فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک نگاه به خدا میتواند مسیر زندگی را تغییر دهد
همراه شوید با تحولی زیبا...
#کلیپ_معرفی_کتاب
#نمکتاب
#کارناوال
#عهد_مانا
#بهزاد_دانشگر
#با_کلاسا
#تحول
🌸 ﷽ 🌸
کشیش کتاب را در دستش گرفت، جلدش را به سرگئی نشان داد و گفت: «#نهج_البلاغه است؛ سخنان و نامههای علی است. کتاب بسیار عجیبی است؛ پُر از مضامین بکر و راهگشا.»
سرگئی گفت: «لابد به من توصیه میکنی که آن را بخوانم.»
کشیش گفت: «حتماً؛ کاری که پدرت باید در جوانی میکرد. مثل #جرج_جرداق که میگفت از ۱۲ سالگی مطالعه #نهج_البلاغه را شروع کرده و هنوز هم ادامه میدهد. #علی (علیه السلام) شخصیتی است مثل اقیانوس؛ هرچه در عمق آن شنا کنی، شگفتیهایش آشکارتر می شود.»
سرگئی روی کاناپه نشست و پرسید: «اگر چنین است که شما میگویید، پس چرا کشورهای مسلمان که علی امام آنهاست، جزو کشورهای جهان سوم و عقبماندهاند؟»
کشیش گفت: «ملّتها و دولتهای اسلامی مانند کسانی هستند که #گنج گرانبهایشان را دفن کردهاند یا اساساً از آن خبر ندارند. گمان میکنم آنها هم علی را نمیشناسند. من هنگامِ مطالعه این کتاب و چند کتاب دیگر، به همین مسئله فکر میکردم. در آن دوران، #علی خلیفه مسلمانان بود و مردی هم به نام معاویه خود را خلیفه مسلمانان نامیده بود. هردوی اینها، داعیه #حکومت_اسلامی داشتند، امّا علی کجا و معاویه کجا! فکر کنم اکثر رهبران کشورهای اسلامی، حکومتشان از جنس حکومت معاویه باشد، نه علی. اگر حاکمی از حاکمان مسلمان، یک بار نهجالبلاغه را با دقّت میخواند و به آن عمل میکرد، امروز روزگارشان این نبود که هست.»
سرگئی لبخند زد و گفت: «ما باید کم کم مراسم مسلمان شدن شما را فراهم کنیم پدر...!»
کشیش گفت: «ادیان الهی، شکل، قالب و پوسته روح الهی است سرگئی. مهم مغز و درون آن است که یکی است و فرق چندانی با هم ندارند. کسی که مسلمان است یا مسیحی، اگر به ذات و جوهره الهیِ دین خود دست نیابد، میخواهد روحانی مسلمان باشد یا کشیش مسیحی، به یک اندازه از مسیر خدا جدا شده است. در زمان علی دشمنانش و آنهایی که با او میجنگیدند، از حافظان و مبلّغان قرآن و اسلام بودند و در عبادت و زهد و تقوا چنان بودند که زانوهایشان بر اثر سجده پینه بسته بود. آنها به نام همان اَللهی با علی جنگیدند که علی به نام همان الله میخواست هدایتشان کند.»
📚 ناقوسها به صدا در می آیند.
ابراهیم حسن بیگی
نشر #عهدمانا
#تولد_در_لس_آنجلس
#بهزاد_دانشگر
#بریده
گفت: «بیا از زیر قرآن ردت کنم. برای اینکه محافظت باشد. برزیل خیلی دور است.»
از زیر قرآن رد شدم و گفتم: «فریبا قرآن را بده همراهم باشد.»
با خودم فکر کردم دختره خرافاتی خجالت هم نمیکشد. آمده اینجا، در امریکا، توی مرکز علم و دانش، مثل امریکاییها میخورد، میگردد و میرقصد؛ اما هنوز دست از این خرافات برنداشته. بگذار سر فرصت چند صفحهاش را بخوانم و چند مطلب غیرعلمی و خرافاتیاش را پیدا کنم تا وقتی برگردم، توی صورتش بزنم.
...
صفحه اولش را باز کردم: «به نام خدای بخشاینده مهربان. اینک آن کتاب که در آن هیچ شبههای نیست و راهنمای پرهیزکاران است»... . برای همین چند خط چند لحظه مکث کردم. فکر کردم: اوووه! چه اطمینانی هم به خودش دارد...
چند آیه دیگر خواندم و جلو رفتم. یک دفعه با خودم گفتم معنی این آیه هایی که خواندم چه بود؟ همان اول کار می گوید: «این است کتابی که راهنمای پرهیزکاران است.» و برای آنها توصیفاتی را میگوید....
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
#نمکتاب
#پدر
◼ اگر ۲۰ یاور داشتی پس بجنگ…
این را پیامبر خدا به امیرالمؤمنین فرموده بود؛ وقتی که همه مدینه در یک چرخش عجیب حرف خدا و رسول را زمین گذاشتند. علی را کنار زدند و با دیگری بیعت کردند.
پیامبر در غدیر فریاد زده بود که خدا علی را انتخاب کرده است، در موقعیت های دیگر هم، وصی و جانشین را او معرفی کرده بود…
اما حالا مردم با اختیار خودشان به علی گفتند: نه.
به دنیا رأی «آری» دادند.
علی گفت: خدا در قرآن فرموده اگر ۲۰ نفر باشید و صبر کنید، بر ۲۰۰ نفر غلبه می کنید. بار خدایا ۲۰ نفر هم پیدا نشد.
به خدا سوگند اگر به اندازه این گوسفندان، مردانی خیرخواه خدا و رسول می داشتم، او را از حکومت خلع میکردم… و به خدا پیدا نشده بود… امام این را ۳ بار فرمودند و… به خانه بازگشتند.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
سلام اي آخرين اميد مادر
سلام اي وارث غم هاي حيدر
کجايي آشناي نيمه شبها
غريب هر سحر موعود دلها
اللهم عجل لولیک الفرج💗
#التماس_دعا
#خاطرات_کتابخوانی
مادربزرگ ها هم عالمی دارند برای خودشان.
دستت را می گیرند و می گذارند وسط قصه هایشان.
🕶عینک مادر بزرگ را برمی دارم!ها می کنم! با گوشه لباسم شفاف شفاف می شود.
گونه ی آویزان و سرخش را می بوسم و عینک را قاب چشمانش می کنم.
ـ مادر جون.
ـ جان دلم.
ـ این همه سال شما قصه ها رو به ما رسوندی حالا من می خوام قصه برسونم به شما.
می خندد از همان خنده های دوست داشتنی که صدایش را فقط خودش می شنود.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
🤔 راستش خیلی فکر کردم، دیدم شما چشماتون ضعیفه باید کتابی بخونین که خطش درشت باشه، پر رنگ هم باشه.
تمام تشکرش را در نگاهش می ریزد و نگاهم می کند.
😘پیشانی ام را می بوسد. کتاب را می گیرد. با جدیت مشغول می شود.
جدیت مادر بزرگ یعنی؛ تمرکز، کمی اخم و لبخندی که صورتش را نقاشی می کند.
به بقیه فامیل هم کتاب می دهم. یکی #عاشقانه، یکی #تخیلی، یکی کم حجم، آن یکی…
برای هر کس کتاب باب میلش سرو می شود.
همه می گیرند بجز دختر عمو نازنین که می گوید فرصت نمی کند، سه تا بچه دارد ومشغول کار است.این بار نمی دانم چرا؛ ولی اصرار نمی کنم.
همه از روزیشان خوشحال اند و راضی.😊
جمع خداحافظی می کند تا دورهمی یک ماه دیگر.
یک هفته نگذشته که مجلس برپا می شود.
این بار آن ها پیش قدم می شوند کتابها را تحویل می دهند و می گویند تمام شد.
📚مسلح رفته ام! مثل همیشه!
دوره ی بعد…
پلاستیک کتابها را روی زمین می گذارم درجا چند کتاب سمتم می آید.
ـ این هارا خواندیم. بفرمایید.
زن عمو می نشیند و مشغول خواندن «#قدیس» می شود.
بقیه، حرف از کار عید و دغدغه هایشان می زنند.
برایم جالب است؛ دختر عمویم با سه بچه مشغول خواندن کتاب«سرود سرخ انار» مادرش می شود. به این می گویند تبلیغ غیر مستقیم. اشتیاق دیگران او را زرنگ کرد.
قلبم از ته ته دلش لبخند می زند دور همی تمام می شود.
شب با فکر چه کتابی را به چه کسی بدهم خوابم می برد.
خاطره ای از ن.ص از قم
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
رمان مسافر کربلا: داستان آرزویی که به کربلا ختم می شود.
#نوجوان
#نوجوان_رمان
#مسافر_کربلا
#سید_مهدی_شجاعی
🌀وقتی کسی به زیارت امامی می رود میگویند طلبیده شده است. این کتاب داستان یکی از همان طلبیدن های عجیب است که عقل آدم به آن قد نمی دهد و هاج و واج می ماند.
📃خلاصه:
داستان پسر بچه ی لالی است که به صورت اتفاقی با کاروان کربلا رو به رو میشود و بدون اطلاع و مدارک لازم با آنها همراه می شود و در این جریان اتفاقات جالبی برای او پیش می آید.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
نقد کتاب
چایت را من شیرین میکنم
#نقد_کتاب
#چایت_را_من_شیرین_می_کنم
نویسنده: #زهرا_بلنددوست
❗‼‼‼‼
کتاب ماجرای دختری است با پدری از سازمان #منافقین و مادری معتقد.
اما سارا در این میان تنها برادرش، دانیال را دوست دارد و شیفته اوست.
او پدرش را سازمانی متعصب و مادرش را مذهبی بیعرضه میداند.
مادر این داستان اهل جنگیدن برای حفظ زندگی و شور و نشاط خانواده اش هست یا نه؟
اگر اهل مبارزه است پس نمی تواند افسرده باشد.
اگر اهل مبارزه نیست، پس چرا با دو بچه و همسر منافقش رفته خارج از کشور و طلاق نگرفته از همسرش؟
این مادر انقدر افسردگی می گیرد که به انسان القا می شود که:
اگر پای دینت بایستی در آخر افسردگی می گیری !!!
اما آیه قرآن است که «ان تنصرو الله ینصرکم» : اگر خدا را یاری کنید خدا هم شما را یاری می نماید.
مادری که اینگونه مقابل پدر می ایستد، پس کجاست یاری خدا برای او؟ چرا واقعیت که برخورد محبت آمیز خدا با بندگان مومنش هست در کتاب به خوبی نشان داده نشده؟!
نویسنده میکوشد خدا، اسلام، انقلاب، سپاه و اطلاعات را خوب معرفی کند و داعش و اربابانش را پلید….
ادامه ی نقد 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆
نمیگویم موفق نبوده است اما کتاب با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند که معرفی آن به عنوان کتاب خوب جای تأمل دارد.
اما برخی از این مشکلات:
۱. ابتدای کتاب، قوت داستان در نقد خدا و اسلام زیاد است، نویسنده خوب از خجالت خدا و مذهبیها درمیآید.
اگر کسی کمی سست ایمان باشد در میان چینش داستان و اتفاقات ناگوار آن دست دلش میلرزد و به سارا و ساراها حق میدهد که این چه خدایی است….
بیش از اندازه حس نفرت دختر داستان زیاد است به طوری که از ابتدا تا انتهای داستان به خدا و مسلمانان دری وری می گوید، در صورتی که این حس نفرت بسیار زیاد ، مربوط به این سن نیست؛
بلکه مربوط به یک خانم ۶۰ ساله است .
در این سن ، این حس بسیار راحتتر از این حرفها عوض می شود.
اما در ادامه ی ماجرا که سارا می خواهد از اسلام دفاع کند جریان چندان منطقی نیست؛
بلکه خواننده با دختری احساساتی روبروست که تحت تأثیر جو و دلی که درگیر عشق است، اسلام را می پذیرد.
مغالطات اول داستان باید جای خود را به منطق بدهد که این اتفاق نمی افتد.
۲. دیالوگ های سارا به دختری که در آلمان بزرگ شده نمی خورد؛
بلکه بیشتر شبیه دختران احساساتی و گاهی لوس است که در همین کوچه پس کوچه ها بزرگ شده اند.
البته این بیان ، تعریف از تربیت شده های خارج نیست، نوع بیان مدنظر است که حرفه ای نوشته نشده.
۳. طی یک سری اتفاقات پسری جوان می شود حافظ این دختر جوان ، که بعدا شهید می شود.
رابطه سارا با حسام که نامحرم هستند اصلا صحیح نیست و وزارت اطلاعات قطعا برای چنین مواردی نیروی زن قرار میدهد.
این همه خلوت و قرآن خواندن و لقمه گرفتن….
دختر ویژگی خاص خوبی ندارد که پسر بخواهد عاشق او بشود، آن هم پسری که اینقدر فعال و… است.
به صحنه های تکراری زیاد پرداخته است و اینکه واضح صحنه های عشق بازی دختر و پسر را بیان کرده که این دور از شان مدافعان حرم است.
شخصیت ها، شوخی ها و مراوده هاشون سبک است.
۴. حسام پس از عقد در جواب سارا که می گوید: «مگه تو رنگ چشمهایم رو دیده بودی؟» ؛
جوابی می دهد که شأن بچه های اطلاعات را زیر سؤال میبرد.
۵. مادر سارا زن مذهبی و بی عرضه ای است که جز دعا چیزی بلد نیست.
با توجه به عاقبت بخیری دانیال و سارا می شد تمام این دعاها و رفتارهای مادر جهت صحیح به خود بگیرد.
۶. نویسنده تا توانسته اتفاقاتی آورده تا کشش داستان را زیاد کند به طوری که حوصله ی خواننده از این همه اتفاقات که گاهی طی ۲ ،۳ صفخه پیش می آید سر می رود و از این همه کش و قوس خسته می شود.
نقاط مثبت:
داعشی ها را خوب زیر سوال برده است.
اطلاعات و سپاه را خوب نشان داده است.
منش رفتاری غرب در مقابل داعشی ها را بیان کرده است.
اخلاق متدین را خوب نشان داده است.
بدی سازمان مجاهدین را خوب نشان داده است.
معما گونه بودن داستان آن را جذاب کرده است..
در مجموع خانم بلنددوست نویسنده توانایی است که با اصلاح این موارد و تلاش در عرصه نویسندگی، می تواند آینده ی خوبی داشته باشد ان شاالله.
💠namaktab.ir
🔶naghdbook.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ کتاب پدر: خاطرات زیبایی از زندگی امیر دلها
خاطرات زیبایی از زندگی امیر دلها
داستان هایی کوتاه و خواندنی و برداشتهایی شیرین
و متفاوت برای زندگی هرجوانی که به دنبال بهتر شدن است.
#کلیپ_معرفی_کتاب
#پدر
#نرجس_شکوریان_فرد
#عهد_مانا
#نمکتاب
#لذت_زندگی
#داستان_کوتاه
#با_کلاسا
#کتابخوانی
#کتاب_خوب_بخوانیم
مجموعه هدیه های خدا: آشنایی کودکان با نعمت های بی نظیر خداوند همراه با #شعر و #رنگ_آمیزی
#مجموعه_هدیه_های_خدا
#کودک
#کودک۵تا۷/۷تا۹سال
#کودک_خداشناسی
#سید_محمد_مهاجرانی
#نشر_بهار_دلها
🌻معرفی:
نعمت های خدای مهربان و هدیه های او خیلی زیاد است.
آن قدر زیاد که نمی شود آن ها را شمرد. تازه هر یک از نعمت ها را که جداگانه تماشا می کنیم آن قدر جالب و دیدنی است که گاهی نمی توانیم همه زیبایی آن را شناسایی کنیم و بشماریم.
در مجموعه هدیه های خدا ما میخواهیم شما را با بعضی از این نعمت ها و هدیه های خارقالعاده آشنا کنیم.
در هر جلد از این مجموعه شما با یکی از نعمت های خدا آشنا می شوید و بعد با خواندن شعر های کوتاه و رنگ کردن تصاویر، فایده های گوناگون آن نعمت را بیشتر و بهتر میشناسید و در آخرین صفحه کتاب، فایده ای که بیان شده است یک نکته دینی است که به عنوان مهمترین فایده و برای زیبایی پایان کتاب در نظر گرفته شده است.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#فهرست_کتب_کودک
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#کودک
کودک۲_تا۵سال
#قهرمان_مهربان
#فرشته_های_احمد
#کودک۵تا۷سال
#گربه_کنجکاو_و_شب_پره
#مداد_رنگی_های_هفته
#نقاشی_های_کوچک_به_آقایی_بزرگ
#جهان_یک_خدا_دارد
#کودک۵تا۷/۷تا۹
#مسابقه_کوفته_پزی
#مجموعه_هدیه_های_خدا
#کودک۷تا۹سال
#مجوعه_پیامبر_عزیز_ما
#مجموعه_امام_و_کودکان
#مجموعه_غیبت_پیامبران
#گلخانه_عمو_باغبان
#خدایا_اجازه
#موج_و_مرغابی
#کودک۹_تا۱۱_سال
#مجموعه_شکرستان
#کهکشان_غریب
#کودک۷تا۹/۹تا۱۱ سال
#نام_من_قرآن_است
#کودک۸تا۱۲
#خدا_در_این_قصه_ها
حماسه تپه برهانی: بخوانید روایت آدم هایی که از جنس کوهند، محکم و استوار.
#حماسه_تپه_برهانی
#سید_حمید_رضا_طالقانی
#ستاره_درخشان
#جوان
#جوان_دفاع_مقدس
📚معرفی:
وقتی کتاب را شروع کردم خیلی نظرم رو جلب نکرد اما از سرکنجکاوی ان را کنار نگذاشتم. هرچه جلوتر رفتم برای خواندن آن مصمم تر شدم می خواندم و در خودم اشک می ریختم. شرح حال جمعی از #رزمندگان است که همگی بوی #شهادت می دهند.
همگی رسیده اند به ورودی بهشت….. اصلا نمی توانم توصیفشان کنم. فقط باید سطرسطر تپه برهانی را با جان و دل بخوانی.
📖خلاصه:
داستان رشادتهای گروهانی است که برای نگه داشتن تپه ی برهانی سه روز تشنگی و گرسنگی همراه با مجروحیتهای سخت و حملات متعدد #عراقیها را تحمل میکنند. و در نهایت همه رزمنده ها جز پنج نفر از آنها به شهادت میرسند.
نویسنده کتاب یکی از این پنج نفر است که خاطرات این چند روز به اضافه ۱۷ روز گرسنگی و تشنگی و جراحت خود در منطقهای دور از مناطق خودی را به خوبی به تصویر میکشد.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
📚 فریب:
#فریب
#رمان
#جوان
#سفارش از طریق👇
@sefaresh_namaktab
📚معرفی:
یکی تبلیغ دین #مسیحیت می کند، آن دیگری جزوه های تبلیغی #وهابیت را شبانه درخانهها می اندازد. در خیلی از شهر ها هم فرقه #بهائیت دارد با تمام توان جوانها را جذب می کند . رمان فریب داستان زندگی خانوادگی دختر جذابی به نام ساحل است که برای رسیدن به اهدافشان بهائی می شوند.
📖خلاصه کتاب:
دختری به نام ساحل که در خانوادهای بی قید زندگی می کند با الهام که بهائی بوده آشنا میشود . الهام خانواده ی آنها را به سمت بهائیت می کشاند و زندگی عاشقانه ساحل را از هم می پاشاند. آنها از ایران می روند و ساحل در آنجا دچار زندان می شود و پسرکوچکش هم مورد تجاوز بهائی ها قرار می گیرد. بهایی ها خانه شان را در ایران بالا می کشند و ساحل دست به انتقام میزند...
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
نقد کتاب
فریب
#نقد_کتاب
#فریب
#مهناز_رئوفی
سیستمی دارند این بهایی ها که فقط و فقط مخصوص خود #اسرائیلشان است.
و سیستمی داریم ما مسلمان ها که قطعا برای ما نیست و معلوم هم نیست از کدام جهنم دره ای آمده،
روال ما بی خیالی و سستی و تنبلی و در نتیجه کم کاری است، هرچند که تمام و کمال به ضرر خودمان تمام شود و هست و نیستمان را به باد بدهد
و روال آن ها، جنگیدن به هر قیمتی با هر بهانه ای برای دست پیدا کردن به همه چیز است؛
فریب قطعا یک رمان خیالی نیست.
داستان های زیادی است که در شهرهای ما و برای افراد زیادی هم اتفاق افتاده و «فریب» یکی از آن هاست.
ادامه👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
دختری که نه عقده ای ست نه تحت فشار دین که بگویند از دین زده شده است؛ خانواده ای راحت و آزاد ….جریان های دردناک و سختی که در زندگی این دختر جوان اتفاق می افتد با آزادی کامل و با اختیار خودشان رقم می خورد.
قلم داستان روان و ساده است و محتوای خوبی هم دارد و البته دختر زیبای داستان دچار دردسرهای زیادی می شود که نتیجه روندی ست که خودش و خانواده اش دست می گیرند.
دست به دست چرخیدن رمان فریب بین دوستان تاییدیه ی جذابیت بالای آن است. وقتی که صفحاتش را ورق می زنید دلتان آرام می گیرد که جای شخصیت اول داستان نیستید و دائم در فکرید که چگونه پدر و مادر عقل و فکرشان را کنار گذاشتند و با نشانه های خطر زیادی که سر راهشان سبز می شود باز هم ادامه می دهند و با پای خودشان به سمت چاه می روند هر چند که در احوالات مردم اطراف اگر بنگرید پر است از این حماقت ها و بی عقلی ها و البته دردهایی که گاه درمانش امکان پذیر است!
💠namaktab.ir
🔶naghdbook.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا حمایت از #فلسطین⁉️
🔹 سوالی که این روزها زیاد میشنوید.
@BisimchiMedia
📚 جوشکاری:
#جوشکاری
#جوان
#متفرقه
💕اگر قصد #ازدواج دارید و نمیدانید بهترین گزینه را چگونه انتخاب کنید؟اگر به دنبال نیمه دیگرتان در زندگی هستید .
اگر #همسر آینده شما خیلی دور از دسترس است. باخواندن این کتاب او را می یابید در حالی که بسیار به شما نزدیک است.
اگر احساس میکنید بعد از چند سال از شروع زندگی مشترک رابطه شما وهمسرتان غبار آلود است
طراوت وتازگی اوایل زندگی رخت بر بسته
بین شما وهمسرتان فاصله ای ایجاد شده این کتاب شما و همسرتان را محکم جوش میدهد ،جوشی که هیچ چیز نمیتواند آن را سست کند.
📖خلاصه کتاب:
ملاک اصلی برای ازدواج چیست؟چه چیزهایی برای یک ازدواج موفق لازم است؟ هدف از ازدواج چیست؟ چرا در زندگی طول زندگی مشترک زوجها به مشکل بر میخورند؟ راه حل برون رفت از مشکلات در زندگی مشترک چیست؟ خدا از ما در زندگی چه میخواهد؟ ما از زندگی چه میخواهیم؟ جواب این سوالات و خیلی سوالات دیگر در این کتاب آمده است.
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
نمکتاب
تولد در لس آنجلس؛ خاطرات محمد عرب، خواننده ی آمریکایی بشتابید🏃🏃🏃 قیمت با تخفیف ویژه: ۱۶۰۰۰تومان #سف
#ارسالی_مخاطبین👇☺
سلام
کتاب#تولد_در_لس_آنجلس رو بعد معرفی شما تهیه کردم و همان روز خواندم.
با اینکه کتاب و ادبیات داستانی زیاد مطالعه می کنم(هفته ای حد اقل دو الی سه کتاب) با این حال خیلی به دلم نشست و مسلما از بهترین کتاب هایی است که مطالعه کرده ام.
با تشکر.
📚چشم روشنی: قصه یک زندگی شیرین
#چشم_روشنی
#رمان
#ستاره_درخشان
#جوان
#کوثر_لک
#نشر_شهید_کاظمی
بریده ای از کتاب:
همان اول زندگی فهمیدم به اندازه ی فامیل هایم او دوست و آشنا دارد.
با اینکه آن زمان بیست و چهار پنج سال بیش تر نداشت، هر شب مهمان داشتیم و برایمان کادوی عروسی می آوردند.
یک شب که مادرم آنجا بود گفت که زشته مهمان ها شام نخورده برن، نگهشون دارید. مادر رفت سراغ مرغ پختن ، من هم با اعتماد به نفس رفتم سراغ برنج و قابلمه. پلویی پختم که توی تارییخ ثبت شد. دانه های برنج طوری به هم چسبیده بود که مثل کیک قالبی از قابلمه بیرون آمد.
وقتی دیس پلو را سر سفره گذاشتیم. سید جواد مثل قطعه های کیک پلوی شفته شده را می گذاشت توی بشقاب مهمان ها و با خنده می گفت: به هر نیتی دوست دارید این پلو را بخورید، به نیت آش، کیک یا …
همه خندیدند. خودم هم خنده ام گرفته بود. به خاطر این قضیه هیچ وقت سرزنش نشدم از بس که با همه ی خرابکاری هایم تشویقم می کرد.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
نقد کتاب
بهم میاد
#نقد_کتاب
#بهم_میاد
#رنده_عبدالفتاح
💁خیلی چیزها به زندگی تو،
به شهر تو،
به آرمان های تو،
به ریخت و قیافه ی تو
و به آیین تو نمی آید.
تنها القای دیگران به تو و نگرانی های درون فکرو ذهنت است که باعث می شود مدام بپرسی: بهم میاد؟
و دائم بگویند: بهت میاد،البته نمی آد.
اما واقعا رمان«بهم میاد» به فرهنگ شیعی ما نمی آید و چطور به زور به خورد ما دادند که این کتاب به درد کشور ما می خورد.
نمی خورد بلکه خوراندنش.
✅ سیرداستان زندگی دختر #مسلمانی است که به اجبار راهی #اروپا شده است و آنجا با سبک و سیاق زندگی اروپایی بزرگ شده است و حالا او تصمیم می گیرد #حجاب داشته باشد و با تمام تحقیرها و برخوردهای منفی هم مقابله می کند .عجیب داستان این است که مدل زندگی اش با فرهنگ آن ها جلو می رود و تنها پارچه ای بر سرش اضافه می شود.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇