eitaa logo
سخنان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام
210 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
580 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃 نامه 31 نهج البلاغه: ✍️ (نامه به فرزندش امام حسن عليه‌السّلام وقتى از جنگ صفين بازمى‌گشت و به سرزمين «حاضرين» رسيده‌بود در سال 38 هجرى) 5️⃣1️⃣ حقوق دوستان _ بخش دوم با دشمن خود با بخشش رفتار كن، زيرا سرانجام شيرين دو پيروزى است (انتقام گرفتن يا بخشيدن) اگر خواستى از برادرت جدا شوى، جايى براى دوستى باقى گذار، تا اگر روزى خواست به سوى تو باز گردد بتواند، كسى كه به تو گمان نيك برد او را تصديق كن، و هرگز حق برادرت را به اعتماد دوستى كه با او دارى ضايع نكن، زيرا آن كس كه حقّش را ضايع مى‏كنى با تو برادر نخواهد بود، و افراد خانواده‏ات بدبخت‏ترين مردم نسبت به تو نباشند، و به كسى كه به تو علاقه‏اى ندارد دل مبند، مبادا برادرت براى قطع پيوند دوستى، دليلى محكم‏تر از برقرارى پيوند با تو داشته باشد، و يا در بدى كردن، بهانه‏اى قوى‏تر از نيكى كردن تو بياورد، ستم‌كارى كسى كه بر تو ستم مى‏كند در ديده‏ات بزرگ جلوه نكند، چه او به زيان خود، و سود تو كوشش دارد، و سزاى آن كس كه تو را شاد مى‏كند بدى كردن نيست. @nahgolbalagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍🍁حكمت 11نهج البلاغه 🍁 🌺🍃روش برخورد با دشمن (سياسى ، اخلاقى) 🌺🍃 وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ . و درود خدا بر او ، فرمود : اگر بر دشمنت دست يافتى ، بخشيدن او را شكرانه پيروزى قرار ده. @nahgolbalagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃 نامه 31 : ✍️ (نامه به فرزندش امام حسن عليه‌السّلام وقتى از جنگ صفين بازمى‌گشت و به سرزمين «حاضرين» رسيده‌بود در سال 38 هجرى) 6️⃣1️⃣ ارزشهاى اخلاقى _ بخش اول پسرم بدان كه روزى دو قسم است، يكى آن كه تو آن را مى ‏جويى، و ديگر آن كه او تو را مى‏ جويد، و اگر تو به سوى آن نروى، خود به سوى تو خواهد آمد، چه زشت است فروتنى به هنگام نياز، و ستم‌كارى به هنگام بى‏نيازى همانا سهم تو از دنيا آن اندازه خواهدبود كه با آن سراى آخرت را اصلاح كنى، اگر براى چيزى كه از دست دادى ناراحت مى‏شوى، پس براى هر چيزى كه به دست تو نرسيده نيز نگران باش. با آنچه در گذشته ديده يا شنيده‏اى، براى آنچه كه هنوز نيامده، استدلال كن، زيرا تحوّلات و امور زندگى هم‌انند يكديگرند، از كسانى مباش كه اندرز سودشان ندهد، مگر با آزردن فراوان، زيرا عاقل با اندرز و آداب پند گيرد، و حيوانات با زدن. غم و اندوه را با نيروى صبر و نيكويى يقين از خود دور ساز. كسى كه ميانه روى را ترك كند از راه حق منحرف مى‏گردد، يار و همنشين، چونان خويشاوند است. دوست آن است كه در نهان آيين دوستى را رعايت كند. هوا پرستى هم‌انند كورى است. چه بسا دور كه از نزديك نزديك‏تر، و چه بسا نزديك كه از دور دورتر است، انسان تنها، كسى است كه دوستى ندارد، كسى كه از حق تجاوز كند، زندگى بر او تنگ مى‏گردد، هر كس قدر و منزلت خويش بداند حرمتش باقى است، استوارترين وسيله‏اى كه مى‏توانى به آن چنگ زنى، رشته‏اى است كه بين تو و خداى تو قرار دارد. كسى كه به كار تو اهتمام نمى‏ورزد دشمن توست. @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 31 : ✍️ (نامه به فرزندش امام حسن عليه‌السّلام وقتى از جنگ صفين بازمى‌گشت و به سرزمين «حاضرين» رسيده‌بود در سال 38 هجرى) 6️⃣1️⃣ ارزشهاى اخلاقى _ بخش دوم گاهى نا اميدى، خود رسيدن به هدف است، آنجا كه طمع ورزى هلاكت باشد. چنان نيست كه هر عيبى آشكار، و هر فرصتى دست يافتنى باشد، چه بسا كه بينا به خطا مى‏رود و كور به مقصد رسد. بدى‏ها را به تأخير انداز، زيرا هر وقت بخواهى مى‏توانى انجام دهى. بريدن با جاهل، پيوستن به عاقل است، كسى كه از نيرنگ‏بازى روزگار ايمن باشد به او خيانت خواهد كرد، و كسى كه روزگار فانى را بزرگ بشمارد، او را خوار خواهد كرد. چنين نيست كه هر تير اندازى به هدف بزند، هر گاه انديشه سلطان تغيير كند، زمانه دگرگون شود. پيش از حركت، از هم‌سفر بپرس، و پيش از خريدن منزل همسايه را بشناس. از سخنان بى‌ارزش و خنده‌آور بپرهيز، گر چه آن را از ديگرى نقل كرده‌باشى. @nahgolbalagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃 نامه 31 : ✍️ (نامه به فرزندش امام حسن عليه‌السّلام وقتى از جنگ صفين بازمى‌گشت و به سرزمين «حاضرين» رسيده‌بود در سال 38 هجرى) 7️⃣1️⃣ جايگاه زن و فرهنگ پرهيز در امور سياسى كشور از مشورت با زنان بپرهيز، كه رأى آنان زود سست مى‏شود، و تصميم آنان ناپايدار است. در پرده حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند، زيرا كه سخت‏گيرى در پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است. بيرون رفتن زنان بدتر از آن نيست كه افراد غير صالح را در ميانشان آورى، و اگر بتوانى به گونه‏اى زندگى كنى كه غير تو را نشناسند چنين كن. كارى كه برتر از توانايى زن است به او وامگذار، كه زن گل بهارى است، نه پهلوانى سخت كوش، مبادا در گرامى داشتن زن زياده روى كنى كه او را به طمع ورزى كشانده براى ديگران به ناروا شفاعت كند. بپرهيز از غيرت نشان دادن بيجا كه درستكار را به بيمار دلى، و پاكدامن را به بدگمانى رساند كار هر كدام از خدمتكارانت را معيّن كن كه او را در برابر آن كار مسئول بدانى، كه تقسيم درست كار سبب مى‏شود كارها را به يكديگر وا نگذارند، و در خدمت سستى نكنند. خويشاوندانت را گرامى دار، زيرا آنها پر و بال تو مى‏باشند، كه با آن پرواز مى‏كنى، و ريشه تو هستند كه به آنها باز مى‏گردى، و دست نيرومند تو مى‏ باشند كه با آن حمله مى‏كنى. دين و دنياى تو را به خدا مى ‏سپارم، و بهترين خواسته الهى را در آينده و هم اكنون، در دنيا و آخرت، براى تو مى‏ خواهم، با درود. @nahgolbalagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃 نامه 32 : ⭕️ افشاى سياست استحمارى معاويه ⭕️ از نامه‌هاى آن حضرت عليه‌السّلام است به معاويه (كه در آن از اين‌كه مردم را گم‌راه كرده ياد فرموده، و به تقوى و ترس از خدا پندش داده) 1️⃣ و گروه بسيارى از مردم را تباه ساختى: ايشان را به گم‌راهى خود فريفتى، و در موج درياى (نفاق و دوروئى) خويش انداختى كه تاريكى‌ها (گم‌راهيها) آنها را احاطه كرده، و شبهه‌ها (نادرستي‌ها) به گردشان موج مى‌زند، 2️⃣ پس از راه راست‌شان دور شدند (در پى حقّ به سوى باطل رفتند) و به پاشنه‌هاشان برگشتند (پس‌پس رفتند) و پشت‌كردند، و بر حسب‌هاشان (شرافت خاندانشان) تكيه نمودند (نازيدند) مگر بينايان (خردمندان‌شان) كه (از راه باطل به راه حقّ) برگشتند، پس ايشان بعد از شناخت‌نت (كه بر خلاف حقّ قدم برداشته مردم را فريب مى‌دهى) از تو جدا شدند، و از كمك كردنت به يارى خدا گريختند، هنگامي كه آنها را به دشوارى كشاندى (به باطل سوق دادى) و از راه راست برگرداندى (گم‌راهشان كردى) 3️⃣ پس اى معاويه در (عذاب و كيفر) خود از خدا بترس❗️، و مهارت را از دست شيطان بكش (با او بهم بزن و نفست را از پيروى او باز دار) زيرا دنيا از تو جدا خواهد گشت، و آخرت به تو نزديك است، و درود بر شايسته آن. @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 33 : ✍️ از نامه هاى آن حضرت عليه‌السّلام است به قثم ابن عبّاس (ابن عبدالمطّلب) كه از جانب آن بزرگ‌وار (در تمام مدّت خلافت آن حضرت) بر مكّه حكم‌فرما بود (رجال و دانان او را ثقه و مورد اطمينان و از نيكان اصحاب امير المؤمنين عليه السّلام دانسته اند، و حضرت او را در اين نامه از جاسوس‌هاى معاويه آگاه ساخته و بر حذر مى‌فرمايد، و ابن‌ميثم «عليه‌الرّحمة» در اين‌جا مى‌نويسد: ❕سبب فرستادن اين نامه آن است كه معاويه هنگام حجّ جمعى را به مكّه فرستاد تا مردم را به اطاعت او دعوت نموده و از يارى علىّ عليه‌السّلام بازدارند، و ايشان را بياموزند كه امام عليه‌السّلام ياكشنده عثمان و شريك و هم‌دست بوده، يا يارى او را ترك نموده‌است، و به هر جهت براى امامت صلاحيّت ندارد، و محاسن و نيكى‌هاى معاويه را به گمان خود با خوس‌خوئي‌ها و بخشندگى او نقل كنند، پس امام عليه‌السّلام نامه را فرستاد تا قثم ابن عبّاس را بر اين كار آگاه سازد، و او به سياست و تدبير و انديشه رفتار كند، و گفته اند: فرستادگان معاويه لشگرى بودند كه فرستاده‌بود تا در موسم حجّ بر مكّه دست يابند): بعد از حمد خدا و درود بر پيغمبر اكرم جاسوس من در مغرب (شام كه از شهرهاى غربىّ است) نوشته و مرا آگاه مى‌سازد كه به سوى حجّ گسيل گشته مردمى از اهل شام با دل‌هاى نابينا، و گوش‌هاى كر، و ديده‌هاى كور مادرزاد، كسانى كه حقّ را از (راه) باطل مى‌جويند (گمان دارند با پيروى از معاويه بدين حقّ مى‌رسند) و در معصيت آفريننده و نافرمانى خدا از آفريده‌شده پيروى مي‌كنند (فرمان معاويه و پيروانش را مى‌برند كه بر خلاف حكم خدا است)، و به بهانه دين شير دنيا را مى‌دوشند (براى به‌دست آوردن كالاى دنيا به نام دين و نهى از منكر گردآمده با امام زمان خود مخالفت مى‌نمايند) و دنياى حاضر را به عوض آخرت نيكوكاران پرهيزكاران مى‌خرند (به جاى نيك‌بختى و بهشت جاويد آتش دوزخ و كيفر الهىّ را اختيار مي‌كنند) و هرگز به خير و نيكى نرسد مگر نيكوكار، و هرگز كيفر بدى نيابد مگر بد كردار، پس بر آن‌چه در دو دست تو است (حكومت مكّه و حفظ نظم و آرامش آن) پايدارى و ايستادگى كن ايستادگى شخص با احتياط كوشنده، و پنددهنده خردمند كه پيرو پادشاه و فرمان‌بردار امام و پيشوايش مى‌باشد، و مبادا كارى كنى كه به عذرخواهى بكشد، و هنگام خوشي‌هاى فراوان زياد شادمان (كه موجب كبر و سركشى است) و هنگام سختي‌ها هراسان و دل‌باخته (كه باعث شكست و ازدست‌دادن دلاورى است) مباش، و درود بر شايسته آن. @nahgolbalagh
🍁حكمت 12 نهج البلاغه 🍁 🌺🍃آيين دوست يابي (اخلاقى، اجتماعي، تربيتى)🌺🍃 وَ قَالَ [عليه السلام] أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ . و درود خدا بر او ، فرمود : ناتوان ترين مردم كسى است كه در دوست‌يابى ناتوان است ، و از او ناتوان‌تر آن كه دوستان خود را ازدست‌بدهد. @nahgolbalagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃 نامه 34 : ✍️ نامه به محمد بن ابوبكر بعد از عزل او از حكومت مصر از نامه هاى آن حضرت است به محمد بن ابوبکر که به علّت عزلش از حکومت مصر، و قرار گرفتن مالک اشتر به جاى او دلتنگ شده بود، و مالک پیش از رسیدن به مصر از دنیا رفت اما بعد، خبر دل تنگیت از اینکه اَشتر را به منطقه حکمرانیت فرستادم به من رسید، این کار من نه به خاطر این بود که تو را کاهل و سست مى‌دانستم، و نه به علت اینکه مى‌خواستم کوشش زیادترى از خود نشان دهى. اگر از حکومت مصر آنچه در اختیار توست از تو گرفتم تو را حاکم منطقه‌اى قرار مى‌دهم که زحمتش برایت آسانتر، و حکومتش براى تو خوشایندتر باشد. مردى که او را به امارت مصر گماشتم براى ما مردى خیرخواه، و نسبت به دشمنانمان سختگیر بود. خداوند رحمتش کند، که عمرش را به سر برد، و مرگش را دیدار کرد، در حالى که از او خشنودیم، خداوند رضوانش را به او عنایت نماید، و ثوابش را دوچندان کند. براى جنگ با دشمنت بیرون رو، و بر اساس بصیرتت حرکت کن، با کسى که با تو مى‌جنگد بجنگ، و او را به راه پروردگارت بخوان، بسیار از خداوند یارى طلب که تو را از امور مهم کفایت کند، و در حوادث یاریت دهد، اگر خدا بخواهد. @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 35 : ✍️ نامه به عبداللّه‌بن‌عباس پس از شهادت محمّدبن‌ابوبكر در مصر اما بعد، مصر به دست دشمن افتاد، محمّد بن ابوبکر که خدایش رحمت کند شهید شد، اجر این مصیبت را از خدا مى‌خواهم که او برایم فرزندى خیرخواه، کارگزارى سخت‌کوش، شمشیرى برنده، و رکنى مدافع بود. من مردم را به پیوستن به او به جانب او دعوت نمودم، گروهى با بى میلى آمدند، و برخى بهانه دروغ تراشیدند، و عدّه اى دست از یاریش برداشته اعتنایى نکردند. از خدا مى خواهم به‌زودى مرا از این مردم برهاند. به خدا قسم اگر به وقت جنگ با دشمن علاقه‌ام به شهادت نبود، و خود را براى مرگ آماده نکرده‌بودم، دوست داشتم که حتى یک روز هم با این مردم نباشم، و با آنان روبرو نگردم. @nahgolbalagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃 نامه 36 بخش اول: از نامه‌هاى آن حضرت عليه‌السّلام است به برادر خود عقيل‌ابن‌ابى‌طالب در باره لشگرى كه امام عليه‌السّلام به سوى بعضى دشمنان فرستاده‌بود و آن در پاسخ نامه عقيل بود به آن حضرت (علماى رجال در باره عقيل اختلاف دارند، بعضى او را از اصحاب اميرالمؤمنين عليه‌السّلام دانسته ستوده‌اند، و شيخ صدوق «عليه‌الرّحمة» در مجلس بيست و هفتم از كتاب امالى به سند خود از ابن‌عبّاس روايت كرده: علىّ عليه السّلام از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: عقيل را دوست مى‌دارى فرمود: آرى به خدا سوگند او را دوست دارم دو دوستى يكى براى خودش يكى براى اين‌كه ابوطالب او را دوست داشت، و برخى او را نكوهش نموده‌اند براى پيوستن به معاويه و رهاكردن برادرش علىّ عليه‌السّلام را، ولى مرحوم آية‌اللّه مامقانىّ در كتاب تنقيح المقال مى‌نويسد: ما از جهت گرامى داشتن عقيل «چون برادرش علىّ عليه‌السّلام و پسر عمويش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و فرزندش حضرت مسلم است» در باره او سخن نمى‌گوئيم، و لكن به خبر او اعتماد و اطمينان نداريم، خلاصه امام عليه‌السّلام در اين نامه از بدرفتارى قريش شكايت و دل‌تنگى كرده و استقامت و ايستادگى خويش را در راه خدا با تحمّل هر پيش‌آمد سخت گوشزد مى‌نمايد): 1️⃣ پس (اينكه نوشته اى دشمنم فيروزى يافته و شيعيانم مرا يارى نكرده اند درست نيست، بلكه) لشگر انبوهى از مسلمانان بسوى او (دشمن) فرستادم، چون اين خبر به او رسيد به گريز شتاب كرد و پشيمان برگشت، و لشگر من بين راه به او رسيدند وقتى كه آفتاب به غروب نزديك بود، پس اندكى مقاتله نموده با هم جنگيدند چون لا و لا (نه و نه يعنى با هم چنان جنگيدند مانند اينكه جنگ نكردند، خلاصه خيلى زود جنگشان بسر رسيد، يا آنكه اندكى با هم جنگيدند مانند گفتن لا و لا كه مثلى است گفته ميشود براى كارى كه زود انجام بگيرد) پس درنگ نكرد مگر ساعتى تا اينكه با اندوه رهائى يافت بعد از آنكه گلويش را سخت فشرده‌بودند، و از او به جز نيم‌جانى باقى نبود، پس با سختى و دشوارى پى‌درپى رهائى يافت (و امّا اينكه گفتى برادر زاده‌ها را برداشته به سوى تو شتابم اگر زنده مانيم با تو باشيم، و اگر بميريم با تو بميريم) @nahgolbalagh 2️⃣ پس قريش و سخت تاختنشان در گمراهى و جولانشان در دشمنى و ستيزگى و نافرماني‌شان را در سرگردانى از خود رها كن (در باره آنان چيزى مگو) زيرا آنان به جنگ با من اتّفاق نموده‌اند مانند اتّفاقى كه به جنگ با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كرده‌بودند پيش از من، كيفر رساننده‌ها به جاى من قريش را به كيفر رسانند (اميد است از ستمگران ستم و سختي‌هاى گوناگون به ايشان برسد) كه خويشاوندى مرا (با پيغمبر اكرم) بريدند (به آن پاس نگذاشتند) و سلطنت (خلافت) پسر مادرم (رسول خدا) را (بر اثر كينه‌اى كه با من داشتند) از من ربودند (سبب اينكه امام عليه‌السّلام حضرت رسول را پسر مادر ناميده آن است كه حضرت عبداللّه پدر حضرت رسول با حضرت ابوطالب پدر حضرت امير پسران عبدالمطّلب از يك مادر بودند كه فاطمه دختر عمروبن‌عمران ابن عائذ ابن مخزوم باشد، بر خلاف ديگر پسران عبدالمطّلب كه از مادر جدا بودند، و گفته‌اند: كه فاطمه بنت‌اسد مادر حضرت امير حضرت رسول را در كودكى در خانه ابوطالب پرستارى نموده‌است و پيغمبر اكرم در باره او فرموده: فاطمة أمّى بعد أمّى يعنى فاطمه بعد از مادرم مادر من است). @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 36 بخش دوم: از نامه‌هاى آن حضرت عليه‌السّلام است به برادر خود عقيل‌ابن‌ابى‌طالب در باره لشگرى كه امام عليه‌السّلام به سوى بعضى دشمنان فرستاده‌بود 3️⃣ و آن‌چه از رأى من در باره جنگ (با دشمنان) پرسيدى (و گفتى كه جنگ با دشمن توانا ى كمك روا نيست) پس انديشه من جنگ با كساني است كه جنگ را جائز مى‌دانند (عهد و پيمان الهىّ را شكسته بر خلاف دستور خدا و رسول رفتار مى‌نمايند) تا اينكه به خدا پيوندم (در راه او كشته شوم) انبوهى مردم گرد من بر ارجمنديم و پراكندگى ايشان از من خوف و ترسم را نمى‌افزايد (خواه كسى مرا يارى نمايد خواه دورى گزيند در مقابل دشمن دين ايستاده خواست خدا را انجام مى‌دهم) و پسر پدرت (امام عليه‌السّلام) را گمان مدار- هر چند مردم او را رها كنند- (كمك و يارى نكنند در پيش دشمن) خوار و فروتن باشد، و نه رونده زير بار زور از سستى و ناتوانى، و نه (چون شتر رام) سپارنده مهار به دست كشنده، و نه پشت دهنده براى سوارى كه بر آن بر آمده سوار شود (خلاصه در برابر دشمن از هيچ سختى رو نمى‌گردانم) و لكن (سخن در باره قريش و خويشاوندان) مانند آن است كه برادر بنى‌سليم (شخصى از قبيله بنى‌سليم عبّاس‌بن مرداس سلمىّ كه به محبوبه خود چنان‌كه به او نسبت داده‌اند) گفته: فإن تسألينى كيف أنت فإنّنيصبور على ريب الزّمان صليب يعزّ علىّ أن ترى بى كآبةعاد أو يساء حبيب يعنى اگر از من بپرسى چونى بر سختى روزگار بسيار شكيبا و توانا هستم، دشوار است بر من كه غمّ و اندوهى در من ديده شود تا دشمنى شاد يا دوستى اندوه‌گين گردد (پس از اين رو سخن از قريش در ميان نمى‌آورده درد دل و رنجش خود را از بدرفتاري‌هاى آنان اظهار نمى‌كنم). @nahgolbalagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃 نامه 37 : از نامه‌های آن حضرت است به معاويه پس سبحان اللّه، چه سخت به هوسهاى نو پديدآورده گرفتارى، و به سرگردانى ملالت‌بار دچار. حقيقت‌ها را ضايع ساخته، پيمان‌ها را به دورانداخته، حقيقت و پيمانى كه خواسته خداى سبحان است و حجّت بر بندگان. اما پرگويى تو در باره عثمان و كشتن او، تو عثمان را هنگامى يارى‌كردى كه انتظار پيروزى داشتى و آن‌گاه كه يارى تو به سود او بود او را خوارگذاشتى، و السلام. @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 38 : از نامه‌های آن حضرت است به مردم مصر چون مالک اشتر (ره) را بر آنان والى ساخت. ✍️ ◀️ از بنده خدا على امير مؤمنان ◀️ به مردمى كه براى خدا به‌خشم‌آمدند هنگامى كه- ديگران- خدا را در زمين نافرمانى‌كردند و حق او را از ميان‌بردند، تا آن‌كه ستم سراپرده‌اش را برپاكرد و نيكوكار و بدكردار و باشنده و كوچنده را به درون خود در آورد، نه معروفى ماند كه در پناه آن آسوده توان بود و نه از منكرى نهى توان نمود. اما بعد، من بنده‌اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم كه در روزهاى بيم نخوابد و در ساعتهاى ترس از دشمن روى برنتابد. بر بدكاران، تندتر بود از آتش سوزان. او پسر حارث مذحجى است. آن‌جا كه حق بود سخن او را بشنويد، و او را فرمان بريد. كه او شمشيرى از شمشيرهاى خداست. نه تيزى آن كند شود و نه ضربت آن بى‌اثر بود. اگر شما را فرمان كوچيدن دهد كوچ‌كنيد، و اگر گويد بايستيد برجاى مانيد، كه او نه بر كارى دليرى كند و نه بازايستد، و نه پس‌آيد و نه‌پيش‌رود، جز كه من او را فرمايم. در فرستادن او من شما را بر خود برگزيدم چه او را خيرخواه شما ديدم، و سرسختى او را برابر دشمنانتان- پسنديدم- . @nahgolbalagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃 نامه 39 : و از نامه آن حضرت است به عمرو پسر عاص تو دينت را پيرو دنياى كسى كردى كه گم‌راهى اش آشكار است و زشتى او پديدار. آزاد مرد را در مجلس خويش زشت مى‌گويد و بردبار را به هنگام آميزش سفيه مى‌شمارد. تو سر در پى او نهادى و به طلب زيادت او ايستادى. چون سگ كه پى شير رود، و به چنگال آن نگرد و زيادت شكار او را انتظار برد. پس دنيا و آخرت خود را به باد دادى و اگر خواهان حق بودى بر آنچه مى‌خواستى دست مى‌نهادى. اگر خدا مرا بر تو و پسر ابو سفيان مسلط ساخت سزاى كارى را كه كرديد بدهم، و اگر مرا عاجزكردن توانيد و خود پايدار مانيد، آن‌چه پيش روى شماست براى شما بدتر است- كه آن عذاب خداست- @nahgolbalagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃 نامه 40 : 🛑 نكوهش يك كارگزار 🛑 از تو به من خبرى رسيده‌است، اگر چنان كرده‌باشى پروردگار خود را به خشم‌آورده‌باشى، و امام خويش را نافرمانى‌كرده، و امانت خود را از دست‌داده. به من خبر داده‌اند تو كشت زمين را برداشته و آن‌چه پايت بدان رسيده براى خود نگاه‌داشته‌اى، و آن‌چه در دستت بوده خورده‌اى. حساب خود را به من بازپس‌بده و بدان كه حساب خدا بزرگ‌تر از حساب مردمان است. @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 41 : ✍️ نامه آن حضرت است به يكى از عاملان خود _ بخش اول من تو را در امانت شريك خود داشتم، و از هركس به خويش نزديك‌تر پنداشتم، و هيچ يك از خاندانم براى يارى و مددكارى‌ام چون تو مورد اعتماد نبود، و امانت‌دار من نمى‌نمود. پس چون ديدى روزگار پسر عمويت را بيازارد، و دشمن بر او دست برد، و امانت مسلمانان تباه‌گرديد، و اين امت بى‌تدبير و بى‌پناه، با پسر عمويت نرد مخالفت باختى و با آنان كه از او به يك‌سو شدند به راه جدايى تاختى، و با كسانى كه دست از يارى‌اش برداشتند دم‌ساز گشتى، و با خيانت‌كاران هم‌آواز. پس نه پسر عمويت را يار بودى، و نه امانت را كار ساز. گويى كوششت براى خدا نبود، يا حكم پروردگار تو را روشن نمى‌نمود، و يا مى‌خواستى با اين امت در دنيايشان حيله‌بازى، و در بهره‌گيرى از غنيمت آنان دست‌خوش فريبشان سازى. چون مجال بيشتر در خيانت به امت به‌دستت‌افتاد، شتابان حمله نمودى و تند برجستى و آن‌چه توانستى از مالى كه براى بيوه‌زنان و يتيمان نهاده بودند . چنان‌كه گرگ تيزتك برآيد و بز زخم خورده و از كار افتاده را بربايد. پس با خاطرى آسوده، آن مال ربوده را به حجاز روانه داشتى و خود را در گرفتن آن بزه‌كار نپنداشتى. @nahgolbalagh