#عکس_نوشت_خادم_ارباب_کیست؟
کتاب های پویش با ۵۰ درصد تخفیف تا پایان ماه صفر
#سفارش از طریق👇
@sefaresh_namaktab
#پویش_امت_حسینی
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عزت دارد حسین!
اگر دنبال یار می فرستد، دنبال زهیر...
اگر با حر صحبت می کند تا راه را باز کند..
اگر با عمرسعد سخن می گوید...
اگر از صبح تا عصرِ عاشورا صدا بلند می کند:
-هل من ناصر ینصرنی!
می خواهد کسی نباشد که دلش عزت بخواهد و از سایه ی عزت حسینی محروم شود!
#کلیپ_معرفی_کتاب
#امیر_من
#نرجس_شکوریان_فرد
#نمکتاب
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخشنده ترین این دیار حسین است.
-مشکلت را فقط حسین حل می کند!
-از من می شنوی جز با حسین با کسی دیگر در میان نگذار! –حسین را که ببینی خودش کارت را سامان می دهد!
-این جا بی خود نگرد، خانه ی پسر علی از آن سوست! هق هق گریه هم را خاموش نمی کنم! جلوی اشک هایم را نمی گیرم! به خودم دلداری نمی دهم تا آرام شوم! اما خدایا! فقط حسین است که می تواند برای تو همه ی زندگی اش را ببخشد
#کلیپ_معرفی_کتاب
#امیر_من
#جوان
#عهد_مانا
#نرجس_شکوریان_فرد
#پویش_امت_حسینی
#اربعین
#نمکتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
📚المصارع:
#المصارع
#سید_محمدیحیی_غیاث_علوی
#نشر_عهد_مانا
#کتب_محرم
معرفی:
🖌کتاب المصارع، کتابی ظاهراً کوچک ولی بزرگ، کتابی به بزرگی عاشورا، که بیانگر جهاد امام و بد عهدی کوفیان است. مظلومیت مسلم و آزادگی حر را به تصویر می کشد، وفاداری یاران را اثبات می کند و شجاعت قمر بنی هاشم را به رخ می کشد. مصیبت اهل حرم دیده می شود و درآخر تو می مانی و ندای هل من ناصرا ینصرنی…
📖بریده از کتاب:
بسم الله الرحمن الرحیم🔅
به حسین بن علی ازسوی شیعیان او وشیعیان پدرش..📜
شیعیان چشم به راهند وجزتونظری ندارند.😔
پس بشتاب!
بشتاب ای پسر دختر پیغمبر،☺️
باغ هاسبز شده ومیوه هارسیده ،
زمینها سرسبز وخرم ودرختان پر برگ وبار است.🍒
اگر بیایی نزد سپاهی سازمان یافته امدی.☝️
سلام خدابراو وپدرت...🌱
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#تمام_قدم_هایم_نذر_آمدنت
#طرح
«اربعین»
یعنی من؛
همچنان پای رکابت ایستاده ام!
یعنی هرچه بگذرد..
عطشم برای یاری ات بیشترمی شود
کسانی هستند که «عشق♥» تو را نچشیده اند..
و من میخواهم قلب ها 💕را به تو گره بزنم...
🔖شماره کارت نذورات اربعین:
۶۱۰۴۳۳۷۸۶۴۹۵۷۰۲۰
#دانلود برچسب کوله اربعین👇👇👇👇
http://yon.ir/p3Mpi
May 11
📚من و پنج وارونه:
#من_و_پنج_وارونه(آگاهی های لازم برای پیشکیری از بیگاری عاطفی)
#حدیث_راه_عشق
#جوان
#متفرقه
#تازه_های_کتاب
*کاش انسانها به اندازه کالایی که میخرند،
در دل بستن ها و محبت کردنها هم حوصله و وسواس به خرج دهند.
*حیف است که دلها بی در و دروازه باشد
و عشق ها بیهویت و بیشناسنامه؛ چرا بعضی به (گدایی عشق) میپردازند و بعضی به (حراج عشق) باید از چه گذشت، تابه چه رسید.
* آیا آنچه از دست میدهیم و آنچه به دست میآوریم میارزد؟
برندهایم یا بازنده؟!
*دوست داشتن کسی که لایق محبت نیست اسراف محبت است.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
🌸 @namaktab_ir
May 11
شهید عزیز : خاطراتی آموزنده ودلنشین از شهید مدافع حرم، محمود رادمهر
#شهید_عزیز
#مصیب_معصومیان
#انتشارات_شهید_کاظمی
#ستاره_درخشان
#جوان
✏بریده کتاب
می گفت پدر و مادر امامزاده های سیار هستند. ☺
🙏هر وقت حاجت دارید، بروید پیششان و عرض حاجت کنید. آنها که دعا کنند، حتما مستجاب می شود. صفحه۹۰
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#خاطرات_کتابخوانی
#خاطره_مادر_الکی
خیلی عشقولانه 💞بودن! شوهرش ازش دل نمی کند و خیلی نگران بود! اولین بار بود که خانومش رو تنها می فرستاد سفر!
منم هم خنده ام گرفته بود از دستشون هم حرصم،
ولش کن دیگه پسرجان…اخرش طاقت نیاوردم و رفتم جلو و گفتم آقا من تا قم میشم مامان خانومت، شما اصلا نگران نباش! اونم انگار تا حدی خیالش راحت شد خانومش رو به خدا سپرد و رفت!✋
🧕دختر محجبه و قشنگی بود! می خواست بره به مادرش سر بزنه، توی کوپه که جا گیر شدیم و از مشهد راه افتادیم شروع کردیم به صحبت، داستان جالبی داشت که خوندش خالی از لطف نیست.
«مامان من اصلا اهل دین و خدا و پیغمبر نیست، کلا بد حجابه! 👩من اون موقع ها می رفتم تهران سر کار، با مانتو و روسری! ولی اونقدر با ماشین رفتم و اومدم و کلاج و ترمز گرفتم، کاسه ی زانوم داغون شد، واسه همینم دیگه نرفتم تهران و قم کار پیدا کردم.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
خوب قم باید با چادر می رفتم سر کار، اونجا مادربزرگ شوهرم منو دید و پسندید.
هر کس زنگ می زد که بیاد خواستگاریم، مامانم سر همون تلفن بهشون می گفت:
که دختر ما باید بره سر کار،
ما مهمونی هامون مختلطه،
دخترم باید با مانتو و روسری باشه و از این حرفا…
ولی سر این یکی ازشون خواستم کوتاه بیان.
وقتی رفتیم تو اتاق که با شوهرم صحبت کنیم گفت:
من ۱۴ سکه بیشتر مهریه نمی دم،
جهزیه تونم باید کلا ایرانی باشه،
عروسی مختلط هم نمی گیرم!
منم دیدم هم خودش خوبه و هم خانواده اش قبول کردم شرط هاش رو. ولی به مامانم نگفتم و نذاشتم بفهمه، جهیزیه رو هم خودم گرفتم با ذخیره ی پولام، بجای عروسی هم ناهار دادیم.
البته از مامانم نپرس که این مدت چه ها گذشت بینمون! همینو بگم که متاسفانه اولاش قهر کرد باهام !!!
البته من از انتخابم راضی ام، شوهرم رو دوست دارم، زندگیم قشنگه، دوستش دارم!
حالا که رفتم گنبد کاووس دوستم و همدم تنهایی هام کتابه! خیلی هم دوست خوب و با وفاییه! شوهرم هم که واسم هیچ چیز کم نمی ذاره! خوشبختم! خدا رو شکر»
خیلی دختر با معلوماتی بود، می گفت خوشبختیش رو چمدیون کتاب خوندنه!
منم که آدم کتابخونی بودم اسم کتابای خیلی زیادی رو بردم که همه را خونده بود.
چقدر بخاطر اینکه تو این سفر کوتاه مادر الکی و هم صحبتش شدم خوشحال شدم و بهش غبطه خوردم.
م – از قم