eitaa logo
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
339 دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
161 فایل
یانورَڪُلِّ‌نور...! :)☀️ تا‌ ڪه‌ آید‌ بھـ‌ جهان‌ عشق‌ و امید آورد‌ او بگذرد دوره غــم دورِ جدید آورد اوツ • . شࢪایط ٺبادل وکپے کانال رو بخونید⇩⇩ @sharayetnajvaye_noorr جهٺ انٺقاد وپیشنهاد در خدمٺم⇩⇩ بخاطر دلایلی کلا برداشته شد((:
مشاهده در ایتا
دانلود
یڪ سلامم را اگر پاسخ بگویے میروم ❥ لذتش را با تمام شہـر قسمٺ میڪنم.😍 💚 🌼🍃 ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16_ya-man-arjooho-ghahar_(www.Rasekhoon.net).mp3
575.1K
دعاےهرروز 🌙 ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
✨ •بِسمِ‌اللّٰه‌اَلرَمٰنِ‌الرَحیـم• یَامَنْ‌أَرْجُوهُ‌لِڪُلِّ‌خَیْرٍوَآمَنُ‌سَخَطَهُ‌عِنْدَ‌ڪُلِّ‌شَرٍّ ای‌آنڪه‌هرخیری‌رااز‌اوامیددارم، و‌از خشمش‌درهرشرّی‌ایمنی‌جویم، یَامَنْ‌یُعْطِی‌الْڪَثِیرَبِالْقَلِیلِ‌یَامَنْ‌یُعْطِی‌مَنْ سَأَلَهُ ای‌آنڪه‌دربرابرعبادت‌اندڪ‌مزدبسیارعطا میڪند،ای‌آنڪه‌به‌هرڪه‌از‌اوبخواهدمے بخشد، یَا مَنْ یُعْطِے مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً اى‌آنڪه‌هرڪه‌سؤال‌ڪند‌عطا‌مى‏ڪنى اى‌آنڪه‌به‌هرڪه‌سؤال‌نڪندوتوراهم نشناسدبازازلطف‌ورحمتت‌عطامى‏ڪنى. أَعْطِنِی‌بِمَسْأَلَتِی‌إِیَّاڪَ‌جَمِیعَ‌خَیْرِالدُّنْیَاوَ جَمِیعَ‌خَیْرِاﻵْخِرَه وَ‌اصْرِفْ‌عَنِّی‌بِمَسْأَلَتِی‌إِیَّاڪَ‌جَمِیعَ‌شَرِّالدُّنْیَا وَ شَرِّاﻵْخِرَهِ بادرخواستم‌ازتوهمه‌خیردنیاوخیرآخرت‌رابه‌من‌عنایت‌ڪن، وبادرخواستم‌ازتوهمه‌شردنیاوشرآخرت‌ رابازگردان، فَإِنَّهُ‌غَیْرُمَنْقُوصٍ‌مَا‌أَعْطَیْتَ‌وَزِدْنِی‌مِنْ‌ فَضْلِڪَ یَاڪَرِیمُ زیراآنچه‌راتوعطاڪردی‌ڪاستی‌ندارد، وازاحسانت‌برمن‌بیفزای‌ای‌ڪریم. یَاذَا الْجَلاَلِ وَالْإِڪْرَامِ‌یَاذَاالنَّعْمَاءِوَالْجُودِ یَاذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ‌حَرِّمْ شَیْبَتِے عَلَى النَّار اۍصاحب‌جلال‌وبزرگوارى،اۍصاحب نعمتهاوجود،اى‌صاحب‌عطاوڪرم،به ڪرمت‌محاسنم‌رابرآتش‌دوزخ‌حرام‌گردان.) 📿 قرار هرروزمون ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوریـ🍁🌻ـــرهبرانهـ دورانـ پسا آمریــکا آغــــــــــاز شده است.... 👌 ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوریـ🌹 رهبـــــرانه ✨ -قطعیـ⚡️💥💫 ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
【• ⃟💙❀°•】 حجابــــــــــ👑بندگـــــے✨ ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
taheri.milade-emam-javad.01.mp3
1.75M
🌸 🌺 تو افق ࢪوشن دريا 🎤 محمدرضا طاهرے ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
#_پارت_دهم #خاک_های_نرم_کوشک✨ • . بهش گفتم:«این لبنیاتیه که کارش خوب بود، مزد هم زیاد می داد که!»
✨ • من حامله شده بودم و پدر و مادرم هم آمده بودن شهر، براي زندگی. یک روز خانه پدرم بودم که درد زایمان گرفتم. ماه مبارك رمضان بود ودم غروب . عبدالحسین سریع رفت ماشین گرفت. مادرم بهش گفت: « می خواي چکار کنی؟» گفت: «می خوام بچه ام خونه ي خودمون به دنیا بیاد؛ شما برین اونجا، منم می رم دنبال قابله.» یکی از زنهاي روستا هم پیشمان بود. سه تایی سوار شدیم و راه افتادیم. خودش هم که یک موتورگازي داشت، رفت دنبال قابله. رسیدیم خانه؛من همین طور درد می کشیدم وخدا خدا می کردم قابله زودتر بیاید. تو نگاه مادرم نگرانی موج می زد و آرام نمی گرفت. وقتی صداي در راشنید، انگار می خواست بال در بیاورد. سریع رفت که در را باز کند.کمی بعد با خوشحالی برگشت. «خانم قابله اومدن:خانم سنگین و موقري بود.به قول خودمان دست سبکی داشت. بچه، راحت تر از آنکه فکرش را می کردم به دنیا آمد، یک دختر قشنگ و چشم پر کن. قیافه و قد و قواره اش براي خودم هم عجیب بود.چشم از صورتش نمی گرفتم. خانم قابله لبخندي زد و پرسید:«اسم بچه رو چی می خواین بگذارین؟» یکم ماندم چه بگویم.خودش گفت: «اسمش رو بگذارین فاطمه، اسم خیلی خوبیه» قابله، به آن خوش برخوردي و با ادبی ندیده بودم . مادرم از اتاق رفته بود بیرون. با سینی چاي و ظرف میوه برگشت. گذاشت جلوي او و تعارف کرد؛نخورد. «بفرمایین، اگه نخورین که نمی شه.» «خیلی ممنون، نمی خورم» مادرم چیزهاي دیگر هم آورد. هرچه اصرار کردیم، لب به هیچی نزد. کمی بعد خداحافظی کرد و رفت. شب از نیمه گذشته بود .عقربه هاي ساعت رسید نزدیک سه. همه مان نگران عبدالحسین بودیم، مادرم هی میگفت:« آخه آدم این قدر بی خیال!» من ولی حرص و جوش این را می زدم که: نکند برایش اتفاقی افتاده باشد. بالاخره ساعت سه، صداي در کوچه بلند شد.زود گفتم: «حتماً خودشه.» مادرم رفت تو حیاط. مهلت آمدن بهش نداد. شروع کرد به سرزنش. صداش را می شنیدم :«خاله جان! شما قابله رو می فرستی و خودت می ري؟! آخه نمی گی خداي نکرده یه اتفاقی بیفته...»😤 تا بیاید تو خانه، مادر یکریز پرخاش کرد.بالاخره تو اتاق، عبدالحسین بهش گفت:«قابله که دیگه اومد خاله، با من چکار داشتین؟» دیگر امان حرف زدن نداد به مادرم. زود آمد کنار رختخواب بچه. قنداقه اش را گرفت و بلندش کرد. یکهو زد زیر گریه! مثل باران از ابر بهاري اشک می ریخت. بچه را از بغلش جدا نمی کرد. همین طور خیره او شده بود و گریه می کرد. «براي چی گریه می کنی؟» چیزي نگفت.گریه اش برام غیر طبیعی بود. فکر می کردم شاید از شوق زیاد است. کمی که آرامتر شد، گفتم: «خانم قابله می خواست که ما اسمش را فاطمه بگذاریم .» با صداي غم آلودي گفت:«منم همین کارو می خواستم بکنم، نیت کرده بودم اگه دختر باشه، اسمش رو فاطمه بگذارم.» گفتم:«راستی عبدالحسین، ما چاي، میوه، هرچی که آوردیم،هیچی نخوردن.» گفت: «اونا چیزي نمی خواستن.» بچه را گذاشت کنار.من.حال و هواي دیگري داشت. مثل گلی بود که پژمرده شده باشد. بعد از آن شب، همان حال و هوا را داشت. هر وقت بچه را بغل می گرفت، دور از چشم ماها گریه می کرد. می دانستم عشق زیادي به حضرت فاطمه (سلام االله علیها) دارد.پیش خودم می گفتم :«چون اسم بچه رو فاطمه گذاشتیم، حتماً یاد حضرت می افته و گریه اش می گیره.» ........................................... ✍🏻✨🦋✨🦋✨🦋 🍃ادامه دارد.... لطفا فقط با ذکر و کپی شود در غیر این صورت کپی شرعا جایز نیست.... حواست باشه مومن⛔️ ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻