نقد کتاب
بگذار مادر بخوابد
#نقد_کتاب
#بگذار_مادر_بخوابد
نوشته ی #مهری_رحمانی
❌❌❌❌
زندگی سراسر غم و غصه و درد و ناکامی یک خانواده بدون اینکه علت این همه بدبختی و
راههای برون رفت از این باتلاق مشکلات بیان شود!
اصلاً نویسنده نوشته است که نوشته باشد. حال بد روحی بعد از خواندن این کتاب را نمیشود به این راحتی تبدیل به حال خوب کرد.
اگر کتاب مینویسند تا خواننده درک بهتری از دنیا پیدا کند، که نکتهای بیاموزد، که چند راهحل برای رفع مشکلاتش پیدا کند، که چند روزی سختیها و ناراحتیهایش را فراموش کند، که برود دنبال یک…
با خواندن این مدل کتابها هیچکدام از این حالها برایتان اتفاق نمیافتد.
داستان در مورد پدری بیفکر، مادری که فقط دارد تلاش میکند تا بچهها را سروسامان دهد و بدبختی و بدبختی و در آخر هم بچههایی که انها هم با بیتدبیری انواع و اقسام بدبختیها را یدک میکشند و دیگر هیچ!
خیلی شبیه رمانهای خارجی بود مثل عقاید یک دلقک و دختری در قطار و من پیش از تو و دختری که رهایش کردی و… فقط نمایش سختیهای همراه با بدبختی…
👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆
بریده کتاب:
البته او وقتی می دید من از این اتهام خیلی ناراحت می شوم، گتاه را به تقصیر صاحب خانه می انداخت که آب را به روی ما بسته بوده که حوض نیمه خالی و پر از لجن شده و بچه را خفه کرده اما ته دلم از او رنجیده بودم. من که همیشه از او تایید شنیده بودم انتظار این اتهام بزرگ را از طرف او نداشتم.
ادبیات این کتابها خوب هم باشد باز هم به خاطر محتوایش انسان را دچار فشار روحی می کند.
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
📚 فواره گنجشکها
نام کتاب: #فواره_گنجشک_ها "
#جوان
#اهل_بیت
#امام_صادق_علیه السلام
زندگی داستانی امام جعفر صادق علیه السلام
🖋نویسنده: محمود پور وهاب
📑انتشارات: کتاب جمکران
📓تعداد صفحات: ۱۳۲
🍃برگی از کتاب:
.
آقا!فرزندتان به دنیا آمد. مادرم گفت پسر است، قرص خورشید است.
می خواهم زود برگردم. دلم برای دیدنش تنگ است.
دخترک به همان شتاب برگشت. خورشید انگار خود را پایین کشیده بود. دل زمین گرم تر می تپید.دخترک لحظه ای ایستاد. نفس تازه کرد. مشتش را باز کرد. در کف دست عرق کرده اش، سکه ای کوچک ، چون قرص خورشید می درخشید؛ سکه ای که امام باقر (ع) همراه با شیرین ترین لبخندها مژدگانی داده بود. و دخترک باز دوید...
آن روز هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ هجری قمری بود؛ روزی مبارک، هم زمان با سالروز میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم.
نامش را جعفر گذاشتند؛ جعفر صادق علیه السلام
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
نمکتاب
نقد کتاب وقتی دلی #نقد_کتاب #وقتی_دلی 🌱چشاندن شیرینی #اسلام به خواننده و نمایش زشتی و تاریکی جهالت
#ارسالی_مخاطبین
با سلام و تشکر از کتابهای خوب شما
این کتابو که خوندم خیلی لذت بردم.😊
قلم نویسنده خیلی جذاب بود و من دلم میخواد این بار که میرم #حج حتما به احترام جناب #مصعب و جعفر اونجا فاتحه ای بخونم کما اینکه بعد از اتمام کتاب خوندم. و ازشون بخوام سفارشمو به #پیامبر بکنن.
در این کتاب اخلاق زیبای پیامبر و یارانشون برام دلنشین بود و فکر می کردم الان اگه ما که ادعای #مسلمانی داریم چقدر میتونستیم افراد رو جذب کنیم.🌹
چقدر کم به صوت قران و صدای دلنشین بها میدیم و چقدر اینها موثره خلوص مصعب و ادب و اخلاقش و صبوریش و بی توجهیش به مال دنیا چقدر در مسلمان کردن افراد موثر بوده.👌
من نمیدونستم که ایشون شهر یثرب رو برای ورود پیامبر آماده کرده بودن. خداوند مقام ایشون رو بالاتر و به نویسنده و شما که کتاب رو معرفی کردید اجر بده.
🌸@namaktab_ir
📚 من ادواردو نیستم:
#من_ادواردو_نیستم
#جوان
#تازه_های_کتاب
#داستان
💫حتماً در تاریخ خواندهاید مشرکان مکه رفتن پیش پیامبر. به پیامبر گفتند ای محمد ما هرچه بخواهی به تو میدهیم هر چقدر پول و ثروت و مال و منال بخواهی به تو میدهیم هر پست و مقامی هم بخواهی به تو میدهیم. اصلاً تو را میگذاریم رئیسمان. تو را میگذاریم سرورمان.
✴ فقط یک شرط دارد آنهم اینکه دست از آیینت برداری.
پیامبر اخمهایش را توی هم کرد. همانجا آب پاکی را ریخت روی دست مشرکان. بهشان گفت: به خدا قسم اگر خورشید☀ را در دست راست من و ماه🌙 را در دست چپ من بگذارید که دینم و رسالتش را رها کنم هرگز این کار را نخواهم کرد! میبینید چه پیامبری داری؟ میبینی چه ولی و پیشوایی داری؟
با خودت میگویی ببین چه جور دل از دنیا کنده که دنیا توی نگاهش شده هیچ شده.شده پوچ.
✋یک لحظه بایست. یک لحظه توقف کن! من کسی را میشناسم که یه قطره از اقیانوس بیپایان رسول الله در کام او ریخته شد و همچون پیامبر به دنیا و همه مافیهایش پشت پا زد.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
👆👆👆👆👆👆👆
شهید ادواردو آنیلی را میگویم. کسی که پدرش صاحب کارخانجات عظیم ماشین سازی🚗 فیات بود و یکی از ثروتمندترین💸 انسانهای دنیا. میدانی داستانش چیست؟ در چند خط.
قرار بود ثروتی که تو توی خوابت هم نمیبینی😇، یکجا به او برسد ثروتی معادل سه برابر درآمد نفتی ایران.💰
⁉میدانی یعنی چه یعنی؟!یعنی سه برابر پول کشور نفتخیز مان ریخته شود توی جیب یک نفر! فقط و فقط توی جیب یک نفر!
اما... اما این شرط دارد. شرطش هم دست برداشتن ادواردو از ایمانش و اعتقادش بود. اما او از پیامبرش الگو گرفته بود و همچون رسولالله به مشرکان زمانهاش گفت: اگر صد برابر این ثروت را هم در دست من بگذارید در از اسلامم و پیامبرم برنمیدارم.
او میدانست این کارها به سرنوشت تمام میشود و آخرش او را میکشند، اما بارها به دوستانش گفته بود: من خود را برای #شهادت آماده کردهام و میدانم روزی من را خواهند کشت!
خلاصه کنم این کتاب خاطرات کوتاه از مردی است که دین و ایمانش را به دین به دنیا و مظاهرش نفروخت مردی که ثابت کرد می شود در دره #گناه بود اما زنجیر های شیطان را پاره کرد و تا اعلی علیین بهشت پرواز کرد.
مردی که بزرگترین آرزویش این بود که تا وقتی زنده است #امام_زمانش ظهور کند و از یارانش شود.🌸🍀🌸🍀
🌹 @namaktab_ir
#خاطرات_کتابخوانی
💬خاطره :دردسرهای کتابخوانی من و دخترام
من دو تا بچه دارم. یکیشون نوزاده و دخترم کلاس هشتمه!
و از اونجایی که خانوما هیچ وقت سنشون نمیره بالا، منم هنوز سنم همون حدودای 👧دخترمه!
بعد از آشنایی با یه موسسه که کتابهای بسیار خوب و متفاوتی داشت📚، منم مثل اون حسابی درگیر کتاب خوندن شدم و از فرصت های طلایی خواب نی نی استفاده میکردم که کتاب بخونم. ولی چون دخترم وقت آزادش بیشتر از من بود، مدام دور من می چرخید که مامان بده من بخونم، مامان بسه چقدر میخونی؟ مامان مامان مامان…
دیدم اینطوری فایده نداره چون اگه همینطور پیش میرفت ما، مو تو سر همدیگه نمیزاشتیم!!!
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇