eitaa logo
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
330 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
161 فایل
یانورَڪُلِّ‌نور...! :)☀️ تا‌ ڪه‌ آید‌ بھـ‌ جهان‌ عشق‌ و امید آورد‌ او بگذرد دوره غــم دورِ جدید آورد اوツ • . شࢪایط ٺبادل وکپے کانال رو بخونید⇩⇩ @sharayetnajvaye_noorr جهٺ انٺقاد وپیشنهاد در خدمٺم⇩⇩ بخاطر دلایلی کلا برداشته شد((:
مشاهده در ایتا
دانلود
💜☘ خبرت‌هست‌ڪه‌بۍروےِتوآرامم‌نیست‌؟! طاقت‌ِبارفراق‌این‌همہ‌ایامم‌نیست! ✨🖐🏻•| 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
▪️جلوه زیبای همدردی مردم ایران با مردم لبنان پس از حملات وحشیانه اخیر تروریست‌های صهیونیست اینجا مقابل سفارت لبنان در تهران است 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما یادتون نمیاد، همه چیز از این دروغ شروع شد و صدها نفر از مردم و پلیس کشته شدن! مهسا هم سابقه جراحی داشت هم مراجعات مکرر به پزشک! 😏 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
ارتباط و تعامل مقام معظم رهبری با علما و اهل تسنن در دوران تبعید ایرانشهر 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
🕷⚰ ... با یک نگاه مشاهده کردم که... داخل کشور عراق دچار مشکل و تجربه نزدیک به مرگ شدم. مـن در کچوونـار قبرستان متوجـه ارواح افراد مختلفی شدم که در آنـجــا مــدفـــون بــودنـــد. یک خانم‌جوان آنجا دفن شده‌ بود که با یک نگاه مشاهده کردم کـه روح او در بـرزخ میهمان امام خمینی است! این خانم در زمان حیات دنیایی خود بسیار از امام خمینی تعریف می کرد و به آرمان های حضرت امام بسیار اعتقاد داشت. او به دست عوامل حکومت صدام به شهادت رسید اما به خاطر علاقه اش، در برزخ، با ایشان محشور بود. آنجا بود کـه معنـای ایـن حـدیـث را فهمیدم کـه به هرچه علاقـه داشتـه باشیم با همان محشور خواهیم شد... 📚•| 🪱•| 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
رئیس جمهور از مصدومان حملات پیجری لبنان در بیمارستان فارابی تهران دیدن کرد. 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
‌‍- آقا لب تر کنی اینو میکنیم تو حَلقشون..! 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"شبی به یاد ماندنی در مصلی تهران" جشن وحدت با طعم شادمانی و معنویت 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
سلام ونور🌙✨ از امشب قراره رمان رو به صورت پارت براتون بگذارم😍👌 داستان بی نظیر و زیبا و برگرفته از حوادث حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمِرلی عراق که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد در قالب روایت شده😌✌️ بنظرم از دست ندین، مطمئنم چند پارت اول بخونید پیام میدین که پارتهای نهایی رو زودتر بگذارم😃🌱 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
سلام ونور🌙✨ از امشب قراره رمان #تنها_میان_داعش رو به صورت پارت براتون بگذارم😍👌 داستان بی نظیر و زیب
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 📚 وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب، تماشاخانهای بود که هر چشمی را نوازش میداد. خورشید پس از یک روز آتشبازی در این روزهای گرم آخر بهار، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری را خمیازه میکشید. دست خودم نبود که این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنها صورت زیبای او را میدیدم! حتی بادی که از میان برگ سبز درختان و شاخه‌های نخلها رد میشد، عطر عشق او را در هوا رها میکرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم میکرد! دلتنگ لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خندههای شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب سخت میگذشت تا شب شود و او برگردد و انگار همین باد، نغمه دلتنگیام را به گوشش رسانده بود که زنگ موبایلم به صدا در آمد. همانطور که روی حصیر کف ایوان نشسته بودم، دست دراز کردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم. بعد از یک دنیا عاشقی، دیگر میدانستم اوست که خانه قلبم را دق الباب میکند و بی آنکه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم: بله؟ با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ میچرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم میکردم تا پاسخم را بدهد که صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند: -الو... ♻ ادامه دارد... ‌‌ اللهم‌صل‌علی‌محمدو آل‌محمدوعجل‌فرجهم ــــ|💕🌸|ـــــــــــــــــــــــــــــــ ❁⎨@najvaye_noorr⎨🌙⎬