eitaa logo
کانال اهل ولایت (نَحنُ صامِدون سابق)
97 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
#نحن‌صامدون سابق 👊💪 @ahle_velayat ☑️خبرهای جبهه مقاومت 🌈💥 ☑️متن مذهبی 📃 ☑️کلیپهای مذهبـــے⚡️✨ ☑️تحلیلهای سیاسی💫🌈 ☑️ کــلیــــپ های شهدایی 📽🎞 ☑️معـــرفـــے شهدا 🌷🌷 @ahle_velayat کپی با ذکر صلوات خادم کانال = @Jannatol_baghee
مشاهده در ایتا
دانلود
با مادَرَم ایشالا اَربَعین میام ... 🖤
یهِ عُمریه شُدهِ پَناهِ مَن ِ ...🖤
💚 همه ی زندگی‌ام بیمه ی حرز است من دعا گیرِ ، زنده‌‌ ی ناد با تمام کرَمش،در حرمش،خاک،پُر است هرکجایی که حرم هست، بیاد   ❣دوشنبه های امام حسنی❣ 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 ⭕️ @nahno_samedon
تنها‌خداصبرش‌دهدآن‌راڪہ‌باید این‌شهر را در اربعین تنهـا بمانـد ... شرح حال.... @nahno_samedon
#خاطره_شهــید 📜 ڪتاب ِدعاے ِڪمیل همیشه باهاش بود بعد از هر نمازے فرازهایی از دعا را میخواند یڪ‌بار به شوخی بهش گفتم : دعاے ِڪمیل مال شب‌هاے ِجمعه است چرا شما بعد از هرنمازے می‌خونے؟ گفت : مگر انسان فقط شب‌هاے ِجمعہ بہ خُدا نیاز دارد ؟! ما هر لحظہ به خُدا نیاز داریم ! دعا کردن پاسخ بہ نیازهاے ماست. #شهـید_حــسین_خرازے @nahno_samedon
.•||•. گفتم: محمداین لباس جدیدت خیلی بهت میاد... گفت: لباس شهـادتہ! ^_^ گفتم : زده بہ سرت! گفت: مےزنہ ان شااللّٰـہ چندثانیہ بعدازانفجار رفتم بالاے سرش نانداشت فقط آروم گفت: دیدے زد! @nahno_samedon
⛔️گام اول مرد مجازی: سلام خواهرم زن مجازی: سلام (هر چه باشد جواب سلام واجب است!) مرد مجازی: خواهری من قصد مزاحمت ندارم. فقط به‌عنوان برادرتان درخواستی دارم. زن مجازی: (باکمی تعلل و تأمل) خواهش می‌کنم، بفرمایید!😏 مرد مجازی: من رفتار شمارا در گروه‌ها دیده‌ام. شما واقعاً خانم موقر و فهمیده‌ای هستید. من در فضای مجازی به دنبال کسی مثل شما هستم که مثل خواهرم مواظبم باشد و نگذارد در لغزشگاه‌ها دچار لغزش شوم! به راهنمایی شما در این فضای آلوده در برخورد با نامحرمان خیلی نیاز دارم!😢 زن مجازی: حرف عجیبی می‌زنید! چه نیازی هست که شما با یک نامحرم ارتباط آلوده داشته باشد تا از ارتباط‌های آلوده دیگر در امان بمانید؟😐 مرد مجازی: نه این‌طور قضاوت نکنید! من به دنبال آلودگی و هوس و این حرف‌ها نیستم. از وقار شما در برخورد با دیگران خوشم آمده. خانم‌های زیادی سعی کرده‌اند با من ارتباط برقرار کنند اما من خودم را از همه آلودگی‌ها نجات داده‌ام شکر خدا. به دنبال نقطه اتکایی برای فرار از وسوسه‌های فضای مجازی می‌گردم!😞 زن مجازی: ببخشید من معذورم. من قبل از اینکه غریقی را نجات بدهم خودم به ورطه نابودی کشیده می‌شوم. لطفاً پیام ندهید چون بلاک می‌کنم!😡 مرد مجازی: اجازه می‌دهید فقط پیام‌های مذهبی برای شما ارسال کنم؟ زن مجازی: اشکال ندارد. من استفاده می‌کنم. اما حق چت کردن ندارید چون پاسخ نمی‌دهم!😒 مرد مجازی: حتماً! حتماً!… ⛔️گام دوم مرد مجازی: ببخشید خواهر سؤالی دارم. شما متأهل هستید؟ چون جواب هیچ‌کدام از سؤالاتی که از شما می‌پرسم نمی‌دهید! زن مجازی: بله. من متأهلم و همسرم از همه تعاملات من در این فضا خبر دارد. مرد مجازی: من هم متأهل هستم. زن مجازی: پس شما متأهل هستید؟ شرم‌آور است که با وجودیکه متأهل هستید به دنبال زن‌های دیگر هستید. ولی من ترجیح می‌دهم همه انرژی و وقتم را برای همسرم صرف کنم.😠 مرد مجازی: شما دوباره برگشتید به پله اول! من که گفتم دنبال یک مشاور روحی هستم. چرا از کمک به من مضایقه می‌کنید؟😭 ⛔️گام سوم مرد مجازی: آبجی لطفاً کمی درباره هدف زندگی برای من توضیح بدهید. من احساس پوچی می‌کنم… و پاسخ زن مجازی…😊 مرد مجازی: خیلی عالی توضیح دادید. کسانی مثل شما حقیقتاً کمیاب‌اند. من قدردان شما هستم! ⛔️گام چهارم: مرد مجازی: خواهرم رفتارهای خانمم جدیداً ک� ❓افه کننده است . نمیدانم چطور باید با او رفتار کنم تا زندگی ام لذت بخش شود .... شما که خانم هستید لطفاً من را راهنمایی کنید! و پاسخ زن مجازی ....😇 ⛔️گام پنجم : مرد مجازی : ای کاش به خانمم تفهیم می کردم که مثل شما فکرکند ... واسه زن مجازی درحالی که در دلش قند آب می شود ...😌 ⛔️گام ششم ....😌😌 ⛔️گام هفتم ....😌😌😌❤️ ⛔️گام هشتم ❤️❤️❤️ 🔥💔گام آخر: اکنون دیگر زن ، یک هویت مجازی نیست . واقعیتی است ویرانه که در کنجی نشسته و با حسرت تمام به خرابه های زندگی اش نگاه می‌کند ؛ و هر از گاهی قطره اشکی ، صورتش را خیس می کند. .... همه لحظات شاد زندگی او وهمسرش از مقابل چشمان خیسش رژه می روند اما دیگر کار از کار گذشته است ....😓😓💔💔 سرمایه های بزرگی را به خاطر چیزی از دست داده است که واقعیتی جز گناه و خیانت و دروغ نداشته است ... ♨️❌♨️💯 نویسنده ؛ این داستان واقعی بود . برای یکی از آشنایان اتفاق افتاده است و روال رابطه ناصحیح به همین صورت بازسازی شده در داستان بوده است ؛ و هر روز این داستان های واقعی تکرار خواهد شد اگر یقین نداشته باشم که شیطان گلم به گام ما را به نیستی و فنا نزدیک می کند ... 🕋یا ایها الذین آمنو لا تتبعوا خطوات الشیطان ومن یتبع خطوات الشیطان فتنه یأمر بالفحشاء والمنکر (سوره نور ، آیه 21) 🍃 🌺🍃 @nahno_samedon
مدیر نوشت : با سلام خدمت اعضای خوب کانال با عزض معذرت از تاخیر ادامه ی رمان ان شالله به زودی در کانال ادامه ی رمان را خواهیم گذاشت 🙏🍃 باتشکر
یک آیه تدبر 🌺 @nahno_samedon
گاهے کہ بہ عڪس پسرش نگـ👀ــاه مےاندازدحرفش ناتمام مے مانـدبرای لحظاتے رشتہ کلمات ازدستش مےروددوباره ڪہ بہ خودش مے آید بغضــ😔ــش رامے خوردوومے گوید: ((هادی ڪودکے اش خیلی شیطاڹ نبود؛اصلاکودکی اذیت ڪننده ای نداشت. یک چیزازایام بچگے اوهیچ وقت ازخاطرم نمے رود. اوازهمان دوسہ سالگے اش هیچ وقت بدون شـ👖ـلوارجایی نمے رفت، نمے دانم هم ازڪجایادگرفتہ بوداماهیچ وقت بالباس خانہ وبدون شلوارجایی نمے رفت. حجب وحیـ😌ـاے خاصے داشت. #شهــید_هـادے_ذوالفقارے @nahno_samedon
یکے گره روسریش روشل کرد رفت جلودوربین واسہ لایک👍🏻 یکے بندپوتینش روسفت کرد رفت رومین واسہ خاڪ @nahno_samedon
دختره توے دانشگاه جلوے پسره روگرفت وگفت: خیلے مغروری ازت خوشـ🙄ــم میاد هرچے بهـت آماردادم نگاه نڪردي ولی چون خیلی ازت خوشم میادمن اومدم جلوشمارتوبگیرم باهم دوست بشیـمــ😌ــ. پسرگفت:شـرمنده نمیتونم من صـاحب دارم دختره که داشت ازحصودے میترکید گفت خوشبحالــش کہ باآدم باوفایے مثل تودوستہ...😔... پـسرگفت:نہ خوشبحـال مـ😌ــن کہ یہ همچین صاحبے دا م. دختره گفت :اوووه چہ رمانتیڪ این خوشگل خوشبخت کیہ کہ دل توروبرده؟عڪسشودارے ببینم؟! پسره گفت :عکسشوندارم خودم هم ندیدمش امامیدونم خوشـ😍ــگل ترین آدم دنیاست دختره شروع کردبہ خندیدن وگفت: ندیده عاشق شـدے!؟ نکنہ اسمشم نمیدونے!؟ :) پسره سرشوبالاگرفت وگفت: آره ندیده عـاشق شدم امااسمشومیدونم اسمش |•مـهدے فاطمہ ست •| دوست مهـدے فاطمہ بانامحرم دوست نمیشہ ||| @nahno_samedon
#پروفایل❤️ @nahno_samedon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الحسین❤️
#حسینم... کاش پای دل من هم به نوایی برسد اربعینی، حرمی، کرب و بلایی برسد آری آقاتر از آنی تو که راهم ندهی دارم امید که از دوست ندایی برسد... #ان_شاءالله_اربعین_کربلا @nahno_samedon
دل من هواییه ✨ هواییِ مسیرِ عشقه ❤️ دل من کبوتر ِ✨ گنبدِ بانوی دمشقه ❤️
سلام علیکم امشب تبادل داریم ان شالله برای تبادل به ایدی مدیر پیام دهید @vagozar
دوباره لقمه هام رو می شمردم ... اما نه برای کشتن شیعیان 😏 ... این بار چون سر سفره امام زمان نشسته بودم ... چون بابت تک تک این لقمه ها مسئول بودم...🙏 صبح و شبم شده بود درس خوندن،📒 مطالعه و تحقیق کردن ... اگر یک روز کوتاهی می کردم ... یک وعده از غذام رو نمی خوردم 🌭 اون سفره، سفره امام زمان بود ... 🍂 می ترسیدم با نشستن سر سفره، حق امامم رو زیر پا بزارم ... غیر از درس، مدام این فکر می کردم که چی کار باید انجام بدم ... از چه طریقی باید عمل کنم تا به بهترین نحو به اسلام و امامم خدمت کرده باشم؟ 🤔 چطور می تونستم بهترین سرباز باشم؟ و... تمام مطالب و راهکارها رو می نوشتم و دونه دونه بررسی شون می کردم ... 🤓 تا اینکه. ... خبر رسید داعش تهدید کرده به حرم حضرت زینب حمله می کنه و ... داغون شدم ...😭 از شدت عصبانیت، شقیقه هام تیر می کشید😡 ... مدام این فکر توی سرم تکرار می شد ... محاله تا من زنده باشم اجازه بدم کسی یک قدم به حریم اهل بیت پیامبر تعرض کنه...😤 صبح، اول وقت رفتم واحد اداری، سراغ مسئول گذرنامه و ... خیلی جدی و محکم گفتم :پاسپورتم رو بدید می خوام برم ... پرسید :اجازه خروج گرفتی؟ 🤔 @nahno_samedon
﷽ گفتم:دیگه روی توبه ندارم.... گفتی:آللّٰهِ آلْعَزِیزِآلْعَلِیمِ غَافِرِآلذَّنبِ وَقَابِلِ آلتَّوْبِ. (”ولی“خداعزیزه ودانا،اوآمرزنده‌ی گناه هست وپذیرند‌ی توبه"غافر/۲و۳" ) 💚 ..💚✨ @nahno_samedon
+خُوشبخٺے چیہ؟ -اگر جسمٺ هموڹ‌جاییہ ڪہ دلٺہ‌خوشبخٺے. +مڹ ڪہ دلم ڪربلاست و جسمم نہ چے؟ و سڪوٺ مےڪُند! @nahno_samedon