*🔰شرح و تفسیر حکمت 34 🔰*
👌🔆 برترين غنا
📜امام(عليه السلام) در اين سخن كوتاه و پربارش درس بزرگى به همه طالبان غنا و بى نيازى مى دهد،
✴️مى فرمايد: «برترين غنا و بى نيازى، ترك آرزوهاست»;
🔔 در اين عبارت نورانى امام (ع) ، منظور آرزوهاى دور و دراز و دور از منطق عقل و شرع است.
🔶 بديهى است اين گونه آرزوها غنا و بى نيازى را از انسان سلب مى كند،
⭕زيرا از يك سو چون همه آنها به وسيله خود انسان دست نيافتنى است او را وادار به متوسل شدن به اين و آن مى كند و بايد در مقابل هر انسانی خواه شريف باشد يا وضيع، باارزش باشد يا بى ارزش، دست حاجت دراز كند و اين با غنا و بى نيازى هرگز سازگار نيست
🔺از سوى ديگر براى رسيدن به چنين آرزوهايى بايد در مصرف كردن ثروت خود بخل ورزد و همه آن را ذخيره كند و عملاً زندگى فقيرانه اى داشته باشد.
🔸از سوى سوم چنين كسى آرامش روح و فكر خود را بايد براى رسيدن به اين آرزوها هزينه كند.
🔰 در روايتى در غررالحكم آمده است: «أَنْفَعُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى;
✴️سودمندترين دارو (ى اضطراب و نگرانى) ترك آرزوهاى دور و دراز است».
🔷 تمام اين وابستگى ها زاييده آرزوهاى دور و دراز است; هرگاه آن آرزوها از صفحه فكر انسان پاك شود، انسان به غنا و بى نيازى پرارزشى دست مى يابد
✴️ و به همين دليل امام(عليه السلام) ترك اين آرزوها را برترين و بهترين غنا شمرده است.
🔰در تعبير ديگرى كه در حكمت 371 آمده است امام(عليه السلام) مى فرمايد :
▪️«لاَ كَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَة;
🔶هيچ گنجى بى نياز كننده تر از قناعت نيست (همان قناعتى كه نقطه مقابل آرزوهاى طولانى محسوب مى شود)».
_📜امام هادى(عليه السلام) طبق روايتى كه علامه مجلسى آن را از درة الباهرة نقل كرده است،_
🟢غنا و توانگرى آن است كه دامنه آرزو را كم كنى و به آنچه خدا به تو داده است خرسند باشى و فقر آن است كه نفس آدمى سيرى ناپذير و شديدا (از رسيدن به همه آرزوها) نوميد باشد»
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
⚜️#حکمت_35_نهج_البلاغه⚜️
وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا يَكْرَهُونَ، قَالُوا فِيهِ [مَا] بِمَا لَا يَعْلَمُون.
🟡ضرورت موقعيّت شناسى (اخلاق اجتماعى):
📜و درود خدا بر او، فرمود: كسى در انجام كارى كه مردم خوش ندارند، شتاب كند، در باره او چيزى خواهند گفت كه از آن اطّلاعى ندارند.
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
*🔰شرح و تفسیر حکمت 35🔰*
👌🔆اثر نسبت هاى ناروا
📜امام(عليه السلام) در اين سخن پربار مى فرمايد:🔻 «كسى كه در نسبت دادن امورى كه مردم ناخوش دارند به آنها شتاب كند، مردم نسبت هاى ناروايى به او مى دهند»;
❌عيب جويى و ذكر عيوب مردم هرچند آشكار باشد كارى است بسيار ناپسند
⏯و اگر كسى نيت امر به معروف و نهى از منكر داشته باشد نبايد منكراتى را كه از بعضى سر زده آشكارا و در ملأ عام بگويد، بلكه اين گونه تذكرات بايد خصوصى و مخفيانه باشد
🔔ولى به هر حال از آنجا كه مردم از گفتن عيوب و كارهاى زشتشان به صورت آشكارا ناراحت مى شوند و در مقام دفاع از خود بر مى آيند
🚫 يكى از طرق دفاع اين است كه گوينده را متهم به امورى مى كنند كه چه بسا واقعيت هم نداشته باشد تا از اين طريق ارزش سخنان او را بكاهند و بگويند: فرد آلوده حق ندارد ديگران را به آلوده بودن متهم كند. ‼️
🔰 مرحوم علامه مجلسى در جلد 72 بحار الانوار در باب «تَتَبَّعُ عُيُوبِ النّاسِ وَإفْشاءِها» روايت جالبى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه فرمود:
❇️ «در مدينه اقوامى داراى عيوبى بودند آنها از ذكر عيوب مردم سكوت كردند، خداوند هم مردم را از ذكر عيوب آنها ساكت كرد.
🔮آنها از دنيا رفتند در حالى كه مردم آنها را از هرگونه عيب پاك مى دانستند
🔮 و (به عكس) در مدينه اقوام (ديگرى) بودند كه عيبى نداشتند ولى درباره عيوب مردم سخن گفتند خداوند براى آنها عيوبى آشكار ساخت كه پيوسته به آن شناخته مى شدند تا از دنيا رفتند».
🔰در تواريخ داستان هاى بسيارى در اين زمينه ذكر شده: آمده است كه «مغيرة بن اسود» (يكى از شعراى عرب) معروف به لقب «اقيشر» بود. او از اين لقب سخت خشمگين مى شد😡.
⬅️ (زيرا اقيشر به معناى كسى است كه صورتش سرخ شده و پوست آن ريخته است) روزى يك نفر از قبيله «بنى عبس» او را صدا زد «يا اقيشر» او ناراحت شد و پس از چند لحظه سكوت، اين شعر را درباره او انشا كرد:⤵️
*أَتَدْعُونى الأَقيشَر ذاكَ اسْمى وَأدْعُوكَ ابْنَ مُطْفِئَةِ السِّراجِ*
*تُناجى خِدْنَها بِاللَّيْلِ سِرّاً وَربُّ النّاسِ يَعْلَمْ ما تُناجى*
🔸«تو به من اقيشر مى گويى آرى اين اسم من است ولى من به تو مى گويم: «اِبْنِ مُطْفِئَةُ السِّراج» يعنى فرزند زنى كه چراغ را نيمه شب خاموش كرد، زيرا با دوست فاسقش شبانه آهسته سخن مى گفت و خدا مى داند چه سخنانى مى گفت».
🟤از آن به بعد اين لقب زشت بر آن مرد و فرزندانش باقى ماند.❗️
🔰 امثال اين داستان ها فراوان است و همه گواهى است بر آنچه امام(عليه السلام)بيان فرموده⤵️
🔸كه هرگاه كسى به مردم چيزى بگويد كه ناخوش دارند آنها نيز به او نسبت هاى ناروا مى دهند (يا اعمال زشت مخفيانه آنها را آشكار مى كنند).
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
⚜️#حکمت_36_نهج_البلاغه⚜️
وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ، أَسَاءَ الْعَمَلَ.
🟡آرزوهاى طولانى و بزهكارى (اخلاقى):
📜و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه آرزوهايش طولانى است كردارش نيز ناپسند است.
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
*🔰شرح و تفسیر حکمت 36🔰*
👌🔆آرزوهاى طولانى و سوء عمل
📜امام(عليه السلام) در اين سخن كوتاه و حكمت آميز مى فرمايد:🔻 «كسى كه آرزويش را طولانى كند اعمال بد انجام مى دهد»;
✴️شك نيست كه آرزوها انگيزه حركت انسان براى هرگونه فعاليت است; جوانى كه آرزو دارد به مقامات عاليه علمى برسد تلاش و كوشش را در فراگيرى علم افزايش مى دهد، كشاورزى كه آرزو دارد مزارع پربار و باغ هاى سرشار از بركات مادى داشته باشد در امر كشاورزى فعاليت مى كند 🧕🏻و مادرى كه آرزو دارد جوان برومندى در سنين آخر عمر در كنار او باشد در حفظ و تربيت فرزندش مى كوشد...
⏬همين معنا در حديث معروف پيغمبر اكرم آمده است كه فرمود:
💎آرزو براى امت من مايه رحمت است و اگر اميد و آرزو نبود هيچ مادرى كودك خود را شير نمى داد و هيچ باغبانى نهالى نمى نشاند».
❇️ولى هرگاه آرزو از حد اعتدال خارج شود و انسان به سراغ امور دست نيافتنى و يا غير ضرروى و خارج از حد نياز برود،
🔷طبيعى است كه بايد تمام تلاش و كوشش خود را براى رسيدن به آن بگذارد و همه چيز جز آن را فراموش كند و شب و روز به دنبال آن بدود.
چنين كسى از ⤵️
☑️يك سو آخرت را به كلى به دست فراموشى مى سپارد
☑️و از سوى ديگر براى رسيدن به هدف خود هر وسيله اى را مباح مى شمرد
☑️و از سوى سوم در مقابل هر كس خضوع ذليلانه مى كند و سرانجام گرفتار «سوء العمل» مى شود كه امام در جمله حكمت آميز بالا به آن اشاره فرمود.
⭕️در حالى كه اگر دامنه آرزو را كوتاه مى كرد و به آنچه مورد نيازش بود قناعت مى نمود، وقت كافى براى رسيدن به وظايف الهى و اندوختن ذخيره هاى آخرت پيدا مى كرد و از آلوده شدن به حرام در امان مى ماند و عزت و كرامت خود را بر باد نمى داد.
🔰در حديثى قدسى كه در كتاب شريف كافى آمده مى خوانيم: خداوند به موسى بن عمران فرمود: «يَا مُوسَى لاَ تُطَوِّلْ فِي الدُّنْيَا أَمَلَكَ فَيَقْسُوَ قَلْبُكَ وَالْقَاسِي الْقَلْبِ مِنِّي بَعِيدٌ;
💎 آرزوهايت را در دنيا طولانى مكن كه مايه قساوت قلب تو مى شود و شخص قسىّ القلب سنگدل از من دور خواهد بود».
🔮روشن است، قساوت و سنگدلى ناشى از فراموش كردن ذكر خدا و ياد مرگ و قيامت است و افرادى كه گرفتار آرزوهاى دراز هستند هم خدا را فراموش مى كنند و هم مرگ و قيامت را.
✅اولياى خدا به قدرى آرزوهايشان كوتاه بود و آماده سفر آخرت بودند كه هر لحظه احتمال مى دادند فرمان رحيل و كوچ كردن از دنيا صادر شود.
🔰در حديث پرمعنايى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم:
قسم به آن كسى كه جان محمد به دست اوست هرگز پلك هاى چشم من به هم نخورد مگر اين كه گمان مى بردم كه پيش از آنكه پلك ها به روى هم بيايند قبض روح شوم».
🔸منظور از گمان داشتن همان آماده بودن است.
🔰حديث معروفى است كه هم از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و هم از امير مؤمنان على(عليه السلام)نقل شده كه فرمودند:
🔶 خطرناك ترين چيزى كه بر شما مى ترسيم پيروى از هواى نفس و آرزوهاى دراز است ،
📌زيرا پيروى از هواى نفس انسان را از حق باز مى دارد و آرزوهاى دراز موجب نسيان آخرت مى شود;
🔰 قرآن مجيد هم مى گويد: يكى از دام هاى مهم شيطان همين طول امل است:
🔻 «(وَقالَ لاََتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصيباً مَفْرُوضاً وَلاَُضِلَّنَّهُمْ وَلاَُمَنِّيَنَّهُمْ وَلاَمُرَنَّهُمْ... يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاّ غُرُوراً);
👹شيطان چنين گفته كه از بندگان خود سهم معينى خواهم گرفت; آنها را گمراه مى كنم و به آرزوها سرگرم مى سازم و به آنها فرمان مى دهم... شيطان به آنها وعده هاى دروغين مى دهد و به آرزوها سرگرم مى سازد و جز فريب و نيرنگ به آنها فرمان نمى دهد».
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
⚜️#حکمت_37_نهج_البلاغه⚜️
وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ، فَقَالَ(علیه السلام):
💢(در سر راه صفّين دهقانان شهر انبار تا امام را ديدند پياده شده، و پيشاپيش آن حضرت مى دويدند. فرمود چرا چنين مى كنيد گفتند عادتى است كه پادشاهان خود را احترام مى كرديم، فرمود):
مَا هَذَا الَّذِي صَنَعْتُمُوهُ؟ فَقَالُوا خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا. فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا يَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُكُمْ وَ إِنَّكُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ فِي دُنْيَاكُمْ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِي [أُخْرَاكُمْ] آخِرَتِكُمْ، وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ، وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّار.
🟡ضرورت ترك آداب جاهلى (اخلاقى، سياسى، تربيتى):
📜و درود خدا بر او، فرمود: به خدا سوگند كه اميران شما از اين كار سودى نبردند، و شما در دنيا با آن خود را به زحمت مى افكنيد، و در آخرت دچار رنج و زحمت مى گرديد.
و چه زيانبار است رنجى كه عذاب در پى آن باشد، و چه سودمند است آسايشى كه با آن، امان از آتش جهنّم باشد.
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
*🔰شرح و تفسیر حکمت 37 🔰*
👌🔆تشریفات زشت و زیان آور
📜«این سخن را امام زمانى بیان فرمود که در مسیر حرکتش به شام کشاورزان و دهبانان شهر انبار با او ملاقات کردند (و به عنوان احترام به امام) از مرکب پیاده شده و با سرعت پیش روى او حرکت کردند (و این مراسم را که نشانه خضوع فوق العاده در برابر امراى ستمگر بود انجام دادند)
💠امام(علیه السلام)فرمود: این چه کارى بود که کردید؟»🔻«عرض کردند این رسوم و آدابى است که ما امیران خود را با آن بزرگ مى داریم»
🔶«امام(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند زمامداران شما از این عمل بهره اى نمى برند و شما با این کار در دنیا مشقت بر خود هموار مى سازید و در قیامت بدبخت مى شوید»;
🔶سپس افزود: «چه زیان بار است مشقتى که به دنبال آن عقاب الهى باشد و چه پرسود است آرامشى که با آن امان از آتش دوزخ فراهم گردد»;
🔰در کتاب صفین بعد از این جمله چنین آمده که امام(علیه السلام) فرمود: «این کار را دیگر تکرار نکنید; فَلا تَعُودُوا لَهُ».
✴️در زمان هاى گذشته معمول بوده ـ و هم اکنون نیز در بعضى از نقاط جهان معمول است ـ که اهل یک کشور یا اهل یک شهر براى تعظیم امرا و سلاطین اعمالى انجام مى دادند که نشانه نهایت ذلت بود.
✴️آنها نیز از این رفتار خشنود مى شدند، چراکه علاقه داشتند همواره شهروندانشان خود را ذلیل و خوار و بى مقدار در برابر آنها بدانند تا فکر قیام در مغزشان خطور نکند و سلطه آنان باقى بماند.
✴️ولى اسلام که به انسان ها شخصیت داده و آدمى را مسجود فرشتگان و اشرف مخلوقات مى داند و جهان را مسخر او مى شمرد، اجازه نمى دهد افراد با ایمان براى بزرگداشت امرا تن به کارهاى ذلیلانه بدهند.
💎به یقین اگر به جاى على(علیه السلام) معاویه بود آنها را به این کار تشویق مى کرد ولى امام به آنها هشدار داد و به سه دلیل آنان را بر حذر داشت.
🎗️نخست این که امرا هیچ گونه نفع عاقلانه اى از این کار نمى برند، بلکه ممکن است باعث غرور و کبر آنها شود و شخصیت خود را گم کنند.
🎗️دیگر این که زحمت فوق العاده اى بر دوش توده هاى مردم مى افتد و گاه ممکن است در چنین شرایطى افرادى ضعیف زیر دست و پا بمانند.
🎗️سوم این که این عمل ناصالح مایه ی گرفتارى در آخرت مى شود، زیرا نوعى شرک محسوب مى شود.
🔁به عکس، اگر آنها به احترامات معقول قناعت کنند و به جاى این مشقت، آرامش را براى خود بپذیرند، آرامشى که امان از آتش دوزخ را نیز به همراه دارد، هم امرا گرفتار کبر و غرور نمى شوند و هم مردم مشقت توأم با ذلت را نمى بینند و هم در آخرت سربلند خواهند بود.
🔰قابل توجه است که در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) میخوانیم:
💠روزى امیر مؤمنان به سراغ اصحابش آمد در حالى که بر مرکب سوار بود.
🔸گروهى پشت سر حضرت به راه افتادند. امام نگاهى به آنها کرد و فرمود: با من کارى داشتید؟
🔸عرض کردند: نه یا امیرالمؤمنین ولى دوست داریم همراه تو راه برویم.
💠امام به آنها فرمود: «برگردید، زیرا راه رفتن پیاده در کنار سوار موجب مفسده (غرور و خودبرتربینى) براى شخص سوار و سبب ذلت براى پیاده است».
🔰سپس امام صادق(علیه السلام) افزود: دفعه دیگرى باز امام سوار بود و جمعى پشت سر او پیاده به راه افتادند.
💠امام(علیه السلام)فرمود:
«بازگردید، زیرا صداى کفش ها پشت سر انسان ها موجب فساد دل هاى احمقان مى شود (نوکى جمع أنوَک بر وزن أحمق و به معناى احمق است».
✅باید توجه داشت که هدف از این سخنان این نیست که مردم، بزرگان را احترام نکنند، بلکه منظور این است که احتراماتى که نسبت به شاهان و مانند آنها داشتند و نشانه ی ذلت و بدبختى احترام کنندگان بوده و مایه ی غرور و نخوت احترام شوندگان ترک شود.
🔮نکته ی روایت «نصر بن مزاحم» از آنچه «نصر بن مزاحم» در کتاب صفین آورده استفاده مى شود که دهقان هاى شهر انبار علاوه بر این کار اسب ها 🐎و غذاهاى خوب براى امام و لشکریان و علف بسیار براى مرکب هاى آنها را به عنوان هدیه آورده بودند و امام افزون بر این که مراسم ذلت بار آنها را تخطئه کرد افزود:
✴️«امّا این چهار پایانى 🐂🐄که آورده اید ما مى پذیریم; ولى به عنوان خراجتان قبول مى کنیم و غذاهایى 🍲را هم که آورده اید در صورتى مى پذیریم که قیمت آن را از ما بگیرید».
📌البته پذیرفتن هدیه مسلمان نه تنها عیب نیست، بلکه سنّتى است و حتى در روایات گفته شده که از پذیرش هدیه برادران مسلمان خوددارى نکنید،
ولی هدف امام این بوده که این سنّت نادرست را بشکند که براى در امان ماندن از شرّ امرا براى آنان هدایایى مى بردند و روشن سازد که حکومت اسلامى همچون حکومت سلاطین جبار نیست.
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که بر جن و انس امامت میکنی.
سلام بر تو و بر روزی که عالم هستی بر امامت تو گردن می نهد.
📚 صحیفه رضویه، زیارت امام زمان عجّل تعالی فرجه در حرم شریف امام رضا علیه السلام.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
⚜️#حکمت_38_نهج_البلاغه⚜️
وَ قَالَ (علیه السلام) لِابْنِهِ الْحَسَنِ (علیه السلام):
يَا بُنَيَّ احْفَظْ عَنِّي أَرْبَعاً وَ أَرْبَعاً، لَا يَضُرُّكَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ: إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ، وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ، وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ، وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ.
يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ، فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرُّكَ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ، فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ، فَإِنَّهُ يَبِيعُكَ بِالتَّافِهِ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ، فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ.
🟡ارزش ها و آداب معاشرت با مردم (اخلاقى، اجتماعى، تربيتى):
📜به فرزندش امام حسن عليه السّلام فرمود:
▫️پسرم چهار چيز از من ياد گير (در خوبى ها)،
▫️و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، كه تا به آنها عمل مى كنى زيان نبينى:
💎الف- خوبى ها:
1- همانا ارزشمندترين بى نيازى عقل است،
2- و بزرگ ترين فقر بى خردى است،
3- و ترسناك ترين تنهايى خودپسندى است.
4- و گرامى ترين ارزش خانوادگى، اخلاق نيكوست.
⚠️ب- هشدارها:
1- پسرم از دوستى با احمق بپرهيز، چرا كه مى خواهد به تو نفعى رساند امّا دچار زيانت مى كند.
2- از دوستى با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را كه سخت به آن نياز دارى از تو دريغ مى دارد.
3- و از دوستى با بدكار بپرهيز، كه با اندك بهايى تو را مى فروشد.
4- و از دوستى با دروغگو بپرهيز، كه او به سراب ماند: دور را به تو نزديك، و نزديك را دور مى نماياند.
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
*🔰شرح و تفسیر حکمت 38🔰*
👌🔆 چهار نكته سرنوشت ساز
🔮بخش اول🔮
📜 امام علیه السلام در اين گفتار پربار حكمتآميزش خطاب به فرزندش امام حسن مجتبى علیه السلام و در واقع خطاب به همه انسانها مىفرمايد:🔻 «فرزندم!
⭕چهار چيز و⭕چهار چيز را از من حفظ كن كه با آن هر كار كنى به تو زيان نخواهد رسيد»
🔮چهار قسمت اول
✅ ناظر به صفات «اخلاقى» است
🔮 و چهار قسمت دوم
✅ ناظر به امور «رفتارى»
🔺و اضافه بر اين چهار قسمت اول از باب اوامر است و چهار قسمت دوم از باب نواهى.
🔮 امام در چهار قسمت اول نخست مىفرمايد: «(فرزندم) بالاترين سرمايهها عقل است»
🔶 انسانى كه داراى عقل كافى است هم از نظر معنوى غنى است و هم از نظر مادى؛
▫️از نظر معنوى عقل، او را به سوى خدا و اعتقاد صحيح و فضايل اخلاقى واعمال صالحه دعوت مىكند، زيرا عواقب شوم رذايل اخلاقى را به خوبى درك مىنمايد و او را از آن باز مىدارد
🔸و در امور مادى با حسن تدبير و همكارى صحيح با ديگران و تشخيص دوست و دشمن و درك فرصتها و استفاده صحيح از نيروى ديگران به فوايد و بركات مادى مىرساند، بنابراين سرمايه پيروزى در دنيا و آخرت عقل است.
🔮نقطه مقابل جمله اول چيزى است كه امام علیه السلام در دومين جمله از گفتار حكيمانه خود بيان كرده است.
🔰مىفرمايد «بزرگترين فقر حماقت و نادانى است»؛
🔸زيرا آدم احمق هم آخرت خود را به باد مىدهد و هم دنيايش را. او منافع زودگذر را بر سعادت جاويدانش مقدم مىدارد و لذت ناپايدار را بر سعادت پايدار.
از آن حضرت سؤال كردند احمق كيست?
🔶گفت: احمق كسى است كه:
تنها به رأى خود و شخص خود عقيده دارد و تمام فضيلت را براى خود روا مىدارى وچيزى بر ضد خود قائل نيست ،
🔷حق را به طور كامل براى خود مىشمرد و هيچ حقى براى ديگرى بر خود روا نمىداند.
🚨اين همان احمقى است كه راهى براى درمان او نيست.
🔮سپس در سومين جمله از اين كلمات نورانى مىفرمايد: «بدترين تنهايى ووحشت خودبينى و خودپسندى است»؛
🔮سرانجام در چهارمين دستور انسانساز مىفرمايد: «برترين حسب و نسب اخلاق نيك است»؛
🔰درباره اهميت حسن خلق آيات و روايات فراوانى وارد شده تا آنجا كه قرآن حسن خلق را يكى از عوامل مهم پيروزى پيغمبر مىشمرد و مىفرمايد: پس تو به لطف و رحمت الهى با آنان نرمخو شدى و اگر درشتخوى و سختدل بودى بىشك از گرد تو پراكنده مىشدند.
♻️ادامه دارد...
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
🔰شرح و تفسيرحکمت38🔰*
👌🔆 چهار نكته سرنوشت ساز
🔮 بخش دوم (پایان) 🔮
📜امام علیه السلام بعد از ذكر اين چهار جمله حكمتآميز درباره عقل و حمق و عُجب و حسن خلق به چهار نكته ديگر درباره ترك دوستى با چهار گروهى كه صفات زشتى دارند مىپردازد.
📛نخست مىفرمايد: «فرزندم از دوستى با احمق برحذر باش، چرا كه او مىخواهد به تو منفعت برساند ولى زيان مىرساند (زيرا بر اثر حماقتش سود وزيان را تشخيص نمىدهد)»
❌احمق كسى است كه بر اثر نادانى گرفتار اشتباهات بزرگ مىشود؛ خوب را بد و بد را خوب مىپندارد.
🔶تنها به ظاهر امور قضاوت مىكند غافل از اينكه گاه آنچه ظاهرش زيانآور است باطنى پرسود دارد و يا آنچه آغازش ضرر دارد پايانش بسيار پرفايده است.
🔶به همين دليل گاه با اصرار، دوست خود را وادار به انجام كارى مىكند كه عاقبت دردناكى دارد.
💥 و به عكس از كارى باز مىدارد كه سرانجامش بسيار قرين موفقيت و سعادت است
📛سپس در جمله حكمتآميز دوم مىفرمايد: «از دوستى با بخيل برحذر باش، زيرا به هنگامى كه شديدترين نياز را به او دارى تو را رها مىسازد»؛
🔶 بخيل انواع و اقسامى دارد.
سادهترين آن اين است كه حاضر نيست از مواهبى كه خدا به او داده در اختيار ديگران بگذارد، هرچند بسيار بيش از نياز در اختيار دارد.
🔶و نوع ديگر از بخيل اين است كه خودش هم حاضر به مصرف آن مواهب نيست؛ يعنى نسبت به خود بخل مىورزد و
🔶بدترين انواع بخل كسى است كه از استفاده كردن مردم از مواهب يكديگر ناراحت مىشود..
📛 سومين كسى را كه امام فرزندش را از دوستى با او نهى مىكند افراد فاجر وفاسق و بىبند و بار اند.
🔶 مىفرمايد: «از دوستى با انسان فاجر بپرهيز، چرا كه تو را به اندك چيزى مىفروشد»؛
🔶اينگونه افراد پيوسته به دنبال هوا و هوس خويش اند؛ نه وجدان بيدارى دارند و نه شخصيت و شرف و نه دين و ايمان درستى.
📛 در آخرين و چهارمين جمله پرنور و حكمتآميزش مىفرمايد: «از دوستى با دروغگو برحذر باش، چرا كه او مثل سراب است؛ دور را در نظر تو نزديك ونزديك را در نظر تو دور مىسازد (و همچون سراب، حقايق را به تو وارونه نشان مىدهد)»
⚠️آدم كذاب و بسيار دروغگو خواه اين رذيله اخلاقىاش ناشى از بىبند و بارى و ضعف ايمان باشد يا بر اثر علاقه به منافع زودگذر خود، دوستى با او خطرناك است.
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
⚜️#حکمت_39_نهج_البلاغه⚜️
وَ قَالَ (علیه السلام): لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ، إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ.
🟡جايگاه واجبات و مستحبّات (عبادى، معنوى):
📜و درود خدا بر او، فرمود: عمل مستحب انسان را به خدا نزديك نمى گرداند، اگر به واجب زيان رساند.
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
*🔰شرح و تفسيرحکمت 39🔰*
👌🔆 مستحبّات بى ارزش
📜امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه مى فرمايد:«كارهاى مستحب اگر به واجبات زيان برساند موجب قرب به خدا نمى شود»;
🔸روشن ترين تفسيرى كه براى اين گفتار حكيمانه امام(عليه السلام) به نظر مى رسد اين است كه هرگاه كارهاى مستحب ضررى به واجبات بزند ارزش آن كاسته مى شود و ثواب آن كم مى گردد،
🚫مثل اين كه كسى از سر شب تا بعد از نيمه شب مشغول عزادارى باشد ولى خواب بماند و نماز صبح او قضا شود.
♻️همه مى گويند آن مستحبى كه به اين فريضه لطمه زد كم ارزش است.
🔷 يا اين كه به سراغ كارهاى خير و كمك به مستمندان برود; ولى در اداى ديون خود و يا حج واجب كوتاهى كند.
👌دليل آن هم روشن است فرائض و واجبات مصالحى دارد كه اگر ترك شود به انسان لطمه جدّى مى زند
🔹در حالى كه مستحبّات چنين نيست و به اين مى ماند كه كسى داروى اصلى درد خود را رها كرده و به داروهاى اضافى و غير ضرورى بپردازد.
🔰در حديثى كه در غررالحكم از اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده مى خوانيم:
🔻 چهار چيز است كه دليل بر سقوط دولت ها مى شود:
🔸 ضايع ساختن اصول،
🔸 وچسبيدن به فروع
🔸و مقدم داشتن اراذل
🔸و مؤخر داشتن افاضل
🔰تفسير ديگرى كه براى اين گفتار حكيمانه است اين كه در بعضى از عبادات اگر واجبات را رها كنند و به مستحبات بپردازند مستحب اساساً باطل است;
🔵مانند كسى كه روزه قضاى واجب بر اوست اگر روزه مستحب بگيرد از اساس باطل است و يا اين كه حج واجب را رها كند و به سراغ حج مستحب برود كه به عقيده جمعى حج مستحب او باطل است.
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
⚜️#حکمت_40_نهج_البلاغه⚜️
وَ قَالَ (علیه السلام): لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ، وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ.
[قال الرضي رحمه الله و هذا من المعاني العجيبة الشريفة و المراد به أن العاقل لا يطلق لسانه إلا بعد مشاورة الروية و مؤامرة الفكرة، و الأحمق تسبق حذفات لسانه و فلتات كلامه مراجعة فكره و مماخضة رأيه، فكأن لسان العاقل تابع لقلبه و كأن قلب الأحمق تابع للسانه].
🟡راه شناخت عاقل و احمق (اخلاقى):
📜و درود خدا بر او، فرمود: زبان عاقل در پشت قلب اوست، و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.
(سید رضی گوید: اين از سخنان ارزشمند و شگفتى آور است، كه عاقل زبانش را بدون مشورت و فكر و سنجش رها نمى سازد، امّا احمق هر چه بر زبانش آيد مى گويد بدون فكر و دقّت، پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان مى گيرد).
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
*🔰شرح و تفسیر حکمت 40 🔰*
👌🔆 فرق جایگاه زبان عاقل و احمق
📜آنچه امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه بیان فرموده کنایه زیبایى است درباره ی کسانى که سنجیده یا نسنجیده سخن مى گویند.
💠اشاره به این که انسان عاقل نخست اندیشه مى کند سپس سخن مى گوید در حالى که احمق نخست سخن مى گوید و بعد در اندیشه فرو مى رود به همین دلیل سخنان عاقل حساب شده، موزون، مفید و سنجیده است; ولى سخنان احمق ناموزون و گاه خطرناک و بر زیان خود او.
✴️همین عبارت با شرح جالبى در خطبه ۱۷۶ آمده است و در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «زبان انسان با ایمان پشت قلب (و فکر) او است، لذا هنگامى که مى خواهد سخنى بگوید نخست در آن تدبّر 🤔مى کند سپس بر زبانش جارى مى سازد، ولى زبان منافق جلو قلب او است، لذا هنگامى که تصمیم به چیزى مى گیرد بدون هیچ گونه تدبّر بر زبانش جارى مى سازد».
🔮از آنجا که على(علیه السلام) باب علم پیامبر(صلى الله علیه وآله) است این سخن را از او آموخته است
❇️امام حسن عسکرى(علیه السلام) این سخن را با عبارت لطیف دیگرى بیان فرموده: «قلب (و فکر) احمق در دهان او و دهان شخص حکیم در قلب اوست!».
_🔰مرحوم سیّد رضى پس از ذکر این کلام حکمت آمیز مى گوید:_ «این سخن از مطالب شگفت انگیز و پرارزش است و منظور این است که عاقل زبانش را به کار نمى گیرد مگر بعد از مشورت با عقل خویش و فکر و دقت;
❌ولى احمق سخنانى که از زبانش مى پرد و حرف هایى که بدون دقت مى گوید بر مراجعه به فکر و اندیشه و دقت رأیش پیشى مى گیرد، بنابراین گویا زبان عاقل پشت قلب او قرار گرفته و قلب احمق پشت زبان اوست».
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
#سلام_امام_زمانم..
ای صبحدم همیشه جاوید بیا
عطر خوش بوستان توحید بیا...
دلها همه بیتاب شد از غیبت عشق
باران شکوفـه های امیـد بیا...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
@mahman11
💢 #پیشگویی_حضرت_علی(ع)از حوادث آینده
✅ در پیشگویی(حضرت علی علیه السلام) از #حوادث_آینده:
✍️اسلام را همچون پوستینِ وارونه پوشند.
♦️به وقت برپا شدن بیرق گمراهى باطل در محلّ خود جاى گرفته، و جهالت بر مرکبهایش سوار گشته،
📌و گروه ستمگر بزرگ و فراوان گردد،
📌و دعوت کننده به حق کم شود،
📌و روزگار همچون وحشى گزنده حمله نماید،
و شتر باطل پس از سکوت عربده کشد و قوّت گیرد،
📌و مردم بر معصیت پیمان برادرى بندند، و بر دین از هم دورى نمایند،
📌و بر دروغ با یکدیگر دوست شوند،
و بر راستى با هم دشمنى ورزند.
در این وقت فرزند باعث خشم پدر،
و باران عامل حرارت گردد،
📌و مردم پست فراوان،
و خوبان کمیاب شوند.
🔻مردم (توانمند) آن روزگار همچون گرگ،
و حاکمانشان درنده،
و میانه حالشان طعمه،
و نیازمندانشان مرده خواهند بود،
راستى ناپدید شود، و دروغ فراوان گردد،
📌 مردم به زبان اظهار دوستى، و به دل دشمنى کنند، فسق عامل نسبت، و عفّت باعث شگفتى شود،
📚بخشی از خطبه ١٠٧ نهج البلاغه
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
⚜️#حکمت_41_نهج_البلاغه⚜️
[قال و قد رُوي عنه (علیه السلام) هذا المعنى بلفظ آخر و هو قوله]:
(حكمت 40 به گونه ديگرى نيز نقل شده).
و قال (علیه السلام): قَلْبُ الْأَحْمَقِ فِي فِيهِ، وَ لِسَانُ الْعَاقِلِ فِي قَلْبِهِ.
🟡راه شناخت عاقل و احمق (اخلاقى):
📜و درود خدا بر او، فرمود: قلب احمق در دهان او، و زبان عاقل در قلب او قرار دارد.
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
*🔰شرح و تفسیر حکمت 41🔰*
👌🔆 باز هم فرق عاقل و احمق
📜مرحوم سیّد رضى در آغاز این سخن حکیمانه مى گوید: «همان جمله پرمایه قبل از امام(علیه السلام) به تعبیر دیگرى بدین صورت نقل شده است:🔻 «قلب احمق در دهان اوست و زبان عاقل در درون قلبش قرار دارد»;
💎سپس مى افزاید: «و هر دو یک معنا را بازگو مى کنند»; (وَمَعْناهُما واحِدٌ.).
🔻تفاوت این دو تعبیر آن است
که در تعبیر اول مى فرماید :
✴️زبان عاقل پشت قلب (عقل) اوست.
✴️در اینجا مى فرماید: در درون قلب اوست
🛑و در آنجا مى فرمود:
قلب احمق پشت زبان اوست
🛑و در اینجا مى فرماید:
در دهان اوست.
🔰به یقین هر دو بیان تعبیرى کنایى زیبا و صحیحى است و هر دو اشاره به یک حقیقت دارد و آن این که افراد عاقل بى مطالعه، فکر و دقت سخن نمى گویند; حسن و قبح، سود و زیان، مناسبت و عدم مناسبتِ گفتار خود را به دقت بررسیده و سپس آن را بر زبان جارى مى کنند در حالى که افراد نادان به عکس آن هستند; سخنى را بى مطالعه مى گویند و بعد که به آثار زیانبارش برخورد کردند در فکر فرو مى روند که آیا صلاح بود ما چنین سخنى را بگوییم؟
🔰در کتاب محجة البیضاء همین مضمون کلام امام(علیه السلام) با شرح بیشترى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که مى فرماید: ⤵️
🔸زبان مؤمن در پشت قلب (عقل) اوست و هنگامى که اراده کند سخنى بگوید نخست با عقل خود آن را بررسى مى کند سپس بر زبانش جارى مى سازد ولى زبان منافق جلو قلب (عقل) اوست هنگامى که تصمیم به چیزى بگیرد بدون مطالعه بر زبانش جارى مى سازد».
🔰در حدیث دیگرى از امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى خوانیم:
🔶سخنانى که بر زبان هر انسانى جارى مى شود دلیل بر میزان عقل اوست».(1)
🔸نیز در همان کتاب در عبارت کوتاه ترى آمده است: «کَلامُ الرَّجُلِ میزانُ عَقْلِهِ; سخن انسان معیار عقل اوست».(2)
🔷در ادامه همین کلمات قصار در جمله 392 خواهد آمد: «تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ;
🔹سخن بگویید تا شناخته شوید; زیرا شخصیت انسان زیر زبان او پنهان شده است».
💢هرگاه در مورد عبادات و طاعات و گناهان و سیئات دقت کنیم مى بینیم قسمت عمده طاعات با زبان و قسمت مهم گناهان نیز با زبان است، بنابراین زبانى که در اختیار صاحبش نباشد بلاى بزرگى است و به عکس، زبانى که در اختیار عقل انسان باشد منبع برکات و طاعات فراوانى است
✴️نكته:
مفهوم واقعى عقل و حمق: ⤵️
⁉️در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه عقل و حماقت در انسان ها ذاتى ايشان است; نه عاقل را مى توان بر عقلش ستايش كرد و نه احمق را بر حماقتش نكوهش.
📝پاسخ سؤال اين است كه منظور در اينجا عقل و حماقت اكتسابى است. كسى كه ذاتا احمق است در واقع نوعى بيمارى دارد كه در صورت امكان بايد به وسيله ديگران معالجه شود; ولى گاه انسان حماقت را با اراده خود فراهم مى سازد; با نيكان و پاكان و عاقلان و خردمندان معاشرت نمى كند و بر عكس به دنبال هواى نفس مى رود و با افراد نادان و شرور طرح دوستى مى ريزد، تحصيل علم را رها مى كند و با اختيار خود در وادى جهل گام بر مى دارد و هنگامى كه مسئله سرنوشت سازى پيش آيد با اين كه مى تواند تأمل كند، به مشورت بپردازد و از اين و آن نظر بخواهد همه اينها را ترك كرده و بى گدار به آب مى زند و گرفتار غرقاب مى شود. نكوهش حضرت از چنين حماقتى است.
🔰همان گونه كه امام(عليه السلام) در غررالحكم مى فرمايد:
🔸عقل غريزه اى است كه با علم و تجربه افزون مى شود. (و در نقطه مقابل با ترك علم و عدم بهره گيرى از تجارب ضايع مى گردد)».
🔰در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم:
نگاه كردن در حكمت باعث بارورى عقل انسان است».
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
⚜️#حکمت_42_نهج_البلاغه⚜️
وَ قَالَ (علیه السلام) لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا:
🔔و به يكى از يارانش كه بيمار بود فرمود:
جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ [مِنْكَ] مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ، فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ، وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ. وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةََ.
[قال الرضي رحمه الله تعالى و أقول صدق (علیه السلام)، إن المرض لا أجر فيه لأنه ليس من قبيل ما يستحق عليه العوض لأن العوض يستحق على ما كان في مقابلة فعل الله تعالى بالعبد من الآلام و الأمراض و ما يجري مجرى ذلك و الأجر و الثواب يستحقان على ما كان في [مقابل] مقابلة فعل العبد، فبينهما فرق قد بيّنه (علیه السلام) كما يقتضيه علمه الثاقب و رأيه الصائب].
🟡بيمارى و پاك شدن گناهان (اخلاقى، معنوى):
📜خدا آنچه را كه از آن شكايت دارى (بيمارى) موجب كاستن گناهانت قرار داد، در بيمارى پاداشى نيست امّا گناهان را از بين مى برد، و آنها را چونان برگ پاييزى مى ريزد، و همانا پاداش در گفتار به زبان، و كردار با دست ها و قدم هاست.
و خداى سبحان به خاطر نيّت راست، و درون پاك، هر كس از بندگانش را كه بخواهد وارد بهشت خواهد كرد
🔔(سید رضی مى گويد: راست گفت امام على عليه السّلام «درود خدا بر او باد» كه بيمارى پاداشى ندارد، بيمارى از چيزهائى است كه استحقاق عوض دارد، و عوض در برابر رفتار خداوند بزرگ است نسبت به بنده خود، در ناملايمات زندگى و بيمارى ها و همانند آنها، امّا اجر و پاداش در برابر كارى است كه بنده انجام مى دهد. پس بين اين دو تفاوت است كه امام عليه السّلام آن را با علم نافذ و رأى رساى خود، بيان فرمود).
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
*🔰شرح و تفسیر حکمت 42🔰*
👌🔆بیمارى و ریزش گناهان
📜مطابق این روایت، امام(علیه السلام) هنگامى که یکى از یاران خود را بیمار مى بیند (ضمن احوال پرسى) به او مى فرماید: 🔻«خداوند این درد و بیمارى تو را سبب ریزش گناهانت قرار داد».
🚨این بشارت بزرگى بود که امام(علیه السلام) به آن یار بیمار داد که قطعا سبب شادى او شد، و فشار درد و بیمارى را براى او کاست و روحیه اى را که بیمار براى مبارزه با مرض باید پیدا کند در او دمید.
🔶مى دانیم درد و رنج ها و بلاها و حوادث ناگوار فلسفه ها متعددى دارد; یکى از آن فلسفه ها آمرزش گناهان است; یعنى خداوند مى خواهد بنده ی صالحش را که لغزشى داشته در همین دنیا پاک کند تا حساب او به قیامت نیفتد.
⏪اضافه بر این، انسان در حال بیمارى توجه خاصى به خدا پیدا مى کند و گاه به یاد مرگ مى افتد و از گناهان خود توبه مى کند و همین بیدارى و آگاهى و توبه نیز سبب دیگرى براى ریزش گناهان اوست
💠سپس امام(علیه السلام) در پایان این سخن مى افزاید: 🕋«خداوند سبحان کسانى را از بندگانش که بخواهد (و لایق بداند)، به موجب صدق نیت و پاکى باطن داخل بهشت مى کند».
✴️آن گاه امام راز این نکته را که چرا فرمود: بیمارى سبب سقوط گناهان است و نفرمود: پاداش و اجر دارد، بیان مى کند و مى فرماید: «زیرا بیمارى پاداشى در آن نیست; ولى گناهان را مى ریزد، همچون ریزش برگ درختان»
💎روشن است که پاداش مربوط به عمل است; خواه با زبان انجام گیرد و یا با اعضاى بدن انسان; ولى یک بیمارى ناخواسته که به انسان عارض مى شود کارى نیست که او انجام داده باشد تا خداوند اجر و پاداشى براى او قرار دهد. البته اگر این بیمارى بر اثر اعمال و طاعاتى باشد; مثلا سرباز مجاهدى که به سوى میدان جنگ مى رود، خسته و ناتوان و بیمار گردد این بیمارى که زاییده اطاعات اوست ممکن است اجر داشته باشد،
📌بدیهى است انسان در مشکلات بیش از هر زمان دیگر به یاد خداست مخصوصاً در حال بیمارى که افزون بر یاد خدا به فکر مرگ و معاد و قیامت نیز مى افتد و از گناهان خود توبه مى کند و سعى دارد مسیر زندگى نادرست خویش را اصلاح کند و روشن است که در چنین حالتى دعا به استجابت مقرون تر است. مجموعه این جهات سبب مى شود که گناهان انسان به سبب بیمارى فرو بریزد.
⬇️این نکته نیز شایان توجه است که در بعضى از روایات اجر و ثواب هایى براى بیمارى ذکر شده که منظور از آن همان فرو ریختن گناهان و یا تفضلات الهى به بیماران با ایمانى است که تقصیرى در ابتلاى به بیمارى نداشتند. از بعضى از روایات نیز استفاده مى شود که عباداتى که انسان در حالت سلامت انجام مى داد اگر بر اثر بیمارى ترک شود خداوند از باب تفضل ثواب آنها را براى او مى نویسد.
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
⚜️#حکمت_43_نهج_البلاغه⚜️
وَ قَالَ (علیه السلام) فِي ذِكْرِ خَبَّابِ بْنِ الْأَرَتِّ:
در ياد يكى از ياران، «خبّاب بن أرت» فرمود:
[رَحِمَ] يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ وَ عَاشَ مُجَاهِداً.
🟡الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى يكى از ياران) (تاريخى، تربيتى):
📜خدا خبّاب بن أرت را رحمت كند، با رغبت مسلمان شد، و از روى فرمانبردارى هجرت كرد، و با قناعت زندگى گذراند، و از خدا راضى بود، و مجاهد زندگى كرد.
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄
*🔰شرح و تفسیر حکمت 43🔰*
👌🔆مجاهدى وارسته
📜امام(علیه السلام) در این گفتار پرمایه خود تعریف و تمجیدى از یکى از مجاهدان اسلام و مسلمانان راستین به نام «خبّاب بن الارتّ» دارد، اوصافى که مى تواند براى همه الگو باشد و از آن پند و اندرز گیرند .
🔶امام علی(علیه السلام) در اینجا پنج وصف مهم براى خبّاب به دنبال طلب رحمت الهى، براى او ذکر مى کند:
✅نخست اسلام وى از روى عشق و علاقه و رغبت است نه از روى ترس و نه از روى طمع و نه به سبب تقلید کورکورانه.
✅وصف دوم اینکه او جزء مهاجران بود و مهاجرتش براى اطاعت خدا صورت گرفت. شاید هجرت بعضى از مکه به مدینه براى ترس از مشرکان یا طمع در آینده ی اسلام بود; ولى این مرد مجاهد تنها به موجب اطاعت خداوند هجرت کرد و مى دانیم هجرت مهاجران فصل جدیدى در تاریخ اسلام گشود، زیرا آنها با انصار مدینه دست به دست هم داده لشکر نیرومندى براى اسلام فراهم شد که در سایه ی آن توانست در مبارزات خود با دشمنان پیروز گردد و حکومت اسلامى به کمک آنها تحقق یابد.
✅سوم اینکه او مرد قانعى بود و زندگى ساده و زاهدانه اى داشت و مى دانیم افراد قانع افرادى عزیز و سربلندند و در برابر ثروتمندان از خدا بى خبر هرگز سر تعظیم فرود نمى آورند.
✴️در حقیقت او در این کار از پیغمبر گرامى اسلام الگو مى گرفت.
✅در چهارمین جمله خشنودى او را از تقدیرات الهى بیان مى کند با این که او دوران هاى سخت و طوفانى اسلام را از نزدیک مشاهده کرد و زجر بسیار کشید و تحمل شدائد نمود; اما با این حال همیشه از خدا راضى بود; راضى از مقدرات الهى و به پاداش هاى نیک.
✅در پنجمین و آخرین توصیف مى فرماید: او در تمام عمر مجاهد بود; در مکه جهادى آمیخته با شکنجه داشت. مشرکان آتش افروختند، او را به پشت بر آتش خواباندند به گونه اى که قسمت زیادى از پشت او سوخت; ولى هرگز از اسلام باز نگشت.
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
📚نهج البلاغه ای شویم▪🌸▪👇
🔶 @nahjolbalaghe5
┄┅═✧❁📚🔶📚❁✧═┅┄