eitaa logo
نهج البلاغه 📜
1.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
654 ویدیو
27 فایل
📍مطالعه ترتیبی کتاب ارزشمند نهج البلاغة 🖇به همراه شرح مختصر ارتباط با ادمین 👇 Yazahra256 کپی آزاد به شرط: _ 5صلوات جهت تعجیل در امر فرج
مشاهده در ایتا
دانلود
javad miri-abasaleh.mp3
4.38M
◑شـــب جـمـــعــه ای گــل زهـــرا کـربـلا رفـــتـــی یـــاد مـــا هـم بــاش...💔 بـه عـشــق امـام زمـانــت امـام زمــانـی شـو...💞 🎙جواد میری ◥پیشنهاد دانلود بـــه حــق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سهم : از حکمت ۴۱۷ تا حکمت ۴۲۵ ┄┅═══┈•✼🦋✼•┈═══┅┄ 📒 : (شخصی در حضور امام علیه السلام بدون توجه لازم گفت: أستغفرالله امام فرمود:) مادرت بر تو بگريد، می دانی معنای استغفار چيست؟ استغفار درجه والامقامان است و دارای شش معنا است؛ اول: پشيمانی از آن چه گذشت، دوم: تصميم به عدم بازگشت، سوم: پرداختن حقوق مردم چنانكه خدا را پاك ديدار كنی كه چيزی بر عهده تو نباشد، چهارم: تمام واجب های ضايع ساخته را به جا آوری ، پنجم: گوشتی كه از حرام بر اندامت روييده، با اندوه فراوان آب كنی، چنانكه پوست به استخوان چسبيده و گوشت تازه برويد، ششم: رنج طاعت را به تن بچشانی چنانكه شيرينی گناه را به او چشانده بودی، پس آنگاه بگویی، استغفرالله. ┄┅═══┈•✼🦋✼•┈═══┅┄ 📒 : حلم و بردباری، خويشاوندی است. ┄┅═══┈•✼🦋✼•┈═══┅┄ 📒 : بيچاره فرزند آدم! اجلش پنهان، بيماريهايش پوشيده، اعمالش همه نوشته شده، پشه ای او را آزار مي دهد، جرعه ای گلوگيرش شده او را از پای درآورد و عرق كردنی او را بدبو سازد. ┄┅═══┈•✼🦋✼•┈═══┅┄ 📒 : (اصحاب امام پيرامونش نشسته بودند كه زنی زيبا از آنجا عبور کرد، حاضران ديده به آن زن دوختند. امام فرمود:) همانا ديدگان اين مردم به منظره شهوت آميز دوخته شده و به هيجان آمده اند، هرگاه كسی از شما با نگاه به زنی به شگفتی آید، با همسرش بياميزد كه او نيز زنی چون زن وی باشد. (مردی از خوارج گفت: خدا اين كافر را بكشد چقدر فقه می داند، مردم برای كشتن او برخاستند، امام فرمود:) آرام باشيد، دشنام را یا با دشنام بايد پاسخ داد يا بخشيدن گناه دشنام دهنده. ┄┅═══┈•✼🦋✼•┈═══┅┄ 📒 : عقل تو را كفايت كند كه راه گمراهی را از رستگاری نشانت دهد. ┄┅═══┈•✼🦋✼•┈═══┅┄ 📒 : كار نيك به جا آوريد و آن را هر مقدار كه باشد كوچك نشماريد، زيرا كوچك آن بزرگ و اندك آن فراوان است و كسی از شما نگويد كه: ديگری در انجام كار نيك از من سزاوارتر است. گرچه سوگند به خدا كه چنين است، همانا خوب و بد را طرفدارانی است كه هر گاه هر كدام از آن دو را واگذاريد، انجامشان خواهند داد. ┄┅═══┈•✼🦋✼•┈═══┅┄ 📒 : كسی كه نهان خود را اصلاح كند، خدا آشكار او را نيكو گرداند و كسی كه برای دين خود كار كند، خدا دنيای او را كفايت فرمايد و كسی كه ميان خود و خدا را نيكو گرداند، خدا ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد. ┄┅═══┈•✼🦋✼•┈═══┅┄ 📒 : بردباری پرده ای است پوشاننده و عقل شمشيری است بُرّان، پس كمبودهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان و هوای نفس خود را با شمشير عقل بكش. ┄┅═══┈•✼🦋✼•┈═══┅┄ 📒 : خدا را بندگانی است برای سود رساندن به ديگران، نعمتهای خاصی به آنان بخشيده تا آنگاه كه دست بخشنده دارند نعمتها را در دستشان باقی می گذارد و هرگاه از بخشش دريغ كنند، نعمتها را از دستشان گرفته و به دست ديگران خواهد داد. ┄┅═══┈•✼🦋✼•┈═══┅┄ 〰〰〰〰〰〰〰〰 @nahjamira
گزارش موضوعات مهم حکمت ۴۱۷ تا ۴۲۵.mp3
2.94M
🔊 گزارش موضوعات مهم حکمت ۴۱۷ تا ۴۲۵ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ @nahjamira
1_1170286614.mp3
6.25M
🔈ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌺 طرح باعلی تامهدی (علیهما السلام) 🔷سهم : از حکمت ۴۱۷ تا ۴۲۵ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄ @nahjamira
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌷 – قسمت 4⃣4⃣ ✅ 💥 کمی بعد صمد و سرباز رفتند و من تنها ماندم. بچه‌ها را از خانه‌ی همسایه آورده بودم. هر کاری کردم، دست و دلم به کار نمی‌رفت. می‌ترسیدم توی اتاق و آشپزخانه بروم. فکر می‌کردم کشی پشت کمد، یخچال یا زیر پله و خرپشته قایم شده است. فرشی انداختم گوشه‌ی حیاطو با بچه ها نشستم آن‌جا. معصومه حالش بد بود؛ اما جرئت رفتن به اتاق را نداشتم. شب که صمد آمد، ما هنوز توی حیاط بودیم. صمد تعجب کرده بود. گفتم: « می‌ترسم. دست خودم نیست. » 💥 خانه بدجوری دلم را زده بود. بچه‌ها را بغل کرد و برد توی اتاق. من هم به پشتوانه‌ی او رفتم و چیزی برای شام درست کردم. صمد تا نصف‌شب بیدار بود و خانه را مرتب می‌کرد. گفتم: « بی‌خودی وسایل را نچین. من این‌جا بمان نیستم. یا خانه‌ای دیگر بگیر، یا برمی‌گردم قایش. » خندید و گفت: « قدم! بچه شدی، می‌ترسی؟! » گفتم: « تو که صبح تا شب نیستی. فردا پس‌فردا اگر بروی مأموریت، من شب‌ها چه‌کار کنم؟! » گفت: « من که روی آن را ندارم بروم پیش صاحب‌خانه و خانه را پس بدهم. » گفتم: « خودم می‌روم. فقط تو قبول کن. » چیزی نگفت. سکوت کرد. می‌دانستم دارد فکر می‌کند. 💥 فردا ظهر که آمد، شاد و سرحال بود. گفت: « رفتم با صاحب‌خانه حرف زدم. یک‌جایی هم برایتان دیده‌ام. اما زیاد تعریفی نیست. اگر صبر کنی، جای بهتری پیدا می‌کنم. » گفتم: « هر طور باشد قبول. فقط هر چه زودتر از این خانه برویم. » فردای آن روز دوباره اسباب‌کشی کردیم. خانه‌مان یک اتاق بزرگ و تازه نقاشی‌شده در حوالی چاپارخانه بود. وسایل چندانی نداشتم. همه را دورتادور اتاق چیدم. خواب آرام آن شب را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. اما صبح که از خواب بیدار شدم، اوضاع طور دیگری شده بود. انگار داشتم تازه با چشم باز همه چیز را می‌دیدم. آن‌طرف حیاط چند تا اتاق بود که صاحب‌خانه در آن‌جا گاو و گوسفند نگه می‌داشت. بوی پشم و پهنشان توی اتاق می‌پیچید. از دست مگس نمی‌شد زندگی کرد. اما با این حال باید تحمل می‌کردم. روی اعتراض نداشتم. 💥 شب که صمد آمد، خودش همه چیز دستگیرش شد. گفت: « قدم! این‌جا اصلاً مناسب زندگی نیست. باید دنبال جای بهتری باشم. بچه‌ها مریض می‌شوند. شاید مجبور شوم چند وقتی به مأموریت بروم. اوضاع و احوال مملکت روبه‌راه نیست. باید اول خیالم از طرف شما راحت شود. 💥 صمد به چند نفر از دوستانش سپرده بود خانه‌ی مناسبی برایمان پیدا کنند. خودش هم پیگیر بود. می‌گفت: « باید یک خانه‌ی خوب و راحت برایتان اجاره کنم که هم نزدیک نانوایی باشد، هم نزدیک بازار؛ هم صاحب‌خانه‌ی خوبی داشته باشد تا اگر من نبودم به دادتان برسد. » من هم اسباب و اثاثیه‌ها را دوباره جمع کردم و گوشه‌ای چیدم. چند روز بعد با خوشحالی آمد و گفت: « بالاخره پیدا کردم؛ یک خانه‌ی خوب و راحت با صاحب‌خانه‌ای مؤمن و مهربان. مبارکتان باشد. » با تعجب گفتم: « مبارکمان باشد؟! » رفت توی فکر. انگار یاد چیزی افتاده باشد. گفت: « من امروز و فردا می‌روم مرز، جنگ شده. عراق به ایران حمله کرده. » 💥 این حرف را خیلی جدی نگرفتم. با خوشحالی رفتیم و خانه را دیدیم. خانه پشت انبار نفت بود؛ حاشیه‌ی شهر. محله‌اش تعریفی نبود. اما خانه‌ی خوبی بود. دیوارها تازه نقاشی شده بود؛ رنگ پسته‌ای روشن. پنجره‌های زیادی هم داشت. در مجموع خانه‌ی دل‌بازی بود؛ برعکس خانه‌ی قبل. صمد راست می‌گفت. صاحب‌خانه‌ی خوب و مهربانی هم داشت که طبقه‌ی پایین می‌نشستند. همان روز آینه و قرآن را گذاشتیم روی طاقچه و فردا هم اسباب‌کشی کردیم. 💥 اول شیشه‌ها را پاک کردم؛ خودم دست‌تنها موکت‌ها را انداختم. یک فرش شش‌متری بیشتر نداشتیم که هدیه‌ی حاج‌آقایم بود. فرش را وسط اتاق پهن کردم. پشتی‌ها را چیدم دورتادور اتاق. خانه به رویم خندید. چند روز اول کارم دستمال کشیدن وسایل و جارو کردن و چیدن وسایل سر جایشان بود. تا مویی روی موکت می‌افتاد، خم می‌شدم و آن را برمی‌داشتم. خانه‌ی قشنگی بود. دو تا اتاق داشت که همان اول کاری، در یکی را بستم و کردمش اتاق پذیرایی. آشپز‌خانه‌ای داشت و دستشویی و حمام، همین. اما قشنگ‌ترین خانه‌ای بود که در همدان اجاره کرده بودیم. 💥 عصر صمد آمد؛ با دو حلقه چسب برق سیاه. چهارپایه‌ای زیر پایش گذاشت و تا من به خودم بیایم، دیدم روی تمام شیشه‌ها با چسب، ضربدر مشکی زده. جای انگشت‌هایش روی شیشه مانده بود. با اعتراض گفتم: « چرا شیشه‌ها را این‌طور کردی؟! حیف از آن همه زحمت. یک روز تمام فقط شیشه پاک کردم. » گفت: « جنگ شده. عراق شهرهای مرزی را بمبارن کرده. این چسب‌ها باعث می‌شود موقع بمباران و شکستن شیشه‌ها، خرده شیشه رویتان نریزد. » چاره‌ای نداشتم. شیشه‌ها را این‌طوری قبول کردم؛ هر چند با این کار انگار پرده‌ای سیاه روی قلبم کشیده بودند. 🔰ادامه دارد...🔰 @nahjamira
🔴كجا نبايد مدارا كرد⁉️ 💥اِذا كانَ الرِّفْقُ خُرْقاً، كانَ الْخُرْقُ رِفْقاً 🌓در آنجا که رفق و مدارا سبب خشونت مى شود، خشونت، مدارا محسوب خواهد شد 🖊اصل و اساس در برنامه هاى زندگى، نرمش و مداراست; ولى گاه افرادى پيدا مى شوند که از اين رفتار انسانى سوء استفاده کرده بر خشونت خود مى افزايند؛ در مقابل اين افراد خشونت تنها طريق اصلاح است.  📘
💥أَقْرَبُ دَار مِنْ سَخَطِ اللّهِ، وَ أَبْعَدُهَا مِنْ رِضْوَانِ اللّهِ! 🌎دنيا نزديک ترين منزلگاه به خشم خدا، و دورترين آن ها از رضا و خشنودى اوست» 🖊دليل آن هم روشن است; چرا که دنيا مجموعه اى است از هوا و هوس هاى سرکش که از هر سو ا نسان را به طرف گناه مى راند و موجب خشم خدا و ناخشنودى او مى شود. 📘
💥وَأَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِيَّةوَإِنْ سَاقَتْکَ إِلَى الرَّغَائِبِ، فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً 🔴نفس خويشتن را از گرايش به هر پستى گرامى دار هرچند گرايش به پستى ها تو را به خواسته ها برساند، زيرا تو هرگز نمى توانى در برابر آنچه از شخصيت خود در اين راه از دست مى دهى بهاى مناسبى به دست آورى» 📘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا