واکنش یک کاریکاتوریست عرب به حمله رژیم صهیونیستی به ایران
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
💯 توئیت کاربر عرب : ساده نباشید، اسرائیل میخواد ایرانیها رو از خنده بکشه🤣
#وعده_صادق
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیشب در ساعاتی که همهی ما مشغول
تمسخر حمله اسرائیل بودیم رشیدپور
و باندش مشغول پر و بال دادن به
حملهی ذلیلانه اسرائیل بودن،😒
این موجود برخلاف همهی ملاحظات امنیتی مدعی شد ۴-۵ تا هواپیماهای اسرائیل در آسمان تهران دیده شدن و فیلمش رو هم داره🤔
⭕️ رشید پور فیلم را منتشر کن دیگه😏🧐
#وعده_صادق | #ارتش_قهرمان #ایران_قوی
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
سرنوشت آخرین کسیکه بطور مستقیم به ایران حمله کرد...
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
اوف
کامیون رفته تو دل اتوبوس نیروهای واحد اطلاعاتی پایگاه گلیلوت اسرائیل😐😂
۶ تا نفله و ۵۰ تا زخمی که حالشونم خیلی بده🕶
برید به جهنم حرومزاده ها
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
📸 تصاویری از دیدار صبح امروز جمعی از خانوادههای شهدای امنیت با رهبر انقلاب
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار خانوادههای شهدای امنیت: شرارت دو شب پیش رژیم صهیونیستی نه باید بزرگنمایی شود و نه کوچکانگاری. باید خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد. باید قدرت و اراده و ابتکار ملت ایران و جوانان کشور را به آنان فهماند. ۱۴۰۳/۸/۶
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب: در موضوع امنیت، حفظ امنیت روانی جامعه بسیار مهم است. ایجاد ترس و تردید در دلهای مردم،مردود است و قرآن در این زمینه صراحت دارد. ۱۴۰۳/۸/۶
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب: راه تامین امنیت قدرت است. ایران قوی است که میتواند از خود دفاع کند. ۱۴۰۳/۸/۶
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷لحظه اعلام شهادت سرباز وطن #شهید_مهدی_پریشانی توسط امام جمعه و جانشین فرمانده انتظامی شهرستان خمینیشهر به خانواده اش😭❤️🩹
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 #قسمت_شصت 📚 #تنها_میان_داعش این نارنجک قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼
#قسمت_شصت_و_یکم
📚 #تنها_میان_داعش
در را که پشت سرش بستم، حس کردم قلبم از قفس سینه پرید.
یک ماه بی خبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفس های بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد.
پای ایوان که رسیدم ام جعفر هنوز به کودکش شیر میداد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد:
- خدا پدر مادرت رو بیامرزه!
خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!
او دعا میکرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد.
چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد:
- #حاج_قاسم و جوونای شهر مثل شیر جلوی داعش وایسادن!
شیخ مصطفی میگفت #سید_علی_خامنهای به #حاج_قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!
سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان میکرد، به گوشم رساند:
- بیچاره مردم سنجار!
فقط ده روز تونستن مقاومت کنن.
چند روز پیش داعش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!
با خبرهایی که میشنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیکتر میشد، ناله حیدر دوباره در گوشم میپیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد:
- شوهرم دیروز میگفت بعد از اینکه فرمانده های شهر بازم اماننامه رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمیذاره یه مرد زنده از آمرلی بره بیرون!
او میگفت و من تازه میفهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما نارنجک آورده و از چشمان خسته و بی خوابش خون میبارید.
از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس اسارت در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود.
اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت ناموسش بیش از بلایی که عدنان به سرش میآورد، عذاب میکشید و اگر شهید شده بود، دلش حتی دربهشت از غصه حال و روز ما در آتش بود!
با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم آتش گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد.
♻ ادامه دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
#تعجیلدرفرجصلوات
اللهمصلعلیمحمدو
آلمحمدوعجلفرجهم
ــــ|💕🌸|ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❁⎨@najvaye_noorr⎨🌙⎬
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 #قسمت_شصت_و_یکم 📚 #تنها_میان_داعش در را که پشت سرش بستم، حس کردم قلبم از قفس سینه پرید.
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼
#قسمت_شصت_و_دوم
📚 #تنها_میان_داعش
نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر میتوانست یوسف را سیر کند.
به سرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمیدانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد.
حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به شوق دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم.
همانطور که به سمت در میدویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی رزمنده ای آینه نگاهم را گرفت.
خشکم زد و لب های او بیشتر به خشکی میزد که به سختی پرسید:
- حاجی خونه اس؟
گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشک هایش مقاومت میکند که مستقیم نگاهش کردم و بی پرده پرسیدم:
- چی شده؟
از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد:
- بچه ها عباس رو بردن درمانگاه...
گاهی تنها خوش خیالی میتواند نفس رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم:
- دیدم دستش زخمی شده!
و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد:
- الان که برگشت یه راکت خورد تو خاکریز.
از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زن عمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم.
دیگر نمیشنیدم رزمنده از حال عباس چه میگوید و زن عمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه میدویدم.
مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با بیقراری دویدم و وقتی رسیدم دیگه نه به قدم هایم رمقی مانده بود نه به قلبم.
دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس میکردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم.
تخت های حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند.
به قدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر خونی به رگ هایش نمانده است.
چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده میشد و بالای سرش از نفس افتادم.
دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمیزد.
رگ هایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، علقمه عباس من شده است.
زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این جراحت به چشمم نمیآمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود.
♻ ادامه دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
#تعجیلدرفرجصلوات
اللهمصلعلیمحمدو
آلمحمدوعجلفرجهم
ــــ|💕🌸|ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❁⎨@najvaye_noorr⎨🌙⎬
|ششمِ آبان ماه، زادروز شهید حسن تهرانیمقدم است.
این شهید بزرگوار عقیده داشتند:
تنها انسانهای ضعیف به اندازهی امکاناتشان کار میکنند؛
همین اراده و جدیتِ او بود که ایران را در موضوع موشکی به یکی از جایگاههای برتر دنیا رسانید، تا به او لقب پدر موشکی ایران داده شود.
#پدر_موشکی_ایران
#شهید_تهرانیمقدم
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
🌹تصاویری خاص از زمان تدفین پیکر شهیده #معصومه_کرباسی در حرم مطهر حضرت شاهچراغ علیه السلام.
وقتی در دنیا پاک و با حیا زندگی کنی، در زمان تدفین هم اینطور زنان دورت حلقه زده و زیر سایه پرچم "یا اباعبدالله الحسین علیه السلام" تو را به خاک سپرده و به سوی بهشت راهی می کنند.
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
دیوارنگاره جدید میدان فلسطین:
طوفان دیگری در راه است...
#وعده_صادق۳
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
این روسری قرمز نیست... پر از خون است !
+و حتی در این مصائب هم دست از #حجاب برنمیدارد !
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
سال پیش، همین موقع ها بود که #آرمان_عزیز رو، شهید کردن...💔
همین موقع ها بود که با لباس خونی توی کوچه های اکباتان میچرخید.🥲 همین موقع ها بود که حرز امام جواد(ع) آرمان رو دیدن و گفتن "بزنینش! دعا به دستش بسته! "
همین موقع ها بود که گفتن " به خامنهای فحش بده! " و آرمان گفت " آقا نور چشم منه. من هرگز به ایشون فحش نمیدم. "
آره... برای کور شدن چشم دشمنهامون؛ آقا نور چشم همهمونه!
آقا نور چشم یه ایرانه!
آقا آرمان؛ حواسمون به نور چشمتون هست... .🫀
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
هدایت شده از 🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
«بسمِربِنـامَتکهاِعجـازمیکُنَـدیااُمـاه»||😌✋🏻||
#سلامعلیکمروزتونمعطربهعصرگلنرگس🌸🍃
•[ #یااباصالحالمهدی♥️
-عاقبت روی نهان تو عیان خواهد شد..
-عالم پیر به یکــباره جوان خواهد شد..
-بهترین خاطرهها در گرو ایامیست..
-کــه به گرمای حضورت گذران خواهد شد..
🍃| #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
📱استوری مهران غفوریان
درباره حمله رژیم صهیونیستی به ایران
#ارتش_قهرمان
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻شبیه سازی لحظه شهادت شهید یحیی السنوار توسط هوش مصنوعی
🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور