تصویر دوریان گری : نقد فلسفه #غرب به زبان داستان
نقد کتاب
تصویر دوریان گری
#نقد_کتاب
#تصویر_دوریان_گری
#اسکار_وایلد
ظاهرا:
داستان جوانی بسیار زیبا به نام دوریان گری است که نقاشی به نام “بازیل” از #معصومیت او الهام می گیرد و در این میان مردی به نام “هنری” مانند #شیطان عمل کرده و دوریان را تشویق به رد کردن مرزهای ارزشی می کند. دوریان به جایی می رسد که حتی قتل هم می کند؛ به عبارتی معصومیتی که از دست می رود.
باطنا:
نویسنده قلم در عالم معنا زده است؛ هرچند نه به آن معنا که مسلمانان از عالم معنا درک می کنند اما به هر حال در قالب یک داستان توانسته است به خوبی مرز بین رذالت که نتیجه اش شقاوت است را با معصومیتی که نتیجه اش سعادت است را بگوید.
نویسنده نقاش را جای خالقی نشانده که می خواهد بر مبنای پاکی، کارش را پیش ببرد.
او زیبایی ها را می شناسد و به همان زیبایی هم قلم می زند؛ زیبایی که بر مبنای فطرت پاک تعریف شده است و تمام انسان هایی که در طول داستان نشان می دهد آلوده شده اند.
و “هنری” نماد شیطان است که تنها با کلمات و وسوسه هایش افراد را به زیر می کشد و به زبونی فرا می خواند.
ادامه نقد👇👇👇👇💥💥💥
ادامه نقد کتاب دوریان گری👇👇👇👇👇💥💥💥
و “دوریان” جوانی که با وسوسه “هنری” تمام دارایی اش که نجابتش بوده را به مرور از دست می دهد.
این کتاب به صراحت نقد فلسفه غرب است به زبان داستان.
آنچه در تمدن اروپایی پا گرفت، رشد کرد و در ظاهر برای انسان هایش #لذت را آورد اما هیچ کس نخواست تا کثافتها و رذالتها و بیشرفیهای دور از این لذت را هم ببیند و به دیگران با صداقت نشان دهد. در جای جای داستان نویسنده با صراحت افکار فرهنگشان (فرهنگ انگلیسی) را به صحنه می آورد و نتیجه آن را به خواننده نشان می دهد.
“بازیل” تصویر دوریان را می کشد؛ تصویری بسیار زیبا و “دوریان” آرزو می کند به جای آنکه خودش پیر شود و گذر زمان بر چهره زیبایش اثر منفی بگذارد، تصویر نقاشی شدهاش پیر شود و دعایش اجابت می شود. اما نه به این صورت که تنها تصویرش با گذشت زمان پیر شود؛ بلکه هر عمل هوسآلود و گناهی که دوریان انجام می دهد بر ظاهرش در نقاشی هم اثر می گذارد. دوریان زیباست و نقاشی اش هر روز زشتتر می شود. در حقیقت نویسنده دارد نشان می دهد که گناهان بر سیرت و صورت انسان اثر می گذارد و زشت و زیبایی واقعی را می سازد و علنی می کند. دوریان وحشت زده نقاشیاش را پنهان می کند و آخر سر نقاش را هم می کشد و جسدش را پودر می کند، غافل از آنکه خودش و عملش هنوز زنده هستند و هر انسانی اسیر عملش است.
انسان غربزده، خدا را حذف کرد تا راحت باشد، لذت را کسی برایش مخدوش نکرد اما حواسش نبود که اسیر خودش است نه دستورات خدا. آنچه که لذت ها را برایش بیاثر و کم می کند کارهای خودش است نه محبتهای خدا.
و این طور شد که از داشتههایش دست کشید و با لب و لوچهای آویزان به سراغ نداشتههای حرام رفت و قطعا سرانجام همه ی آنها همین است که در رمان به تصویر کشیده شده است.
دوریان گری برای فرار از تصویر خودش آن را پاره میکند ولی در حقیقت خودش را که سالهاست باطنا مرده، ظاهرا هم میکشد. این #خودکشی نتیجه امروزش نبود، دستاورد روزهای گناهش بود.
بهر حال این کتاب را نه یک بار که بارها بخوانید و در آنچه غرب خودش هم نقدش میکند تفکر کنید.
💠namaktab.ir
🔶naghdbook.blog.ir/
🔷 @namaktab_ir
#نمکتاب
#اپلای
#نرجس_شکوریان_فرد
#عکسنوشته
📚کتابی که خواندنش برای دانشجو شیرینی تلخ است و برای دانش آموزان دبیرستانی مسکن...
میثم است و موقعیت بسیار عالی برای اپلای اما ...
میثم جوان امروز است با همه تمایلاتش که چیزهایی برایش اهمیت دارد و نمیخواهد انها را ندیده بگیرد
#سفارش از طریق👇
@sefaresh_namaktab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونی چرا عاشق نمیشی؟؟؟؟
میدونی چرا به چیزی علاقه نداری؟؟؟؟
حتما این چند دقیقه رو گوش کن!!!!
با دلت ببین
@namaktab_ir
📚خدایا اجازه
#خدایا_اجازه
#کودک
#کودک۷تا۹سال
#کودک_خداشناسی
تو هرجا که دلت خواست می توانی #دعا کنی. من بیست و چهار ساعت بیدارم و هرگز نمی خوابم. برای شنیدن دعای تو همیشه آماده ام. کاری هم ندارم کجا هستی. تو اگر در چرخ و فلک هم باشی می توانی دعا کنی.....دعا در هیچ جا ممنونع نیست.
کتاب «خدایا اجازه!» پاسخ های زیبا و ساده ای به پرسش های گوناگون کودکان در زمینه های #اخلاقی و #اعتقاد داده است که باعث تقویت روحیه #پرسشگری کودک می شود!
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
barana.mp3
4.59M
#صوت
#یاران_انقلابی
#لالایی_مهدوی_کودکانه
لالایی گل زیبا....مهتاب اومده بالا
تو این شبای دنیا خیلی غریبه آقا
سفارش این سی دی بسیار زیبا که شامل صوت های مهدوی کودکانه ست از طریق
👇👇👇👇
@sefaresh_namaktab
قیمت:۳۰۰۰ تومان
1⃣
2⃣
3⃣
📚پرتاب
#پرتاب🚀🚀🚀
#مهدی_صفری
#معرفی_کتاب
اگر برای شروع کردن کاری، از شکست میترسید و سمتش نمیرید
یا انگیزه کافی برای رسیدن به اهدافتون رو ندارید و اصلا هدف رو گم کرده اید، سرگذشت این جوان رو بخوانید🙃
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
📚شاهرخ
#شاهرخ
#جوان
#انقلاب
دانلود فایل صوتی از اینجا👇👇👇
http://namaktab.ir/کتاب-صوتی-شاهرخ،-حر-انقلاب-اسلامی
📚معرفی: شاهرخ یه لات بود . حال لات های محله دیگه رو هم گرفته بود، تو کاباره یهودی ها کار می کرد.بعد از انقلاب حکم اعدامش هم اومد...
✏برشی از کتاب:
توی محل شاهرخ را همه می شناختند. خیلی قوی بود. اما برای اینکه جلوی کسی کم نیاره رفت سراغ کشتی.
...در مسابقات درخششش خیره کننده بود. جوان تهرانی قهرمان سنگین وزن مسابقات شد.
...همیشه چهار یا پنج نفر بدنبال شاهرخ بودند. همیشه هم او رفقا را مهمان می کرد. صاحب آنجا شخصی به نام ناصر جهود از یهودیان قدیمی تهران بود. یک روز بعد از اینکه کار ما تمام شد ناصرجهود من را صدا کرد و خیلی آهسته گفت: این جوانی که هیکل درشتی داره اسمش چیه؟! چیکاره است؟!...
در پس هیکل درشت و ظاهر خشنی که شاهرخ داشت، باطنی متفاوت وجود داشت که او را از بسیاری از همردیفانش جدامیساخت...
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#ماجرای_نیمروز
#فیلم
📀جوانان ایران نیم روزهای زیاد و خاطره انگیز زیاد دیده اند اما طعم این فیلم برای دختر و پسر ایرانی در کوچه پس کوچه های تهران طعم فریب است و خون و قهرمانی....
🎥داستان از ابتدای #انقلاب و با غیر مشروع دانستن انقلاب توسط #گروهک_منافقین شروع می شود و با ترور #شهید_رجایی ادامه می یابد و باتلاش اطلاعات و موفقیت آنها در یک نیمروز برای پایان دادن به کار این گروهک در #ایران پایان می یابد.
در محله های پر آشوب #تهران در پیچاپیچ خیابان ها و کوچه ها و در پستوی خانه ها سرگردان و حیران.
آیا این جستجو را فرجامی هست؟
📸#پوستر بهترین فیلم ها را از اینجا بخوانید:👇👇👇👇👇
http://namaktab.blog.ir/category/چند-رسانه-ای/تصویر/پوستر-فیلم
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
📚خاطرات مرضیه حدیدچی: خاطرات هیجانی و پرماجرای یک بانوی ایرانی
#خاطرات_مرضیه_حدیدچی
#محسن_کاظمی
#جوان
#انقلاب
#اسارات_زن_و_مقاومت
📚معرفی:
مرضیه نا آرام است. پرهیجان و پرتوان و متفاوت از دختران هم سنش است. سر نترسی دارد که همه را می ترساند که نکند روزی با کارهایش، سرش را به باد بدهد. وارد گروهی می شود که همه مرد هستند و کارهای عجیبی می کند و تنها او به عضویت پذیرفته می شود.
این کتاب خاطرات هیجانی و پرماجرای یک بانوی ایرانی است
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاطمهات گفت:
با اینکه میدانید این خانه خانهی دختر پیامبر است و
نوههای پیامبر در این جا هستند؟!
جوابشان آتشی بود که زبانه کشید...
یا رسول الله درِ خانهای که دستان شما بارها روی آن نشسته بود،
در آتش سوخت و با لگد...
من بلد نیستم روضه بنویسم. چنانچه...
#مادر
#فاطمیه
#روضه #شهادت #آه
#نرجس_شکوریان_فرد
@namaktab_ir
#کتاب #مناسبتی
📚اسماعیل
#اسماعیل
#امیر_حسین_فردی
#رمان
#جوان
#انقلاب
📚معرفی کتاب:
اسماعیل چشمانی زاغ و صورتی زیبا دارد .
جوان است و عاشق؛ یعنی عاشق میشود…
مزه عشق را که می فهمد کارش به جایی می کشد که دست از همه زندگی اش می کشد و…. شورو رشد اسماعیل را با خواند این کتاب حس میکنید…
📖خلاصه کتاب:
«اسماعیل» رمانی با محوریت انقلاب است که شخصیت اصلی آن جوانی است که به طور ناگهانی وارد فضای انقلاب اسلامی میشود و با تحولاتی که در او رخ میدهد، مسیری متفاوت از گذشته را در پیش میگیرد.
امیرحسین فردی در این رمان، تصویر پسرک چشم زاغی به نام اسماعیل را ترسیم میکند که در روزگار پیش از انقلاب همچون دیگران است،
بی هیچ تمایز و تشخصی به قهوهخانه میرود،
جوانی میکند
عاشق می شود
و بعد به دنبال کار میگردد…
بعداز شکست عشقی بدون هیچ برنامه ی از پیش تعیین شده، اسماعیل قصه ی ما به کتابخانه مسجد راه مییابد و درهای تازهای به رویش گشوده می شود
حالا زمانه زمانه انقلاب است و اسماعیل با دوستان مسجدیاش کارهای بزرگی را انجام میدهد تا…
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
نقد کتاب
اسماعیل
#نقد_کتاب
#اسماعیل
#امیر_حسین_فردی
💥💥💥💥👇👇👇👇
اسماعیل داستانی است تمام نشدنی، فراتر از زمان گذشته و حال و آینده. جاری در تمام دهه ها و زنده در کشوری که نسل جوان دارد. پر شور است و پویا، آرزومند است و بی پروا.
اسماعیل جوان رشید و خوش بر و رویی است که کسی به او رو نیاورده تا بتواند خودش را پیدا کند، و معنای زندگی را دریابد. تنهاست در عین آنکه میان دوستانش پرسه می زند. #لات است و #لوطی منش، او مثل همه، جوانی کردن با آزادی را دوست دارد و تن به هیچ قید و بندی نمی دهد. تدبیری اگر برای زندگیش هم می کند گاه گاهی است و از روی ناچاری اما داستان ما، برخلاف داستان های خارجی، #خدا دارد و خدا همیشه تقدیر می کند جهان را. مخلوقات در کنار برنامه ریزی ها و تدبیرهایشان، همیشه زیر سایه #تقدیرهای_الهی هستند و این می شود که اسماعیل به مانع #دوست_دخترش می رسد و کتک مفصلی که از پدرِ دختر می خورد.
جریان زندگی اسماعیل تغییر پیدا می کند تا آخر جلد دوم که به نام گرگ سالی چاپ شده است. کتاب همان قدر که برای جوان هایی که مثل اسماعیل یله اند شیرین و #جذاب است برای دیگر جوان ها ساده و خسته کننده.
خیلی ها مثل اسماعیل #سرگشته و #حیران و لاقیدند و انگار دارند داستان خودشان را می خوانند و می خواهند بدانند اسماعیل چه می کند و به کجا می رسد پایانش.
و نویسنده پایان بازی می گذارد و ادامه داستان را در جلد دوم (#گرگ _سالی) که آن هم با پایان باز تمام می شود ادامه می دهد و کاش امیر حسین فردی زنده بود تا ادامه بدهد تا مشتاقان، تشنه ی سرانجام اسماعیل نمانند.
به هر حال روانی داستان، واقعی بودن شخصیت ها ، نزدیک بودن به حس و حال جوانان امروزی، دوری از مفاهیم سخت، درونخوانی اسماعیل، توصیفات دقیق، از مشخصات بارز این کتاب است.
چه خسته بشوید، چه با شوق باشید حتما این کتاب را بخوانید. #جوان ها که حتما، #معلمین و #مربیان و #مبلغین هم با دیدگاه #تربیتی حتما حتما.
یهدی من یشاء تفسیر زیبایی است که در این کتاب به آن می رسید و انّا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا هم.
💠namaktab.ir
🔶naghdbook.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرمومنان را که دست بستند، تنها کسی که خودش را کشاند وسط کوچه،
مقابل ناحقی و سکوت و ظلم، زنانه ایستاد.
با اینکه بدنش زخمی و آسیب دیده بود
دست انداخت به کمبربند امیرمومنان
عمر به قنفذ گفت:
دست فاطمه را از کمر علی کوتاه کن.
من بلد نیستم روضه بنویسم...
این اشکها خودشان جاری میشوند.
تاریخ نوشته است...
#مادر
#فاطمیه
#روضه #شهادت #آه
#نرجس_شکوریان_فرد
@namaktab_ir
#کتاب #مناسبتی
📚 کشتی پهلو گرفته:
#کشتی_پهلو_گرفته
#سید_مهدی_شجاعی
#جوان
#اهل_بیت
#حضرت_زهرا(س)
#نیستان
📚روزگار غریبی است دخترم! دنیا از آن غریبتر! این چه روزگاری است که یک راز آفرینش #زن را در خود تحمل نمی کند. این چه عالمی است که دردانه ی خدا را از خویش می راند؟
آنجا جای تو نیست.#دنیا هرگز جای تو نبوده است. بیا دخترم. بیا تو از آغاز هم دنیایی نبودی. تو از بهشت آمده بودی. تو از بهشت آمده بودی
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#مادر
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ اللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.
003-Nafas-e-Baran.mp3
9.49M
#صوت
#هم_خوانی
#اسم_تو_می_بارد_از_نفس_باران
.....
بر روح بلندت سلام
سلام ای گوهر دریای نور
ای آیه ی زیبای عشق
ریحانه ی روح خدا
سلام ای دار و ندار علی
ای بود و نبود حسن ای مادر ارباب ما
.....
بر روح بلندت سلام
سلام ای گوهر دریای نور
ای آیه ی زیبای عشق
ریحانه ی روح خدا
.....
سلام ای دار و ندار علی
یا فاطمه الزهرا صلی الله علیک
بر روح بلندت سلام
سلام ای کوثر و توحید و حمد
ای وصف تو یاسین و قدر
ای روی تو شمس الضحی
سلام ای معنی ام الکتاب
ای مدح تو با جبرئیل
ای مادر ارباب ما
.....
آجرک الله بقیه الله
#نذری_کتاب
نذری ما برای فرج پسر فاطمه، منتقم خون حسین...شماره حساب نذورات: ۶۱۰۴۳۳۷۸۷۰۵۳۰۰۲۷
🔷 @namaktab_ir
📚من او:
#من_او
#امیرخانی
#جوان
#جوان_رمان
#انقلاب
📖خلاصه کتاب:
سال ۱۳۱۲ شمسی، تهران، خانی آباد، خانه اعیانی حاج فتاح، صاحب کوره آجرپزی فردوس، باب جون علی و مریم. علی، رفیق شش دانگ کریم، پسر اسکندر و ننه (نوکر و کلفت خانه فتاح) بود.
اسکندر و ننه یک "مهتاب" هم داشتند. علی "برای خود آرام زمزمه کرد 'مهتاب'. ته دلش دوباره لرزید. حالا او هم برای خودش چیزی، رازی، یا کسی داشت!" درویش مصطفی اما از رازش خبر داشت: "تنها بنایی که اگر بلرزد محکمتر میشود، دل است."
پدر علی رفته بود باکو بار شکر بیاورد. اما هیچ وقت برنگشت... . یک انگشتش را بریده بودند. کسی نفهمید ماجرا از چه قرار بوده. اما سید مجتبی نواب صفوی، رفیق علی، میگفت کار حکومت است.
گذشت و گذشت تا سالهای کشف حجاب. پاسبان عزتی، روسری از سر مریم کشید... . مریم دیگر تاب نیاورد. کند و رفت. جایی که بتواند آن جور که میخواهد زندگی کند و یک چیزهایی را فراموش کند. چند سال بعد هم مهتاب به او ملحق شد تا او هم چیزهای دیگری را فراموش کند...
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir