eitaa logo
سخنان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام
216 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
581 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃 نامه 41 : ✍️ نامه آن حضرت است به يكى از عاملان خود _ بخش اول من تو را در امانت شريك خود داشتم، و از هركس به خويش نزديك‌تر پنداشتم، و هيچ يك از خاندانم براى يارى و مددكارى‌ام چون تو مورد اعتماد نبود، و امانت‌دار من نمى‌نمود. پس چون ديدى روزگار پسر عمويت را بيازارد، و دشمن بر او دست برد، و امانت مسلمانان تباه‌گرديد، و اين امت بى‌تدبير و بى‌پناه، با پسر عمويت نرد مخالفت باختى و با آنان كه از او به يك‌سو شدند به راه جدايى تاختى، و با كسانى كه دست از يارى‌اش برداشتند دم‌ساز گشتى، و با خيانت‌كاران هم‌آواز. پس نه پسر عمويت را يار بودى، و نه امانت را كار ساز. گويى كوششت براى خدا نبود، يا حكم پروردگار تو را روشن نمى‌نمود، و يا مى‌خواستى با اين امت در دنيايشان حيله‌بازى، و در بهره‌گيرى از غنيمت آنان دست‌خوش فريبشان سازى. چون مجال بيشتر در خيانت به امت به‌دستت‌افتاد، شتابان حمله نمودى و تند برجستى و آن‌چه توانستى از مالى كه براى بيوه‌زنان و يتيمان نهاده بودند . چنان‌كه گرگ تيزتك برآيد و بز زخم خورده و از كار افتاده را بربايد. پس با خاطرى آسوده، آن مال ربوده را به حجاز روانه داشتى و خود را در گرفتن آن بزه‌كار نپنداشتى. @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 41 : ✍️ نامه آن حضرت است به يكى از عاملان خود _ بخش دوم ♨️ واى بر تو گويى با خود چنين نهادى كه مرده ريگى از پدر و مادر خويش نزد كسانت فرستادى. پناه بر خدا آيا به رستاخيز ايمان ندارى، و از حساب و پرسش بيم نمى‌آرى اى كه نزد ما در شمار خردمندان بودى چگونه نوشيدن و خوردن را بر خود گوارا نمودى❓ حالى كه مى‌دانى حرام مى‌خورى و حرام مى‌آشامى و كنيزكان مى‌خرى و زنان مى‌گيرى و با آنان می‌آرامى. از مال يتيمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدانى كه خدا اين مال‌ها را به آنان واگذاشته، و اين شهرها را به دست ايشان مصون داشته ❗️پس از خدا بيم دار و مال‌هاى اين مردم را باز سپار، و اگر نكنى و خدا مرا يارى دهد تا بر تو دست يابم كيفريت دهم كه نزد خدا عذرخواه من گردد، و به شمشيريت بزنم كه كس را بدان نزدم جز كه به آتش درآمد. ✳️ به خدا اگر حسن و حسين چنان كردند كه تو كردى از من روى خوش نديدندى، و به آرزويى نرسيدندى، تا آن‌كه حق را از آنان بستانم و باطلى را كه به ستم‌شان پديد شده نابود گردانم، و سوگند مى‌خورم به پروردگار جهانيان كه آن‌چه تو بردى از مال مسلمانان، اگر مرا روا بود، شادم نمى‌نمود كه به دستش آرم و براى پس از خود به ميراث بگذارم. پس لختى بپاى كه گويى به پايان كار رسيدى و زير خاك پنهان گرديدى، و كردار تو را به تو نمودند. آن‌جا كه ستم‌كار با دريغ فرياد برآرد و تباه‌كننده- عمر- آرزوى بازگشتن دارد. «و جاى گريختن نيست». @nahgolbalagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃 نامه 40 : 🛑 نكوهش يك كارگزار 🛑 از تو به من خبرى رسيده‌است، اگر چنان كرده‌باشى پروردگار خود را به خشم‌آورده‌باشى، و امام خويش را نافرمانى‌كرده، و امانت خود را ازدست‌داده. به من خبر‌داده‌اند تو كشت زمين را برداشته و آن‌چه پايت بدان رسيده براى خود نگاه‌داشته‌اى، و آن‌چه در دستت بوده خورده‌اى. حساب خود را به من بازپس‌بده و بدان كه حساب خدا بزرگ‌تر از حساب مردمان است. @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 39 : و از نامه آن حضرت است به عمرو پسر عاص تو دينت را پيرو دنياى كسى كردى كه گم‌راهى اش آشكار است و زشتى او پديدار. آزاد مرد را در مجلس خويش زشت مى‌گويد و بردبار را به هنگام آميزش سفيه مى‌شمارد. تو سر در پى او نهادى و به طلب زيادت او ايستادى. چون سگ كه پى شير رود، و به چنگال آن نگرد و زيادت شكار او را انتظار برد. پس دنيا و آخرت خود را به باد دادى و اگر خواهان حق بودى بر آنچه مى‌خواستى دست مى‌نهادى. اگر خدا مرا بر تو و پسر ابو سفيان مسلط ساخت سزاى كارى را كه كرديد بدهم، و اگر مرا عاجزكردن توانيد و خود پايدار مانيد، آن‌چه پيش روى شماست براى شما بدتر است- كه آن عذاب خداست- @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 38 : از نامه‌های آن حضرت است به مردم مصر چون مالک اشتر (ره) را بر آنان والى ساخت. ✍️ ◀️ از بنده خدا على امير مؤمنان ◀️ به مردمى كه براى خدا به‌خشم‌آمدند هنگامى كه- ديگران- خدا را در زمين نافرمانى‌كردند و حق او را از ميان‌بردند، تا آن‌كه ستم سراپرده‌اش را برپاكرد و نيكوكار و بدكردار و باشنده و كوچنده را به درون خود در آورد، نه معروفى ماند كه در پناه آن آسوده توان بود و نه از منكرى نهى توان نمود. اما بعد، من بنده‌اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم كه در روزهاى بيم نخوابد و در ساعتهاى ترس از دشمن روى برنتابد. بر بدكاران، تندتر بود از آتش سوزان. او پسر حارث مذحجى است. آن‌جا كه حق بود سخن او را بشنويد، و او را فرمان بريد. كه او شمشيرى از شمشيرهاى خداست. نه تيزى آن كند شود و نه ضربت آن بى‌اثر بود. اگر شما را فرمان كوچيدن دهد كوچ‌كنيد، و اگر گويد بايستيد برجاى مانيد، كه او نه بر كارى دليرى كند و نه بازايستد، و نه پس‌آيد و نه‌پيش‌رود، جز كه من او را فرمايم. در فرستادن او من شما را بر خود برگزيدم چه او را خيرخواه شما ديدم، و سرسختى او را برابر دشمنانتان- پسنديدم- . @nahgolba
🌺🍃 نامه 37 : از نامه‌های آن حضرت است به معاويه پس سبحان اللّه، چه سخت به هوس‌هاى نو پديدآورده گرفتارى، و به سرگردانى ملالت‌بار دچار. حقيقت‌ها را ضايع‌ساخته، پيمان‌ها را به دورانداخته، حقيقت و پيمانى كه خواسته خداى سبحان است و حجّت بر بندگان. اما پرگويى تو در باره عثمان و كشتن او، تو عثمان را هنگامى يارى‌كردى كه انتظار پيروزى داشتى و آن‌گاه كه يارى تو به سود او بود او را خوارگذاشتى، و السلام. @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 36 بخش اول: از نامه‌هاى آن حضرت عليه‌السّلام است به برادر خود عقيل‌ابن‌ابى‌طالب در باره لشگرى كه امام عليه‌السّلام به سوى بعضى دشمنان فرستاده‌بود و آن در پاسخ نامه عقيل بود به آن حضرت (علماى رجال در باره عقيل اختلاف دارند، بعضى او را از اصحاب اميرالمؤمنين عليه‌السّلام دانسته ستوده‌اند، و شيخ صدوق «عليه‌الرّحمة» در مجلس بيست و هفتم از كتاب امالى به سند خود از ابن‌عبّاس روايت كرده: علىّ عليه السّلام از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: عقيل را دوست مى‌دارى فرمود: آرى به خدا سوگند او را دوست دارم دو دوستى يكى براى خودش يكى براى اين‌كه ابوطالب او را دوست داشت، و برخى او را نكوهش نموده‌اند براى پيوستن به معاويه و رهاكردن برادرش علىّ عليه‌السّلام را، ولى مرحوم آية‌اللّه مامقانىّ در كتاب تنقيح المقال مى‌نويسد: ما از جهت گرامى داشتن عقيل «چون برادرش علىّ عليه‌السّلام و پسر عمويش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و فرزندش حضرت مسلم است» در باره او سخن نمى‌گوئيم، و لكن به خبر او اعتماد و اطمينان نداريم، خلاصه امام عليه‌السّلام در اين نامه از بدرفتارى قريش شكايت و دل‌تنگى كرده و استقامت و ايستادگى خويش را در راه خدا با تحمّل هر پيش‌آمد سخت گوشزد مى‌نمايد): 1️⃣ پس (اينكه نوشته اى دشمنم فيروزى يافته و شيعيانم مرا يارى نكرده اند درست نيست، بلكه) لشگر انبوهى از مسلمانان بسوى او (دشمن) فرستادم، چون اين خبر به او رسيد به گريز شتاب كرد و پشيمان برگشت، و لشگر من بين راه به او رسيدند وقتى كه آفتاب به غروب نزديك بود، پس اندكى مقاتله نموده با هم جنگيدند چون لا و لا (نه و نه يعنى با هم چنان جنگيدند مانند اينكه جنگ نكردند، خلاصه خيلى زود جنگشان بسر رسيد، يا آنكه اندكى با هم جنگيدند مانند گفتن لا و لا كه مثلى است گفته ميشود براى كارى كه زود انجام بگيرد) پس درنگ نكرد مگر ساعتى تا اينكه با اندوه رهائى يافت بعد از آنكه گلويش را سخت فشرده‌بودند، و از او به جز نيم‌جانى باقى نبود، پس با سختى و دشوارى پى‌درپى رهائى يافت (و امّا اينكه گفتى برادر زاده‌ها را برداشته به سوى تو شتابم اگر زنده مانيم با تو باشيم، و اگر بميريم با تو بميريم) @nahgolbalagh 2️⃣ پس قريش و سخت تاختنشان در گمراهى و جولانشان در دشمنى و ستيزگى و نافرماني‌شان را در سرگردانى از خود رها كن (در باره آنان چيزى مگو) زيرا آنان به جنگ با من اتّفاق نموده‌اند مانند اتّفاقى كه به جنگ با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كرده‌بودند پيش از من، كيفر رساننده‌ها به جاى من قريش را به كيفر رسانند (اميد است از ستمگران ستم و سختي‌هاى گوناگون به ايشان برسد) كه خويشاوندى مرا (با پيغمبر اكرم) بريدند (به آن پاس نگذاشتند) و سلطنت (خلافت) پسر مادرم (رسول خدا) را (بر اثر كينه‌اى كه با من داشتند) از من ربودند (سبب اينكه امام عليه‌السّلام حضرت رسول را پسر مادر ناميده آن است كه حضرت عبداللّه پدر حضرت رسول با حضرت ابوطالب پدر حضرت امير پسران عبدالمطّلب از يك مادر بودند كه فاطمه دختر عمروبن‌عمران ابن عائذ ابن مخزوم باشد، بر خلاف ديگر پسران عبدالمطّلب كه از مادر جدا بودند، و گفته‌اند: كه فاطمه بنت‌اسد مادر حضرت امير حضرت رسول را در كودكى در خانه ابوطالب پرستارى نموده‌است و پيغمبر اكرم در باره او فرموده: فاطمة أمّى بعد أمّى يعنى فاطمه بعد از مادرم مادر من است). @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 36 بخش دوم: از نامه‌هاى آن حضرت عليه‌السّلام است به برادر خود عقيل‌ابن‌ابى‌طالب در باره لشگرى كه امام عليه‌السّلام به سوى بعضى دشمنان فرستاده‌بود 3️⃣ و آن‌چه از رأى من در باره جنگ (با دشمنان) پرسيدى (و گفتى كه جنگ با دشمن توانا ى كمك روا نيست) پس انديشه من جنگ با كساني است كه جنگ را جائز مى‌دانند (عهد و پيمان الهىّ را شكسته بر خلاف دستور خدا و رسول رفتار مى‌نمايند) تا اينكه به خدا پيوندم (در راه او كشته شوم) انبوهى مردم گرد من بر ارجمنديم و پراكندگى ايشان از من خوف و ترسم را نمى‌افزايد (خواه كسى مرا يارى نمايد خواه دورى گزيند در مقابل دشمن دين ايستاده خواست خدا را انجام مى‌دهم) و پسر پدرت (امام عليه‌السّلام) را گمان مدار- هر چند مردم او را رها كنند- (كمك و يارى نكنند در پيش دشمن) خوار و فروتن باشد، و نه رونده زير بار زور از سستى و ناتوانى، و نه (چون شتر رام) سپارنده مهار به دست كشنده، و نه پشت دهنده براى سوارى كه بر آن بر آمده سوار شود (خلاصه در برابر دشمن از هيچ سختى رو نمى‌گردانم) و لكن (سخن در باره قريش و خويشاوندان) مانند آن است كه برادر بنى‌سليم (شخصى از قبيله بنى‌سليم عبّاس‌بن مرداس سلمىّ كه به محبوبه خود چنان‌كه به او نسبت داده‌اند) گفته: فإن تسألينى كيف أنت فإنّنيصبور على ريب الزّمان صليب يعزّ علىّ أن ترى بى كآبةعاد أو يساء حبيب يعنى اگر از من بپرسى چونى بر سختى روزگار بسيار شكيبا و توانا هستم، دشوار است بر من كه غمّ و اندوهى در من ديده شود تا دشمنى شاد يا دوستى اندوه‌گين گردد (پس از اين رو سخن از قريش در ميان نمى‌آورده درد دل و رنجش خود را از بدرفتاري‌هاى آنان اظهار نمى‌كنم). @nahgolbalagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃 نامه ۳۵ نهج‌البلاغه: ✍️ نامه به عبداللّه‌بن‌عباس پس از شهادت محمّدبن‌ابوبكر در مصر اما بعد، مصر به دست دشمن افتاد، محمّد بن ابوبکر که خدایش رحمت کند شهید شد، اجر این مصیبت را از خدا مى‌خواهم که او برایم فرزندى خیرخواه، کارگزارى سخت‌کوش، شمشیرى برنده، و رکنى مدافع بود. من مردم را به پیوستن به او به جانب او دعوت نمودم، گروهى با بى میلى آمدند، و برخى بهانه دروغ تراشیدند، و عدّه اى دست از یاریش برداشته اعتنایى نکردند. از خدا مى خواهم به‌زودى مرا از این مردم برهاند. به خدا قسم اگر به وقت جنگ با دشمن علاقه‌ام به شهادت نبود، و خود را براى مرگ آماده نکرده‌بودم، دوست داشتم که حتى یک روز هم با این مردم نباشم، و با آنان روبرو نگردم. @nahgolbalagh