#سوالات_متداول
رمان مدام در حال خواندن هستم. ولی خارجی هستن. باید حتما ایرانی بخونم تا اصل مطلب دستم بیاد؟
#پاسخ
نه. اکثرا خارجی ها در رمان قوی ترند
خصوصا شاهکارهای معرفی شده توسط رهبر
گردویی ها پربرکت اند و سحرخیز و کامروا
ان شا الله
دیشب قبل خواب داشتم به این فکر میکردم که تا الان چه خوراکیهایی مصرف کردم!
البته منظورم خوردنیها نبود! خوراکیهای ذهنی رو توی ذهنم مرور میکردم!
اینکه تا الان چه فیلمهایی دیدم و چه کتابهایی خوندم!
شما تا حالا لیست خوراکیهای ذهنیتون رو جایی نوشتید؟
پیشنهاد میکنم یه لیست از این خوراکیها تهیه کنید.
چه سودی داره؟
سودش اینه که اولا میفهمید تا الان چه چیزهایی به خورد مغزتون دادید.
دوما کلی ایدهی جالب بهتون میده
میگی نه؟ امتحان کن☺️
#پیشنهاد
@nahal313
سلام و صلوات
به دلیل اینکه استاد جعفری امشب عازم مشهد هستند جلسه ی آرایه های ادبی امشب برگزار نخواهد شد.
سلام و صلوات
تبریک مجدد سال نو
از امروز مجدد دور هم میکشیم إن شاالله
#باهم_بکشیم امروز #ماهی_قرمز_شیطون_بلا
باغچه نقاش باشی
https://eitaa.com/joinchat/1870266473C7546c69bc0
هدایت شده از حکیمک
#حکمت_کودک
_بابا مگه شما اون روزی نگفتین باید فکر دیگه ها باشیم!
+بله باید به فکر دیگران باشیم.
_خب بابا فردا بهت گفتم برا مورچه ها جاده درست کن! اونا میرن عید دیدنی چند نفرشون زیر دس وپای ما می میرن.
+بگو من کجا جاده درست کنم؟
_همین جا!
فردا یعنی قبلا😊
همین جا یعنی رو سرامیک👏
https://eitaa.com/joinchat/1709506666C79234e1236
لال نه، بی زبان
کلاغ بلند بلند غار غار کرد:« برگشته! برگشته ...»
همین را گفت و دور شد. خرگوش و سنجاب دست از بازی کشیدند. سنجاب فندقش را برداشت:« چه کسی برگشته؟»
خرگوش شانه هایش را بالا انداخت. عطسه ای کرد:« نمیدانم!»
سنجاب لبخند زد:« تو دوباره ترسیدی؟ چرا عطسه میکنی؟»
خرگوش دستی به گوشش کشید:« نمیدانم شاید! فکر کردم شاید روباه به جنگل برگشته باشد»
سنجاب به طرف لانه اش رفت:« همین جا صبر کن تا این فندق را توی لانه بگذارم. با هم به مرکز جنگل برویم.»
به سمت وسط جنگل راه افتادند. خرگوش مدام اطرافش را نگاه میکرد. سنجاب بلند گفت:« پِخ »
خرگوش از جایش پرید. ابروهایش را توی هم کرد:« الان وقت این کارهاست؟ تو هم اگر یکبار گیر روباه میفتادی حتما بدتر از من میشدی »
سنجاب خندید:« ولی من زرنگ هستم. سریع از درخت بالا میروم تو هم بهتر است بالا رفتن از ...»
سنجاب ساکت شد. خرگوش همان طور مستقیم میرفت. سر جایش ایستاد. به طرف سنجاب برگشت:« بقیهاش چیه؟ چند بار بگم من نمیتوانم از درخت بالا بروم؟»
سنجاب خشکش زده بود. خرگوش با چشمهای گرد شده اطراف را نگاه کرد:« چه شده؟ روباه دیدی؟»
سنجاب دستش را روی بینی اش گذاشت:« آهسته حرف بزن. خودش بود»
خرگوش شروع به لرزیدن کرد:« من به خانه میروم. »
سنجاب آهسته گفت:« روباه را نگفتم.»
خرگوش چشمهایش را ریز کرد:« چرا اذیت میکنی؟»
سنجاب گفت:« خارپشت برگشته! حتما باز هم میخواهد با حرفهایش ما را اذیت کند.»
خرگوش پشت سرش را نگاه کرد:« کو؟ کجاست؟ »
سنجاب دور خودش چرخید:« نمیدانم! آنجا بود»
یک چیزی به سرعت قل خورد و کنار آنها ایستاد. خرگوش و سنجاب محکم به هم چسبیدند. خارپشت سرش را بیرون آورد و ایستاد:« سلام دوستان عزیز! خیلی وقت است شما را ندیدم.»
سنجاب و خرگوش به هم نگاه کردند. خارپشت سرش را خاراند:« قبلا که زیاد حرف میزدید. ببخشید یعنی قبلا حرف هم میزدید. حالا نمیزنید؟»
کلاغ از بالای سرشان رد شد:« دیده شد! دیده شد!...»
خارپشت خندید:« من را میگوید.»
سنجاب و خرگوش سرشان را تکان دادند.
خارپشت به آنها نگاه کرد:« آمدم که بگویم حرف زدنم را درست کردم. از شما هم بابت حرفهای گذشته معذرت میخواهم.»
راه افتاد تا برود. سنجاب گفت:« پس بیا با هم بازی کنیم.»
خارپشت برگشت:« داشتم فکر میکردم در این مدت که نبودم، لال شدین. یعنی ببخشید ببخشید زبانتان از کار افتاده.»
سنجاب ابروهایش را در هم کرد:« نخیر هنوز کار میکند. حالا میایی یا برویم؟»
خارپشت لبخند زد:« بله میایم. ممنونم»
هر سه به سمت درخت بلوط به راه افتادند.
🌼امام باقر (ع) فرمود: مردى از قبيله بنى تميم خدمت پيغمبر (ص) آمد و عرض كرد: به من نصيحتى بفرما. از جمله نصايح آن حضرت اين بود، كه به مردم ناسزا نگوييد زيرا دشنام باعث دشمنى آنان نسبت به شما می شود.
#خصلتهایشاکلهساز
#العشره
#خالـقی
نویسنده باید بداند که دستور زبان، خود چیزی جز نکات مدون گفت و گوی معمولی نیست. تنها محک، کاربرد است. اما در هر حال نباید غلط بنویسد. یا در انتخاب الفاظ بی بند و باری به خرج دهد. و نیز نخواهد که این بی بصیرتی و لاقیدی را با توسل به استدلالات کودکانه ای از این قبیل که الفاظ قادر به بیان احساس نیستند، و یا همین طور به صورت غلط، بهتر افادهی معنی می کنند، و یا من شأنم اجل از این است که قواعد و نکات دستوری را رعایت کنم، و یا رعایت این قواعد نویسنده را محدود میکند ، خلاصه نمیخواهم یا نمیکنم توجیه کند.
#کتابهنرداستاننویسی
#اموزش