نخستين معناي فهميدن، «فهميدن معناي يک جمله» است. به عنوان مثال، آيا فهميدن معناي اين جمله «إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاغُ» (شوري، ۴۸) متوقف بر اين است که ساختة و پرداختة يک انسان باشد؟ اگر فرض کنيم که چنين جملهاي از سوي خداوند يا يک موجود ذي شعور ديگري بيان شده باشد، ديگر نميتوان آن را فهميد؟ واقعيت اين است که «فهميدن معناي يک جمله» صرفاً متوقف بر شناخت نشانههاي زباني و الفاظ و نسبتهاي به کار رفته در آن است. حتي اگر هيچ توجهي به گويندة آن نداشته باشيم، باز هم ميتوان معناي جمله را فهميد. به عنوان مثال، کسي که در بياباني نوشتهاي را ميبيند، بدون آنکه بداند نويسندة آن کيست و هدف او چه بوده است و چه معنايي در ذهن داشته است و شرايط و مقتضيات مکاني و ذهني و زماني او چه بوده است، فقط به شرط آنکه با زبان آن نوشته آشنا باشد، معناي جملات آن را ميفهمد.
دومين معناي فهميدن، «فهمیدن ارتباطات و ساختار درونی یک جمله» است. براي آنکه بتوان چنين فهمي از جمله داشت، لازم است از دستور زبان و صناعات ادبي حاکم بر آن زبان آگاهي داشت؛ اما آيا چنين فهمي از يک زبان موقوف بر آن است که حتماً ساخته و پرداخته يک انسان باشد؟ البته گويندة آن متن بايد از دستور زبان مورد نظر و صناعات ادبي آن آگاهي داشته باشد و بتواند به درستي آنها را به کار گيرد، اما به چه دليل چنين گويندهاي فقط و فقط ميتواند و ميبايد يک انسان باشد؟
سومين معناي فهميدن عبارت است از «فهمیدن جملهای که در یک «وضعیت فعلی» خاصّ بیان شده است». منظور از اين فهميدن اين است که خواننده يا شنونده بفهمد که چه کسي و چه مضموني در آن وضعيت فعلي خاص مورد نظر بوده است و افزون بر آن، لازم است از آن وضعيت فعلي که گوينده سخن خود را معطوف به آن ميکند، آگاهي داشته باشد. اما آيا چنين فهميدني موقوف بر آن است که آن متن يا سخن حتماً ساخته و پرداختة ذهن يک انسان باشد؟ آيا اگر گوينده يک جمله خداي متعال باشد، ديگر نميتوان چنين فهمي از آن جمله داشت؟
«فهميدن یک «اظهار زبانی» به عنوان فعل گویندهای» چهارمين معنايي است که براي فهميدن در نظر گرفته ميشود. متعلق فهميدن در اين نوع، فعل يک فاعل است که همراه با بيان نشانههاي زباني شکل ميگيرد. شرط چنين فهميدني اين است که افزون بر شناخت وضعيت آن فعلي که جمله معطوف به آن است، بايد خصوصيات گوينده و شنونده نيز شناخته شود. اما آيا چنين فهميدني متوقف بر آن است که آن فعل گفتاري از سوي يک فاعل انساني بيان شده باشد؟ آيا اين نوع فهميدن در جملاتي که از سوي گويندهاي غير انسان بيان شده باشند، بيمعنا است؟ آيا اگر فرض کنيم که اين فعل گفتاري از سوي خداوند صادر شده باشد، ديگر نميتوان کلام او را به اين شکل فهميد؟ چيزي که در اين نوع فهميدن لازم است شناخت خصوصيات فاعل اين نوع فعل گفتاري است. اما به چه دليل اين فاعل حتماً بايد فاعلي انساني باشد؟
پنجمين نوع از انواع فهميدن عبارت است از اينکه يک «اظهار زباني» را به عنوان بيان يک وضعيت رواني فهم کنيم. ايشان مدعي است که «در فهمیدن یک جمله به مثابه یک وضعیت روانی آشکار است که یک صاحب روان (همان گوینده یا نویسنده) مسلم و مفروض است.» ما هم اين مسأله را ميپذيريم اما در سخنان خداي متعال جهات نقص و ضعف را سلب ميکنيم و معناي خالص آن را به او نسبت ميدهيم. اوامر الهي همگي جملاتياند که از وضعيت خوشايند خداوند حکايت ميکنند. يعني خداوند تحقق متعلق اوامر خود را دوست دارد و از انجام آنها خشنود ميشود همانطور که نواهي او از وضعيت ناخوشايند الهي حکايت ميکنند يعني خداوند از انجام آنها ناخشنود ميشود و غضب ميکند.
به همين دليل است که خداوند «نيکوکاران»، «پارسايان»، «صابران»، «راستگويان»، «متوکلان» و «عادلان» را دوست دارد و «تجاوزکاران»، «فاسدان»، «کافران»، «اسرافکاران» و امثال آنها را دوست ندارد. البته هرگز نميتوان خشنودي و خشم خداوند را همچون خشنودي و خشم يک انسان تلقي کرد. ما ممکن الوجوديم و پر از نقص و ضعف؛ اما خداي متعال کامل مطلق است و هيچ جهت نقص و ضعفي در او راه ندارد. به هر حال اين معناي از فهميدن نيز با بشري دانستن يک جمله هيچ ملازمهاي ندارد.
ششمين معناي فهميدن «فهميدن معناي عميق يک جمله» است؛ که با تعمق و تأمل جدي بر روي آن جمله به دست ميآيد. اما به راستي آيا حصول چنين فهمي متوقف بر آن است که گويندهايي انساني داشته باشد؟ آيا اگر گويندة يک جملهايي را خداوند بدانيم ديگر نميتوان از آن فهمي عميق به دست آورد؟ يا بر عکس، زماني يک مفسر دغدغة فهمهاي عميق و عميقتر از متن قرآن را پيدا ميکند که بداند از سوي خدايي حکيم، دانا، قادر به همة امور صادر شده است؟
در نقد اين ديدگاه ميگوييم، آيا اگر فردي بيايد و کلامي را از قول فرد ديگري براي ما نقل کند و مدعي شود که صرفاً همان چيزي را که آن شخص به او گفته است براي ما نقل ميکند، ما کلام او را نميفهميم؟ روشن است که کلام اين فرد ناقل را ميفهميم هر چند در اين کلام، هيچ اصالتي براي خود او قائل نيستيم. ممکن است شک کنيم که آيا واقعاً او کلام آن فرد را به درستي براي ما نقل ميکند يا آنکه در آن دخل و تصرفي انجام داده است. اما به صرف اينکه اين فرد فقط ناقل است و هيچ نقشي در ساختن و پرداختن آن کلام ندارد جز اينکه با امانت کامل و به صورت معصومانه صرفاً آنچه که به او گفته شده است را نقل ميکند، نميتوان مدعي شد که کلام او اساساً براي ما مفهوم نيست. چنين کلامي با کلامي که صرفاً ساخته و پرداختة شخص گوينده باشد، ماهيتاً هيچ تفاوتي نميکند. اگر کلامِ انساني، معنادار و مفهوم است؛ کلام منقول از يک انسان نيز چنين است.
حال اگر فرض کنيم که اين گوينده کلام خود را از يک موجود ماورايي نقل ميکند؛ موجودي که مورد پذيرش و اعتقاد شنونده نيز هست، و مدعي است که او صرفاً مأمور ابلاغ است و حق هيچ گونه دخل و تصرفي در آن ندارد و اساساً توانايي چنين دخل و تصرفي را هم ندارد، آيا شنونده ميتواند بگويد که چون آن موجودي که اين کلام را از او نقل ميکني، موجودي فراانساني است، اساساً نميفهميم که چه ميگويي! اساساً جملاتي بيمعنا و فاقد مفهوم براي ما قرائت ميکني؟
حال اگر اين گوينده مدعي شود که اين سخنان، عيناً همان چيزي است که خداي جهان و انسان و خالق هستي به من وحي کرده است و من را مأمور ابلاغ آن کرده است، و تنها وظيفة من در اين رابطه اين است که آن پيام را به صورت آشکار و روشن به شما ابلاغ نمايم «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ» (نور، ۵۴؛ همچنين ر. ک: آلعمران، ۲۰؛ مائده، ۹۲، رعد، ۴۰؛ نحل ۳۵ و ۸۲؛ عنکبوت، ۱۸) و من هر چه ميگويم و هر سخني بر زبان ميآورم عيناً همان چيزي است که به من وحي شده است بدون آنکه يک کلمه يا حتي حرفي بر آن افزوده يا از آن کاسته باشم؛ يا حتي توان اين افزايش يا کاهش را داشته باشم، آيا مخاطبان ميتوانند بگويد اگر چنين است اساساً ما نفهميديم چه گفتي؟ اساساً هيچ کلام معناداري از شما نشنيديم؟ قرآن کريم دربارة عصمت پيامبر اکرم(ص) در نقل آيات الهي ميفرمايد:
وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويل× لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمين× ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتين× فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزين (حاقه، ۴۴-۴۷) اگر او سخنى دروغ بر ما مىبست× ما او را با قدرت مىگرفتيم× سپس رگ قلبش را قطع مىكرديم× و هيچ كس از شما نمىتوانست از (مجازات) او مانع شود! وَ النَّجْمِ إِذا هَوى× ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى× وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى× إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى× عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى (نجم، ۱-۵) سوگند به ستاره هنگامى كه افول مىكند× كه هرگز دوست شما [محمّد «ص»] منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است× و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگويد! × آنچه مىگويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست! × آن كس كه قدرت عظيمى دارد او را تعليم داده است.
نتيجهگيري
مدعاي جناب شبستري اين بود که «متن قرآن، کلام خدا نيست و نميتواند باشد؛ بلکه کلام يک انسان و پرداختة شخص پيامبر است.» وي اين مدعا را به گونههاي مختلف و خستهکنندهاي تکرار کرده اما هيچ دليل قانعکنندهاي بر اين ادعا ندارند و تمام ادلهاي که براي اثبات اين مدعا اقامه کردهاند مبتلا به انواعي از مغالطات منطقياند.
همه شواهد تاريخي در رد چنين ادعايي است که عموم مخاطبان پيامبر(جز کافران و منکران نبوت)، قرآن را ساخته و پرداختة شخص او ميدانستهاند. حتي بر فرض پذيرش اين نسبت نارواي تاريخي، هرگز نميتوان با استناد به برداشت مخاطبان، مدعي شد که في الواقع نيز چنين بوده است.
از راه ساختار فهم نيز نميتوان چنان مدعايي را اثبات کرد. به چه دليل تنها کلام انسان قابل فهم و تفسير همگاني است؟ چرا اگر موجودات ذيشعور ديگري مثل خداوند يا فرشتگان با انسان سخن بگويند، حتي اگر آگاهانه از ادبيات و زبان متعارف آدميان استفاده کنند، کلام و سخن آنان براي انسانها قابل فهم نيست؟ مگر سخن گفتن آنان چه ويژگي يا ويژگيهايي دارد که قابليت فهم براي انسان را ندارد؟ چرا خدايي که انسان و دستگاه ادراکي و دستگاه مفاهمه و مکالمة او را آفريده است، نتواند به گونهاي سخن بگويد که قابليت درک و فهم و تفسير از سوي انسان را داشته باشد؟
اين سخن که «زبان انساني تنها در زيست جهان مشترک تاريخي اجتماعي و بينالاذهاني انسانها پديدار ميشود و معنا و مفهوم مييابد و قابل فهم و تفسير بين الاذهاني ميگردد»، هرگز صدور الفاظ قرآني از ناحية خداوند را نفي نميکند. آيا چون زبان انسان در چنين جهاني پديد آمده است و قابل فهم شده است، ديگر هيچ موجود ذي شعور ديگري، حتي خداوند، نميتواند از آن استفاده کند؟
با اثبات ضرورت گوينده براي شکلگيري کلام هرگز نميتوان نتيجه گرفت که پس گويندة قرآن بايد انسان باشد. اين دليل اعم از مدعا است. مدعا اين است که اگر «گويندة کلامي خدا باشد»، آن کلام قابليت فهم از سوي انسان را ندارد؛ اما دليلي که بر آن اقامه شده است ميگويد يک کلام براي آنکه بتواند مفهوم واقع شود، «گوينده» ميخواهد! به چه دليل گوينده فقط بايد انسان باشد؟ به چه دليل اگر گوينده غير انسان باشد، ديگر نميتوان به آن کلام گفت و هيچ فهمي از آن به دست نميآيد؟
اين سخن که زبان امري قراردادي است و صرفاً در عالم انساني شکل ميگيرد، لذا تنها در صورتي که از سوي يک انسان به کار گرفته شود، مفهوم خواهد بود، نيز سخني نادرست است. زيرا بر فرض که دلالت الفاظ بر معاني را امري قراردادي بدانيم، اما اين دلالت هرگز متوقف بر آن نيست که استفاده کنندة از آن زبان بايد در شکلگيري آن قرارداد مشارکت داشته باشد. صرف آگاهي گوينده از نشانههاي زباني و لوازم و مقتضيات آن و قراردادهاي رايج ميان استفاده کنندگان از آن زبان، و استعمال صحيح و ضابطهمند آن نشانهها براي مفهوم شدن کلام او کافي است.
همان طور که کلامي که از فرد ديگري براي ما نقل ميشود، قابليت فهم را دارد، کلامي که از موجودات غير انساني مثل جنيان و فرشتگان نيز نقل شود، حتي اگر در درستي نقل ترديد داشته باشيم، براي ما قابل فهم است. به همين شکل اگر گوينده، کلامي را از خداوند نقل کند و مدعي شود که او صرفاً مأمور ابلاغ است، آن کلام قابليت فهم و تفسير را دارد. مخاطبان نميتوانند به ناقل بگويند چون گويندة آن کلامِ ادعايي خداوند است، اساساً ما نفهميديم چه گفتي و اساساً هيچ کلام معناداري از شما نشنيديم!
فهرست منابع
قرآن کريم
ابنسعد، محمد، الطبقات الکبري، بيروت، دار الکتب العلمية، ۱۴۱۸.
آلوسي، سيدمحمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الکتب العلميه، ۱۴۱۵ ق.
بحراني، سيدهاشم بن سليمان، البرهان في تفسير القرآن، قم، مؤسسه بعثه، ۱۳۷۴.
جواديآملي، عبدالله، تسنيم تفسير قرآن کريم، قم: اسراء، ۱۳۷۸.
الحاکم النيسابوري، ابوعبدالله، المستدرک علي الصحيحين، تحقيق مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت، دار الکتب العلمية، ۱۴۱۱ ق.
حسکاني، عبيداللهبن عبدالله، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، تصحيح محمدباقر محمودي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ۱۴۱۱ ق.
ذهبي، شمسالدين، تذکرة الحفاظ، بيروت، دار الکتب العلمية، ۱۴۱۹.
سبحاني، جعفر، مفاهيم القرآن، قم، مؤسسه الامام الصادق، ۱۴۲۱ ق.
الشهرستاني، علي، منع التدوين الحديث، قم، دار الغدير، ۱۴۲۵.
طبري، تاريخ الامم و الملوک، قاهره، مطبعة الاستقامة، ۱۳۵۷ ق.
کوفي، فرات بن ابراهيم، تفسير فرات الكوفي، تصحيح محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد اسلامي، ۱۴۱۰ ق.
مجتهدشبستري، محمد، قرائت نبوی از جهان(۱۲)، يكشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۱.
مجتهدشبستري، محمد، قرائت نبوی از جهان(۱۴)، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲.
مجتهدشبستري، محمد، قرائت نبوی از جهان(۱۵)، دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۲.
مجتهدشبستري، محمد، قرائت نبوی از جهان(۲)، سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۷.
مجتهدشبستري، محمد، قرائت نبوی از جهان(۳)، جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۸۷.
مجتهدشبستري، محمد، قرائت نبوی از جهان(۴)، يكشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۷.
مجتهدشبستري، محمد، قرائت نبوی از جهان(۵)، دوشبنه ۲۸ بهمن ۱۳۸۷.
مجتهدشبستري، محمد، قرائت نبوی از جهان(۶)، پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۸۷.
مجتهدشبستري، محمد، قرائت نبوی از جهان(۸)، دوشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۹.
مجتهدشبستري، محمد، قرائت نبوی از جهان(۹)، سهشنبه ۱۵ تير ۱۳۸۹.
مجتهدشبستري، محمد، قرائت نبوي از جهان(۷)، ۲۷ بهمن ۱۳۸۸.
مجتهدشبستري، محمد، چگونه مبانی کلامی و فقهی فرو ریختهاند، ۶/ ۲/ ۱۳۹۴.
مجتهدشبستري، محمد، قرائت نبوی از جهان(۱)، سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۶.
مجتهدشبستري، محمد، قرائت نبوی از جهان(۱۰)، چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۰.
مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، الثالثة، ۱۴۰۳.
الميزان في تفسير القرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، انتشارات جامعه مدرسين، بيتا.
پی نوشت:
[۱] . البته ايشان پيشتر و در مقالة شماره ۳ همين مجموعه با عنوان «پيشفرضهاي تفسير آزاد قرآن(۲) - مقتضيات فهم و مقتيضايت ايمان»، جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۸۷، نُه سطح يا مرتبة فهميدن را از هم تفکيک کردهاند. در اينجا به عنوان مقالهاي جديد و با عنواني ديگر، مجدداً همانها را در هفت نوع فهميدن، تکرار ميکند. و اين مسأله متأسفانه يکي از امور ملالآور در اين مجموعه مقالات است. مجموعهاي که در اغلب موارد به تکرار يک مدعا با بيانهاي مختلف پرداخته است و کمتر شاهد مطلبي جديد هستيم. گويا جناب شبستري پيشفرضشان اين است که تکرار يک مدعا، موجب اثبات درستي آن ميشود!
قطعه ای از مهمدمجتحدشبستری:
کتابهای مقدس در پی دانا کردن ما نیستند ، می خواهند به ما فهمی - روحیه ای - زاویه ای دیگر ببخشند ،
برای فهمیدن چیزی لازم است خود را در آن بریزیم ، با آن بیامیزیم ، سهراب می گفت : « الاغی دیدم که ینجه را می فهمید » چرا که الاغ ینجه را می خورد ، با دانستن کتابهای مقدس - حظ معنوی نمی بریم ، با تلاش برای فهم جهان کتابهای مقدس که از معبر ریختن خود در لحن و آوای آن ممکن می شود ، می توانیم مایه های معنا را شکار کنیم ،
منبع : معنا گرا زیستن ، از درس گفتار محمد شبستری ،
آقای شبستری!
وجدانا خودت می فهمی چی میگی؟!
شما که میگی از کلام خدا تجربه نداریم چطور میخواهی لایه های معنا را آشکار کنی؟!
شما که میگی کتاب مقدس گفتار یک انسان جایز الخطاست چرا خودت را برای معنای خطای یک انسان هزار و چند سال پیش به زحمت میندازی؟!
شما که میگی بدون داشتن روش هرمنوتیک نمیشود کلام مقدس را فهمید و مفسران اول باید روش خود را تبیین کنند...
شما خودت با کدام روش ادعای فهم کلام مقدس را داری؟!
وجدانا خودت می فهمی چی میگی؟!
بعد از عمری تلاش کتاب مقدس را با ینجه ( لابد منظورت یونجه است!) مقایسه میکنی؟!
این اوج ادب ورزی شماست؟!!!
شما بقول خودت چطوری خودت رو در لحن و آوای کلام مقدس میریزی؟!
اینها که میگی شعراست پدرجان نه فلسفه!!!
شعر و فلسفه را قاطی پاطی کردی باباجان!!!
اینهاست نتیجه یک عمر دم از منطق و فلسفه زدن و کباده منطق کشیدن؟!
اینهاست نتیجه منطق آآآآآآلمانی خواندن؟!
این شعرها را در اشعار جوانک هایی که جیغ بنفش می کشیدند بیشتر و پیشتر خوانده بودیم.... حرف علمی و منطقی چی داری پدرجان؟!
هدایت شده از بیّنات
📝 انتشار یک سند منتشر نشده درباره آیتالله منتظری برای اولین بار
🔹 موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به مناسبت ایام صدور نامه 6 فروردین امامخمینی و عزل آیتالله منتظری توسط ایشان، برای اولین بار یک سند تاریخی را منتشر میکند.
https://t.me/iran_psri/3723
♦️تصویر دستخط مرحوم حاجاحمد خمینی در دوصفحه پایانی رنجنامه معروف خود خطاب به آیتالله منتظری در اردیبهشت 68 است. متن این دوصفحه به شرح زیر است:
اين نامه به پايان رسيد ما همچنان در اول وصف خيانتهاي آشكار و پنهان اطرافيان جنابعالي مانده ايم. باور بفرمائيد كه هميشه با فكر و ذكر شما روز و شبم را مي گذرانم آخر شما اميد همه ما بوديد بار ديگر از جنابعالي عاجزانه مي خواهم كه با يك حركت انقلابي خود را از طيف سيد مهدي هاشمي رها كرده و در درياي محبت بيكران دوستداران امام شناور سازيد به اميدآن روز.
از خداوند متعال سلامتي و شادابي و پيروزي شما را بر عفريت ظلم و خيانت اطرافيان خواستارم و نكاتي را مي آورم: 1- در خاتمه نيز همچون مقدمه از تكرار مكررات در اين نامه عذرخواهي مي كنم. 2- از اين كه بعضي از جملات تند است معذرت مي خواهم چرا كه ما صراحت لهجه را از شما آموخته ايم.
3- اگر تندي نامه متأثرتان ساخته است خود را جاي امام بگذاريد و آنوقت كمي فكر كنيد كه خدا را خوش مي آيد تا شما براي دلخوشي چند ليبرال و منافق پيرمردي زنده دل و الهي كه همه عمرش را صرف اعلاء كلمه الله كرده است آدمكش و مخصوصاً زنان بچه داركش معرفي كرده باشيد و با اين حركت غيراسلامي انساني دل دشمنان قسم خورده اسلام و نظام و ايران را شاد كرده باشيد. كمي فكر كنيد كه چگونه حضرت امام ماهها و سالها زير شلاق اتهامات واهي شما و ليبرالها و منافقين تنهاي تنها صبر كردند و براي مصلحت نظام و اسلام با قلبي شكسته خون دل خوردند.
4- سه نامه از آقاي مهدي هاشمي را كه يكي به جنابعالي و دو نامه براي آقا هادي هاشمي است به جهت محتواي تكان دهنده اش در آخر آوردم. 5- تذكر اين موضوع را هم لازم مي دانم كه اصولاً اين نامه بر مكاتبات جنابعالي و امام پايه ريزي شده است كه در بين از وقايع تلخي سخن رفته است.
حضرت آيت الله
اگر از منافقين و ليبرالها و طيف مهدي هاشمي جدا نشويد مطمئن باشيد تمامي حزب اللهي ها در آخرت در مقابل پيامبر اكرم جلوي شما را خواهند گرفت.
والسلام علي من اتبع الهدي
احمد خميني 1368/2/9
-
به کانال مستند «قائم مقام» بپیوندید👇
✅ https://telegram.me/joinchat/AfOYAT-fHxnWJC1pdpJGoA
هدایت شده از بیّنات
(https://attach.fahares.com/8Su3F/QuQbDyIzeFQQTkYQ==) ✳️ آیت الله آذری قمی یک روز پس از برکناری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری : امام دیروز حکم اعدام سلمان رشدی را داد و امروز نیز با هوشمندی و اخلاص به توطئه دیگر دشمن خاتمه بخشید / این ها همه از زیبائی ها و آثار پرارزش ولایت فقیه است
#آیت_الله_آذری_قمی 9 فروردین 1368 یک روز پس از انتشار نامه عمومی #امام_خمینی به #آیت_الله_منتظری و پذیرش استعفای ایشان از #قائم_مقام ی رهبری طی یادداشتی با عنوان « مصلحت نظام و گلواژه های خلوص » در #روزنامه_رسالت با اشاره به اقدامات خاص بنیانگذار انقلاب از جمله صدور حکم اعدام #سلمان_رشدی نوشت : دیروز دنیای استکبار که می خواست با نقشه های شوم خویش بر جهان اسلام پیشدستی و درازدستی کند بار دیگر با صلابت و قاطعیت رهبری جمهوری اسلامی که جز به خدا و پیامبر اسلام و قرآن نمی اندیشد روبرو شد و به سختی تکان خورد و به تسلیمی ذلیلانه وادار گشت و در نتیجه بر عزت و عظمت مسلمین افزوده شد.
آیت الله آذری قمی در ادامه به برکناری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری پرداخت و نوشت : امروز نیز هوشمندی و اخلاص رهبری بزرگ و تقوا و صفای رهروی عزیز به توطئه دیگر دشمن، خاتمه بخشید و همه بنگاه های تبلیغاتی امپریالیسم خبری را دچار حیرت ساخت ، امروز مقام معظم رهبری با يك دنيا عشق وحب به خدا و اسلام و مصلحت خواهی برای مسلمین، «حاصل عمر» خود را که به حق بهترین تعبیر از علم و فقه و تقوای آيت الله منتظری، بود، برخوردی الهی و اسلامی کرد و این رهرو گرانقدر نیز با يك دنیا صفا و صمیمیت، ارادت ریشه دار خود را به اسلام و قرآن و مصلحت مسلمانان نشان داد.
راستی جز در نظام انبیا در کجای تاریخ چنین بزرگمردی بوده است که حاصل و محصول عمر خود را در راه معبود خویش و مصلحت دین او، ابراهیم وار قربانی کند و در کجای تاریخ یافت می شود که فرزند هم با این همه موقعیت و محبوبیت حاضر شود که به قربانگاه عشق محبوب برود و به خاطر مصلحت الهی مسلمین، اسماعيل وارنغمه زیبای یا ابت افعل ما تومر ستجدني ان شاء الله من الصابرين » سر دهد.
آری عمل این پدر بزرگ و فرزند پاکباخته، خاطره ارجمندی را برای انقلاب شکوهمند اسلامی، به جای گذاشت که آثار آن هیچ گاه از سینه تاریخ انقلاب محو نخواهد شد، خاطره ای که بیش از پیش چهره رهبری را منورتر نمود و سیمای رهروی و روحانیت را تابناکتر.
اینها همه از زیبائی ها و آثار پرارزش ولایت فقیه و حرکت روحانیت اسلام است که دست تحلیل گران مادی و عادی غرب هرگز به آن نخواهد رسید.
اینها همه از برکات خون شهیدان راه حق و تلاش و پیکار مبارزان راه خداست که پیوسته برای همه دنیا گرایان و ماده پرستان مادیت همچون رازی سر به مهر باقی خواهد ماند.
این مسئله بیش از هر زمان دیگر ثابت کرد که مقام ولایت فقیه، حکومت اسلامی را از همه اصول و فروع همچون نماز و روزه و حج برتر و بالاتر می داند و حاضر است حاصل عمر شریف خود را در مقام تزاحم با مصلحت نظام، تقدیم کند، همچنین ثابت نمود که در نظام #ولایت_فقیه می توان صادقانه از همه محبوبیت و موقعیت خود به خاطر مصلحت نظام خدایی گذشت و از «تحجر»» مقدس مآب های بی شعورو شادی دشمنان قسم خورده و نادان، هراسی به دل راه نداد و دل در عشق خدا بست و ...
-
به کانال مستند «قائم مقام» بپیوندید👇
✅ https://telegram.me/joinchat/AfOYAT-fHxnWJC1pdpJGoA
هدایت شده از بیّنات
[In reply to مستند قائم مقام]
🔻افتضاح تاریخی بیبیسی در حمایت از آیتالله منتظری
امین فرج اللهی نوشت:
🔹مطلب جدید بیبیسی به لحاظ تاریخی تقریبا صفر و به لحاظ تحلیلی زیر صفر است. از اشتباهات فاحش و سطحی تاریخیاش مشخص است نویسنده به کوچکترین آشنایی با این موضوع نداشته و مطلب، نتیجه یک سرچ اینترنتی ساده است.
🔹مثلا در مطلب گفته شده هنگام ترور مهندس بحرینیان، محمد عطریانفر فرمانده واحد اطلاعات سپاه اصفهان بوده است.
🔸این گزاره از اساس غلط است و عطریانفر اساسا هیچگاه نه عضو سپاه بوده و نه فرمانده اطلاعات سپاه اصفهان. این اشتباه به خاطر این است که این بخش از مطلب نویسنده ناشی بیبیسی، کپی شده از مطلب یک ماه قبل سایت ضدانقلابی زیتون است که برای اولینبار این گزاره غلط تاریخی را مطرح کرد.
🔹در جای دیگر مطلب ادعا شده پس از اعدام مهدی هاشمی "روابط آیت الله منتظری و آیت الله خمینی قطع شد تا اینکه در فروردین ۶۷ با دیدار هادی هاشمی، رئیس دفتر آیت الله منتظری با آیت الله خمینی و به نوعی دلجویی از او، این روابط بار دیگر برقرار شد."
🔸هم ادعای قطع روابط غلط است و هم تاریخ دیدار مذکور. تا کنون نه جریان آیتالله منتظری و نه جریان بیت امام چنین ادعایی نکردهاند. تاریخ دیدار سیدهادی هاشمی با امام هم نه فروردین 67، بلکه 27 مهرماه 67 است.
🔹در جای دیگر نوشته مهدی هاشمی پساز شهادت شهید محمد منتظری مسول واحد نهضتهای آزادیبخش شد. اما پس از انحلال آن در سال 61 "موسسه نهضت های آزادی بخش" زیر نظر آیت الله منتظری در قم تشکیل و مهدی هاشمی رئیس آن شد.
🔸این گزاره هم غلط است. شخص مهدی هاشمی به عنوان "نماینده آیتالله منتظری در امور نهضتهای آزادیبخش" منصوب شد. مؤسسهای که نویسنده تاریخنَدان بیبیسی اسمش را شنیده، موسسه "نهضت جهانی اسلام"است که چندسال بعد توسط مهدی هاشمی تشکیل میشود.
🔹در جای دیگر مطلب مدعی شده، مهدی هاشمی "به دلیل جایگاه پدرش که یکی از چهره های برجسته حوزه علمیه اصفهان بود، با محمد منتظری، فرزند آیت الله منتظری رابطه نزدیکی داشت.
🔸این گزاره هم غلط است. مرحوم سیدمحمد، پدر سیدمهدی، چهره برجستهای در حوزه اصفهان نبوده، بلکه چون در ابتدای طلبگی آیتالله منتظری استاد او بوده، روابطشان با هم نزدیک و صمیمی بوده و هم سن بودن محمدم نظری و سیدمهدی هم باعث شده به قول آیتالله منتظری آنها از کودکی با هم بزرگ شوند.
🔹وقتی مقدمات و اطلاعات اولیه تاریخی نویسنده اینقدر نادرست و ابتدایی است.، طبیعتا تحلیلهای سیاسی مبتنی بر آنها هم سطحی و نازل میشود. کاملا مشخص است نویسنده نه مستند قائممقام را دیده و نه نقد محمد قوچانی به آن که اتفاقا مثل بیبیسی مدعی نقش مهم ماجرای مکفارلین در عزل آیتالله منتظری است را خوانده است.
🔹مطلب رسما یک کپی پیست ناشیگرانه اینترنتی است. کاش مدیران بیبیسی بگذارند گزارشهای تاریخی را همان حسین باستانی بنویسد، نه خامدستانِ خامه بدستی که مطالبشان مایه ی خجلت رسانه منتشرکننده بشود.
http://ytre.ir/KQ
❗️پ. ن: برای مطالعه درباره نسبت ماجرای مکفارلین و عزل آیت الله منتظری دو لینک زیر قابل استفاده است:
🔸نقد محمد قوچانی بر مستند قائممقام با عنوان "حلقه مفقوده" :
https://t.me/Qaem_magham/290
🔸"آدرسهای غلط حلقه مفقوده، پاسخی بر نقد محمد قوچانی" :
https://t.me/Qaem_magham/306
-
به کانال مستند «قائم مقام» بپیوندید👇
✅ https://telegram.me/joinchat/AfOYAT-fHxnWJC1pdpJGoA
هدایت شده از بیّنات
[In reply to مستند قائم مقام]
🔻متن نامه امام به نمایندگان مجلس و وزراء
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت فرزندان عزیز، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، و وزرای محترم- دامت افاضاتهم
با سلام، شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمیدانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیهها و پیغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولی متاسفانه موفق نشد. از طرف دیگر وظیفه شرعی اقتضا میکرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد.
لذا با دلی پر خون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم.
ان شاء الله خواهران و برادران در آینده تا اندازهای روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخی بردار نیست؛ و در صورت تخطی، هر کس در هر موقعیت بلافاصله به مردم معرفی خواهد شد. توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
26/ 1/ 68
روح الله الموسوی الخمینی
-
به کانال مستند «قائم مقام» بپیوندید👇
✅ https://telegram.me/joinchat/AfOYAT-fHxnWJC1pdpJGoA
هدایت شده از اصولگرانیوز 🇮🇷
🌹امام زمان عج : آنچه که موجب جدایی ما و دوستانمان گردیده و آنان را از دیدار ما محروم نموده است
گناهان🔥و خطاهای آنان نسبت به احکام الهی است.
(احتجاج،ج2)
🇮🇷 @OsoulgaraNews