نكته
شرايط دوستى
مىدانيم كه اسلام همۀ مسلمانان را برادر يكديگر شمرده كه اين بالاترين رابطه و پيوند عاطفى در ميان دو انسان است و به همۀ مسلمين سفارش كرده كه با يكديگر همچون دو برادر صميمى رفتار كنند، و براى آنها حقوق متقابل فراوانى ذكر شده كه اگر جمعآورى شود خود يك كتاب خواهد شد.
بهيقين بهدست آوردن اينچنين دوستان گرچه زياد مشكل نيست ولى نگهدارى آنها آسان نمىباشد.
دوستان را بههنگام گرفتارىها و مشكلات و پشت كردن دنيا به انسان مىتوان شناخت.
در حديثى كه مرحوم كلينى در جلد دوم كافى نقل كرده است مىخوانيم:
هنگامى كه امير مؤمنان عليه السلام در بصره بود كسى از ميان مجلس برخاست و عرض كرد:«اى اميرمؤمنان!
أَخْبِرْنَا عَنِ الْإِخْوَانِ؛ برادران حقيقى را به ما معرفى كن».
امام عليه السلام فرمود:
«الْإِخْوَانُ صِنْفَانِ إِخْوَانُ الثِّقَةِ وَ إِخْوَانُ الْمُكَاشَرَةِ فَأَمَّا إِخْوَانُ الثِّقَةِ فَهُمُ الْكَفُّ وَ الْجَنَاحُ وَ الْأَهْلُ وَ الْمَالُ فَإِذَا كُنْتَ مِنْ أَخِيكَ عَلَى حَدِّ الثِّقَةِ فَابْذُلْ لَهُ مَالَكَ وَ بَدَنَكَ وَ صَافِ مَنْ صَافَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اكْتُمْ سِرَّهُ وَ عَيْبَهُ وَ أَظْهِرْ مِنْهُ الْحَسَنَ وَ اعْلَمْ أَيُّهَا السَّائِلُ أَنَّهُمْ أَقَلُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَرِ وَ أَمَّا إِخْوَانُ الْمُكَاشَرَةِ فَإِنَّكَ تُصِيبُ لَذَّتَكَ مِنْهُمْ فَلا تَقْطَعَنَّ ذَلِكَ مِنْهُمْ وَ لَا تَطْلُبَنَّ مَا وَرَاءَ ذَلِكَ مِنْ ضَمِيرِهِمْ وَ ابْذُلْ لَهُمْ مَا بَذَلُوا لَكَ مِنْ طَلاقَةِ الْوَجْهِ وَ حَلاوَةِ اللِّسَانِ؛ برادران دينى دو دستهاند: برادران مورد اعتماد و برادران ظاهرى. اما برادران واقعى مورد اعتماد:
آنها بهمنزلۀ دست و بال و اهل و مال انساناند. بنابراين هرگاه به برادرت اطمينان پيدا كردى از بذل مال و تن خود دربارۀ او دريغ مدار، با دوستانش دوست باش و با دشمنانش دشمن، اسرار و عيب او را پوشيده دار و صفات نيكش را آشكار كن و بدان اى سؤالكننده كه آنها از گوگرد سرخ ١ كمترند. و اما برادران ظاهرى: مىتوانى لذت همنشينى با آنها را داشته باشى. اين مقدار را از آنها قطع مكن و بيش از اين از درون آنها چيزى مخواه. تا زمانى كه با تو خوشرو و خوشزباناند با آنها خوشرو و خوشزبان باش». ٢
اين كلام را با حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام ادامه مىدهيم؛ مىفرمايد:
«برادران (دوستان دينى) سه دستهاند؛ گروهى همچون غذايى هستند كه انسان هميشه به آنها نياز دارد و آنها گروهى هستند كه داراى عقل و درايتاند. دوم گروهى هستند كه همانند درداند و آنها گروه احمق و ناداناند و سومى گروهى هستند كه همچون دوا (بههنگام بروز بيمارى) مىباشند و آنها اشخاص فهميدۀ هوشيارند». ٣
شك نيست كه براى حفظ اخوت با دوستان واقعى بايد تلاش و كوشش فراوان كرد. ازجمله دوست را نه شرمنده بسازيم نه خشمگين و نه دربرابر او براى خود جاه و جلالى قائل باشيم كه امام عليه السلام در كلام مورد بحث به آن اشاره فرموده است.
در روايات اسلامى آسيبهاى متعددى براى صداقت و دوستى ذكر شده است كه بايد براى حفظ دوستى از آن پرهيز كرد ازجمله اميرمؤمنان على عليه السلام طبق روايتى كه مرحوم علامۀ مجلسى در بحار الانوار آورده است به فرزند دلبندش امام حسن عليه السلام مىفرمايد:
«لا يَغْلِبَنَّ عَلَيْكَ سُوءُ الظَّنِّ فَإِنَّهُ لَا يَدَعُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ صَدِيقٍ صَفْحا؛ مبادا سوء ظن بر تو غلبه كند كه هيچ دوستى را براى تو باقى نمىگذارد». ١
و امام باقر عليه السلام مىفرمايد:
«إِنْ أَرَدْتَ أَنْ يَصْفُوَ لَكَ وُدُّ أَخِيكَ فَلا تُمَازِحَنَّهُ وَ لا تُمَارِيَنَّهُ وَ لا تُبَاهِيَنَّهُ وَ لا تُشَارَّنَّهُ؛ اگر مىخواهى محبت برادر مسلمانت براى تو صاف شود مزاح (افراطى) با او نداشته باش و ستيزهجويى و جر و بحث با او مكن و به او فخر مفروش و خصومت مورز». ٢
در احاديث ديگرى دربارۀ حسد و گوش دادن به سخنان سخنچينان هشدار داده شده كه اينها نيز دوستان را از انسان جدا مىسازد. ٣
سخن پايانى مرحوم سيد رضى: هنگامى كه سيد رضى رحمه الله به پايان كلمات قصار مىرسد چنين مىگويد:
«وهذا حين انتِهاء الغايةِ بنا إلى قَطعِ المُختارِ من كلامِ أمير المؤمنين عليه السلام، حامِدِين لِلّهِ سُبحانَهُ على ما مَنّ به مِن تَوفِيقِنا لضَمّ ما انتَشَر مِن أطرافِه، و تَقريب ما بَعُدَ مِن أقطارِه. و تقرّر العزمُ كما شرطنا أوّلاً على تفضيلِ أوراقٍ مِن البَياضِ في آخِر كلِّ بابٍ من الأبواب، ليكون لاقتِناص الشاردِ، و استِلحاقِ الوارِد، و ما عسى أن يظهرَ لنا بعد الغُموضِ، و يقَع إلينا بعدَ الشُّذُوذِ، و ما تَوفيقُنا إلا باللّه عليه توكّلنا، و هو حسبُنا و نِعم الوكيلِ. و ذلِك فى رجب سنة
أربع مائة من الهجرة، و صلّى اللّه على سيّدنا محمّدٍ خاتَمِ الرُّسل، و الهادى إلى خَيرِ السُّبُلِ، و آلِه الطاهرين، و أصحابِهِ نُجومِ اليقين؛ اين زمان پايان چيزى است كه از كلمات امير مؤمنان على عليه السلام برگزيديم. در حالى كه خداوند سبحان را براى توفيق جمعآورى آن بعد از آنكه پراكنده بود و از منابع مختلف، آن را بههم پيوستيم سپاس مىگوييم و همانگونه كه از آغاز شرط كرديم صفحات سفيدى را در آخر هر باب از ابواب گذاشتيم تا اگر چيزى از دست رفته باشد بر آن بيفزاييم و سخنان جديدى از آن حضرت را به آن ملحق سازيم و اگر تفسيرى براى بعضى از كلمات پيچيدۀ آن حضرت براى ما آشكار شد بر آن بيفزايم و توفيق ما تنها به ذات پاك پروردگار است، بر او توكل كرديم و او براى يارى ما كافى است و بهترين وكيل ماست و پايان اين سخنان در ماه رجب سنۀ چهارصد هجرى بود. درود خداوند بر سيد و مولاى ما محمّد؛ خاتم پيغمبران وهادى بهسوى بهترين راهها و همچنين بر خاندان پاك و ياران باوفايش باد كه ستارگان ايمان و يقيناند».
خداوندا! پروردگارا! با تمام وجود تو را شكر مىكنيم كه بعد از ٢٠ سال تلاش و كوشش، توفيق تكميل اين شرح بر كلمات بسيار مبارك امير مؤمنان على عليه السلام را به ما دادى. كارى كه از روز ١٣ رجب سال ١٤١٣ آغاز شد و درست در روز ١٣ ماه رجب، ميلاد مبارك آن حضرت در سال ١٤٣٣، پايان گرفت.
در اين لحظه دوستان از شادمانى در پوست خود نمىگنجند كه توانستند خدمت ناچيزى را به پيشگاه آن فخر عالم بشريت ارائه دهند و علاقهمندان و عاشقان مكتبش را شاد سازند. مژدهاى كه اگر جان بر آن بيفشانيم رواست چراكه مايۀ افتخار و آرامش روح ماست.
حقيقت اين است كه نهج البلاغه كتابى است بىنظير، آفتابى است بىغروب، ستارهاى است درخشان بر تارك قرون و اعصار، پيامى است روحپرور و ندايى است آسمانى كه از عمق جان بزرگمَرد جهان بشريت برخاسته و به همين دليل بر عمق جانها مىنشيند و تا انسان در گلستان اين كلمات روحپرور سير نكند و از گلهايش نچيند از بوى آن سرمست نمىشود.
پروردگارا! تو را شكر مىگوييم كه ما را قرين اين افتخار ساختى و علىرغم مشكلات فراوان زندگى كه هر كسى را دربر گرفته اين موفقيت را از ما دريغ نداشتى.
بارالها! تو را به عظمت اين معلم بزرگ جهان انسانيت و كلمات دلنشين و انسانپرور آسمانىاش سوگند مىدهيم كه توفيق عمل به آن را به همۀ ما و تمام مسلمين جهان مرحمت كنى و ما را از آن بهرهمند سازى. اميدواريم دستهجمعى در حضور آن حضرت در بهشت جاويدان از جمال پرنورش بهرهمند شويم و اميدواريم كه حتى غير مسلمانان حقطلب از آن بهرهمند شوند آنگونه كه توفيق را نصيب گروه بيدادگرى كردى كه عهدنامۀ او به مالك اشتر را بهعنوان سندى نورانى در آيين كشوردارى در سازمان ملل به زبانهاى مختلف منتشر ساختند و شعاع آن كلمات نورانى در آن فضاى ظلمانى درخشيد.
***
در اينجا از همۀ دوستان دانشمند و پرتلاش و پراستقامت كه در اين بيست سال كمك كردند صميمانه تشكر مىكنم و اجر جزيل آنها را از خداوند بزرگ مىطلبم.
قم - ناصر مكارم شيرازى
١٣ رجب ١٤٣٣ هجرى قمرى
سال ١٤٣٣ هجرى قمرى
[خاتمه]
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام
(شرح تازه و جامعى بر نهجالبلاغه)
از ديگر آثار پربار حضرت آيتاللّه العظمى مكارم شيرازى (مدّ ظلّه العالى) كه بعد از فراغت از «تفسير نمونه» و تفسير موضوعى «پيام قرآن» با همكارى جمعى از دانشمندان و محقّقان حوزۀ علميۀ قم كه نامشان در آغاز كتاب آمده، تدوين شده است، شرح جامع و روانى بر نهج البلاغه است؛ براى آگاهى بيشتر، گزارشى فشرده دربارۀ اين اثر در اختيار خوانندگان قرار مىگيرد.
١. اهداف اصلى
انگيزههاى تدوين اين كتاب در دو نكتۀ مهم خلاصه مىشود: نخست، جامعيت كتاب ارزشمند و گرانسنگ نهجالبلاغه براى هدايت جامعۀ بشرى، و ديگرى، غربت و مظلوميت اين كتاب كه ميان مسلمانان، حتى شيعيان آن حضرت كمتر مورد توجه قرار گرفته است.
حضرت آيت اللّه العظمى مكارم در صفحات نخستين جلد اوّل دربارۀ انگيزۀ اصلى تأليف اين كتاب چنين مىگويد:
نهجالبلاغه «گنجينۀ بزرگ معارف اسلام»، «عالىترين درس براى تعليم و تربيت انسانها»، «بهترين سرمايۀ خودسازى و تهذيب نفس» و «مؤثرترين برنامه براى ساختن جامعهاى سالم، پاك و سربلند» است. معظمله در همين صفحات به آشنايى بيشتر خود با نهجالبلاغه در «زندان ستمشاهى» در سال ٤٢ اشاره مىكند و اينكه در آن مدتى كه زندانى بوده فرصت خوبى براى مطالعۀ دقيقتر اين كتاب براى وى فراهم شده است، آنگاه مىنويسد:«آن ايام متوجه شدم كه نهجالبلاغه چيزى فراتر از آن است كه ما فكر مىكنيم؛ خود را با دريايى از علم و دانش روبهرو ديدم كه با مهمترين مسائل زندگى انسان در تمام ابعاد معنوى و مادّى سر و كار دارد، دريايى مواج و خروشان، كه گوهرهايش را همراه امواجش به ساحل مىپاشد و ساحلنشينان خود را غرق در انواع مواهب معنوى و مادّى مىكند، ولى غواصان تلاشگر سهم بيشترى دارند.
آن روز فهميدم چقدر محروماند كسانى كه با داشتن چنين گنجينۀ گرانبهايى از آن بىخبرند، و دست به سوى ديگران دراز كرده و آنچه را خود دارند، از بيگانه تمنّا مىكنند!».
آنگاه به انگيزۀ دوم اشاره مىكند كه نبودن شرح جامع و بهروز براى نهجالبلاغه است و مىنويسد:«در طول تاريخ اسلام، شروح متعدّدى بر نهجالبلاغه نوشته شده، و علماى عالىقدرى چه در گذشته و چه در عصر ما براى تبيين و تفسير و كشف گنجينههاى آن كوشيدهاند و خدمات پرارزشى انجام دادهاند، ولى انصاف اين است كه نهجالبلاغه هنوز دست نخورده است، هنوز مظلوم است هنوز تلاشهاى بسيار فراوان ديگرى را مىطلبد.
مخصوصاً در عصر و زمان ما كه عصر مشكلات پيچيدۀ جوامع انسانى، عصر ظهور مكتبهاى مختلف فكرى، و عصر تهاجم بر اعتقادات و اخلاق و تقوا و فضيلت از سوى دنياپرستان و جهانخواران است، تا راه را براى رسيدن به منافع آلوده و نامشروعشان هموار سازند. آرى، در اين عصر، نهجالبلاغه مىتواند گرههاى سخت و دشوار زندگى انسانها را به خوبى بگشايد و به همين دليل بايد امروز تلاش و كوشش بيشترى به صورت گروهى براى كاربردى ساختن حقايق و دقايق نهجالبلاغه صورت پذيرد». معظمله در بخش ديگر از همين كتاب، پس از گزارشى از شروح نهجالبلاغه مىنويسد:«ولى با اين همه بايد اعتراف كرد كه گويى اين كتاب بزرگ هنوز دست نخورده است و نياز به شروح فراوان ديگرى دارد كه بايد گوهرهاى معانى آن را از درون صدف الفاظ بيرون كشند و در درياى بيكران نهجالبلاغه به غوّاصى پرداخته، لؤلؤهاى معانى را خارج سازند و نيازهاى اين عصر و زمان، و اعصار و ازمنۀ آينده را از آن بيرون كشند زيرا ابعاد نهجالبلاغه همچون ابعاد وجود على عليه السلام آن چنان وسيع و گسترده است كه به اين آسانى نمىتوان به همۀ آن دست يافت».
٢. ويژگىهاى اين شرح
اين كتاب ارزشمند با آن انگيزههايى كه بيان شد و اينكه درصدد ارائۀ شرح جامعتر و تازهاى بر نهجالبلاغه است، امتيازات و ويژگىهايى دارد كه در ٢٠ عنوان خلاصه مىشود:
١. اين شرح توسط نويسندهاى توانا با كولهبارى از دانش وتجربۀ نويسندگى و پس از نوشتن دهها جلد كتاب - با همكارى جمعى از دانشمندان حوزۀ علميۀ قم - به نگارش درآمده است. آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى پس از تدوين كتب مختلف مخصوصاً تدوين «تفسير نمونه» و «پيام قرآن» و تجربۀ كار جمعى، به نگارش اين كتاب روى آورده است و اين، امتياز مهمى است. ايشان در مقدمۀ پيام امام عليه السلام در همين باره مىنويسد:«... بعد از توفيقى كه در «تفسير نمونه» و «پيام قرآن» بحمداللّه نصيب اين حقير و جمعى از ياران باوفا شد و سبب حركت جديدى در كارهاى قرآنى و نفوذ بيشتر قرآن و تفسير در مجامع علمى بلكه غالب خانهها گرديد، گروهى از اهل فضل گفتند كه اكنون «نوبت نهجالبلاغه فرارسيده است» و بايد كارى مشابه تفسير نمونه روى آن انجام گردد، بلكه با استفاده از تجربيات گذشته، كارى پختهتر و جالبتر صورت گيرد». شخصيتى به شرح و تفسير اين كتاب گرانسنگ همّت گماشت كه خود در جهان اسلام شناختهشده و در
مقام افتاء و مرجعيت شيعيان است. كسى كه هزاران تن، از خرمن دانش او بهره گرفتهاند و شاگردان فراوانى را در عرصۀ عقايد، فقه، اصول، تفسير و ديگر علوم اسلامى پرورش داده است. بهويژه آنكه پيش از اين، دو تن از دانشمندان و فضلاى حوزۀ علميۀ قم يعنى مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدجعفر امامى و حجت الاسلام والمسلمين محمدرضا آشتيانى ترجمه و شرح فشردهاى بر نهجالبلاغه زير نظر معظمله نوشته و آن را منتشر ساخته بودند. همۀ اين دانش و تجربه و قلم در خدمت شرح گستردهاى بر نهجالبلاغه قرار گرفت. روشن است كه رهآورد آن، شرح خوبى بر نهجالبلاغه خواهد بود.
٢. از ديگر ويژگىهاى اين شرح، تدوين آن به صورت گروهى است. اين استاد كه به كار گروهى و جمعى اعتقادى كامل دارد و معتقد است كه كار جمعى، هم به اتقان كار مىافزايد، هم از خستگىها مىكاهد، چرا كه هر كسى گوشهاى از كار را به عهده مىگيرد و هم سبب رشد و پرورش نيروهاى مستعد مىگردد، در تدوين اين كتاب نيز دو تن از ياران گذشته و همكاران تفسير نمونه و چند تن از ياران تازهنفس را به كمك گرفت. همۀ اين اعضا از فضلا و دانشمندان بوده و در مراكز علمى به تحقيق و تدريس مشغولاند. حضور فعّال اين گروه، نشاطى تازه و رونقى نو به جلسۀ تدوين شرح نهجالبلاغه بخشيد و در طول نگارش اين شرح، بر تجربۀ آنان نيز افزوده شد و هر چه پيش رفتند، پختگى و اتقان كار نيز افزايش يافت.
٣. نوشتن كتاب با قلمى روان و قابل استفاده براى عموم مردم، از ديگر ويژگىهاى اين شرح است. اين شرح به گونهاى نوشته شده كه علاوه بر دانشمندان و فرهيختگان، همۀ علاقمندان به فهم نهجالبلاغه بتوانند از آن استفاده نمايند. بحمداللّه سادگى و روانى قلم هرگز از اتقان و دقّت كار نكاسته است؛ يعنى دقّت را در كنار روان بودن، جامعيّت را در عين قابل فهم بودن و ژرفايى را همراه با سادگى گرد آورده است.
٤. همۀ فصول و فرازهاى نهجالبلاغه مورد توجه بوده است. برخلاف غالب شروح كه تنها بخشهاى مورد نظر خويش را مورد توجه قرار داده و از فرازهايى كه براى آنها جلب نظر نمىكرده، به سرعت گذشتهاند، نويسندگان اين شرح، در پى شرح جمله به جمله و تفسير همۀ فرازها و فصول هر بخش بوده و هيچ قسمتى را از نظر دور نداشتند.
٥. از ديگر ويژگىهاى اين شرح، توجه خاص به پيوند جملهها و بخشهاى يك خطبه و يا نامه و به طور كلّى كلمات امام اميرالمؤمنين عليه السلام است. همانگونه كه در قرآن كريم، ميان آيات، پيوند منطقى برقرار است، نهجالبلاغه نيز كه رشحاتى از كلمات الهى دارد و از امامى فصيح و بليغ صادر شده، به يقين با پيوندى منطقى همراه است. كشف اين پيوندها در هر فراز و فصل و تعقيب اهداف مرتبط با يكديگر در اين كلمات زيبا از ديگر ويژگىهاى اين شرح است.
چيزى كه در بسيارى از شروح، مورد توجه قرار نگرفته و هر جمله جداگانه تفسير شده است.
٦. در اين شرح به روح كلّى حاكم بر مجموع خطبهها و نامهها توجه خاص شده است. بر اين اساس، همۀ بحثها در محدودۀ آن روح كلّى قرار گرفته و از پرداختن به مطالب حاشيهاى و غير ضرورى پرهيز شده است. گاهى در برخى از شرحها ديده شده كه مطلبى فرعى از امام عليه السلام مورد توجّه نويسندۀ محترم قرار گرفته و در صفحات زيادى به شرح آن پرداخته بهگونهاى كه از مطلب اصلى كه روح حاكم بر آن كلمات مىباشد، دور شده است. اما سعى نويسندگان پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام بر اين بوده كه روح كلّى حاكم بر كلام حضرت را ناديده نگيرند و بيشتر به شرح و تفسير آن توجه كنند. ٧. در فرازهاى كلام اميرمؤمنان على عليه السلام واژههاى مشابه، فراوان ديده مىشود، برخى از شارحان محترم بدون حلّ اين واژهها آنها را تأكيد يكديگر و تنوع در بيان مطالب مىدانند؛ در حالى كه در اين شرح، اصل در تفسير جملهها بر تأسيسى بودن گذاشته شده، به اين معنى كه هر واژه و هر جملهاى معناى خاصّ خود را دارد و تا آنجا كه مىتوانيم لازم است از هر جملهاى پيام تازهاى را دريافت كرده و به تأكيدى بودن بسنده نكنيم.
٨. تلاش براى حلّ مشكلات كلمات، جملهها و فرازهاى پيچيده از ديگر امتيازات اين شرح است؛ برخى از شارحان گاه بدون تفسير كلمات و جملههاى آن حضرت، فقط به مباحث استطرادى گاه تاريخى گاه ادبى پرداخته و عنايتى به حلّ نهايى جملهها و عبارات نكردهاند؛ اما در اين شرح (پيام امام عليه السلام) تلاش نويسندگان بر آن است كه پيچيدگى كلمات را حلّ كرده و براى فهم مقصود امام عليه السلام از بيان اين تعبيرات، تلاش نمايند و آن را براى خوانندگان با بيان ساده بنويسند.
٩. در هر خطبه، نامه و يا كلمۀ حكمتآميز، به اسناد آن - در غير نهجالبلاغه - توجه شده و از كتابهايى كه دربارۀ اسناد نهجالبلاغه نگارش يافته بهره گرفته شده است. هر چند بلنداى محتوا و فصاحت و بلاغت نهجالبلاغه آن را از ذكر سند بىنياز مىسازد زيرا معلوم است كه چنين كلماتى از غير امامى آگاه، صادر نمىشود؛ اما با اين حال، براى رفع پارهاى از شبهات، دانشمندانى - همچون سيد عبدالزهراء خطيب با نوشتن كتاب «مصادر نهجالبلاغه و اسانيده»- در پى آن برآمدهاند كه كلمات حضرت را به كتابهاى قبل از دوران سيد رضى مستند سازند و روشن نمايند كه غالب اين سخنان نورانى، غير از نهجالبلاغه مصادر ديگرى نيز دارد. در پيام امام اميرالمومنين عليه السلام به اين نكته نيز توجه خاص گرديده و در پاورقى هر خطبه، نامه و كلام قصار به آن پرداخته شده و از كتاب مذكور و ديگر كتب در اين باره استفاده شده است.
١٠. نكتۀ مهم ديگر، تفسير لغات مشكل نهجالبلاغه
به صورت روان و ساده و با ريشهيابى كامل است كه با استفاده از منابع مختلف لغت در پاورقى و گاه در متن آمده است.
١١. مطالبى كه نياز به توضيح و شرح دارد، در پايان هر فراز، تحت عنوان «نكتهها» بيان مىشود؛ مثلاً اگر يكجا اميرمؤمنان عليه السلام جملهاى دربارۀ «طلحه» و يا «زبير» بيان فرموده، در بحث نكتهها به شخصيّت و زندگىنامۀ آنها پرداخته شده است و يا اگر حضرت، خودش را نخستين كسى معرفى مىكند كه اسلام آورده، در بخش نكتهها ادلّۀ روشن ديگرى
براى اين مطلب و دفع شبهات آمده است، و همچنين هنگامى كه آن حضرت مطلبى دربارۀ «امر به معروف و نهى از منكر» بيان داشته، اهميّت و ابعاد ديگر اين دو فريضه، در نكتهها مورد بحث قرار مىگيرد.
١٢. از امتيازات ديگر اين شرح، توجه به ريشههاى قرآنى كلمات آن حضرت است. كلمات اميرمؤمنان على عليه السلام منشأ وحيانى دارد و در بسيارى از موارد، شرح و تفسير معارف و حقايق قرآنى است؛ از اينرو، تا جايى كه ممكن است، فرازهاى سخنان آن حضرت با قرآن پيوند زده شده و آياتى از قرآن در همين باره مورد استناد قرار مىگيرد.
١٣. دورنماى خطبهها و نامهها در آغاز بحث، تحت عنوان «خطبه (يا نامه) در يك نگاه» بيان مىشود تا خواننده از ابتدا به طور اجمال در جريان سخنان پربار آن حضرت قرار گيرد.
١٤. پيوند نكات اجتماعى، تاريخى و تربيتى با مسائل روز، از ديگر امتيازات اين شرح است. در اين كتاب سعى شده سخنان حضرت با آنچه امروز مورد نياز است تطبيق داده شود و به اصطلاح،«بهروز» و «كاربردى» عرضه گردد. چرا كه كلمات آن حضرت هر چند در واقعهاى خاص و ماجرايى ويژه صادر شده، اما انتخاب كلمات و جملهها توسط آن امام بزرگوار براى بيان آن واقعه و تحليل آن، فرا زمانى، فرا مكانى و فرا شخصى است. آن حضرت به گونهاى به تحليل آن قضايا مىپردازد و گاه قواعدى عام و جملاتى بنيادين بيان مىكند كه در تمام عصرها و براى همۀ نسلها قابل استفاده است. تحليل اين بيانها و تطبيق آن بر مشكلات عصر حاضر و پندآموزى از آن براى حلّ مشكلات، از ديگر امتيازات اين شرح است.
١٥. قلم منصفانه و به دور از تعصّب و توهين، امتياز ديگر اين شرح است.
استاد بزرگوار و نويسندگان محترم اين كتاب ضمن پايبندى به اصول مذهب شيعه و دفاع منطقى از آن و همچنين نقد صحابه، هرگز از خطّ اعتدال خارج نشده و از توهين و خشونت در كلام استفاده نكردهاند. به اعتقاد آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى بيان استدلال و منطق قوىّ پيروان مكتب اهلبيت عليهم السلام، نيازى به تندى و توهين ندارد؛ مىتوان از حقّانيت شيعه دفاع كرد، در عين حال از دايرۀ منطق خارج نشد و مؤدّبانه و متين نوشت.
١٦. شأن ورود كلمات آن حضرت - در مواضع حسّاس و تأثيرگذار - با نگاه به تاريخ و عصر بيان اين خطبهها و نامهها و كلمات (تا جايى كه ممكن بوده) مورد توجه بوده است. به يقين، دانستن زمان و مكان و شأن ورود كلمات آن حضرت، سرنوشتساز است و نقش مهمى در تفسير سخنان ايشان دارد. مثلاً هنگامى كه آن حضرت مىفرمايد:
«إنّما الشّورى للمهاجرين والأنصار» (نامۀ ٦) هرگز نمىخواهد نقش نصّ را در امامت ناديده بگيرد؛ بلكه در مقام استدلال در برابر معاويه از اين كلمات استفاده مىكند؛ چرا كه مخاطب اين نامۀ حضرت، معاويه پس از امتناع از بيعت است؛ توجه به زمان تدوين اين نامه و مخاطب آن، رافع برخى از شبهات است.
١٧. توجه به شروح مهمى كه بر نهجالبلاغه نوشته شده است و استفاده از آنها و يا نقد و ارزيابى سخنان شارحان محترم، در نگارش اين شرح مورد عنايت خاص بوده است. ١٨. توجه به ساير كلمات حضرت در شرح يك خطبه، نامه يا كلمۀ قصار و نيز توجّه جدى به روايات ساير ائمۀ هدى عليهم السلام، روشنى و جذابيت خاصى بر آن افزوده است.
١٩. برخلاف بعضى از شارحان عزيز كه هرقدر به آخر نهجالبلاغه نزديكتر شدهاند انگيزهشان در اداى حقّ مطلب، كاهش يافته و به اختصار از آن گذشتهاند، اين شرح هر چه به آخر نزديكتر مىشود پربارتر مىگردد.
٢٠. با وجود اين همه تلاش، نويسندگان اين شرح، پروندهها را براى تجديد نظرها و تكميلهاى آيندگان باز نگه داشته و از هر پيشنهاد سازندهاى استقبال مىكنند.
٣. شيوۀ نگارش
شيوۀ نگارش اين شرح بدين صورت است كه قسمتهايى از كلمات حضرت ميان اعضاى نويسنده تقسيم مىشد و هر يك، بخش مربوط به خود را با توجه به شروح مهم نهجالبلاغه تدوين مىكرد و در جلسۀ مشترك كه هر روز صبح (غير از جمعهها) ساعت ٧-\٨ با حضور حضرت آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى تشكيل مىشد، مىخواند؛ اين نوشتهها پس از قرائت در جلسه، در اختيار استاد قرار مىگرفت. معظمله نخست مواضع مبهم را مشخص مىكردند، سپس با مطالعاتى كه از قبل داشتند، شروع به املا نموده و جملات هر فراز را شرح مىدادند و يكى از اعضاى جلسه املاى ايشان را مىنوشت. ١ در اين ميان، دوستان حاضر نيز اگر نكتهاى به خاطرشان مىرسيد، بيان مىكردند و معظمله آنها را نيز مورد توجه قرار مىداد. گاهى براى تعميق و تكميل بحث نياز به مطالعه و دقّت بيشترى بود بنابراين، نويسندۀ آن فراز، آن را كاملتر كرده و در جلسۀ بعد ارائه مىداد كه گاه در لابهلاى شرح و گاه تحت عنوان نكتهها نوشته مىشد.
پس از آنكه يك جلد، كامل مىگرديد، نوشتهها به ويراستار سپرده مىشد و پس از ويرايش، بار ديگر در اختيار استاد قرار مىگرفت و ايشان تيترهاى مناسب را براى شرح و تفسير و نكتهها انتخاب كرده و يكبار دي
گر ترجمههاى متن نهجالبلاغه را نيز مورد بازبينى قرار مىدادند. جلدِ كاملشده پس از غلطگيرى نهايى، براى چاپ به ناشر سپرده مىشود.
٤. رهآوردها
اين تلاش سترگ كه از سال ١٣٧١ آغاز شد و در سال ١٣٩١ به پايان رسيد، مورد استقبال دانشپژوهان معارف علوى قرار گرفت. اكنون هر محقّق و مدرسى براى تحقيق و تدريس نهجالبلاغه به اين شرح جامع نيازمند است.
خطباى زبردست؛ پژوهشگران معارف اسلامى وتاريخ اسلام واستادان حوزه ودانشگاه از اين كتاب بهره مىگيرند، هرچند
هرچند برخى ازپژوهشگران وانديشمندان هنوز از اين اثر قويم اطلاع كافى ندارند، كه اميدواريم با آگاهىبخشى، اين كتاب زندگىساز، در سير مطالعاتى همۀ حقيقتجويان قرار گيرد.
جامعيت و اثربخشى اين شرح موجب شده است كه در سال ١٣٨٢ به عنوان كتاب سال ولايت معرفى شود و از آن تجليل گردد. همچنين مجلداتى چند از اين شرح به زبان عربى چاپ و منتشر شده و در بعضى از مؤسسات آموزشى نيز به صورت كتاب درسى درآمده است.
٥. معرفى همكاران
اعضايى كه حضرت آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى آنان را براى همكارى دعوت نمودند، هشت نفر بودند كه دو تن از آنها، پس از چند سال، به دليل اشتغالات ديگر، موفق به همراهى نشدند. همچنين دو تن از ياران پرتلاش نيز به ديار باقى شتافتند و در اين سالها يك تن نيز به اين جمع افزوده شد. مجموعۀ همكاران گذشته و حال بر اساس حروف الفبا عبارتاند از، حجج اسلام والمسلمين آقايان:
١. محمد رضا آشتيانى ٢. مرحوم محمد جعفر امامى رحمه الله ٣. محمد احسانىفر ٤. محمد جواد ارسطا ٥. مرحوم ابراهيم بهادرى رحمه الله ٦. عبدالمهدى توكل ٧. مهدى حسينيان قمى ٨. سعيد داودى ٩. احمد قدسى.
يادآور مىشود كه آقاى مهدى حسينيان در تدوين يك جلد با اين مجموعه همكارى داشته و آقاى محمد احسانىفر در تدوين سه جلد. مرحوم آقاى ابراهيم بهادرى تا جلد هفتم همكارى فعّالى داشتند. ايشان در تابستان ١٣٨٤ به رحمت ايزدى پيوستند. مرحوم آقاى محمدجعفر امامى تا بخشى از جلد دهم همكارى مستمرّ و تأثيرگذارى با اين مجموعه داشتند كه ايشان نيز در تابستان ١٣٨٧ به لقاى حق پيوستند (رحمة اللّه عليهما رحمة واسعة). جناب آقاى سيد عبدالمهدى توكل (كه علاوه بر همكارى علمى، زحمت تايپ را نيز در جلسه به عهده داشتند) از جلد نهم به اين مجموعه پيوستند. چند نفر از اين نويسندگان، از استادان برجستۀ حوزۀ علميۀ قم بوده و برخى از آنها، علاوه بر حوزه از استادان مراكز دانشگاهى نيز هستند.
اميدواريم همۀ اين تلاشها، در مسير غربتزدايى از اين كتاب مهم و فاخر، مؤثر بوده، سيل تشنگان فهم كلمات على عليه السلام را سيراب نمايد و براى نويسندگان اين اثر ذخيرۀ يوم المعاد گردد.
آمين يا ربّ العالمين سعيد داودى
(از همكاران علمى پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام)