📚 من ادواردو نیستم:
#من_ادواردو_نیستم
#جوان
#تازه_های_کتاب
#داستان
💫حتماً در تاریخ خواندهاید مشرکان مکه رفتن پیش پیامبر. به پیامبر گفتند ای محمد ما هرچه بخواهی به تو میدهیم هر چقدر پول و ثروت و مال و منال بخواهی به تو میدهیم هر پست و مقامی هم بخواهی به تو میدهیم. اصلاً تو را میگذاریم رئیسمان. تو را میگذاریم سرورمان.
✴ فقط یک شرط دارد آنهم اینکه دست از آیینت برداری.
پیامبر اخمهایش را توی هم کرد. همانجا آب پاکی را ریخت روی دست مشرکان. بهشان گفت: به خدا قسم اگر خورشید☀ را در دست راست من و ماه🌙 را در دست چپ من بگذارید که دینم و رسالتش را رها کنم هرگز این کار را نخواهم کرد! میبینید چه پیامبری داری؟ میبینی چه ولی و پیشوایی داری؟
با خودت میگویی ببین چه جور دل از دنیا کنده که دنیا توی نگاهش شده هیچ شده.شده پوچ.
✋یک لحظه بایست. یک لحظه توقف کن! من کسی را میشناسم که یه قطره از اقیانوس بیپایان رسول الله در کام او ریخته شد و همچون پیامبر به دنیا و همه مافیهایش پشت پا زد.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
👆👆👆👆👆👆👆
شهید ادواردو آنیلی را میگویم. کسی که پدرش صاحب کارخانجات عظیم ماشین سازی🚗 فیات بود و یکی از ثروتمندترین💸 انسانهای دنیا. میدانی داستانش چیست؟ در چند خط.
قرار بود ثروتی که تو توی خوابت هم نمیبینی😇، یکجا به او برسد ثروتی معادل سه برابر درآمد نفتی ایران.💰
⁉میدانی یعنی چه یعنی؟!یعنی سه برابر پول کشور نفتخیز مان ریخته شود توی جیب یک نفر! فقط و فقط توی جیب یک نفر!
اما... اما این شرط دارد. شرطش هم دست برداشتن ادواردو از ایمانش و اعتقادش بود. اما او از پیامبرش الگو گرفته بود و همچون رسولالله به مشرکان زمانهاش گفت: اگر صد برابر این ثروت را هم در دست من بگذارید در از اسلامم و پیامبرم برنمیدارم.
او میدانست این کارها به سرنوشت تمام میشود و آخرش او را میکشند، اما بارها به دوستانش گفته بود: من خود را برای #شهادت آماده کردهام و میدانم روزی من را خواهند کشت!
خلاصه کنم این کتاب خاطرات کوتاه از مردی است که دین و ایمانش را به دین به دنیا و مظاهرش نفروخت مردی که ثابت کرد می شود در دره #گناه بود اما زنجیر های شیطان را پاره کرد و تا اعلی علیین بهشت پرواز کرد.
مردی که بزرگترین آرزویش این بود که تا وقتی زنده است #امام_زمانش ظهور کند و از یارانش شود.🌸🍀🌸🍀
🌹 @namaktab_ir
#خاطرات_کتابخوانی
💬خاطره :دردسرهای کتابخوانی من و دخترام
من دو تا بچه دارم. یکیشون نوزاده و دخترم کلاس هشتمه!
و از اونجایی که خانوما هیچ وقت سنشون نمیره بالا، منم هنوز سنم همون حدودای 👧دخترمه!
بعد از آشنایی با یه موسسه که کتابهای بسیار خوب و متفاوتی داشت📚، منم مثل اون حسابی درگیر کتاب خوندن شدم و از فرصت های طلایی خواب نی نی استفاده میکردم که کتاب بخونم. ولی چون دخترم وقت آزادش بیشتر از من بود، مدام دور من می چرخید که مامان بده من بخونم، مامان بسه چقدر میخونی؟ مامان مامان مامان…
دیدم اینطوری فایده نداره چون اگه همینطور پیش میرفت ما، مو تو سر همدیگه نمیزاشتیم!!!
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
بالاخره قرار شد دوتا دوتا کتاب بگیریم و بخونیم. البته گاهی سر بعضی کتابها معلوم میشد من یه کم سنم بیشتره، مثل کتاب زایو که واسه دخترم خیلی جالب بود و هی می خندید😄😄 و می خوند ولی واسه من تا اون حد خنده دار نبود…😕😌
یه سری که توی مدرسه دخترم که نمایشگاه گذاشته بودن کتاب بفروشن، کلی تلاش کرده بود دو تا از همکلاسی هاش رو کتابخون کنه ولی نتونسته بود، میگفت فایده نداره مامان، اینا کتاب دوست ندارن. تا اینکه تونسته بود قانعشون کنه زایو رو بخونن. بعدها، اون دو تا دختر هم معتاد به کتاب خوندن شدند…
ر-از اصفهان
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #تماشایی | مطالعه پای تلویزیون
📺 حتی پای تلویزیون هم میشود مطالعه کرد...
🤔 اما چه جوری؟؟!
😇 اگر خوب بگردیم از این دست فرصتها اطرافمان زیاد است
📚 #من_و_کتاب
📚 زنی در جزیره گمنام:
#زنی_در_جزیره_گمنام
#رمان
#جوان_و_نوجوان
درباره کتاب:
بیتاب و ذوقزده گفت✨ : پیکر زنی درجزیرهای پیدا شده ...❗❗❗❗
خب !
پیکر او هنوز سالم است !
درحالیکه جا خورده بود ، مکث کرد و گفت : جسد مربوط به هزاران سال پیش است. سال ها پیش از میلاد مسیح !😳
این رمان شگفت انگیز و عجیب را دنبال کنید...
📃خلاصه کتاب:
گروه باستانشناسی مدیترانه توانست پیکر زنی را داخل تابوت چوبی سالم و تازه از زیر خاک بیرون بشکد بدنی سالم بعد از هزاران سال این جسد مربوط به سالها قبل از میلاد مسیح است.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیک_پاکی_ها
#بیان احکام مهم اسلام
#مرتضی_دانشمند
#به_نشر
#کودک9تا11سال
#کودک
کتاب پیک پاکی ها:بیان احکام مهم اسلام در قالب داستان هایی جذاب و روان
😊معرفی:
همه ما برای خوب و درست زندگی کردن به احکام الهی نیازمندیم.
این کتاب احکام را از صورت کلیشه ای و خسته کننده در آورده است و در قالب داستانی با تصویرگری🏞 جذاب و زیبا به کودک ارائه میکند.
✏بریده کتاب:
آقای علوی به کلاس آمد، مثل همیشه با بچه ها سلام و احوالپرسی کرد و به سمت تابلو رفت، ماژیک آبی رنگ را به بچه ها نشان داد و گفت: (خیلی زود یک برگه کاغذ، به علاوه یک مداد به علاوه یک پاکن از کیفتان دربیاورید.
اقای علوی به سمت تابلو رفت و نوشت: پاک کننده ها چند چیز هستند مثلا :آب ،خاک،خورشید…
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#کتاب_خارجی
#دکترجکیل_وآقای_هاید
#نویسنده_رابرت_لویی_استیونسن
#مترجم_محسن_سلیمانی
#جوان_و_نوجوان
#انتشارات_افق
کتاب دکترجکیل و آقای هاید: خوشگذران است و پرتوقع این آقای دکتر، وای به روزی که…
خلاصه🗒:
دکتر جکیل یک پزشک💉 بسیار خوش گذران💸 و پولداری💰 است که درعین حال بسیار باشخصیت است و وجهه اجتماعی فوق العاده ای دارد.
جکیل برای رسیدن به تمام خواهش های دلش تصمیم می گیرد ماده ای بسازد تا بتواند با آن به بُعد خوش گذران شخصیتش برود و با خیال راحت کارهایی را که فکر می کند غلط است ولی جالب وهیجان انگیز است انجام دهد، در همین راستا در طی تحقیقات پزشکی🔬 وعلمی خود موفق به کشف یک محلول شیمیایی می شود که می تواند او را به آدم 🕴دیگری تبدیل کند (بُعد خوش گذران وهوس باز وجودش) دکتر جکیل هر بار با خوردن آن محلول تبدیل به یک انسان زشت و بد قواره، وحشت انگیز، جنایتکار و وحشی می شود و خلاف های مختلفی را که دلش می خواهد، انجام می دهد.⛔️❌
دکتر جکیل هربار با خوردن این محلول از حالت خوب وجودش به حالت بد😈 وجودش می رود و دوباره برمی گردد. اما کم کم می فهمد که در هر مرتبه، باید مقدار بیشتری از محلول 🍺را بخورد تا بتواند به حالت خوبش برگردد. تا اینکه در اخر عمر به جایی میرسد که احساس می کند بُعد شر وجودش بر او غلبه پیدا کرده و اورا رها نمی کند و نهایتاً با خوردن مقدار زیادی محلول به بُعد شر وجودش می رود اما هر کاری می کند دیگر نمی تواند به بُعد خیر😇 خودش برگردد 😟و نهایتا؟!....👇👇👇
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻 سایت نمکتاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir