#حڪمـت_۲۳۳نـهـج الـبـلاغـہ
وَ قَالَ [عليه السلام] لِابْنِهِ الْحَسَنِ ع لَا تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَةٍ وَ إِنْ دُعِيتَ إِلَيْهَا فَأَجِبْ فَإِنَّ الدَّاعِيَ إِلَيْهَا بَاغٍ وَ الْبَاغِيَ مَصْرُوعٌ.
#پرهيز_از_آغاز_گرى_ در_مبارزه(اخلاقى،اجتماعى، سياسى)
و درود خدا بر او ، فرمود :
✍ (به فرزندش امام مجتبى (ع) فرمود) كسى را به پيكار دعوت نكن ، اما اگر تو را دعوت به نبرد خواندند بپذير، زيرا آغازگر پيكار تجاوزكار شكست خورده است.
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
#آغازگر_جنگ_نباش!
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اندرز مهمى به فرزندش مى دهد و مى فرمايد: «هرگز كسى را به مبارزه دعوت مكن (و آغازگر جنگ مباش) ولى اگر كسى تو را به مبارزه فراخواند اجابت كن (و سستى در جهاد با دشمن مكن) زيرا دعوت كننده به مبارزه ستمكار و ستمكار در هر حال مغلوب است»; (لاَ تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَة، وَإِنْ دُعِيتَ إِلَيْهَا فَأَجِبْ، فَإِنَّ الدَّاعِيَ إِلَيْهَا بَاغ، وَالْبَاغِيَ مَصْرُوعٌ).
«مبارزة» به معناى جنگ تن به تن است و «باغى» به معناى ستمگر و «مصروع» به معناى شكست خورده بر زمين افتاده است. شايد بعضى از شارحان چنين پنداشته اند كه اين سخن اشاره به جنگ هاى تن به تن در بيرون از دايره جهاد است در حالى كه هرگز چنين نيست. هرگاه كسى ما را در غير ميدان جهاد به مبارزه طلبد نه تنها پذيرش دعوت او مطلوب نيست بلكه حرام است، زيرا القاى نفس در تهلكه است تنها جايى كه مى توان دعوت به مبارزه را پذيرفت ميدان جهاد است، زيرا در بسيارى از ميدان هاى جهاد در آغاز، جنگ هاى تن به تن انجام مى شد; كسى از لشكر دشمن بيرون مى آمد و مبارز مى طلبيد، ديگرى در برابر او قرار مى گرفت و سرانجام يكى از آن دو بر خاك مى افتاد.
مسلمانان دستور داشتند آغازگر مبارزه در ميدان هاى جنگ نباشند; ولى در صورتى كه كسى از لشكر دشمن در وسط ميدان قرار گرفت و مبارز طلبيد، سكوت در برابر او جايز نيست، زيرا چنين سكوتى مساوى با شكست به شمار مى آيد و مى دانيم اميرمؤمنان(عليه السلام) كرارا در ميدان هاى جنگ با دشمنان اسلام به مبارزه طلبيده شد و امام(عليه السلام) در برابر حريف خود قرار گرفت و او را از پاى در آورد كه بارزترين نمونه آن ميدان جنگ خندق و قرار گرفتن در مقابل «عمرو بن عبدود» است، زيرا او بارها در وسط ميدان مبارز طلبيد و هيچ كس جرأت نكرد در مقابل او ظاهر شود و اميرمؤمنان(عليه السلام) بارها از پيغمبر(صلى الله عليه وآله) تقاضا كرد كه اجازه دهد در برابر او قرار گيرد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى اين كه ديگران را آزمايش كند رخصت نمى داد; ولى آخرين بار اجازه داد و آن حضرت در برابر عمرو قرار گرفت و با مبارزه اى قهرمانانه او را بر خاك افكند و حديث معروف «لَضَرْبَةُ عَلِىّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْنِ; ضربه اى كه على(عليه السلام) در روز خندق (بر پيكر عمرو بن عبد ود) وارد كرد از عبادت جن و انس بالاتر است» (1) را بيان فرمود.
#تفسیر_حڪمت_۲۳۳
#نهج_البلاغہ
✍ #ادامہ_دارد...
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
🌳 #نڪـــتــہ
⚔ #جـنــگ_هـاے_تـن_بــہ_تــن_در_تــاريـخ:
آنچه در حديث پربار بالا آمد اشاره به جنگ هاى تن به تنى بود كه در ميدان هاى جهاد واقع
مى شد و در واقع ضرورتى اجتناب ناپذير بود و گاه اين جنگ هاى تن به تن از جنگ هاى مغلوبه كه همه لشكريان دو طرف به پيكار مى پرداختند جلوگيرى مى كرد، همان گونه كه در نبرد عظيم خندق صورت گرفت كه با كشته شدن عمرو بن عبدود در جنگ تن به تن با اميرمؤمنان على(عليه السلام) روحيه دشمن شكست خورد و با عوامل ديگرى از قبيل طوفان دست به دست هم داد و لشكر عظيم قريش از ميدان عقب نشينى كردند. ولى در تاريخ اروپا جنگ هاى تن به تن به صورت بسيار زشتى انجام مى گرفت به اين معنا كه دو نفر كه با هم خصومت داشتند يكديگر را به مبارزه فرا مى خواندند و با استفاده از سلاح هاى مرگبار به هم حمله مى كردند و تا يكى كشته مى شد مبارزه آنها تمام مى گشت كه در كتب مختلف آنها شرح آن آمده است.
آنچه را در ذيل مى خوانيد عصاره اى است كه از سه دائرة المعارف معروف غربى گرفته شده است:
مبارزه تن به تن يا همان دوئل واژه اى است كه از زبان لاتين گرفته شده است به اين شكل كه دو تن كه با يكديگر خصومت داشتند با استفاده از شمشير و يا اسلحه اى مرگبار به مبارزه بر
مى خواستند. اين عمل در ابتدا در قرون وسطى و در اروپاى شرقى مرسوم بود و حتى گفته شده است كه به دوران قبل از مسيح باز مى گردد. بعد از مدتى اين عمل از سوى دادگاه جنبه قانونى يافت و به عنوان وسيله اى براى رفع خصومت معرفى شد و در مواردى دادگاه حكم به انجام دوئل مى كرد. در زمان چارلز نهم در فرانسه انجام اين عمل تا جايى شدت يافت كه او در سال 1566 مجازات اعدام را براى كسانى كه دست به اين عمل مى زدند مقرر كرد. با اين وجود در تواريخ نوشته شده است كه بعداً در زمان لوئى چهارم در فرانسه در عرض هجده سال بيش از چهار هزار نفر در اين نبرد تن به تن كشته شدند و يا در زمان لوئى سيزدهم تعداد كشتگان در عرض بيست سال به هشت هزار نفر بالغ شد. دامنه اين نوع نبرد تا جايى گسترش يافته بود كه به محض كوچك ترين توهين و يا صرف احتمال وجود توهين، فردى كه مورد اهانت قرار گرفته بود زمان و مكان دوئل را تعيين مى كرد و انجام اين عمل نوعى دفاع از آبرو و حفظ شرافت تلقى مى شد و حتى گفته شده كه همه افراد به انجام دادن اين كار مجاز بودند و فقط زنان، افراد زير بيست سال و يا بالاتر از شصت سال و يا كسانى كه بيمارى داشتند از اين عموميت مستثنا بودند. با اين وجود همواره در جواز اين عمل بحث بود و آن را مخالف قوانين مى دانستند و سرانجام در اوائل قرن بيستم ممنوعيت جهانى آن اعلام شد و يكى از عوامل ممنوعيت آن را افول طبقه اشراف دانسته اند، زيرا دوئل غالباً در ميان آنها و به اصطلاح براى حمايت از آبرو و شرافت خانوادگى انجام مى گرفت. نوع ديگرى از دوئل نيز وجود داشت كه محدود به خصومت هاى شخصى نبود و در جنگ ها و نبردها به شكل مبارزه تن به تن نمودار مى شد و حتى در كتاب تاريخ اثراتى از آن در سده هفتم پيش از ميلاد به چشم مى خورد و نبردهاى شواليه ها و يا به مبارزه طلبيدن هاى مرسوم در نبردهاى اسلامى از اين قبيل است. امروزه اين نوع نبرد در ميادين جنگ منسوخ شده و سلاح هاى كشتار جمعى جايگزين آن گرديده است.[۲]
#تفسیر_حڪمت_۲۳۳
#نهج_البلاغہ
✍#ادامہ_دارد...
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
📕(1). اقبال الأعمال سید بن طاووس، ص 467 .
📕(2). سند گفتار حکیمانه: به گفته خطیب در مصادر نهج البلاغه همین معنا را جمعى از کسانى که قبل یا بعد از مرحوم سید رضى مى زیسته اند و بعضاً با تفاوت هایى نقل کرده اند از جمله ابن قتیبه در عیون الاخبار و مبرد در کامل و ابن عبد ربه عقد الفرید آورده اند و راغب نیز آن را در محاضرات و «اسامة بن منقذ» در لباب الالباب نقل نموده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 186). اضافه مى کنیم ابن حجر در کتاب فتح البارى این حدیث را با تفاوت هایى از امیرمؤمنان آورده که به یقین از نهج البلاغه نگرفته است.
(فتح البارى، ج 6، ص 109)
#تفسیر_حڪمت_۲۳۳
#نهج_البلاغہ
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
حضرت علی كه خود در دامان پيامبراكرم صلياللهعليهوآله است، از آن بزرگوار آموخته است كه رمز پيروزي و موفقيت در زندگي، به خصوص در كانون گرم خانواده، داشتن اخلاق و خوي نيكو و پسنديده است.
دو نكته اساسي خانواده علوي امام علي عليهالسلام و فاطمه سلامالله عليها اين است كه هر دو از چشمه سار وحي سيراب شده و توسط پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله، تربيت و پرورش يافتهاند. لذا از جهت اخلاقي، آن دو بزرگوار بسيار به هم نزديك و شبيه هم هستند و با يكديگر توافق كامل دارند و ديد و بينش هر دو به زندگي، يكي است؛ بدين جهت رابطهاي كه با يكديگر برقرار كردهاند، همراه با محبت، مهرباني، صفا و وفاداري به همديگر و احترام متقابل است.
آن دو، به خُلق و خُوي هم آشنا هستند و چه زيباست اين وصلت و رشته پيوند خانوادگي كه ميان آنان كه هيچ چيز آن را سُست و متزلزل نميسازد؛ زيرا حضرت علي عليهالسلام، حضرت فاطمه سلاماللهعليها را به خوبي ميشناسد و براي او احترامي در خور قائل است.
حضرت علي عليهالسلام، به خوبي ميداند كه فاطمه سلاماللهعليها، از بزرگان زنان عالم و نوري از انوار پيامبر اعظم صلياللهعليهوآله است و نيز به خوبي آگاه است كه اگر يكي از ويژگيها نصيب زن ديگري ميشد، شايسته هر نوع تعظيم و تكريم بود تا چه رسد به فاطمه سلامالله عليها كه خود داراري همه آن فضيلتهاست.
حضرت فاطمه سلامالله عليها نيز منزلت و مقام عالي شوهر را ميدانست و او را محترم ميشمرد؛ آن چنان كه زن مسلمان، به پيشواي خويش احترام ميكند؛ زيرا فاطمه سلاماللهعليها به مقام حق علي عليهالسلام، چنان كه بايد و شايد، آشنا بود و از او پيروي ميكرد، او ميدانست كه حضرت علي عليهالسلام، صاحب مقام ولايت و خلافت بزرگ و امامت است.
✍ #ادامہ_دارد...
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
حضرت، برادر رسول خدا صلياللهعليهوآله و خليفه، وارث و وصي آن بزرگوار و از همه مردم پيشگامتر در اسلام و داراي علم و كمالات در فضايل بيشمار است. با توجه به همين شناخت و كانون پر از مهر و عاطفه خانوادگي بود كه امام علي عليهالسلام ميفرمود: «به خدا سوگند كه در همه عمر زندگي مشترك، هرگز به فاطمه خشم نگرفته و هرگز او را به كاري وادار نساختم... و او نيز به من هرگز خشم نگرفت و در هيچ كاري مرا نافرماني نكرد. او به گونهاي بود كه هرگاه به او مينگريستم غمها و اندوههايم زدوده ميشد.» [۱]
در روايتي آمده است كه پيغمبر اكرم صلياللهعليهوآله، امور مربوط به اين كانون گرم را ميان امام علي عليهالسلام و فاطمه سلاماللهعليها تقسيم كرده بود؛ به اين شكل كه علي عليهالسلام، موظف بود كارهاي بيرون از خانه را انجام دهد و فاطمه سلاماللهعليها، به امور داخل خانه ميرسيد و از تقسيم كار، بسيار راضي و خشنود بود. [۲]
با اين حال، امام علي عليهالسلام، در خانه نيز به فاطمه سلاماللهعليها، كمك ميكرد و از بار سنگين كارهاي داخل خانه كه بر دوش او بود، ميكاست. حضرت در خانه، عدس پاك ميكرد، خانه را جارو ميزد و در آسياب كردن جو به فاطمه سلاماللهعليها ياري ميداد. [۳]
گفته شده است، روزي پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله به خانه علي عليهالسلام و فاطمه سلاماللهعليها آمد و ديد آنان مشغول آسياب كردن هستند؛ فرمود: «كدام يك از شما بيشتر از ديگري خسته شده است؟ حضرت علي پاسخ داد:اي رسول خدا! فاطمه خستهتر است. پيامبر كنار علي عليهالسلام قرار گرفت و به كمك او به آرد كردن جو مشغول شد.» [۴]
در روايتي نيز به نقل از امام علي عليهالسّلام، آمده است: «روزي پيغمبراكرم صلّياللهعليهوآله به خانه ما آمدند، در حالي كه حضرت فاطمه سلاماللهعليها در كنار ديگي نشسته بودند و غذا را طبخ ميكردند و من هم عدس پاك ميكردم؛ پيغمبر اكرم مرا را در اين حالت ديد و به من فرمود:اي علي! از من بشنو و من جز آنچه خداوند فرمان داده چيزي نميگويم. هر مردي كه در منزل به زنش كمك كند، به عدد هر موي بدنش عبادت يك سال كه روزها را روزه گرفته و شبها را به عبادت مشغول بوده به او داده ميشود و خداوند بزرگ به او پاداش صابران را عطا ميكند؛ همانند پاداشي كه به حضرت داوود، يعقوب و عيسي عليهمالسّلام عطا كرد.» [۵]
امام جعفر صادق عليهالسلام ميفرمايد: «امير مؤمنان [علي عليهالسلام] به خانه هيزم و آب ميآورد و جارو ميكرد و فاطمه آسياب و خمير ميكرد و نان ميپخت.» [۶]
امام هيچ وقت، از ياري و كمك به فاطمه سلاماللهعليها، در خانه و بيرون از خانه، كوتاهي نكرد و مقررات اسلامي را در مورد او ناديده نگرفت و در هر حال مدافعش بود. [۷]
حضرت علي عليهالسلام در مورد حقوق همسران ميفرمود: «مبادا بر زنان خود ستم روا داريد و آنان را از حق خويش محروم سازيد. هر كس به اندازه يك درهم گوشت براي همسر و فرزندان خويش خريداري كند، مانند كسي است كه بردهاي از فرزندان اسماعيل عليهالسلام را آزاد ساخته است.» [۸]
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
پندهای مولا علی علیه السّلام
حضرت، برادر رسول خدا صلياللهعليهوآله و خليفه، وارث و وصي آن بزرگوار و از همه مردم پيشگامتر در
📘 ۱)- تاریخ یعقوبى ج 2 ص 29 ـ و ـ الغارات ثقفى ص 32
📘 ۲)- بـه اعـراب بـادیـه نـشـیـن كـه در آفـتـاب چـهـره شـان سرخ مى شد و ایرانیان كه رنگشان سرخ و سفید بود، سرخ پوست مى گفتند.
📘 ۳)- كتاب الغارات ثقفى ص 341 ـ و ـ نقش ائمّه در احیاء دین ج 14 علاّمه عسگرى
📘 ۴) - خبر یاد شده در كتاب كافى و وافى و تهذیب و مَن لایحضره الفقیه آمده است .
📘 ۵)- شجره طوبى ص 407 ـ و ـ دُرَرُ المطالب
📘 ۶)- كوكب درّى ج 2 ص 132
📘 ۷)- كوكب درّى ج 2 ص 131
📘 ۸)- مناقب ابن شهر آشوب
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
#حڪـمــت_۲۳۲ نــهـــج الــبــلاغــہ
وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ يُعْطِ بِالْيَدِ الْقَصِيرَةِ يُعْطَ بِالْيَدِ الطَّوِيلَةِ.
قال الرضى و معنى ذلك أن ما ينفقه المرء من ماله فى سبيل الخير و البر و إن كان يسيرا فإن الله تعالى يجعل الجزاء عليه عظيما كثيرا و اليدان هاهنا عبارة عن النعمتين ففرق ع بين نعمة العبد و نعمة الرب تعالى ذكره بالقصيرة و الطويلة فجعل تلك قصيرة و هذه طويلة لأن نعم الله أبدا تضعف على نعم المخلوق أضعافا كثيرة إذ كانت نعم الله أصل النعم كلها فكل نعمة إليها ترجع و منها تنزع.
#ره_آورد_انفاق(اخلاقى، اقتصادى).
و درود خدا بر او ، فرمود:
✍آن كس كه با دست كوتاه ببخشد، از دستى بلند پاداش گيرد.
(معنى سخن اين است كه آنچه انسان از اموال خود در راه خير و نيكى انفاق مى كند، هر چند كم باشد، خداوند پاداش او را بسيار
مى دهد، و منظور از "دو دست" در اينجا دو نعمت است كه امام [عليه السلام] بين نعمت پروردگار ، و نعمت از ناحيه انسان، را با كوتاهى و بلندى فرق گذاشته است كه نعمت و بخشش از ناحيه بنده را كوتاه ، و از ناحيه خداوند را بلند قرار داده است ، بدان جهت كه نعمت خدا هميشگى و چند برابر نعمت مخلوق است، چرا كه نعمت خداوند اصل و اساس تمام نعمت ها است، بنابراين تمام نعمت ها به نعمت هاى خدا باز
مى گردد، و از آن سرچشمه مى گيرد).
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
📢📢📢📢📢📢
دوستان محترم توجه کنید.
بدلیل اینکه تفسیرهاے حڪمتهای نهج البلاغہ، طولانیه و من دلم نمیخواد که شما بزرگواران اذیت بشید. براتون در چند پست میفرستم.
امیدوارم که از مطالب و حکمتهای مولای متقیان امیرالمؤمنین علی (ع) استفاده کنیم و تو زندگیمون سرلوحه کارهامون قرار بگیره😊😊
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
پندهای مولا علی علیه السّلام
#حڪـمــت_۲۳۲ نــهـــج الــبــلاغــہ وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ يُعْطِ بِالْيَدِ الْقَصِيرَةِ يُعْط
#فــزونــى_پــاداش_هــاے_الــهــی
امام(علیه السلام) در این گفتار نورانى اشاره به تفاوت پاداش الهى نسبت به اعمال بندگان کرده مى فرماید: «کسى که با دست کوتاه ببخشد با دست بلند به او بخشیده مى شود»; (مَنْ یُعْطِ بِالْیَدِ الْقَصِیرَةِ یُعْطَ بِالْیَدِ الطَّوِیلَةِ).
اشاره به این که عطاى بندگان هرقدر زیاد باشد در مقابل عطاى الهى و پاداش هاى بسیار عظیمش کم و کوچک است. قرآن مجید مى فرماید: «(مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا); هر کس کار نیکى را به جا آورد، ده برابر آن پاداش دارد».(1)
در جاى دیگر مى فرماید: «(مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّة أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى کُلِّ سُنْبُلَة مِّائَةُ حَبَّة وَاللهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ); کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند; که در هر خوشه، یکصد دانه باشد و خدا آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته باشد)، دو یا چند برابر مى کند; و لطف خدا گسترده، و او (به همه چیز) داناست».(2)
در این آیه ملاحظه مى کنیم که پاداش الهى هفتصد برابر و گاهى دو یا چند برابر این مقدار است که قابل مقایسه با کار نیک بندگان نیست.
سرانجام در آیه دیگرى خداى متعال به بندگان عطاى «غیر مجذوذ» (بخشش همیشگى و جاویدان) را نوید مى دهد.(3)
البته جاى تعجب نیست; عظمت خداوند و وسعت رحمت او و جود و بخشش چنین اقتضایى را دارد و همه اینها جزو برنامه اى تشویقى براى ایجاد انگیزه هاى قوى تر در بندگان براى انجام کارهاى خیر است.
تعبیر به «یَد طَویله» (دست بلند) و «یَد قَصیره» (دست کوتاه) کنایه از نعمت هاى بزرگ و کوچک است، زیرا انسان معمولا چیزى را که مى بخشد با دست خود مى بخشد. در حدیثى که مسلم در کتاب صحیح خود نقل کرده است مى خوانیم که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به همسرانش فرمود: «أسْرَعُکُنَّ لِحاقاً بی أطْوَلُکُنَّ یَداً; از میان شما کسى زودتر به من ملحق مى شود که دستش از همه بلندتر باشد»(4) همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) معناى این سخن را نفهمیدند و گمان کردند اشاره به همین عضو مخصوص است و گاه طول دست خود را با هم مقایسه مى کردند تا این که «زینب بنت جحش» (همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله)) از دنیا رفت و نخستین کسى از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود که به آن حضرت ملحق شد و او زنى بود که بسیار در راه خدا صدقه مى داد و
✍ #ادامہ_دارد...
#تفسیر_حڪمت_۲۳۲
#نهج_البلاغہ
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃