🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
سهم روز صد و نهم
┄═❁❈🌸🍃🌸❈❁═┄
📜 #خطبه۲۲۱ :(پس از خواندن آيه ۱ و٢ سوره تكاثر، « افزون طلبی شما را به خود مشغول داشته تا آنجا كه به ديدار قبرها رفتيد» ، فرمود:)
3⃣ #هشدار_از_پيام_مردگان
چهره های زيبا پژمرده، بدن های نازپرورده پوسيده شده و بر اندام خود لباس كهنه گی پوشانده ايم و تنگی قبر ما را در فشار گرفته وحشت و ترس را از يكديگر به ارث برده ايم.
خانه های خاموش قبر بر ما فرو ريخته و زيبایی های اندام ما را نابود و نشانه های چهره های ما را دگرگون كرده است.
اقامت ما در اين خانه های وحشت زا طولانی شده، نه از مشكلات رهایی يافته و نه از تنگی قبر گشايشی فراهم شد.
مردم! اگر آنها را در انديشه خود بياوريد يا پرده ها كنار رود، مردگان را در حالتی می نگريد كه حشرات گوش هايشان را خورده، چشم هايشان به جای سرمه پر از خاک گرديده و زبان هایی كه با سرعت و فصاحت سخن می گفتند پاره پاره شده.
قلب ها در سينه ها پس از بيداری به خاموشی گراييده و در تمام اعضای بدن پوسيدگی تازه ای آشكار شده و آنها را زشت گردانيد و راه آفت زدگی بر اجسادشان گشوده شده، همه تسليم شده نه دستی برای دفاع و نه قلبی برای زاری دارند و آنان را می بينی كه دل های خسته از اندوه و چشمهای پرشده از خاشاک دارند، در حالات اندوهناک آن ها دگرگونی ايجاد نمی شود و سختی های آنان برطرف نمی گردد.
4⃣ #عبرت_از_گذشتگان
آه! زمين چقدر اجساد عزيزان خوش سيما را كه با غذاهای لذيذ و رنگين زندگی كردند و در آغوش نعمت ها پرورانده شدند به كام خويش فرو برد.
آنان كه می خواستند با شادی غم ها را از دل بیرون كنند و به هنگام مصيبت با سرگرمی ها، صفای عيش خود را بر هم نزنند، دنيا به آنها و آنها به دنيا می خنديدند و در سايه خوشگذرانی غفلت زا، بی خبر بودند كه روزگار با خارهای مصيبت زا آن ها را درهم كوبيد و گذشت روزگار توانایی شان را گرفت.
مرگ از نزديك به آنها نظر دوخت و غم و اندوهی كه انتظارش را نداشتند آنان را فرا گرفت و غصّه های پنهانی كه خيال آن را نمی كردند در جانشان راه يافت، در حالیكه با سلامتی انس داشتند انواع بيماريها در پيكرشان پديد آمد و هراسان به اطبا، كه دستور دادند گرمی را با سردی و سردی را با گرمی درمان كنند روی آوردند كه بی نتيجه بود زيرا داروی سردی، گرمی را علاج نكرد و آنچه برای گرمی به كار بردند، سردی را بيشتر ساخت و تركيبات و اخلاط مزاج را به اعتدال نياورد، جز آنكه آن بيماری را فزونی داد، تا آنجا كه درمان كننده خسته و پرستار سرگردان و خانواده از ادامه بيماری ها سست و ناتوان شدند و از پاسخ پرسش كنندگان درماندند و درباره همان خبر حزن آوری كه از او پنهان می داشتند در حضورش به گفتگو پرداختند.
5⃣ #سختی_های_لحظه_مرگ
يكی می گفت تا لحظه مرگ بيمار است، ديگری در آرزوی شفا يافتن بود و سوّمی خاندانش را به شكيبایی در مرگش دعوت می كرد و گذشتگان را به ياد می آورد، در آن حال كه در آستانه مرگ و ترک دنيا و جدایی با دوستان بود كه ناگهان اندوهی سخت به او روی آورد، فهم و دركش را گرفت زبانش به خشكی گراييد، چه مطالب مهمی را می بايست بگويد كه زبانش از گفتن آنها باز ماند و چه سخنان دردناكی را از شخص بزرگی كه احترامش را نگه می داشت، يا فرد خردسالی كه به او ترحّم می كرد، می شنید و خود را به کری می زد. همانا مرگ سختی هایی دارد كه هراس انگيز و وصف ناشدنی است و برتر از آن است كه عقل های اهل دنيا آن را درك كند!
┄═❁❈🌸🍃🌸❈❁═┄
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee