eitaa logo
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
333 دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
161 فایل
یانورَڪُلِّ‌نور...! :)☀️ تا‌ ڪه‌ آید‌ بھـ‌ جهان‌ عشق‌ و امید آورد‌ او بگذرد دوره غــم دورِ جدید آورد اوツ • . شࢪایط ٺبادل وکپے کانال رو بخونید⇩⇩ @sharayetnajvaye_noorr جهٺ انٺقاد وپیشنهاد در خدمٺم⇩⇩ بخاطر دلایلی کلا برداشته شد((:
مشاهده در ایتا
دانلود
10.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفت‌وگوی دیروز فرزند نوجوان شهیدان کرباسی و عواضه با رهبر انقلاب ❤️ مهدی؛ فرزند شهید: در لبنان، رزمنده‌ها و مقاومت واقعاً دعای شما را میخواهند/ اگر ما در اندازه‌ی این مسئولیّت و این امتحان نبودیم، قطعاً خدا این‌طوری ما را امتحان نمیکرد رهبر انقلاب: دائماً دعایشان میکنم/ خدا میدانست وسع شما به اندازه تحمل هست امّا ثواب خدا بالاتر از این حرفها است. ان‌شاءالله ثواب الهی شامل حال شما و مادر باشد. 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
آقا جون 💔 خدا شمارو برای ما حفظ کنه.. 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
12.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧠 به نام دولت سیزدهم، به کام دولت چهاردهم! ✔️ رسمی شدن عضویت ایران در بریکس، یکی از مهم‌ترین دستاوردهای دولت سیزدهم بود. اما چه شد رسانه های اصلاحات که در زمان دولت شهید رئیسی، بریکس را برای ایران بی فایده می دانستند، در دولت پزشکیان، آن را راه حل اقتصاد ایران معرفی کردند؟! 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
واحد فتوشاپ ارتش سایبری اسرائیل با فتوشاپ کیف زن سنوار رو تبدیل کرده به کیف ۳۲ هزار دلاری 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگه پاهام درد می‌کنه نمی‌تونم راه برم؛ اشغالگرا مجبورشون کردن از خونه‌هاشون خارج بشن؛ از فرط خستگی گریه‌اش بند نمیاد! لعنت به حکام بی غیرت عرب 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 #قسمت_پنجاه_و_ششم 📚 #تنها_میان_داعش از قداره کشی های عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال آم
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 📚 تنها چند روز طول کشید تا خانه های آمرلی تبدیل به کوره هایی شوند که بی رحمانه تنمان را کباب میکرد و اگر میخواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتشمان میزد. ماه رمضان تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری ایثار میکرد. اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ تشنگی و گرسنگی سر میبرید. دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلیکوپترها در آتش شدید داعش برای شهر می آوردند. گرمای هوا و شوره آب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم میخورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمیشد و حلیه پا به پای طفلش جان میداد. موبایل ها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر مظلومی بود که روی زمین در خون دست و پا میزد. همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست محاصره مقاومت میکردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود؛ چطور میتوانستم آزادی شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم. روزها زخم دلم را پشت پرده صبر و سکوت پنهان میکردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بی خبر از حال حیدر خون گریه کنم. اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره عشقم باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد. در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غرش خمپاره ها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که اذان صبح در آسمان شهر پیچید. ♻ ادامه دارد... ‌‌ اللهم‌صل‌علی‌محمدو آل‌محمدوعجل‌فرجهم ــــ|💕🌸|ـــــــــــــــــــــــــــــــ ❁⎨@najvaye_noorr⎨🌙⎬
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 #قسمت_پنجاه_و_هفتم 📚 #تنها_میان_داعش تنها چند روز طول کشید تا خانه های آمرلی تبدیل به کور
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 📚 دیگر داعشی ها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کرده اند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانه هایشان خزیدند. با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد. پشت پنجره های بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بی آبی مرده بودند، نگاه میکردم و حسرت حضور حیدر در همین خانه را میخوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سر انگشتانش میچکید. دستش را با چفیه ای بسته بود، اما خونش میرفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه میزد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم. دلش نمیخواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود. از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر لب پرسید: - همه سالمید؟ پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که دلواپس حالش صدایم لرزید: - پاشو عباس، خودم میبرمت درمانگاه. از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد: - خوبم خواهرجون! شاید هم میدانست در درمانگاه دارویی پیدا نمیشود و نمیخواست دل من بلرزد که چفیه خونی زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید: - یوسف بهتره؟ در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سکوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تکیه داد و با صدایی که از خستگی خش افتاده بود، نجوا کرد: - حاج قاسم نمیذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری داعشی ها رو دست به سر میکنه تا هلیکوپترها بتونن بیان. گسپس به سمتم چرخید وحرفی زد که دلم آتش گرفت: - دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش! اشکی که تا روی گونه ام رسیده بود پاک کردم و پرسیدم: - میخوای بیدارش کنم؟ سرش را به نشانه منفی تکان داد، نگاهی به خودش کرد و با خجالت پاسخ داد: - اوضام خیلی خرابه! ♻ ادامه دارد... ‌‌ اللهم‌صل‌علی‌محمدو آل‌محمدوعجل‌فرجهم ــــ|💕🌸|ـــــــــــــــــــــــــــــــ ❁⎨@najvaye_noorr⎨🌙⎬
21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💯 چیزی رو که دادیم دیگه پس نمیگیریم🥲 ✔️ 🔹خاطره خانم شریعتمدار از عیادت مجروحان حادثه پیجر! این روایت‌ها رو ما قبل از این فقط توی روضه‌ها، توی حماسه‌های کربلا شنیده بودیم اما حالا... 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
•🖐🏻🙂• . :) مثــل‌هــرشب...🌚✨ همگـــے‌بــاهم‌دعـــای‌فــرج‌رو‌میــخونیمــ💛 بہ‌امیــدفــرج‌نــور‌چشممـــون😍 اگرهمگی‌یکدل‌ویکصدابراےظهوردعاکنیم... ان‌شاءالله‌ظہــورمحقق‌خواهدشد ...|✋🏻📿| . (عــج): ✨بِسْمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ✨ •🦋اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا🦋• الّلهُم‌صَلِّ‌علی‌محمَّدوَ آلِ‌محمَّدوعجِّل‌فرجهُم ⓙⓞⓘⓝ↯ 🕊|→❁⎨@najvaye_noorr ⃟🦋
«بسمِ‌ربِ‌نـامَت‌که‌اِعجـاز‌میکُنَـد‌یااُمـاه»||😌✋🏻|| 🌸🍃