه شد اما آقا روباهه دیر کرد پشمک رفت تا ببیند او دارد چه کار می کند وقتی رفت دید آقا روباهه توی آشپزخانه روی آتش دیگی گذاشته و دارد داخل آن را پر از آب می کند پشمک گفت داری چیکار می کنی؟ گفت می خواهم تو را بپزم. پشمک فریاد زد و دوید از خانه روباه بیرون پشمک‌ می دوید روباه پشت سر او پشمک از ترس رفت توی یک غار بزرگ اما آن غار خیلی تاریک بود. وقتی مطمئن شد روباه رفته است و خواست از غار بیاید بیرون پایش به یک سنگ گیر کرد و افتاد و کلی خفاش دور سر او پرواز کردند پشمک از ترس از غار پرید بیرون گرسنه شده بود رفت و دید یک قارچ زیبای قرمز آن جا است آن را خورد اما ای کاش این کار را نکرده بود چون دل درد بدی گرفت همان طور که زیر یک درخت بلوط خوابیده بود و ناله می کرد با خودش می گفت کاش هرگز از گله جدا نمی شدم پشمک برای یک لحظه خوابش برد وقتی بیدار شد دید یک سنجاب پیر بالای سرش نشسته بود سنجاب دانا به پشمک گفت چرا اینجا خوابیدی؟ پشمک گفت آخه من گرسنه بودم و یک قارچ قرمز خوردم حالا دل درد گرفتم. سنجاب دانا گفت آن قارچ سمی بوده است خدا را شکر که دیر نشده اگر این دمنوشی را که درست می کنم بخوری زود خوب می شوی سنجاب دانا رفت و یک دمنوش گیاهی درست کرد و داد به پشمک و گفت این را بخور تا دل دردت خوب بشود پشمک دمنوش را خورد و کم کم خوب شد و از سنجاب دانا تشکر کرد و تمام ماجرا را برای او تعریف کرد سنجاب دانا گفت پشمک‌ توی آن چمن زار چیزی را نشان کردی؟ پشمک‌ گفت فکر کنم یک اسب قهوه‌ای را نشان کردم سنجاب دانا خندید و گفت اسب که ممکن است از آن جا برود دیگر چه چیزی را نشان کردی پشمک گفت یک تخته سنگ بزرگ و یک رود خانه ی کوچک سنجاب دانا گفت فهمیدم کجا را می گویی سنجاب دانا به همراه پشمک راه افتادند وهرچه نزدیک و نزدیک تر می شدند صدای مادر پشمک‌ بلند تر به گوش می رسید پشمک به سنجاب دانا گفت این صدای مادر من است و با سرعت به طرف مادرش رفت مامان بزی وقتی پشمک را دید او را در آغوش کشید و گفت پشمک جان می دانی چقدر دنبالت گشتیم! پشمک‌ با گریه گفت مامان ببخشید من باید قدر چیز هایی که خدا به من داده بود رامی دانستم مثل شما ، دوستانم ، محل زندگی ام ،سلامتیم و خیلی چیز های دیگر پشمک گفت مامان بزی این دوست من است سنجاب دانا او به من کمک کرد تا شما را پیدا کنم مامان پشمک به سنجاب دانا گفت من نمی دانم چطوری و با چه زبانی از شما تشکر کنم اگر شما نبودید ممکن بود من دیگر هیچ وقت پشمک را پیدا نکنم واقعا ممنونم. پشمک تمام ماجرا هایی را که پشت سر گذاشته بود برای مادرش تعریف کرد و مادرش گفت هرچی بوده دیگر تمام شده بیا تا با هم به خانه بر گردیم ولی قبلش به من قول بده دیگربدون اجازه از پیش من جایی نروی پشمک هم به مادرش قول داد که دیگر هیچ وقت بدون اجازه از پیش مادرش نرود. ✍نویسنده : فاطمه زهرا کمالی از اعضای فعال کانال کودک خلاق
ایده درست کردن کاردستی پرنده با دایره و نیم دایره
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماگ بامزه وزیبا😍😍👌👌 ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑بازی گروهــــــــــی توپ در زمین🛑 (قابل اجرا در تمامی پایه ها برای مباحث مختلف) 🏓 وسایل مورد نیاز : توپ کوچک (استخری) 💠اهداف بازی: تحرک و تخلیه انرژی ، شور و هیجان ، رقابت سالم، افرایش دقت و سرعت عمل، تقویت کار تیمی و... ⚠️یه بازی ورزشی محسوب میشه⚠️ ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese