eitaa logo
نمکتاب
16.2هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
759 ویدیو
187 فایل
💢نمکتاب: نهضت ملی کتابخوانی💢 『ارتــــباط بــــا نمکتاب🎖』 💌- @p_namaktab 『سفارش کتاب نمکتاب』 🛒 @ketab98_99 『قیمت + موجودی کتب』 『📫- @sefaresh_namaktab 『مشاوره کتاب نمکتاب』 📞 @alonamaktab 『سایت جامع نمکتاب』 🌐- https://namaktab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانشجویی؟میخوای مهاجرت کنی؟ پس حتما این کتابو بخون رمانی جذاب درباره یک دانشجو و نخبه ایرانی که دانشگاه‌های اروپایی او را دعوت به همکاری می‌ کنند @namaktab_ir
📚یادگاران (بروجردی) ✏دیده بود بروجردی فرمانده منطقه است، آمده بود پیشش. گفته بود «دشمن داره میآد جلو، هیچ امکاناتی هم نیست.» بروجردی هم که همیشه ی خدا می خندید. این بارهم خندیده بود. طرف عصبانی شده بود؛ زده بود زیر گوشش. برای چندمین بار بود که یکی میزد توی گوش بروجردی. بلند شده بود، صورتش را بوسیده بود، گفته بود «شما خسته شده ای. بیا بشین. درست میشه» ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
#عکسنوشت_پدر #سفارش از طریق👇 @sefaresh_namaktab
میرانا و ۷ جن بدبخت (هفت جن)   / #۷جن _چی کتاب مبارزه آخر الزمانی بین اجنه و انسان ها را ترسیم کرده است.# اجنه دخالت زیادی در زندگی انسان ها می کنند و انسان ها را تحت فشار و سختی می گذارند. فردی دست به کار می شود و با کمک اذکار و اوراد و علوم غریبه به مبارزه با اجنه می رود. او برای نجات جان دختری به نام #میرانا سیطره ی اجنه است با ۷ جن مبارزه می کند و البته از اجنه ی مسلمان هم کمک می گیرد. در این مبارزه و نجات جان دختر، او موفق می شود و در آخرین مرحله نزدیک است که انسان پلیدی به نام درویش (فودی اسرائیلی) که اجنه ی کافر را تسخیر کرده تا به رموز مدفون در قدس شریف دست یابد تا دنیا را به نابودی بکشاند، را از پا در بیاورد؛ که #امام_زمان به د و تمام شیاطین را نابود می کند و دنیا نجات می یابد. داستان از کشش بالایی برای همراه کردن مخاطب برخوردار است. 
ارسال شده از سروش: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 فقط چند نکته می ماند: فردی که به مبارزه با اجنه می رود، ترک دنیا کرده است، امری که در اسلام مذموم است. ما زندگی تارکانه نداریم. او برای به دست آوردن یکی از علوم غریبه دست به دامان درویشی صهیونیست میشود و جالب است که در آخر امام زمان به او که علم مذموم دارد کمک هم می کند. (دشمن انسانها) در اسلام کمک گرفتن از اجنه و تسخیر آنها حرام است حال آن که این فرد توفیق یاری امام زمان را هم پیدا می کند… روی آوردن به رهبانیت او در حالی است که او با خانواده اش قطع ارتباط کرده است در حالی که در اسلام گناه توفیق عمل خوب را از انسان می گیرد…. قهرمان این داستان هم، راه های عجیب و غریب را طی می کند و اذکار و اوراد و دعاهایی را به کار می برد و تشویق می کند به رو آوردن سمت این کارها، به همین خاطر هم برای نسل امروز که اهل خواندن کتب هری پاتر است جذابیت داستان زیاد است. کسی که در انجام واجباتش کمی لنگ می زند چنان توانمند است که کارهای بزرگی انجام می دهد فراتر از حد تصور… جادو، تسخیر، علوم غریبه امری نیست که در زندگی روزمره ی مردم ما ضرورتی داشته باشد چه برسد که به درد یاری امام زمان بخورد و مورد تایید ایشان باشد…. بهر حال نویسنده کتاب ۷ جن با دست گذاشتن روی موضوعی که برای خواننده اش عجیب و مجهول است ظاهرا توانسته موفقیت خوبی به دست آورد اما ایا تولید کنندگان این کتاب می دانند که چه اشتباهی مرتکب شده اند..   این که آیا پرداختن به چنین موضوعاتی آن هم در جامعه ی کنونی ما که رویکرد بسیاری از افراد ناآگاه به سمت این اذکار و اوراد بسیار زیاد شده است چقدر ضرورت دارد؟ دیگر اینکه پرداختن به جزئیات و بیان راه ها و کارهایی که نقش اول داستان انجام می دهد مخاطب را به توهم رو آوردن به این موضوعات وا می دارد هر چند نویسنده تلاش کرده است که ظاهرا همه را مستند نشان دهد. 💠namaktab.ir 🔶naghdbook.blog.ir 🔷@namaktab_ir
🌸 ﷽ 🌸 کشیش کتاب را در دستش گرفت، جلدش را به سرگئی نشان داد و گفت: « است؛ سخنان و نامه‌های علی است. کتاب بسیار عجیبی است؛ پُر از مضامین بکر و راه‌گشا.» سرگئی گفت: «لابد به من توصیه می‌کنی که آن را بخوانم.» کشیش گفت: «حتماً؛ کاری که پدرت باید در جوانی می‌کرد. مثل که می‌گفت از ۱۲ سالگی مطالعه را شروع کرده و هنوز هم ادامه می‌دهد. (علیه السلام) شخصیتی است مثل اقیانوس؛ هرچه در عمق آن شنا کنی، شگفتی‌هایش آشکارتر می شود.» سرگئی روی کاناپه نشست و پرسید: «اگر چنین است که شما می‌گویید، پس چرا کشورهای مسلمان که علی امام آنهاست، جزو کشورهای جهان سوم و عقب‌مانده‌اند؟» کشیش گفت: «ملّت‌ها و دولت‌های اسلامی مانند کسانی هستند که گرانبهایشان را دفن کرده‌اند یا اساساً از آن خبر ندارند. گمان می‌کنم آنها هم علی را نمی‌شناسند. من هنگامِ مطالعه این کتاب و چند کتاب دیگر، به همین مسئله فکر می‌کردم. در آن دوران، خلیفه مسلمانان بود و مردی هم به نام معاویه خود را خلیفه مسلمانان نامیده بود. هردوی اینها، داعیه داشتند، امّا علی کجا و معاویه کجا! فکر کنم اکثر رهبران کشورهای اسلامی، حکومتشان از جنس حکومت معاویه باشد، نه علی. اگر حاکمی از حاکمان مسلمان، یک بار نهج‌البلاغه را با دقّت می‌خواند و به آن عمل می‌کرد، امروز روزگارشان این نبود که هست.» سرگئی لبخند زد و گفت: «ما باید کم کم مراسم مسلمان شدن شما را فراهم کنیم پدر...!» کشیش گفت: «ادیان الهی، شکل، قالب و پوسته روح الهی است سرگئی. مهم مغز و درون آن است که یکی است و فرق چندانی با هم ندارند. کسی که مسلمان است یا مسیحی، اگر به ذات و جوهره الهیِ دین خود دست نیابد، می‌خواهد روحانی مسلمان باشد یا کشیش مسیحی، به یک اندازه از مسیر خدا جدا شده است. در زمان علی دشمنانش و آنهایی که با او می‌جنگیدند، از حافظان و مبلّغان قرآن و اسلام بودند و در عبادت و زهد و تقوا چنان بودند که زانوهایشان بر اثر سجده پینه بسته بود. آنها به نام همان اَللهی با علی جنگیدند که علی به نام همان الله می‌خواست هدایتشان کند.» 📚 ناقوسها به صدا در می آیند. ابراهیم حسن بیگی نشر
#شب_قدر #کتاب #پدر خدایا ما را از یاران حضرت ولیعصر ارواحنا فداه قرار بده‌؛ و این شب‌ها فقط او را از تو می‌خواهیم. یا صاحب الزمان
گفت: «بیا از زیر قرآن ردت کنم. برای اینکه محافظت باشد. برزیل خیلی دور است.» از زیر قرآن رد شدم و گفتم: «فریبا قرآن را بده همراهم باشد.» با خودم فکر کردم دختره خرافاتی خجالت هم نمی‌کشد. آمده اینجا، در امریکا، توی مرکز علم و دانش، مثل امریکایی‌ها می‌خورد، می‌گردد و می‌رقصد؛ اما هنوز دست از این خرافات برنداشته. بگذار سر فرصت چند صفحه‌اش را بخوانم و چند مطلب غیرعلمی و خرافاتی‌اش را پیدا کنم تا وقتی برگردم، توی صورتش بزنم. ... صفحه اولش را باز کردم: «به نام خدای بخشاینده مهربان. اینک آن کتاب که در آن هیچ شبهه‌ای نیست و راهنمای پرهیزکاران است»... . برای همین چند خط چند لحظه مکث کردم. فکر کردم: اوووه! چه اطمینانی هم به خودش دارد... چند آیه دیگر خواندم و جلو رفتم. یک دفعه با خودم گفتم معنی این آیه هایی که خواندم چه بود؟ همان اول کار می گوید: «این است کتابی که راهنمای پرهیزکاران است.» و برای آنها توصیفاتی را می‌گوید.... ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
◼ اگر ۲۰ یاور داشتی پس بجنگ… این را پیامبر خدا به امیرالمؤمنین فرموده بود؛ وقتی که همه مدینه در یک چرخش عجیب حرف خدا و رسول را زمین گذاشتند. علی را کنار زدند و با دیگری بیعت کردند. پیامبر در غدیر فریاد زده بود که خدا علی را انتخاب کرده است، در موقعیت های دیگر هم، وصی و جانشین را او معرفی کرده بود… اما حالا مردم با اختیار خودشان به علی گفتند: نه. به دنیا رأی «آری» دادند. علی گفت: خدا در قرآن فرموده اگر ۲۰ نفر باشید و صبر کنید، بر ۲۰۰ نفر غلبه می کنید. بار خدایا ۲۰ نفر هم پیدا نشد. به خدا سوگند اگر به اندازه این گوسفندان، مردانی خیرخواه خدا و رسول می داشتم، او را از حکومت خلع میکردم… و به خدا پیدا نشده بود… امام این را ۳ بار فرمودند و… به خانه بازگشتند. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
سلام اي آخرين اميد مادر سلام اي وارث غم هاي حيدر کجايي آشناي نيمه شبها غريب هر سحر موعود دلها اللهم عجل لولیک الفرج💗
مادربزرگ ها هم عالمی دارند برای خودشان. دستت را می گیرند و می گذارند وسط قصه هایشان. 🕶عینک مادر بزرگ را برمی دارم!ها می کنم! با گوشه لباسم شفاف شفاف می شود. گونه ی آویزان و سرخش را می بوسم و عینک را قاب چشمانش می کنم. ـ مادر جون. ـ جان دلم. ـ این همه سال شما قصه ها رو به ما رسوندی حالا من می خوام قصه برسونم به شما. می خندد از همان خنده های دوست داشتنی که صدایش را فقط خودش می شنود. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 🤔 راستش خیلی فکر کردم، دیدم شما چشماتون ضعیفه باید کتابی بخونین که خطش درشت باشه، پر رنگ هم باشه. تمام تشکرش را در نگاهش می ریزد و نگاهم می کند. 😘پیشانی ام  را می بوسد. کتاب را می گیرد. با جدیت مشغول می شود. جدیت مادر بزرگ یعنی؛ تمرکز، کمی اخم و لبخندی که صورتش را نقاشی می کند. به بقیه فامیل هم کتاب می دهم. یکی ، یکی ، یکی کم حجم، آن یکی… برای هر کس کتاب باب میلش سرو می شود. همه می گیرند بجز دختر عمو نازنین که می گوید فرصت نمی کند، سه تا بچه دارد ومشغول کار است.این بار نمی دانم چرا؛ ولی اصرار نمی کنم. همه از روزیشان خوشحال اند و راضی.😊 جمع خداحافظی می کند تا دورهمی یک ماه دیگر. یک هفته نگذشته که مجلس برپا می شود. این بار آن ها پیش قدم می شوند کتابها را تحویل می دهند و می گویند تمام شد. 📚مسلح رفته ام! مثل همیشه! دوره ی بعد… پلاستیک کتابها را روی زمین می گذارم درجا چند کتاب سمتم می آید. ـ این هارا خواندیم. بفرمایید. زن عمو می نشیند و مشغول خواندن «» می شود. بقیه، حرف از کار عید و دغدغه هایشان می زنند. برایم جالب است؛ دختر عمویم با سه بچه مشغول خواندن کتاب«سرود سرخ انار» مادرش می شود. به این می گویند تبلیغ غیر مستقیم. اشتیاق دیگران او را زرنگ کرد. قلبم از ته ته دلش لبخند می زند دور همی تمام می شود. شب با فکر چه کتابی را به چه کسی بدهم خوابم می برد. خاطره ای از ن.ص از قم 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
رمان مسافر کربلا: داستان آرزویی که به کربلا ختم می شود. 🌀وقتی کسی به زیارت امامی می رود میگویند طلبیده شده است. این کتاب داستان یکی از همان طلبیدن های عجیب است که عقل آدم به آن قد نمی دهد و هاج و واج می ماند. 📃خلاصه: داستان پسر بچه ی لالی است که به صورت اتفاقی با کاروان کربلا رو به رو میشود و بدون اطلاع و مدارک لازم با آنها همراه می شود و در این جریان اتفاقات جالبی برای او پیش می آید. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
نقد کتاب چایت را من شیرین می‌کنم نویسنده:   ❗‼‼‼‼ کتاب ماجرای دختری است با پدری از سازمان و مادری معتقد. اما سارا در این میان تنها برادرش، دانیال را دوست دارد و شیفته اوست. او پدرش را سازمانی متعصب و مادرش را مذهبی بی‌عرضه می‌داند. مادر این داستان اهل جنگیدن برای حفظ زندگی و شور و نشاط خانواده اش هست یا نه؟ اگر اهل مبارزه است پس نمی تواند افسرده باشد. اگر اهل مبارزه نیست، پس چرا با دو بچه و همسر منافقش رفته خارج از کشور و طلاق نگرفته از همسرش؟ این مادر انقدر افسردگی می گیرد که به انسان القا می شود که:  اگر پای دینت بایستی در آخر افسردگی می گیری !!! اما آیه قرآن است که «ان تنصرو الله ینصرکم» : اگر خدا را یاری کنید خدا هم شما را یاری می نماید.  مادری که اینگونه مقابل پدر می ایستد، پس کجاست یاری خدا برای او؟ چرا واقعیت که برخورد محبت آمیز خدا با بندگان مومنش هست در کتاب به خوبی نشان داده نشده؟! نویسنده می‌کوشد خدا، اسلام، انقلاب، سپاه و اطلاعات را خوب معرفی کند و داعش و اربابانش را پلید…. ادامه ی نقد 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆 نمی‌گویم موفق نبوده است اما کتاب با مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کند که معرفی آن به عنوان کتاب خوب جای تأمل دارد.  اما برخی از این مشکلات: ۱. ابتدای کتاب، قوت داستان در نقد خدا و اسلام زیاد است، نویسنده خوب از خجالت خدا و مذهبی‌ها درمی‌آید. اگر کسی کمی سست ایمان باشد در میان چینش داستان و اتفاقات ناگوار آن دست دلش می‌لرزد و به سارا و ساراها حق می‌دهد که این چه خدایی است…. بیش از اندازه حس نفرت دختر داستان زیاد است به طوری که از ابتدا تا انتهای داستان به خدا و مسلمانان دری وری می گوید، در صورتی که این حس نفرت بسیار زیاد ، مربوط به این سن نیست؛ بلکه مربوط به یک خانم ۶۰ ساله است . در این سن ، این حس بسیار راحتتر از این حرفها عوض می شود.  اما در ادامه ی ماجرا که سارا می‌ خواهد از اسلام دفاع کند جریان چندان منطقی نیست؛ بلکه خواننده با دختری احساساتی روبروست که تحت تأثیر جو و دلی که درگیر عشق است، اسلام را می‌ پذیرد. مغالطات اول داستان باید جای خود را به منطق بدهد که این اتفاق نمی‌ افتد. ۲. دیالوگ های سارا به دختری که در آلمان بزرگ شده نمی‌ خورد؛ بلکه بیشتر شبیه دختران احساساتی و گاهی لوس است که در همین کوچه پس کوچه‌ ها بزرگ شده‌ اند. البته این بیان ، تعریف از تربیت شده‌ های خارج نیست، نوع بیان مدنظر است که حرفه‌ ای نوشته نشده. ۳. طی یک سری اتفاقات پسری جوان می شود حافظ این دختر جوان ، که بعدا شهید می شود.  رابطه سارا با حسام که نامحرم هستند اصلا صحیح نیست و وزارت اطلاعات قطعا برای چنین مواردی نیروی زن قرار می‌دهد.  این همه خلوت و قرآن خواندن و لقمه گرفتن…. دختر ویژگی خاص خوبی ندارد که پسر بخواهد عاشق او بشود، آن هم پسری که اینقدر فعال و… است. به صحنه های تکراری زیاد پرداخته است و اینکه واضح صحنه های عشق بازی دختر و پسر را بیان کرده که این دور از شان مدافعان حرم است. شخصیت ها، شوخی ها و مراوده هاشون سبک است. ۴. حسام پس از عقد در جواب سارا که می گوید: «مگه تو رنگ چشمهایم رو دیده بودی؟» ؛ جوابی می‌ دهد که شأن بچه‌ های اطلاعات را زیر سؤال می‌برد. ۵. مادر سارا زن مذهبی و بی‌ عرضه‌ ای است که جز دعا چیزی بلد نیست.  با توجه به عاقبت بخیری دانیال و سارا می‌ شد تمام این دعاها و رفتارهای مادر جهت صحیح به خود بگیرد. ۶. نویسنده تا توانسته اتفاقاتی آورده تا کشش داستان را زیاد کند به طوری که حوصله ی خواننده از این همه اتفاقات که گاهی طی ۲ ،۳ صفخه پیش می آید سر می رود و از این همه کش و قوس خسته می شود. نقاط مثبت: داعشی ها را خوب زیر سوال برده است. اطلاعات و سپاه را خوب نشان داده است. منش رفتاری غرب در مقابل داعشی ها را بیان کرده است. اخلاق متدین را خوب نشان داده است. بدی سازمان مجاهدین را خوب نشان داده است. معما گونه بودن داستان آن را جذاب کرده است.. در مجموع خانم بلنددوست نویسنده توانایی است که با اصلاح این موارد و تلاش در عرصه نویسندگی، می‌ تواند آینده‌ ی خوبی داشته باشد ان‌ شاالله. 💠namaktab.ir 🔶naghdbook.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ کتاب پدر: خاطرات زیبایی از زندگی امیر دلها خاطرات زیبایی از زندگی امیر دلها داستان هایی کوتاه و خواندنی و برداشتهایی شیرین و متفاوت برای زندگی هرجوانی که به دنبال بهتر شدن است.
مجموعه هدیه های خدا: آشنایی کودکان با نعمت های بی نظیر خداوند همراه با و ۵تا۷/۷تا۹سال 🌻معرفی: نعمت های خدای مهربان و هدیه های او خیلی زیاد است. آن قدر زیاد که نمی شود آن ها را شمرد. تازه هر یک از نعمت ها را که جداگانه تماشا می کنیم آن قدر جالب و دیدنی است که گاهی نمی توانیم همه زیبایی آن را شناسایی کنیم و بشماریم. در مجموعه هدیه های خدا ما می‌خواهیم شما را با بعضی از این نعمت ها و هدیه های خارق‌العاده آشنا کنیم. در هر جلد از این مجموعه شما با یکی از نعمت های خدا آشنا می شوید و بعد با خواندن شعر های کوتاه و رنگ کردن تصاویر، فایده های گوناگون آن نعمت را بیشتر و بهتر می‌شناسید و در آخرین صفحه کتاب، فایده ای که بیان شده است یک نکته دینی است که به عنوان مهمترین فایده و برای زیبایی پایان کتاب در نظر گرفته شده است. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
حماسه تپه برهانی: بخوانید روایت آدم هایی که از جنس کوهند، محکم و استوار. 📚معرفی: وقتی کتاب را شروع کردم خیلی نظرم رو جلب نکرد اما از سرکنجکاوی ان را کنار نگذاشتم. هرچه جلوتر رفتم برای خواندن آن مصمم تر شدم می خواندم و در خودم اشک می ریختم. شرح حال جمعی از است که همگی بوی می دهند. همگی رسیده اند به ورودی بهشت….. اصلا نمی توانم توصیفشان کنم. فقط باید سطرسطر تپه برهانی را با جان و دل بخوانی. 📖خلاصه: داستان رشادتهای گروهانی است که برای نگه داشتن تپه ی برهانی سه روز تشنگی و گرسنگی همراه با مجروحیتهای سخت و حملات متعدد را تحمل میکنند. و در نهایت همه رزمنده ها جز پنج نفر از آنها به شهادت میرسند. نویسنده کتاب یکی از این پنج نفر است که خاطرات این چند روز به اضافه ۱۷ روز گرسنگی و تشنگی و جراحت خود در منطقهای دور از مناطق خودی را به خوبی به تصویر میکشد. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
#من_و_کتاب
📚 فریب: از طریق👇 @sefaresh_namaktab 📚معرفی: یکی تبلیغ دین می کند، آن دیگری جزوه های تبلیغی را شبانه درخانه‌ها می اندازد. در خیلی از شهر ها هم فرقه دارد با تمام توان جوان‌ها را جذب می کند . رمان فریب داستان زندگی خانوادگی دختر جذابی به نام ساحل است که برای رسیدن به اهدافشان بهائی می شوند. 📖خلاصه کتاب:  دختری به نام ساحل که در خانواده‌ای بی قید زندگی می کند با الهام که بهائی بوده آشنا می‌شود . الهام خانواده ی آنها را به سمت بهائیت می کشاند و زندگی عاشقانه ساحل را از هم می پاشاند. آنها از ایران می روند و ساحل در آنجا دچار زندان می شود و پسرکوچکش هم مورد تجاوز بهائی ها قرار می گیرد. بهایی ها خانه شان را در ایران بالا می کشند و ساحل دست به انتقام می‌زند... ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
نقد کتاب فریب سیستمی دارند این بهایی ها که فقط و فقط مخصوص خود است. و سیستمی داریم ما مسلمان ها که قطعا برای ما نیست و معلوم هم نیست از کدام جهنم دره ای آمده، روال ما بی خیالی و سستی و تنبلی و در نتیجه کم کاری است، هرچند که تمام و کمال به ضرر خودمان تمام شود و هست و نیستمان را به باد بدهد و روال آن ها، جنگیدن به هر قیمتی با هر بهانه ای برای دست پیدا کردن به همه چیز است؛ فریب قطعا یک رمان خیالی نیست. داستان های زیادی است که در شهرهای ما و برای افراد زیادی هم اتفاق افتاده و «فریب» یکی از آن هاست. ادامه👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 دختری که نه عقده ای ست نه تحت فشار دین که بگویند از دین زده شده است؛ خانواده ای راحت و آزاد ….جریان های دردناک و سختی که در زندگی این دختر جوان اتفاق می افتد با آزادی کامل و با اختیار خودشان رقم می خورد. قلم داستان روان و ساده است و محتوای خوبی هم دارد و البته دختر زیبای داستان دچار دردسرهای زیادی می شود که نتیجه روندی ست که خودش و خانواده اش دست می گیرند.  دست به دست چرخیدن رمان فریب بین دوستان تاییدیه ی جذابیت بالای آن است. وقتی که صفحاتش را ورق می زنید دلتان آرام می گیرد که جای شخصیت اول داستان نیستید و دائم در فکرید که چگونه پدر و مادر عقل و فکرشان را کنار گذاشتند و با نشانه های خطر زیادی که سر راهشان سبز می شود باز هم ادامه می دهند و با پای خودشان به سمت چاه می روند هر چند که در احوالات مردم اطراف اگر بنگرید پر است از این حماقت ها و بی عقلی ها و البته دردهایی که گاه درمانش امکان پذیر است! 💠namaktab.ir 🔶naghdbook.blog.ir 🔷 @namaktab_ir