مـــن از اشـــکی که میریزد ز چشـــم یـــار میترسم
از آن روزی کـــه اربابم شـــود بیمـــار میترسم
رهـــا کن صحبت یعـــقوب و دوری غـــم فـــرزند
مـــن از گرداندن یوسف ســـر بـــازار میترسم
همـــه گویند این جـــمعه بیـــا امـــا درنگی کن
از اینکه باز عـــاشـــورا شود تکـــرار میترسم!!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🙏
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
#حڪمت_۲۴۴ نــهــج الــبـلاغــہ
وَ قَالَ [عليه السلام] إِنَّ لِلَّهِ فِى كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنْهَا وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهِ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ.
#مسئوليت_نعمت_هاى_الهى(اعتقادى،اجتماعى)
و درود خدا بر او ، فرمود
✍ خدا را در هر نعمتى حقّى است، هر كس آن را بپردازد ، فزونى يابد، و آن كس كه نپردازد و كوتاهى كند، در خطر نابودى قرار گيرد.
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
#راه_بقاى_نعمتها
امام عليه السلام در اين كلام نورانى اشاره به اهميت مسئله شُكر با تعبير جديد مىكند، مىفرمايد: «خداوند در هر نعمتى حقى دارد. كسى كه حق آن را ادا كند، آن نعمت را بر او افزون مىكند و كسى كه در آن كوتاهى نمايد آن نعمت را در خطر زوال قرار مىدهد»؛ (إِنَّ لِلّهِ فِي كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً، فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنَها، وَمَنْ قَصَّرَ عَنْهُ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ).
«خاطَرَ» (از ماده مخاطره) به معناى به خطر افكندن است. منظور امام عليه السلام از حق نعمت، همان شكر است؛ نه تنها شكر زبانى و قلبى بلكه اساس شكر، شكر عملى است؛ يعنى از آن نعمت خداداد به نفع مظلومان استفاده كردن، صله رحم بهجا آوردن، آلام بيماران را تخفيف دادن، تعظيم شعائر نمودن، به فكر يتيمان بودن و امثال اينها. شكر نعمتهايى مانند چشم و گوش و عقل و هوش، اين است كه آنها را در مسير اهدافى كه براى آن آفريده شدهاند به كار بگيريم و مطابق تعبير معروف علماى اخلاق، «الشُّكْرُ هُوَ صَرْفُ الْعَبْدِ جَميعَ ما أنْعَمَهُ اللهُ فيما خُلِقَ لاِجْلِهِ؛ شكر عبارت از اين است كه انسان، تمام آنچه را خدا به او روزى داده براى آن اهدافى كه آفريده شده است صرف كند».
البته شكر زبانى جايگاه خود را دارد؛ در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم : «تَمَامُ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ تمام شكر آن است كه انسان (از روى اخلاص و ايمان) بگويد: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ».(1)
در حديث ديگرى از امام باقر و امام صادق عليهما السلام آمده است كه نوح عليه السلام همه روز صبحگاهان و عصرگاهان اين كلمات را به درگاه خدا عرضه مىداشت : «أَللّهُمَّ إِنِّى أُشْهِدُکَ أَنَّ ما أَصْبَحَ أَوْ أَمْسى بِى مِنْ نِعْمَةٍ فِى دِيْنٍ أَوْ دُنْيا فَمِنْکَ، وَحْدَکَ لا شَرِيْکَ لَکَ، لَکَ الْحَمْدُ وَلَکَ الشُّكْرُ بِها عَلَىَّ حَتّى تَرْضى، وَبَعْدَ الرِّضا؛ خداوندا من تو را گواه مىگيرم: هر نعمتى صبح و شام به من مىرسد، چه دينى و چه دنيوى، چه معنوى و چه مادى، همه از سوى توست، يگانهاى و شريكى ندارى، حمد مخصوص توست و شكر هم از آن تو، آنقدر شكرت مىگويم تا از من خشنود شوى و حتى بعد از خشنودى».(2) در بعضى از روايات آمده است كه خداى متعال بدين سبب او را عبد شكور خوانده است.(3)
همچنين شكر قلبى نيز جايگاه خود را دارد كه انسان واقعاً از خداوند به سبب نعمتهايى كه به او ارزانى داشته راضى باشد؛ ولى به هر حال شكر در صورتى كامل مىشود كه جنبههاى عملى آن آشكار گردد.
از بعضى روايات استفاده مىشود كه علاوه بر اينها انسان بايد از واسطه نعمت هم تشكر كند تا شكر او كامل گردد.
#تفسیر_حڪمت_۲۴۴
#نهج_البلاغه
✍ #ادامہ_دارد...
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
در حديثى از امام زين العابدين على بن الحسين عليه السلام مىخوانيم: «إِنَّ اللَّهَ... يُحِبُّ كُلَّ عَبْدٍ شَكُورٍ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى لِعَبْدٍ مِنْ عَبِيدِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَشَكَرْتَ فُلاناً فَيَقُولُ بَلْ شَكَرْتُکَ يَا رَبِّ فَيَقُولُ لَمْ تَشْكُرْنِي إِذْ لَمْ تَشْكُرْهُ ثُمَّ قَالَ أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاسِ؛ خداوند... هر بنده شكرگزارى را دوست دارد. خداوند متعال روز قيامت به بعضى از بندگانش مىگويد: آيا از فلان شخص تشكر كردى؟ عرض مىكند: خدايا! من شكر تو را گزاردم. خداوند مىفرمايد: به سبب آن كه از او تشكر نكردى شكر مرا ادا ننمودهاى. سپس امام عليه السلام فرمود: شاكرترين شما در برابر خدا شاكرترين شما در برابر بندگان خداست».(4)
در احاديث متعددى آمده است كه شكر هر نعمتى پرهيز از گناهان است ازجمله در حديثى از امام اميرمؤمنان عليه السلام مىخوانيم: «شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ الْوَرَعُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ».(5) دليل آن هم روشن است؛ پرهيز از گناه دليل فرمانبردارى بنده است وفرمانبردارى، بهترين تشكر به پيشگاه بخشنده نعمتهاست.
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم كه ابو بصير از حضرت سؤال كرد: «هَلْ لِلشُّكْرِ حَدٌّ إِذَا فَعَلَهُ الْعَبْدُ كَانَ شَاكِراً؛ آيا شكر حد نهايى دارد كه هرگاه بندهاى آن را انجام دهد شاكر محسوب شود؟» امام عليه السلام فرمود: آرى. ابوبصير سؤال كرد: آن كدام است؟ امام عليه السلام فرمود: «يَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى كُلِّ نِعْمَةٍ عَلَيْهِ فِي أَهْلٍ وَمَالٍ وَإِنْ كَانَ فِيمَا أَنْعَمَ عَلَيْهِ فِي مَالِهِ حَقٌّ أَدَّاهُ وَمِنْهُ قَوْلُهُ جَلَّ وَعَزَّ (سُبْحانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ)؛ انسان در برابر هر نعمتى كه خدا به او داده؛ خواه در خانوادهاش باشد يا در اموالش، او را شكر مىگويد و اگر حقى در اموال او در نعمتى كه به وى داده شده، باشد، آن را ادا مىكند و از آن جمله است گفتار خداوند متعال كه مىفرمايد: «(انسان به هنگام سوار شدن بر مركبى بگويد:) منزه است خداوندى كه آن را مسخّر ما كرد و (اگرلطف خدا نبود) ما نمىتوانستيم در كنار آن قرار بگيريم».(6)
اين بخش از كلام حكيمانه را با حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام درباره آخرين مرحله شكرى كه از انسان امكانپذير است پايان مىدهيم. آن حضرت مىفرمايد: «أوْحَى اللهُ تَعالى إلى مُوسى عليه السلام: يا مُوسى! أُشْكُرْني حَقَّ شُكْري. فَقالَ : يا رَبِّ كَيْفَ أشْكُرُکَ حَقَّ شُكْرِکَ وَلَيْسَ مِنْ شُكْرٍ أشْكُرُکَ بِهِ إلّا وَأنْتَ أنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ؟ فَقالَ: يا مُوسى! شَكَرْتَني حَقَّ شُكْري حينَ عَلِمْتَ أنّ ذَلِکَ مِنّي؛ خداوند به موسى وحى فرستاد كه اى موسى! حق شكر من را ادا كن. موسى عرض كرد : چگونه حق شكر تو را ادا كنم در حالى كه همين نعمت توفيق شكرگزارى، نعمت ديگرى از سوى تو بر من است؟ (بنابراين با شكرگزارى نعمت جديدى به من عطا مىشود كه بايد شكر آن را هم بگزارم) خداوند فرمود: اى موسى! حق شكر من را بهجا آوردى چون مىدانى اين توفيق هم ازسوى من است».(7)
اما كفران نعمت بىشك مايه زوال نعمتهاست و در قرآن سرگذشت امتهايى كه كفران نعمت كردند و گرفتار شدند بهكرار نقل شده كه نمونه روشنى از آن داستان قوم سبأ است كه خداوند آن همه نعمت به آنها داد و كفران كردند وتمام آنها از آنان گرفته شد.
در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم: «أَحْسِنُوا جِوَارَ نِعَمِ اللَّهِ وَاحْذَرُوا أَنْ تَنْتَقِلَ عَنْكُمْ إِلَى غَيْرِكُمْ أَمَا إِنَّهَا لَمْ تَنْتَقِلْ عَنْ أَحَدٍ قَطُّ فَكَادَتْ أَنْ تَرْجِعَ إِلَيْهِ قَالَ وَكَانَ عَلِيٌّ عليه السلام يَقُولُ قَلَّ مَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ؛ با نعمتهاى پروردگار به خوبى رفتار كنيد و بترسيد كه (براثر كفران) آن نعمتها از شما گرفته شود و به ديگران داده شود بدانيد هيچ نعمتى از كسى منتقل نشد كه به اين آسانى به او بازگردد. على عليه السلام مىفرمود: كمتر مىشود كه نعمتى به انسان پشت كند و سپس بار ديگر بازگردد».(8) همين مضمون در حكمت 246 بهزودى خواهد آمد.(9)
#تفسیر_حڪمت_۲۴۴
#نهج_البلاغه
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
پی نوشت:
📓(1) . کافى، ج 2، ص 95، ح 10.
📓(2) . بحارالانوار، ج 11، ص 290.
📓(3) . کافى، ج 2، ص 99، ح 21.
📓(4) . کافى، ج 2، ص 99، ح 30.
📓(5) . بحارالانوار، ج 67، ص 307، ح 31.
📓(6) . کافى، ج 2، ص 95، ح 12؛ زخرف، آیه 13.
📓(7) . میزان الحکمة، ح 9603.
📓(8) . کافى، ج 4، ص 38، ح 3.
📓(9) . سند گفتار حکیمانه: خطیب در مصادر تصریح مى کند که این گفتار حکیمانه از کلام مشروحترى اقتباس شده است که پیش از مرحوم سیّد رضى، ابن شعبه حرانى آن را در کتاب تحف العقول آورده است. بعد از سیّد رضى نیز نویسنده غررالحکم آن را با تفاوتهایى در کتاب خود ذکر کرده که نشان مى دهد منبع دیگرى داشته است.(مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 190)
#تفسیر_حڪمت_۲۴۴
#نهج_البلاغه
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
#سیری_در_مفاهیم_نهج_البلاغه
برای آنکه از کنار دریای بیکران نهج البلاغه، لب تشنه بازنگردیم و با موضوعات و مفاهیم گوناگون نهج البلاغه و سبک و سیاق آن آشنایی بیشتری پیدا کنیم، گزیدهای از مفاهیم این کلام جاودانه را به شیوه الفبایی از نظر میگذرانیم. باشد که با غوطهور شدن در دریای کلام امام ـ علیه السّلام ـ غبار تیرگیها از جان بزداییم و با گوش جان سپردن به آوای ملکوتی نهج البلاغه، روح و روان را صفا بخشیم.
🔶 #دعـــا
(گروهی آن حضرت را پیش رویش ستودند، فرمود:) بار خدایا تو مرا از خودم بهتر میشناسی و من خود را از آنان بیشتر میشناسم، خدایا ما را بهتر از آن کن که میپندارند و بیامرز از ما آنچه را نمیدانند.[1]
🔶 #ذڪـــــر
از سخنان آن حضرت است هنگامی که آیه «رجال لاتلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله» را تلاوت میفرمود:
همانا خداوند سبحان یاد خود را مایه جلای دلها کرد تا به یمن آن، شنوایی جایگزین کری، بینش جایگزین کوری، انعطاف و حقپذیری جایگزین کینتوزی گردد. آری، خداوند ـ که تمامی بخشیدههایش گرانمایه است ـ در دورانهای پی در پی تاریخ ـ حتی در روزگاران فترت ـ همواره بندگان خاصی دارد که در ژرفنای اندیشه و در عمق خردهاشان با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز، و آنان با روشنایی ویژهای که در چشمها و گوشها و دلهاشان پدید میآید به چراغهایی میمانند فرا راه انسانها؛ ایام خدا را به یاد آنان آرند و مردمان را از بزرگی و جلال او ترسانند.[2]
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
📗 1) نهج البلاغه، حڪمت ۱۰۰
📗 2) همان، خ ۲۲۲
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
#حڪمت_۲۴۳،نــهــج الـبــلاغــہ
وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ خَفِيَ الصَّوَابُ.
#روش_صحيح_پاسخگويى(علمى)
و درود خدا بر او ، فرمود
✍هر گاه پاسخ ها همانند و زياد شد ، پاسخ درست پنهان گردد.
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
پندهای مولا علی علیه السّلام
#حڪمت_۲۴۳،نــهــج الـبــلاغــہ وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ خَفِيَ الصَّوَابُ
#از_دَرهم_شدن_جوابها_بپرهيزيد
امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به نكته مهمى در مسائل مربوط به پرسشها وجوابها اشاره كرده، مىفرمايد: «هنگامى كه جوابها زياد (و دَرهم) شوند حق مخفى مىگردد»؛ (إِذَا ازْدَحَمَ آلْجَوَابُ خَفِيَ الصَّوَابُ).
بسيار ديدهايم كه سؤالى در مجلسى مطرح مىشود و هركس هرچيزى كه به ذهنش آمد به عنوان جواب ذكر مىكند و حتى احتمالات ضعيف و پاسخهاى بى پايه نيز عنوان مىشود، در چنين مجلس و چنان شرايطى روشن است كه حق براى بسيارى مخفى مىماند، زيرا جدا كردن پاسخ حقيقى از آن همه احتمالات گوناگون كار آسانى نيست. اين سخن درسى براى محققان هم هست كه اصرار نداشته باشند مثلاً در تفسير يك آيه يا يك حديث يا پاسخ يك شبهه، احتمالات زياد و جوابهاى متعددى ذكر كنند. چه بهتر كه فشردهتر و سنجيدهتر سخن گويند. به خصوص اين كه بسيار ديدهايم هنگامى كه جوابهاى يك مسئله متعدد مىشود و يكى از آنها آسيبپذير است، مخالفان، همان يكى را مورد نقد قرار داده و بعد مى گويند: مشت، نمونه خروار است و پاسخهاى متين را نيز از اين طريق زير سؤال مىبرند.
ابن ابىالحديد در شرح اين گفتار حكيمانه مىگويد: اين مانند آن است كه انسانى در بعضى از مسائل نظرى اشكالى ذكر كند آن هم در حضور جماعتى از اهل نظر، سپس آنها در گفتن پاسخ بر يكديگر پيشى گيرند و هركدام بخواهند بر ديگرى غلبه كنند و هركس هرچه به نظرش آمد ذكر كند. شك نيست كه در اين صورت حق مخفى مىشود و اين سخن درواقع به بحث كنندگان درباره مسائل مختلف توصيه مىكند كه انصاف را در بحث خود با دوستان رعايت كنند و قصد مراء و قهر و غلبه بر ديگرى نداشته باشند. (كه در چنين شرايطى حق مخفى مىگردد).(1)
علامه مجلسى در شرح اين گفتار مىگويد: شايد در اين دستور حكيمانه توصيهاى به سؤال كنندگان نيز باشد كه يك مسئله را از افراد زيادى پرسش نكنند، زيرا جوابهاى متعدد سبب مىشود آنها در تشخيص حق، گرفتار شك و ترديد شوند.(2) البته تمام اين تفسيرها قابل جمع است. درواقع ازدحام در جواب، شاخهاى از شاخههاى افراطگرى است كه در همه چيز مذموم است.
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
نكته:
آداب پاسخگفتن:
امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به يكى از آداب مهم پاسخگويى اشاره فرموده ودر كلمات ديگرى به آداب ديگرى پرداخته است؛ از جمله پاسخگويى سريع را مذموم شمرده مىفرمايد: «مَنْ أسْرَعَ فِي الْجَوابِ لَمْ يُدْرِکِ الصَّوابَ؛ كسى كه در پاسخگويى شتاب كند به پاسخ صحيح نخواهد رسيد».(3)
نيز از حدّت و شدّت برحذر داشته مىفرمايد: «دَعِ الْحِدَّةَ وَتَفَكَّرْ فِي الْحُجَّةِ وَتَحَفَّظْ مِنَ الْخَطَلِ تَأْمَنُ الزَّلَلَ؛ تندى را رها كن و در دليل بينديش و از ياوه گفتن برحذر باش تا از لغزشها در امان باشى».(4)
نيز به بعضى از سؤالات بىجا اشاره كرده مىفرمايد: «رُبَّ كَلامٍ جَوابُهُ السُّكُوتُ؛ چه بسا سخنى كه جوابش سكوت است».(5)
همچنين توصيه مىكند كه هنگام عاجز ماندن از جواب نبايد سكوت را فراموش كرد، مىفرمايد: «إذا غُلبتَ عَلَى الْكَلامِ فَإيّاکَ أنْ تَغْلِبَ عَلَى السُّكُوتِ؛ هرگاه در سخن گفتن مغلوب شدى مبادا در سكوت كردن مغلوب گردى».(6)
امام صادق عليه السلام نيز توصيه مىكند كه انسان نبايد هر سؤالى را كه از او كردند پاسخ گويد كه اين كار عاقلان نيست، مىفرمايد: «إِنَّ مَنْ أَجَابَ فِي كُلِّ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ فَهُوَ الْمَجْنُونُ».(7)
آخرين نكته اين كه در حكمت 85 از نهجالبلاغه اين گفتار حكيمانه نيز گذشت: «مَنْ تَرَکَ قَوْلَ لا أدْرى أُصيبَتْ مَقاتِلُهُ؛ كسى كه جمله نمىدانم را ترك كند (گاه) خود را به كشتن داده است».(8)
🏁🏁🏁🏁🏁🏁🏁🏁🏁🏁
پی نوشت:
📕(1) . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، 76.
📕(2) . بحارالانوار، ج 1، ص 223.
📕(3) . غررالحکم، ح 4216.
📕(4) . غررالحکم، ح 591.
📕(5) . همان، ح 4228.
📕(6) . همان، ح 4226.
📕(7) . بحارالانوار، ج 2، ص 117، ح 15.
📕(8) . سند گفتار حکیمانه: این گفتار حکیمانه در غررالحکم با تفاوت مختصرى آمده و زمخشرى نیز آن را در ربیع الابرار بدون تفاوت ذکر کرده و طرطوشى در سراج الملوک آن را با تفاوت زیادى آورده که احتمال دارد کلام حکیمانه دیگرى باشد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 190)
#تفسیر_حڪمت_۲۴۳
#نهج_البلاغه
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
#سخن_امیرالمؤمنین_درباره_دنیا
🐍 #تــمثــیــل_بــه_مـار
مثل الدنیا کمثل الحیّة لیّن مسّها و السّمّ الناقع فی جوفها، یهوی الیها الغر الجاهل و یحذرها ذواللّب العاقل.1
داستان دنیا چون داستان مار است که دست بر آن بکشی نرم است، ولی در اندرونش زهر کشنده دارد. فریب خورده ی نادان به سوی آن میرود و خردمند دوراندیش از آن دوری میگزیند.
بدان که دنیا معشوقهای است فتّان و رعنایی است بیسامان. دوستی است بی وفا، دایه ای بی مهر و دشمنی پرگزند. هرکه را بامداد بنوازد، شامگاه بگدازد. هرکه را یک روز به شادی دل بیافروزد، دیگر روزش به آتش غم و اندوه بسوزد.
وگر رنگی زگلزار حدیث او ببینی تو
به چشم تو همه گلها که در باغ است خارستی
این زندگانی فانی و بازیچه، در چشم کسی نیک آید که از زندگانی خوش و پاکیزه و پرمهر خبر ندارد.2
امام علی علیهالسلام در وصف دنیا میفرماید:
الدنیا تغرّ و تضرّ و تمرّ، انّ اللّه سبحانه لم یرضها ثوابا لأولیائه، ولا عقابا لأعدائه.3
دنیا فریب میدهد و زیان میرساند و میگذرد. خداوند سبحان راضی نگشت که آن را پاداش دوستان خود و کیفر دشمنانش قرار دهد.
هی الدنیا تقول بملاء فیها
جذار جذار من بطشی و فتکی ولا یغررکم طول ابتسامی
فقولی مضحک و الفعل مبکی
آن دنیاست که به گروهی که در آن هستند میگوید:
برحذر باشید و بپرهیزید از سختگیری و بر وفق مراد بودن من. طولانی بودن لبخند من شما را نفریبد؛ زیرا گفتار من، خنده آور و کردار من، گریه آور است.4
📚1) نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت ۱۱۵
📚2) تفسیر ادبی و عرفانی کشف الاسرار، ج ۲،
ص ۲۱۷
📚3) نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت ۴۰۷
📚4) شرح نهج البلاغه، مولی فتح الله کاشانی، ج ۳، ص ۴۶۶
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
#حڪـمــت_۲۴۲ نـهـج الـبـلاغـہ
وَ قَالَ [عليه السلام] اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ وَ اجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ سِتْراً وَ إِنْ رَقَّ.
#ارزش_ترس_از_خداوند(اخلاقى، اعتقادى)
و درود خدا بر او ، فرمود:
✍از خدا بترس هر چند اندك ؛ و ميان خود و خدا پرده اى قرار ده هر چند نازك!.
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
پندهای مولا علی علیه السّلام
#حڪـمــت_۲۴۲ نـهـج الـبـلاغـہ وَ قَالَ [عليه السلام] اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ و
#تمام_پردهها_را_پاره_مكن!
امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه، افراد ضعيف الايمان را از پردهدرى كامل برحذر مىدارد و مىفرمايد: «تقوا و پرهيزكارى پيشه كن، هرچند كم باشد و ميان خود و خدا پردهاى قرار ده، هرچند نازك باشد»؛ (اِتَّقِ اللّهَ بَعْضَ التُّقَى وَإِنْ قَلَّ، وَاجْعَلْ بَيْنَکَ وَبَيْنَ اللّهِ سِتْراً وَإِنْ رَقَّ).
روشن است كه مخاطب در اين كلام حكمتآميز، اولياء الله و پاكان و نيكان وپرهيزكاران سطح بالا نيستند، بلكه مخاطب، تودههاى مردمند كه گاه لغزشى براى آنها پيدا مىشود و به گناه نزديك شده و يا آلوده مىگردند. گاه در ميان آنها كسانى يافت مىشوند كه همه پردهها را پاره كرده و به اصطلاح، پلهاى پشت سر خويش را ويران مىسازند و رابطه خود را به كلى با خدا قطع مىكنند. امام عليه السلام به آنها خطاب كرده، مىفرمايد: اگر لغزشى هم پيدا كرديد، پردهدرى كامل نكنيد؛ لااقل بخشى از تقوا را حفظ كنيد كه اميد است شما را به سوى خدا بازگرداند و توفيق توبه كامل پيدا كرده از هرگونه گناه پاك شويد. تقوا مانند بسيارى از فضايل اخلاقى، داراى درجات متفاوتى است؛ گاه بهقدرى والاست كه به سرحدّ عصمت مىرسد و گاه به اندازه تقواى بزرگانى مىرسد كه در درجات بعد از معصومين قرار داشتهاند؛ مانند سلمانها وابوذرها و علماى راستين، و گاه بهقدرى ضعيف مىشود كه صاحبش را بر لب پرتگاه قرار مىدهد.
در قرآن مجيد به اينگونه افراد اشاره شده و در آيه 102 سوره «توبه» مىخوانيم: «(وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلا صَالِحآ وَآخَرَ سَيِّئآ عَسَى اللهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ)؛ و گروهى ديگر، به گناهان خود اعتراف كردند وكار خوب و بد را به هم آميختند. اميد مىرود كه خدا توبه آنها را بپذيرد. به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!».
💠واژه «سَتر» (پرده) درواقع كنايه از حاجب و مانعى است كه انسان را از طغيان باز مىدارد و جمله «وَإنْ رَقَّ» (هرچند نازك باشد) اشاره به ضعيف بودن اين حاجب و مانع است.
مرحوم «مغنيه» در شرح نهجالبلاغه خود در جلد 4، صفحه 361 مىگويد: «گفتار امام عليه السلام مخصوصاً براى زمان ما كه عوامل گناه و شهوتپرستى زياد شده است صادق است؛ آنها كه دست كم اندكى از تقوا و ايمان داشته باشند همان مقدار إنشاءالله مايه نجاتشان مىشود. وى سپس به اين حديث معروف نبوى اشاره كرده كه مىفرمايد: «يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ الصَّابِرُ عَلَى دِينِهِ مِثْلُ الْقَابِضِ عَلَى الْجَمْرَةِ بِكَفِّه؛ زمانى بر مردم فرا مىرسد كه آن كس كه دين و ايمان خود را حفظ مىكند مانند كسى است كه شعله آتشى در كف دست خود نگاه داشته باشد».(1)
در حديث ديگرى آمده است: «لِلْعامِلِ مِنْكُمْ بِطاعَةِ اللهِ مِثْلُ أجْرِ خَمْسينَ فَقالَ رَجُلٌ مِنَ الصَّحابَةِ مِثْلُ أجْرِ خَمْسينَ مِنّا أوْ مِنْهُمْ؟ قالَ: بَلْ مِنْكُمْ؛ كسانى كه در آن زمان اطاعت فرمان خدا مىكنند معادل پاداش پنجاه نفر به آنها داده مىشود. يكى از صحابه عرضه داشت: پنجاه نفر از آنها يا از ما؟ حضرت فرمود: از شما».(2)
در آيات قرآن مجيد اشارههاى ديگرى نيز به امثال اين گروه شده است؛ از جمله در آيه 31 سوره «نساء» مىخوانيم: «(إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُّدْخَلا كَرِيما)؛ اگر از گناهان بزرگى كه از آن
نهى مىشويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مىپوشانيم؛ و شما را در جايگاه خوبى وارد مىسازيم».
همچنين در آيه 32 سوره «نجم» مىخوانيم: «(الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الاِْثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ)؛ همانان كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت دورى مىكنند، جز گناهان صغيره (كه گاه آلوده آن مىشوند)؛ آمرزش پروردگار تو گسترده است».
كوتاه سخن اينكه اگر انسان راه خطا را مىرود لااقل بايد چنان باشد كه روى برگشت به درگاه خدا و تقاضاى عفو را داشته باشد و تمام پلها را پشت سر خود ويران نسازد.
به گفته شاعر:
گرت هواست كه معشوق نگسلد
پيوند نگاه دار سر رشته تا نگه دارد (3)
#تفسیر_حڪمت_۲۴۲
#نهج_البلاغه
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃