🔵 اهمیت بخشش و انفاق
💠 کسی که پاداش الهی را باور دارد، در بخشش سخاوتمند است.
📒 #نهج_البلاغه ، حکمت ۱۳۸
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
شرح حکمت ۵۱ بخش ۲ قدرت و عیب پوشی(1).mp3
2.6M
🌹سلسله جلسات #درسهای_نهج_البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت51 2⃣
⭕️ قدرت و عیب پوشی
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت51 ( 2 )
🔹 قدرت و عیب پوشی
🔰 در بخش دوم از شرح حکمت ۵۱ ، به مسأله عیب می پردازیم، تا ببینیم وضعیت در ماجرای عیب چگونه است، تا فریب روزگار را نخوریم.
🔻 امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه ، مکرّر به ما توصیه می کنند ، مشغول عیب خودت باش و تا عیوب خودت را اصلاح نکردی، به عیب دیگران نپرداز.
🔻در حکمت ۳۴۹ می فرمایند :
« مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِه »؛
" کسی که مشغول عیوب خودش و اصلاح عیوب خودش باشد از عیوب دیگران فارغ می شود. "
(بی توجه می شود)
🔻همچنین مولا علی (علیه السلام) در خطبه ۱۷۶ ، کسی که این توفیق را پیدا کند ، یعنی مشغول عیوب خودش بشود خوشبخت می داند.
« يَا أَيُّهَا النَّاسُ، طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ»
" ای مردم! خوش به سعادت کسی که به واسطه مشغول شدن به رفع عیوب خودش ، از عیوب مردم چشم بپوشد"
و اگر چنین اتفاقی بیفتد ، دیگر انسان متوجه می شود که اینقدر خودش گرفتاری و عیب دارد که فرصت ندارد عیب جویی از دیگران بکند.
🔻 در خطبه ۱۴۰ می فرماید :
« فَلْیَکْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْکُمْ عَیْبَ غَیْرِهِ لِمَا یَعْلَمُ مِنْ عَیْبِ نَفْسِهِ » ؛ " هر کسی که خودش عیوب خودش را می شناسد ، دست بر دارد از عیوب دیگران."
نرود عیوب دیگران را فاش کند و به آنها بپردازد ؛ چون می داند خودش عیب دارد؛ بی عیب نیست.
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
روضه خانگی - اربعین - 761.mp3
8.46M
🎙نیمه جان برگشته ای آرام جانم خواهرت ...
🔻 روضه #اربعین
👤استاد #میرزامحمدی
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لِمَوْضِعِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ علیه السلام حُرْمَةٌ مَعْلُومَةٌ مَنْ عَرَفَهَا وَ اسْتَجَارَ بِهَا أُجِيرَ ... وَ مَوْضِعُ قَبْرِهِ مِنْ يَوْمَ دُفِنَ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ مِنْهُ مِعْرَاجٌ يُعْرَجُ مِنْهُ بِأَعْمَالِ زُوَّارِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ لَيْسَ مِنْ مَلَكٍ وَ لَا نَبِيٍّ فِي السَّمَاوَاتِ إِلَّا وَ هُمْ يَسْأَلُونَ اللَّهَ أَنْ يَأْذَنَ لَهُمْ فِي زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ علیه السلام فَفَوْجٌ يَنْزِلُ وَ فَوْجٌ يَعْرُجُ.
الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج4، ص: 588
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۴)
📚 انتشارات عهدمانا
کشیش گفت: مرا تهدید به قتل می کنید ؟ خجالت نمیکشید ؟ بروید بیرون ! وگرنه پلیس را خبر میکنم.
- بسیار خوب ! پس خودت این طور خواستی ... ما می رویم و دو روز دیگر برمیگردیم ، اگر به پلیس حرفی بزنی و یا کتاب را به ما ندهی ، خودت و کلیسا را با هم آتش میزنیم ! حال خود دانی.
هر دو از اتاق بیرون رفتند. کشیش صدای یکی از آنها را شنید که گفت : « خداحافظ پدر ! به زودی می بینیمتان . »
مرد ریش جوگندمی وارد اتاق شد و گفت : « شما حالتان خوب است پدر ؟ »
کشیش جواب نداد .
مرد ادامه داد : « این دو جوان چه آدم های بی ادبی بودند ! به قیافه شان هم نمی خورد اهل کلیسا و این جور جاها باشند . »
کشیش از جا بلند شد ، از اتاق بیرون رفت ، رو به مرد ریش جوگندمی گفت : « من کاری دارم که می روم و زود برمیگردم . اگر کسی سراغ مرا گرفت ، بگویید امروز کلیسا تعطیل است و مراسم اعتراف هم نداریم.»
پالتویش را از جارختی برداشت و پوشید . باید ظرف کمتر از بیست و چهار ساعت مسکو را ترک می کرد ، به بیروت نزد پسرش می رفت و مدتی را در آنجا می ماند تا آب ها از آسیاب بیفتد . بیروت برای کشیش و همسرش شهر خاطره ها بود ؛ خاطرات شیرین جوانی و ازدواج و خاطرات تلخ روزهای جنگ داخلی و کشته شدن آنوشای کوچولو که هشت سال بیشتر نداشت .
عصر در فرودگاه بیروت ، سرگئی به استقبالشان آمد و آنها را به منزل خود در منطقهٔ مسیحی نشین که رو به دریا ساخته شده بود برد .
↩️ ادامه دارد...
🔵 سرانجام حق ستیزی
💠 هركس با حق درافتاد نابود شد.
📒 #نهج_البلاغه ، حکمت ۴۰۸
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
شرح حکمت ۵۱ بخش۳ قدرت و عیب پوشی.mp3
2.35M
🌹سلسله جلسات #درسهای_نهج_البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت51 3⃣
⭕️ قدرت و عیب پوشی
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت51 ( 3 )
🔹 قدرت و عیب پوشی
🔰 امّا راه هایی هم در نهج البلاغه شریف برای اینکه انسان تا فرصت هست و روزگار با او همراهی می کند ، عیوب خودش را اصلاح کند و بپوشاند ، بیان شده است .
1⃣ یکی حیا است.
🔻 در حکمت ۲۲۳ ، مولا علی (علیه السلام) می فرماید: « مَن كَساهُ الحَياءُ ثَوبَهُ لَم يَرَ النّاسُ عَيبَهُ »
" هر کس لباس حیا بر تن بکند ، مردم عیوبش را نمی بینند. " پس اولین راهبرد ، حیا است .
2⃣ دومی هم تحمل کردن است.
🔻در حکمت ۶ می فرماید : « الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ »
تحمّل کردن مشکلات و مصائب ، عیوب انسان را در قبری پنهان می کند ؛ یعنی می پوشاند.
🔻 در همان حکمت آمده که در بیان دیگری حضرت فرمود : « الْمَسْأَلَةُ قَبرُ الْعُيُوبِ » ؛ اینکه انسان هر چیزی را نمی داند برود از اهلش سؤال کند، این باعث می شود عیب جهلش دفن بشود .
🔻و نکته آخر اینکه در بیان و فکر و اندیشه امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، احمق واقعی کسی است که عیبی را در دیگران می بیند و بدش می آید در حالیکه همان عیب در خودش هست و به آن راضی است.
🔻در حکمت ۳۴۹ می فرمایند : « مَن نَظَرَ في عُيوبِ النّاسِ فأنكَرَها ثُمَّ رَضِيَها لِنَفسِهِ فذلكَ الأحمَقُ بِعَينِهِ»
" هر کس عیوب مردم را ببیند و آنها را زشت بشمارد ، اما همان عیوب در خودش باشد و هیچ احساس بدی نداشته باشد ، این خودِ خودِ احمق است.
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
🔴پیکر علامه حسن زاده فردا خاکسپاری میشود
🔹 فرماندارشهرستان آمل:پیکر عالم وارسته علامه حسن زاده آملی پس از تشییع باشکوه در آمل ساعت ۱۶ امروز دوشنبه پنجم مهرماه در روستای ایرا تحویل خانواده ایشان شد.
🔹تصمیم زمان دفن پیکر این عالم فرزانه به عهده خانواده ایشان است و احتمالا همزمان با اذان صبح، پیکر علامه حسن زاده آملی به خاک سپرده میشود. پیکر این عالم وارسته امشب مهمان اعضای خانواده و اهالی روستای «ایرا» است و صبح روز سهشنبه ۶ مهرماه در زادگاهش روستای ایرا به خاک سپرده میشود.
پس ان شاءالله نماز لیله الدفن حضرت علامه حسن زاده فردا شب خوانده شود
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۵)
📚 انتشارات عهدمانا
کشیش و ایرینا ، عروسشان يولا و نوه شان آنوشا را در آغوش گرفتند .
سرگئی گفت : « بنشینید ، لابد حسابی خسته اید . عصرانه ای میخوریم و بعد حرف هایمان را می زنیم. »
کشیش به رانندهٔ عرب نگاه کرد که داشت چمدان و ساک دستی ایرینا را از پشت ماشین پایین می آورد . سرگئی به راننده گفت که چمدان ها را ببرد به داخل ساختمان و وسایل عصرانه را بیاورد .
کشیش نفس بلندی کشید و گفت : « عجب هوایی دارد این بيروت ! پاییزش هم طعم بهار میدهد. »
ایرنا گفت : « کاش هیچ وقت از بیروت نمی رفتیم . سرمای روسیه استخوان شکن است. » يولا لبخندی زد و گفت : « هنوز هم دیر نشده ؛ بیروت شهر اول شماست . می توانید همین جا بمانید . ما هم از تنهایی در می آییم. »
سرگئی رو به کشیش پرسید : « پدر ! توی تلفن گفتید که یک نسخهٔ بسیار قدیمی و منحصر به فرد پیدا کرده اید ... چی بود ماجرایش ؟ »
قبل از اینکه کشیش پاسخ بدهد ، ایرینا گفت: «جریانش این است که آن کتاب ، کم مانده بود پدرت را به کشتن بدهد ، دلیل اینکه ما الآن اینجاییم در واقع این است که از خطر فرار کرده ایم.
سرگئی و یولا با تعجّب به کشیش نگاه کردند . سرگئی پرسید : « مامان چه می گوید ؟! ماجرا چیست؟
قبل از اینکه کشیش جوابش را بدهد ، مرد راننده با سینی چای نزدیک شد و سینی را روی میز گذاشت . کشیش فنجانی چای برداشت و آن را به بینی اش نزدیک کرد ، عطر آن را بویید و گفت : « ماجرایش مفصّل است ؛ الآن حوصلهٔ گفتنش را ندارم . ما مدتی اینجا می مانیم تا هم اوضاع آرام شود و هم من دربارهٔ موضوع آن کتاب تحقیقاتم را کامل کنم . البته اگر هم آن اتّفاق در مسکو پیش نیامده بود ، باز مجبور بودم مدتی به بیروت بیایم و تحقیقاتم را ادامه بدهم . »
↩️ ادامه دارد...