امام حسن علیه السلام
🍃فطُوبَی لِمَنْ أَدْرَکَ أَیَّامَهُ وَ سَمِعَ کَلاَمَهُ🍃
🔸خوشا به حال کسی که روزگار حضرت مهدی علیه السلام را درک کند و سخن او را بشنود.🌹
📚إثبات الهداة، ج۵، ص۱۴۵🌿
🌺 به خانواده نَقْلِسْتٰانْ بپیوندید 👇👇
🌺 https://eitaa.com/joinchat/3155493092Cb0d1e547e8
#انگیزشی
ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺍﺻﻞ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮐﻤﮑﯽ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ، ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﻡ.
ﭘﺎﺋﻮﻟﻮ ﮐﻮﺋﯿﻠﻮ
🌺 به خانواده نَقْلِسْتٰانْ بپیوندید 👇👇
🌺 https://eitaa.com/joinchat/3155493092Cb0d1e547e8
#داستان
انصاف پیر مرد قفل ساز
مردی سالها در آرزوی دیدن امام زمان(عج) بود و از اینکه توفیق پیدا نمی کرد امام را ببیند، رنج می برد. مدّت ها ریاضت کشید. شبها بیدار می ماند و دعا و راز و نیاز می کرد. معروف است، هرکس بدون وقفه، چهل شبِ چهارشنبه به مسجد سهله (کوفه) برود و نماز مغرب و عشاء خود را آنجا بخواند، سعادت تشرّف به محضر امام زمان(عج) را خواهد یافت. این مرد عابد مدّت ها این کار را هم کرد، ولی باز هم اثری ندید. (ولی به خاطر این عبادتها و شب زنده داری ها و… صفا و نورانیت خاصّی پیدا کرده بود).
تا اینکه روزی، به او الهام شد:
«الان حضرت بقیة الله(عج)، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمردی قفل ساز نشسته است. اگر می خواهی او را ببینی، به آنجا برو!» او حرکت کرد،
و وقتی به آن مغازه رسید، دید حضرت مهدی(عج) آن جا نشسته و با آن پیرمرد گرم گفت و گو هستند.
اینک ادامه داستان از زبان آن دانشمند:
به امام(عج) سلام دادم. حضرت جواب سلامم را داد و به من اشاره کرد که اکنون ساکت باش و تماشا کن! در این حال دیدم پیرزنی که ناتوان بود، عصا به دست و با قد خمیده وارد مغازه شد، و قفلی را نشان داد و گفت:
آیا ممکن است برای رضای خدا، این قفل را سه ریال از من بخرید؟ من به این سه ریال پول احتیاج دارم. پیرمرد قفل ساز، قفل را نگاه کرد و دید قفل، بی عیب و سالم است. گفت: مادر، چرا مال مسلمانی را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل تو اکنون هشت ریال ارزش دارد. من اگر بخواهم سود کنم، به هفت ریال می خرم. زیرا در این معامله، بیش از یک ریال سود بردن، بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت ریال می خرم، و باز تکرار می کنم که قیمت واقعی آن هشت ریال است، من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم، یک ریال ارزان تر خریداری می کنم.
پیرزن ابتدا باور نکرد و گفت: هیچکس این قفل را سه ریال از من نخرید.
تو اکنون میخواهی هفت ریال از من بخری..؟! به هرحال پیرمرد قفل ساز، هفت ریال به آن زن داد و قفل را خرید. وقتی پیرزن رفت، امام زمان(عج) خطاب به من فرمودند: مشاهده کردی؟! این گونه باشید تا من به سراغ شما بیایم. ریاضت و سیر و سلوک لازم نیست. مسلمانی را در عمل نشان دهید تا من شما را یاری کنم. از بین همه افراد این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کردم. چون او دین دارد و خدا را می شناسد. از اول بازار، این پیرزن برای فروش قفلش، تقاضای سه ریال کرد، امّا چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه سعی کردند از او ارزان بخرند و هیچکس حاضر نشد حتی سه ریال از او بخرد. درحالی که این پیرمرد به هفت ریال خرید. به خاطر همین انسانیت و انصافِ این پیرمرد، هر هفته به سراغش می آیم و با هم گفت و گو میکنیم.
امیر مؤمنان علی (ع):
«هر کس با مردم به انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید
🌺 به خانواده نَقْلِسْتٰانْ بپیوندید 👇👇
🌺 https://eitaa.com/joinchat/3155493092Cb0d1e547e8
#حکایت
خدمت به مادر
🔅دو برادر مادر پیر و بيماري داشتند . با خود قرار گذاشتند که يکي خدمت خدا کند و ديگري در خدمت مادر باشد يکي به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و ديگري در خانه ماند و به پرستاري مادر مشغول شد .
🔅چندي نگذشت برادر صومعه نشين مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است ، چرا که او در اختيار مخلوق است و من در خدمت خالق .
✅ همان شب در خواب ديد که وي را خطاب کردند : به حرمت برادرت تو را بخشيدیم
🔅برادر صومعه نشين اشک در چشمانش آمد و گفت : يا رب ، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر ، چگونه است مرا به حرمت او مي بخشي ، آيا آنچه کرده ام مايه رضاي تو نيست .َ
⬅️ ندا رسيد، آنچه تو مي کني من از آن بي نيازم ولي مادرت از آنچه او مي کند بي نياز نيست ...
🌺 به خانواده نَقْلِسْتٰانْ بپیوندید 👇👇
🌺 https://eitaa.com/joinchat/3155493092Cb0d1e547e8
#خاطرات_شهدا
صندوق_گناه!
🌷يه روز اومدم خونه، چشماش سرخ شده بود. نگاه کردم دیدم کتاب گناهان كبيره شهید دستغیب توى دستاش گرفته. بهش گفتم: گریه کردى؟ یه نگاهى به من کرد و گفت: راستى اگه خدا اینطوری كه توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه عاقبت ما چى میشه؟
🌷مدتى بعد براى گروه خودشون یه صندوق درست کرده بود و به دوستاش گفته بود: هر كى غیبت کنه باید پنجاه تومن بندازه توى صندوق. باید جریمه بدیم تا گناه تکرار نشه.
🌹خاطره اى به ياد شهيد معزز محمدحسن فايده
📚 كتاب "کوله پشتى" نقل از افلاكيان
راوى: همسر گرامی شهيد
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
🌺 به خانواده نَقْلِسْتٰانْ بپیوندید 👇👇
🌺 https://eitaa.com/joinchat/3155493092Cb0d1e547e8
قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت
حتی به قدر نیم نگاهی ببینمت
+++
تکلیف بیقراری این دل چه میشود؟!
اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت…
+++
ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود
در راه جمکران سر راهی ببینمت
+++
یا که محرمی شود و بین کوچهای
در حال کار نصب سیاهی ببینمت
+++
آقا خدا نیاورد آن روز را که من
سرگرم میشوم به گناهی ببینمت
+++
با این دل سیاه و تباهم چه دلخوشم
بر این خیال کهنه واهی، ببینمت!
+++
دارم یقین که روز وصال تو میرسد
ذکر لبم شده که الهی ببینمت
🌺 به خانواده نَقْلِسْتٰانْ بپیوندید 👇👇
🌺 https://eitaa.com/joinchat/3155493092Cb0d1e547e8
#حدیث_نگار
امام على عليه السلام : هر كس خود را در جايگاه هاى تهمت قرار دهد، نبايد كسى را كه به او گمانِ بد مى برد سرزنش كند.
نهج البلاغة : الحكمة 159
🌺 به خانواده نَقْلِسْتٰانْ بپیوندید 👇👇
🌺 https://eitaa.com/joinchat/3155493092Cb0d1e547e8
#حدیث_نگار
امام على عليه السلام ـ ياران خويش را بسيار با اين سخنان، مخاطب ساخته ـ مى فرمود:
آماده و مجهز شويد، خدايتان رحمت كناد! زيرا كه بانگ رحيل در ميان شما سر داده اند. از دل بستن به دنيا كم كنيد و با توشه نيكى كه در برابر شماست، رهسپار شويد؛ زيرا گردنه اى دشوار و منزل هايى ترسناك و هراس انگيز پيش رو داريد كه ناچار بايد به آنها در آييد و آنجاها درنگ كنيد… پس، علايق و پيوندهاى به دنيا را ببُريد و از توشه تقوا كمك گيريد
نهج البلاغه خطبه204
🌺 به خانواده نَقْلِسْتٰانْ بپیوندید 👇👇
🌺 https://eitaa.com/joinchat/3155493092Cb0d1e547e8
#انگیزشی
در قلب خود بنویسید که امروز بهترین روز سال است.
رالف والدو امرسون
🌺 به خانواده نَقْلِسْتٰانْ بپیوندید 👇👇
🌺 https://eitaa.com/joinchat/3155493092Cb0d1e547e8
#داستان
باد کبر و غرور
مدرسهای دانشآموزان را با اتوبوس به اردو میبرد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک میشود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود: «حداکثر ارتفاع سه متر»
ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود، ولی چون راننده قبلاً این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود، اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده میشود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف میکند.
پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت میشوند. پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیدهاند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و …. اما هیچ کدام چارهساز نبود تا اینکه پسربچهای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من میدانم!»
یکی از مسئولین اردو به پسر میگوید: «برو بالا پیش بچهها و از دوستانت جدا نشو!»
پسربچه با اطمینان کامل میگوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتان باشد که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی میآورد.»
مرد از حاضرجوابی کودک تعجب کرد و راه حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاه معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت میتوانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.»
مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟»
پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.»
پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.
خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است.
🌺 به خانواده نَقْلِسْتٰانْ بپیوندید 👇👇
🌺 https://eitaa.com/joinchat/3155493092Cb0d1e547e8
#حکایت
نقل میکنند که ناصرالدین شاه قاجار در ماه مبارک رمضان در نامهای به مرجع تقلید آن زمان میرزای شیرازی نوشت:
من وقتی روزه میگیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی میشوم و ناخودآگاه دستور به قتل افراد بیگناه میدم لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرماييد!
میرزای شیرازی درجواب ناصرالدین شاه نوشت:
بسمه تعالی حکم خدا قابل تغییر نیست؛
لکن حاکم قابل تغییر است! اگر نمیتوانی به اعصابت مسلط شوی از مسند حکومت پایین بیا تا شخص با ایمانی در جایگاه تو قرار گیرد و خون مومنین بیهوده ریخته نشود!
🌺 به خانواده نَقْلِسْتٰانْ بپیوندید 👇👇
🌺 https://eitaa.com/joinchat/3155493092Cb0d1e547e8