eitaa logo
کانون نجمه‌خاتون مسجد‌جامع کهریزسنگ
307 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
223 ویدیو
19 فایل
﴿کانون‌فرهنگی‌هنری‌‌نجمه‌خاتون‌مسجدجامع﴾ 📢کانال‌اطلاع‌رسانی‌‌: •|مراسمات‌وبرنامه‌های‌آموزشی •|ودیگربرنامه ها........ 💭راه‌ارتباطی‌با‌ما @Adnim_Khatun 09936490799 📱مارابه‌دوستان‌خود‌معرفی‌کنید @najmehkhaton_masjedjameh http://mjkahrizsang.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
✅طریقه خواندن نماز آیات . ✅همچنین می‌توانید حمد و سوره را پنج بار بخوانید. به این صورت که قبل از رکوع اول ، حمد و سوره سپس رکوع اول . بعد از رکوع اول ، حمد و سوره سپس رکوع دوم. بعد از رکوع دوم ، حمد و سوره سپس رکوع سوم . بعد از رکوع سوم ، حمد و سوره سپس رکوع چهارم . بعد از رکوع چهارم ، حمد و سوره سپس رکوع پنجم . و بعد دو سجده را بجا می آورد. رکعت دوم هم به همین صورت .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌼با سلام خدمت دخترای گل کانون نجمه خاتون مسجدجامع🌸🌼 برنده مسابقه این هفته🤔 ❤️خانم زهرا صالحی ابراهیم می باشد ❤️ انشالله هفته آینده پنجشنبه شب جایزه شما در مسجد جامع داده می شود مرحبا بر دختران فعال مسجد 🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✂️༻‌ جمعه و خیاطی༺✂️ آموزش شماره 5⃣3⃣ 🧕دوخت ساق دست مناسب دخترای گل 🔹 مخصوص بانوان خلاق و هنرمند 😊 🔸با نیم متر پارچه براحتی میتونید یه دست پرنسسی بدوزید، کافیه این آموزش رو ببینید همراه یه کمی چاشنی خلاقیت 👌 با روسریتون هم میتونید ست کنید 💛 برای دیدن سایر خیاطی های آسون و پرکاربردمون کافیه هشتگ رو دنبال کنید☺️🌼 کانون نجمه خاتون مسجدجامع 🎓
9️⃣9️⃣ شب 💠 قصه‌ شب «آقا مهدی پسر خوب و حرف گوش کن مامان» ✍️ نویسنده: محمد رضا فرهادی حصاری 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 هدف قصه: آشنایی کودکان با قهرمانان دفاع مقدس مخصوصا شهید زین الدین. 🔶 سال‌ها قبل توی شهری از شهرهای ایران عزیزمون، پسربچه خوب و مهربونی به نام « آقا مهدی » زندگی می‌کرد. همه مردم محله اونو دوست داشتن؛ آخه هم مهربون بود، هم خوش‌اخلاق و باادب. اون به همه احترام می‌ذاشت و تا جایی که می‌تونست به دیگران کمک می‌کرد؛ حتی به بچه‌های کوچیک‌تر از خودش. 🔷 آقا مهدی پسری بود که خیلی از خونواده‌ها آرزوی پسری مثل اونو داشتن. ♦️ روزی از روزهای تابستونی، مهدی مثل روزهای قبل رفت توی کوچه تا با دوستاش فوتبال بازی کنه. همه بچه‌های محله دور هم جمع شده بودن؛ آخه همه فوتبال رو دوست داشتن؛ مخصوصاً فوتبالی که مهدی هم توش بازی می‌کرد؛ چون فوتبال با وجود اون شور و نشاط خاصی داشت. 🔸 اون روز چون تعداد افراد زیاد بود، بچه‌ها تصمیم گرفتن که سه تا تیم بشن. قرار شد دوتا تیم اول بازی کنن، بعدش هر تیمی که باخت، با تیم سوم بازی کنه. 🔺 چند دقیقه‌ای که از بازی گذشت، صدای خنده و شادی بچه‌ها توی محله پیچید. مهدی و تیمش خیلی خوب بازی می‌کردن‌..... 🔷🔸💠🔸🔷 ❇️کانال تخصصی کانون نجمه خاتون مسجدجامع