eitaa logo
نجوای عاشقانه(کانال تخصصی روانشناسی و تربیت خانواده ).
333 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
10 فایل
💞 آرامش 💖 💌 این کانال مختص تمام مردان و بانوان سرزمینم ایران است که دنبال آرامش الهی هستند. 👪👪 آرامش در خانه ای است که با یاد خدا مملو شده باشد و اهل خانه به هم عشق بورزند و نماز کلید این آرامش‌ است.😍
مشاهده در ایتا
دانلود
نادر پسر شمشیر عکس العمل و سخنان اشرف را به اطلاع شاه تهماسب رساندند ، شاه ، سنگدل ترین جلاد خود را احضار کرد و همگان دیدند چیزی در گوش او گفت که بجز آن دژخیم سنگدل ، کسی دستور شاه را نشنید اشرف با همان تن تب دار و حدقه چشمانش که اکنون ، چرکین نیز شده بود از بلندای داربست برج متحرک ، دستورات خود را به مدافعین می رساند که ناگهان متوجه سوزشی شدید در ناحیه قوزک پای خود شده و بدنبال آن پی برد که دژخیم شاه تهماسب در حال فرو کردن نِی به زیر پوست اوست ، اشرف که درد و سوزشی شدید را تحمل می کرد همچنان با صلابت ، غرور خود را حفظ می کرد و هیچ ناله و عکس العملی از خود بروز نمی داد ، دژخیم سنگدل لبهای خود را بر سرِ نِی گذاشت و شروع به دمیدن در آن کرد ، هوا به زیر پوست اشرف میرفت و پوست او را از بافت های زنده و زیرین بدنش جدا می کرد ، سوزش آنچنان شدید بود که تاب و توان و تحمل را از اشرف گرفت و به ناچار نعره ای از سرِ رنج و درد از عمق جان خود برآورد ، نعره های جانسوز اشرف با آه و فغان سرداران و سپاهیان وفادارش در کنار دژ شیراز درهم آمیخته شده و منظره ای بس دردناک بوجود آورده بود ، دژخیم سنگدل اما فارغ از هیاهو و ضجه این سو و آن سوی دژ ، با خونسردی کامل در حال کندن پوست قربانی و سرگرم کار خویش بود ، نعره های اشرف کم کم به ناله و پس از آن به زوزه مبدل و سرانجام خاموش شد ، در حالیکه اشرف هنوز زنده بود و همگان می دیدند که اشرف تبدیل به خیک باد بزرگی شده بود ، جلاد که تا این لحظه فقط نیمی از ماموریت خود را بانجام رسانیده بود دشنه خود را از کمر گشوده و اینک مانند قبل با خونسردی و مهارت تمام به کندن پوست اشرف مشغول شد ، مدت زمان زیادی نگذشته بود که پوست اشرف از نوک پا تا مغز سر بطور کامل کنده شد و سرتاپای بدن خون آلود و گوشتهای بی پوست بدنش در مقابل پرتوهای آفتاب سوزان شروع به خشک شدن کرد ، اشرف در حالیکه هنوز زنده و در حال نفس کشیدن بود اما دیگر رمق و توانی حتی برای فریاد کشیدن نداشت دژخیم سنگدل بدستور شاه تهماسب پوست اشرف را پر از کاه کرد و به اصفهان فرستاد تا برای عبرت سایرین ، بر سر در بازار بزرگ اصفهان آویخته شود آن روز به پایان خود نزدیک می شد ، کسی ندانست اشرف که اینک از بالای داربست برج متحرک با دستان بسته ، بین زمین و آسمان آویزان بود تا چه ساعتی زنده بود ، ولی هر چه بود عاقبتی تلخ دامن اشرف افغان و پسرعمویش ، محمود افغان را گرفت و هر دو نفرشان مایه عبرت مهاجمین ریز و درشت و یاغیان ایران زمین شدند دیدن این همه بی رحمی و شقاوت بجای اینکه روحیه سرداران محاصره شده اشرف را ضعیف کند نتیجه معکوس داد و آنها تصمیم گرفتند تا واپسین لحظات مقاومت کرده و به شاه تهماسب بتازند ، بهمین خاطر شورای جنگی تشکیل داده و دروازه های شهر را گشوده و با شدت تمام به سپاهیان شاه تهماسب تاخته و پس از زد و خوردی خونین و وارد کردن تلفات به آنان ، شب هنگام برای تجدید قوا و حمله های مجدد به دژ شیراز بازگشتند 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
مردم شیراز که اینک می دیدند اشرف کشته شده ، بنای مخالفت با سرداران اشغاگر اشرف گذاشته و با تجمع در مقابل مقر حکومتی شیراز خواستار تسلیم شهر به شاه ایران شدند که البته بجز گلوله و نیزه های ماموران حکومتی و سینه های شکافته شده نصیبی عایدشان نشد ، بزرگان شهر که اینچنین دیدند مخفیانه و شبانه پیکی نزد شاه تهماسب فرستاده و با اعلام وفاداری به وی ، دروازه های شهر را در یک اقدام هماهنگ بر روی سپاه شاه گشودند در بامداد روز بعد با هجوم سپاهیان شاهی بداخل شهر شیراز و همچنین حمایت مردمی از آنان در مقابل سربازان اشرف ، جنگ شهری هولناکی سرتاسر شهر را فراگرفت و سرانجام با هلاکت بسیاری از سربازان اشرف و تسلیم عده اندکی که به اسارت درآمدند ، شهر شیراز آزاد شد و به مام میهن بازگشت ، شاه تهماسب پس از باز پس گیری شیراز ، پیروزمندانه به اصفهان بازگشت خبر ورود پیروزمندانه شاه در اصفهان پیچید ، مردمی که تا دیروز پس از پیروزی محمود افغان ، شاه سلطان حسین را نفرین می کردند و از بی لیاقتی بی عرضگی وی شکایت داشتند و به وی ناسزا می گفتند اینک در مساجد با برپائی مراسم‌ سوگواری بر سر وسینه خود می زدند و هزاران صفت نیک و پسندیده به او نسبت می دادند و به نیکی از او یاد می کردند در چنین اوضاع و احوال ، نادر نیز وارد دربار اصفهان شد ، شاه تهماسب با دیدن نادر از تخت سلطنت که آنرا مدیون نادر می دانست پائین آمده و او را درآغوش گرفته و برای قدردانی از نادر و ارتقاء مقام و جایگاه وی ، خواهر خود را به همسری وی درآورد و از او خواست وزارت جنگ را در اصفهان بعهده گرفته و به اصلاح امور بپردازد ، اما روح نا آرام نادر با این عناوین و مقامات ، رام شدنی نبود لذا در همان جلسه نخست با شاه تهماسب به او پیشنهاد کرد با اعزام پیک حکومتی به حاکم عثمانی شهر همدان بنام عثمان نعیم پاشا ، اولتیماتوم دهد که بایستی ظرف یکهفته همدان را تخلیه و تحویل نماینده اعزامی ایران نماید چند روز بعد نادر در حالیکه سپاه خود را آراسته بود بدون مقدمه مجددا به حضور شاه تهماسب رسیده و از وی درخواست کرد به جنگ حاکم اشغالگر عثمانی همدان برود ، شاه با تعجب به نادر گفت ، پیک ما هنوز به همدان نیز نرسیده ، اجازه بده پس از پاسخ به اولتیماتوم ما ، به آنجا خواهیم رفت ، نادر به شاه گفت پاسخ عثمانیان قطعا منفی است ، لذا قبل از هر گونه عکس العمل از سوی آنان باید بی درنگ به آنان حمله کنیم ، شاه که بی قراری نادر را دید ، اجازه حمله را صادر کرد و نادر همان روز با سی هزار جنگجوی جان بر کف ایرانی ، بسوی همدان رهسپار شد پایان قسمت چهاردهم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
✅پنج سفارش فوق العاده زیبا ✍از حضرت امیر المومنین علی (علیه السلام) : شما را به پنج چیز سفارش می کنم که اگر در طلب آنها متحمل رنج زیاد شوید سزاوار است: 1⃣ جز به خدا امیدوار نباشید . 2⃣ غیر گناه خود از چیزی نترسید. 3⃣ اگر چیزی بلد نیستید از گفتن نمیدانم خجالت نکشید. 4⃣ اگر چیزی را نمی‌دانید در یادگیری آن خجالت به خود راه ندهید . 5⃣ همواره صبر پیشه کنید که صبر در ایمان مانند سر در بدن است. بدنی که سر نداشته باشد خیری در آن نیست و ایمانی که صبر نداشته باشد نیز خیر ندارد. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
فرمول زندگی پرنشاط 🌿🌸 وقتی با گناه مواجه شدی بگو 🌹✨استغفرالله ربی و اتوب الیه اگر با نعمت مواجه شدی بگو 🌹✨اَلحَمدُ للّه اگر با غم مواجه شدی بگو 🌹✨لا حَولَ و لا قوّة الّا بِاللّه 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
🥀سه گام با امام علی (ع)🥀 گام اول: دنیا دو روز است... یک روز با تو و روز دیگر علیه تو روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست ناامید مشو زیرا هر دو پایان پذیرند. گام دوم: بگذارید و بگذرید ببینید و دل نبندید . چشم بیاندازید و دل نبازید که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت. گام سوم: اشکهاخشک نمیشوندمگر بر اثر قساوت قلبها و قلبها سخت و قسی نمیگردند مگر به سبب زیادی گناهان 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
شما هم دعوتید.....👆👆👆👆👆 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
🛑زندگی نامه نادر شاه افشار پسر شمشیر ، سردار نا آرام*قسمت پانزدهم* *نخستین رویاروئی نادر با بیگانگان اشغالگر* نادر که در تمام عمر خود از سکونت در دربار و زندگی مجلل و تشریفاتی گریزان بود مانند ماهی که از تنگ آب بداخل دریا انداخته شده با سرعت تمام به سوی همدان تاخت ، عثمان نعیم پاشا که از مقصود نادر آگاه شده بود بلافاصله پیکی به پادگان کرمانشاه و پیک دیگری به پادگان بغداد فرستاد و درخواست نیروهای پشتیبانی کرد و خود نیز سپاه تحت امر خود را آراسته و در نزدیکی نهاوند منتطر ورود نادر گردید ، مدت زمانی نه چندان طولانی ، نعیم پاشا سیاهی لشگر ایران را بهمراه فرمانده پر آوازه اش که اینک شهرتش در تمام منطقه فراگیر شده بود را مشاهده ، که آرام در حال نزدیک شدن بود در اینجا شایسته است یاد آور شویم که ترکهای عثمانی با توجه به ثروت فراوان و همچنین نبردهای زیادی که در اروپا انجام داده بودند دارای تفنگ و تجهیزات مدرن و توپخانه نیرومندی بودند و از اینطرف کشور ایران با توجه به خالی بودن خزانه و اختلافات داخلی و این اواخر حمله محمود و اشرف افغان که باعث از هم گسیختگی و یکپارچگی ایران شده بود از لحاظ تجهیزات جنگی به هیچوجه قابل مقایسه با امپراتوری عثمانی نبود و توپخانه ایران کهنه و فرسوده و تفنگ در سپاه ایران حکم کیمیا را داشت نادر که بخوبی به این امر واقف بود پس از آرایش جنگی سپاه خود ، به یکی از سرداران خود بنام حسینقلی خان زنگنه از خطه لرستان که فرماندهی پنج هزار سوار لر که در جنگ و گریز مهارت خاصی داشتند ماموریت داد که پس از دستور وی ، از جناح چپ به نیروهای ترک عثمانی یورش ببرند نادر با توجه به اینکه توپخانه عثمانی دارای برد بیشتری بود از نزدیک شدن بیش از حد به سپاه نعیم پاشا خودداری می کرد و با تحرکات ظاهری وانمود می کرد که بزودی حمله خود را شروع خواهد کرد ، نعیم پاشا در نهایت متفاعد شد که نادر عنقریب دست به حمله خواهد زد ، لذا به توپخانه دستور شلیک به سوی سپاهیان ایران را صادر کرد ، سربازان ایرانی که بدستور نادر درون سنگرها بودند به ندرت آسیب جدی می دیدند ، توپخانه عثمانی بی محابا با شدت مواضع سپاه ایران را می کوبید ولی هیچ تحرکی بجز تحرکات ظاهری و دروغین ، از سپاه ایران مشاهده نمی شد ، کم کم لوله های توپ داغ و داغ تر می شدند و از شدت شلیک آنها کاسته می شد که ناگهان نعیم پاشا مشاهده کرد به یکباره سیلی عظیم با سرعت تمام به سمت جناح چپ لشگرش در حال حرکت است 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
در که به عادت همیشگی خود ، پیشاپش سواران سپاه خود علیرغم غرش توپخانه عثمانی که سواران را مانند برگ خزان بر زمین می ریخت بدون واهمه و با سرعتی وصف ناپذیر خود را به قلب سپاه نعیم پاشا زد شدت حمله برق آسای نادر چنان شدید بود که بعد از یکساعت نبرد ، آثار شکست در سپاه دشمن هویدا شده و نعیم پاشا دستور عقب نشینی صادر کرد ، نادر که مطمئن بود بزودی نیروهای پشتیبان نعیم پاشا از کرمانشاه و بغداد به کمک وی خواهند آمد به لشگر لرستان به فرماندهی حسینقلی خان زنگنه که هنوز بی محابا می جنگید دستور داد تا حد ممکن دست از تعقیب سپاهیان نعیم پاشا برنداشته و آنها را اسیر و در صورت مقاومت به هلاکت برساند ، پس از آن نیز به افراد خود دستور داد تا تجهیزات جنگی و دیگر غنائم باقیمانده دشمن را جمع آوری و به اردوی سپاه ببرند و خود نیز به حالت آماده باش منتظر هر گونه تحرکات احتمالی عثمانیان گردید سربازان نعیم پاشا که بصورت پراکنده در حال عقب نشینی بودند طعمه آسانی برای سواران حسینقلی خان زنگنه بودند ، ولی نعیم پاشا با هر سختی که بود در نهایت توانست باقیمانده سپاه خود را جمع آوری کرده و به دژ همدان پناه برد ، مردم همدان که از شکست عثمانیها مطلع شده بودند سر به شورش برداشتند ، نعیم پاشا که از داخل و بیرون شهر همدان تحت فشار قرار گرفته بود شبانه همدان را رها کرده و پنهانی به سمت کرمانشاه گریخت ، صبح روز بعد خبر عقب نشینی نعیم پاشا به حسینقلی خان رسید ، او که شهر همدان را محاصره کرده بود دستور جمع آوری چادرها را صادر و بیدرنگ به تعقیب نعیم پاشا پرداخت و در نزدیکی تویسرکان به او رسید و آرایش جنگی گرفت ، سپس دو سپاه مشغول ورانداز کردن یکدیگر شدند ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
🔺 کلامی از علما ⭕️ آیت‌الله فاطمی نیا ❓آیا از رحمت خدا ناامید باشیم ؟ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
↯🕊 🌿حرڪات عجیـب سرلشڪرشهیـدیوسف‌ڪلاهدوز در قبال همسایگان خود 🍀ما طبقه پایین زندگی می‌کردیم و آقای کلاهدوز طبقه بالا • هیچ‌وقت متوجه ورود و خروجِ ایشان نشدم • یه شب اتفاقی در رو باز کردم دیدم آقای کلاهدوز پوتین‌هاش رو درآورده ، توی دستش گرفته و از پله‌ها میره بالا • طوری رفت و آمد می‌کرد که مزاحم همسایه‌ها نشه • صبح‌ها هم چون زود می‌رفت بیرون ، ماشینش رو خاموش تا سرِ کوچه هُل می‌داد و اونجا روشن می‌کرد تا برا همسایه‌ها مزاحمت ایجاد نشه • 📚منبع : سالنامه عطش‌ظهور۱۳۸۵ 🌷⃟🔗¦↫ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14