#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۲۶۵)
وَمَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ،
حکمت ۳۴۹ نهج البلاغه
و آنكس كه فراوان ياد مرگ كند به اندكى از دنيا راضى مى شود.
بخش یازدهم:
سپس امام علیه السلام در دهمين نكته مى فرمايد:
«آنكس كه فراوان ياد مرگ كند به اندكى از دنيا راضى مى شود»؛
(وَمَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ).
روشن است آنكس كه مرگ را فراموش كند و در عالم خيال و پندار، زندگى را جاويد بداند حرص بر او غلبه مى كند و هرچه از دنيا به دست آورد به آن قانع نخواهدبود؛اماآنكس كه مى داند ممكن است فردا بانگ رحيل از اين جهان براى او سر داده شود و يا به تعبير ديگر پايان عمر خود را در هر لحظه امكانپذير مى بيند به مقدارى كه نياز دارد راضى مى شود و از حرص و طمع بازمى ماند.
كلينى؛ در جلد دوم كتاب كافى بابى در مذمت دنيا و زهد ذكر كرده واز جمله امورى كه در ترك دنياپرستى موثر ذكر مىكند ياد مرگ است.
در حديث سيزدهم آن باب آمده كه يكى از ياران امام باقر علیه السلام عرض كرد: حديثى براى من بيان كنيد كه از آن بهرهمند شوم. امام علیه السلام فرمود:
«أَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ لَمْ يكْثِرْ إِنْسَانٌ ذِكْرَ الْمَوْتِ إِلاَّ زَهِدَ فِى الدُّنْيا
زياد به ياد مرگ باش، چراكه هيچ انسانى فراوان ياد مرگ نمى كند مگر اينكه نسبت به زرق و برق دنيا بى اعتنا مى شود».
مرحوم علامه مجلسى نيز در بحارالانوار رواياتى در اين زمينه آورده؛ از جمله روايتى است از امام صادق علیه السلام كه مى فرمايد:
«ذِكْرُ الْمَوْتِ يمِيتُ الشَّهَواتِ فِى النَّفْسِ وَيقْلَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ، وَيقَوِّى الْقَلْبَ بِمَواعِدِ اللَّهِ وَيرِقُّ الطَّبْعَ، وَيكْسِرُ أَعْلامَ الْهَوى، وَيطْفِى نارَ الْحِرْصِ، وَيحَقِّرُ الدُّنْيا، وَهُوَ مَعْنى ما قالَ النَّبِى صلی الله علیه و آله فِكْرُ ساعَةٍ خَيرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ؛
ياد مرگ، شهوت هاى سركش را در درون آدمى مى ميراند، ريشه هاى غفلت را از دل برمى كند، قلب را به وعده هاى الهى نيرو مى بخشد، به طبع آدمى نرمى و لطافت مىدهد، نشانه هاى هواپرستى را دَرهم مى شكند، آتش حرص را خاموش مى سازد و دنيا را در نظر انسان كوچك مى كند، و اين است معناى سخنى كه پيغمبر صلی الله علیه و آله فرموده: يك ساعت فكر كردن از يك سال عبادت بهتر است».
@nahj_ir
#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۲۶۶)
وَمَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلاَمَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ كَلاَمُهُ إِلاَّ فِيَما يَعْنِيهِ.
حکمت ۳۴۹ نهج البلاغه
آنكس كه بداند گفتارش جزء اعمال او محسوب مى شود سخن كم مى گويد مگر در آنجا كه به او مربوط است.
بخش دوازدهم:
در يازدهمين و آخرين نكته حكيمانه مى فرمايد:
«آنكس كه بداند گفتارش جزء اعمال او محسوب مىشود سخن كم مى گويد مگر در آنجا كه به او مربوط است»؛
(وَمَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلاَمَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ كَلاَمُهُ إِلاَّ فِيَما يَعْنِيهِ).
بسيارند كسانى كه هرچه بر سر زبانشان آمد مى گويند و چنين مى پندارند كه سخن، باد هواست و جايى ثبت نمىشود در حالى كه سخنان انسان سرنوشت سازترين اعمال اوست و بارها گفته ايم بخش عظيمى از گناهان كبيره به وسيله زبان انجام مى شود، همانگونه كه بخش عظيمى از طاعات با زبان است.
زبان، كليد خوشبختى ها و بدبختى هاست، بنابراين چگونه ممكن است انسان سخنش را جزء اعمالش نداند؟
به يقين اگر بداند (مَّا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ)؛ انسان هيچ سخنى را بر زبان نمى آورد مگر اينكه همان دم، فرشته اى مراقب و آماده براى انجام مأموريت (و ضبط آن) است!» در سخنان خود دقت مى كند و جز آنچه به او مربوط است و مصلحت وى ايجاب مى كند سخن نخواهد گفت.
درباره خطرات زبان و بيهوده گويى ها و سخنان بدون مطالعه روايات فراوانى از معصومان : نقل شده است.
نكته:
نسخه اى كامل! امام علیه السلام در اين مجموعه از كلمات حكمت آميز كه به يازده دستور مهم اشاره كرده، نسخه اى كامل مربوط به سير و سلوك در راه حق و رسيدن به قرب خدا ونجات از عذاب دنيا و آخرت ارائه فرموده است.
بخشى از آن مربوط به تربيت نفوس و خودسازى است: نپرداختن به عيوب ديگران و به عكس، دقت در عيوب خويشتن و ترك فضول كلام كه مايه حيات قلب است و توجه به خطرات زبان، همه از امورى است كه سالكان راه حق را در اين مسير كمك مى كند و به اهداف مقدس خود واصل مى نمايد.
بخش ديگر مربوط به تحصيل آرامش در حيات دنياست: قناعت پيشه كردن و ترك تجمل پرستى و به ياد مرگ بودن و راضى شدن به مقدار ضرورت از مواهب دنيا، همه از امورى است كه درهاى آرامش را به روى انسان مى گشايد واو را از غوطه ور شدن در امورى كه مايه پريشانى و اضطراب است حفظ مى كند.
بخش ديگر در ارتباط با مسائل اجتماعى و زندگى صحيح با مردم است؛ ترك ظلم و ستم و توجه به عواقب سوء آن، پرهيز از موارد تهمت و نگاه كردن به وضع مردم و خويشتن با يك چشم، همه از امورى است كه رابطه انسان را با مردم اصلاح مى كند.
در مجموع نسخه جامعى است كه هركس آن را به كار بندد در طريق سير وسلوك و پوييدن راه حق نياز به چيز ديگرى ندارد.
چه خوب است افراد به جاى اينكه به دنبال پير و شيخ و مرشد و استاد عرفان بيفتند كه خطرات فراوانى دربر دارد همين برنامه مطمئن را نصب العين خود قرار دهند و آنچه را مى خواهند از آن بخواهند و آنچه را مى جويند در آن بجويند.
پایان شرح حکمت ۳۴۹ از آیت الله ناصر مکارم شیرازی
@nahj_ir
#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۲۶۷)
وقال علیه السلام: لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلاَثُ عَلاَمَاتٍ: يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ، وَمَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَيُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَةَ.
حکمت ۳۵۰ نهج البلاغه
امام علیه السلام فرمود: مردان ستمگر سه نشانه دارند: به مافوق خود از طريق نافرمانى ستم مى كنند وبا قهر و غلبه، به زيردستان خويش ستم روا مى دارند و پشتيبان گروه ظالمانند.
بخش اول:
نشانه هاى ظالم:
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه نشانه هاى ظالمان و ستمگران را روشن مى سازد و نشان مى دهد كه ظالم، تنها كسى نيست كه حق ديگران را ببرد و آنها را در فشار قرار دهد، بلكه ظالم معناى وسيعى دارد كه سه نشانه آن را امام علیه السلام بيان فرموده است.
البته كسانى كه هر سه نشانه در آنها باشد در مرحله بالاى ظلم و ستم قرار دارند؛ ولى هر يك از اين سه نشانه نيز به تنهايى مى تواند دليل بر ظالم بودن باشد.
نخست مى فرمايد:
«ظالم سه نشانه دارد (نشانه اول اينكه) به مافوق خود از طريق نافرمانى ستم مى كند»؛
(لِلظَّالِمِ مِنَ آلرِّجَالِ ثَلاَثُ عَلاَمَاتٍ: يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ).
غالباً مردم وصف ظالم رابراى چنين شخصى به كار نمى برند، بلكه او را عاصى و نافرمان مى دانند؛ ولى هرگاه آن را درست بشكافيم مى بينيم داشتن چنين خصلتى ظلم است.
نه تنها از اين جهت كه ظلم معناى وسيعى دارد و هرچيزى كه در غير محل قرار دهند نوعى ظلم محسوب مى شود، بلكه ازاينرو كه واقعآ ظلم و ستم بر شخص مافوق است، زيرا ابهت او را دَرهم مى شكند وديگران را به او جسور مى سازد و به مديريت و فرماندهى او لطمه وارد مى كند وچه ظلم وستمى از اين بدتر كه انسان مدير و مدبرى را در كار خود تضعيف يا فلج كند.
@nahj_ir
#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۲۶۸)
وقال علیه السلام: لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلاَثُ عَلاَمَاتٍ: يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ، وَمَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَيُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَةَ.
حکمت ۳۵۰ نهج البلاغه
امام علیه السلام فرمود: مردان ستمگر سه نشانه دارند: به مافوق خود از طريق نافرمانى ستم مى كنند وبا قهر و غلبه، به زيردستان خويش ستم روا مى دارند و پشتيبان گروه ظالمانند.
بخش دوم:
آنگاه در بيان دومين نشانه ظالم، مى فرمايد:
«با قهر و غلبه، به زيردستان خويش ستم مى كند»؛
(وَمَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ).
مصداق روشن ستم همين است كه انسان درباره زيردستانش موازين عدالت را رعايت نكند،
حقوق آنها را محترم نشمرد،
در ميان آنها تبعيض قائل شود،
بيش از آنچه در توان دارند از آنها كار بخواهد،
سوابق خدمت آنها را فراموش كند،
درمشكلات به فكر آنها نباشد
و يا حتى بعد از وفاتشان از آنها يادى نكند.
همه اينها مصداقهايى براى ستم نسبت به زيردستان است و هركدام مى تواند نشانه اى باشد.
@nahj_ir
#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۲۶۹)
وقال علیه السلام: لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلاَثُ عَلاَمَاتٍ: يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ، وَمَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَيُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَةَ.
حکمت ۳۵۰ نهج البلاغه
امام علیه السلام فرمود: مردان ستمگر سه نشانه دارند: به مافوق خود از طريق نافرمانى ستم مى كنند وبا قهر و غلبه، به زيردستان خويش ستم روا مى دارند و پشتيبان گروه ظالمانند.
بخش سوم:
حضرت در سومين نشانه مى فرمايد:
«و جمعيت ستمگران را پشتيبانى مى كند»؛
(وَيُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَةَ).
همكارى با ظالمان و ستمگران در هر مرحله كه باشد نوعى ظلم محسوب مى شود و به همين دليل معاونت ظلمه يكى از گناهان بزرگ در اسلام شمرده شده است و حتى در روايتى مى خوانيم:
«إِذَا كَانَ يوْمُ الْقِيامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَينَ الظَّلَمَةُ وَأَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَأَشْبَاهُ الظَّلَمَةِ حَتَّى مَنْ بَرَى لَهُمْ قَلَماً وَلاقَ لَهُمْ دَوَاةً قَالَ فَيجْتَمِعُونَ فِى تَابُوتٍ مِنْ حَدِيدٍ ثُمَّ يرْمَى بِهِمْ فِى جَهَنَّمَ؛
یعنی:
هنگامى كه روز قيامت فرا مى رسد ندا كننده اى ندا مى دهد: ظالمان و كمككاران آنها و شبيهان آنها كجا هستند؟ حتى كسى كه قلمى براى آنها تراشيده و يا دوات آنها را براى نوشتن فرمان ظلم آماده كرده همه آنها را جمع مى كنند و در تابوتى از آهن مى نهند سپس آنها را به جهنّم پرتاب خواهند كرد».
روايات در اين زمينه بسيار است كه در كتب حديث و كتب فقهى در باب «اعانت ظالم» ذكر شده است. در حديث ديگرى كه در كتاب وسائل الشيعه از رسول خدا صلی الله علیه وآله آمده است مى خوانيم:
«مَنْ مَشَى إِلَى ظَالِمٍ لِيعِينَهُ وَهُوَ يعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الاِْسْلام؛
یعنی:
كسى كه به سوى ستمگرى برود تا به او كمك كند در حالى كه مى داند او ظالم است، از اسلام (راستين) خارج شده است».
@nahj_ir
#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۲۷۰)
وقال علیه السلام: لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلاَثُ عَلاَمَاتٍ: يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ، وَمَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَيُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَةَ.
حکمت ۳۵۰ نهج البلاغه
امام علیه السلام فرمود: مردان ستمگر سه نشانه دارند: به مافوق خود از طريق نافرمانى ستم مى كنند وبا قهر و غلبه، به زيردستان خويش ستم روا مى دارند و پشتيبان گروه ظالمانند.
بخش چهارم:
اين سه نشانه كه امام علیه السلام براى ظالم ذكر كرده در بسيارى از موارد لازم وملزوم يكديگرند و گاه ممكن است از هم جدا شوند و هركدام نشانه مستقلى محسوب گردند.
ممكن است كسى با ظالمان همكارى كند اما به زيردستانش ظلم نكند ويا توانايى آن را نداشته باشد. يا نسبت به بالادست خود عصيان كند؛ اما نسبت به كسانى كه زيردست او هستند ستم روا ندارد. به هر حال هركدام نشانه اى است براى شناخت ظالمان و اگر هر سه در يك فرد جمع شوند وى مصداق اتم ظالم و ستمگر است.
اين تعبيرات نشان مى دهد كه اسلام با ظلم و ستم در هر چهره و هر مرحله وهر شكلى كه باشد مخالف است.
بحث را با حديث ديگرى از رسول خدا صلی الله علیه و آله پايان مى دهيم:
«إنَّهُ لَيَأْتِي الْعَبْدُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَقَدْ سَرَّتْهُ حَسَناتُهُ فَيَجِيُ الرَّجُلُ فَيَقُولُ: يا رَبِّ ظَلَمَني هذا فَيُوْخَذُ مِنْ حَسَناتِهِ فَيُجْعَلُ فِي حَسَناتِ الَّذي سَأَلَهُ فَما يَزالُ كَذلِکَ حَتّى ما يَبْقى لَهُ حَسَنَةٌ فَإذا جاءَ مَنْ يَسْأَلُهُ نَظَرَ إلى سَيِّئاتِهِ فَجُعِلَتْ مَعَ سَيِّئاتِ الرَّجُلِ فَلا يَزالُ يُسْتَوْفى مِنْهُ حَتّى يَدْخُلُ النّارَ؛
یعنی:
روز قيامت بنده اى از بندگان خدا را (براى حساب) مى آورند در حالى كه حسناتش او را مسرور ساخته است. در اين هنگام كسى مى آيد ومى گويد:
خداوندا! اين مرد به من ستم كرده. در اين هنگام از حسنات او برمى دارند و به حسنات مظلوم مى افزايند و همين گونه اين كار تكرار مى شود تا آنكه حسنه اى از او باقى نمى ماند.
سپس هنگامى كه مدعى ديگرى پيدا مى كند نگاه به گناهان او مى كنند و به نامه اعمال ظالم منتقل مى نمايند و اين كار پيوسته ادامه پيدا مى كند تا داخل در آتش دوزخ شود».
پایان شرح حکمت ۳۵۰ از آیت الله ناصر مکارم شیرازی