نمکتاب 🇮🇷
📸 #عکسنوشته 📚 #پدر ✍ دنیایت را روی هوست نبند... ☎️ بشتابید🏃♂🏃♂🏃♂ #روز_پدر 🌸 نزدیکه😉 برای تهیه ی
#پدر 📚
.....باور کنید بعد از سال ها گشتن و همه را دیدن 👀 و دل سپردن 😍 و دل کندن و امیدوار شدن و ناامیدی ها... 😔
تنها جایی که او را یافتم؛
نجف بود... نجف اشرف 🕌
در خیابان مقابل حرم 🕌 که راه می روی، گنبد طلایی ✨ تمام عرض چشمانت را پر می کند و دلت شروع به ارتفاع گرفتن از زمین می کند... 🤗
و فقط یک جمله می توانی زمزمه کنی:
"السلام علیک یا بابا ، السلام علیک یا علی".
معنی علی را تازه دلت درک می کند. 🧐
علی، بلندت می کند از زمینِ چسبناک تا خدا. 😇
دل به دنیا بستن، خسته ات کرده بود.😥 دلت آسمان می خواست و همه ی خدا را...
علی تو را می کَند از زمین و وصل می کند به خدا... 😌
علی حکم پدریش از جانب خدا آمده... راحت بگو: سلام بابا 😍
و در آغوشش خودت را رها کن...
این کتاب ...📖
حکایت " پدرانه هاست"....
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
🌸 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾
21.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃
🌼🍃
🍃#کلیپ
#روز_پدر
🦋 سلام و هزار درود بر مهربانترین پدر دنیا و بر غریب پدرمان حضرت صاحبالزمان حجةبنالحسن.
آقاجان دسته گلی💐 خریدهام برای تبریک این عید، اما نه میدانم کجایید و نه میشناسمتان.😔
دسته گلم را پر پر 🍃 میکنم در جادهی🛤 ظهور به امید آمدنتان.
منتظر☺️
مجاهد💪
انقلابی👌
صبور میمانم به پایتان.🌸
روزتان مبارک🌹
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
📎لینک دانلود کم حجم کلیپ:
https://b2n.ir/071313
ایوان نجف عجب حال و هوایی دارد...
https://www.imamali.net/vtour/
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
🌸 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾
#ارسالی_مخاطبین
سلام✋🏻
من یک معلمم👩🏫
اندیشهی دانشآموزانم👧🏻 برام خیلی مهمه; 💫
اینکه چطور میاندیشند...🤔
چون آیندهی🌅 اونها به نحوهی عملکرد من مربوط میشه😇
تصمیم گرفتم از این بحران💥 بهترین استفاده رو بکنم;☺️
تا فرصتی ایجاد کنم که دانش آموزام رو کتابخون کنم📖
به یکی از بچههای کلاسم پیام دادم💭
و گفتم به دوستانش اعلام کنه; تا هرکسی که دوست داره بیاد و
عضو کانالی که زدم، بشه.
استقبال بچهها بینظیر بود;
از ۱۱۲ دانش آموز ۹۷ نفر عضو کانال شدن.😍
محتوای کانالم اینطور بود; علاوه بر نکات آموزشی و درسی📖 که میذاشتم; برای زمانهای استراحت و تفریحشون کتاب📚 معرفی میکردم.😌
الان با شرایط پیشرو بهشون گفتم، هر کسی که کتاب رو بخواد;
من با بسته بندی استرلیزه😷 به درب منزلشون میبرم🚗
حالا بعد از چند روز، کلی سفارش کتاب داشتم;
که با خوشحالی😊 و لذت فراوان🌱 براشون تا دم در خونههاشون بردم😎
شما هم میتونید این کار پر برکت رو انجام بدید.
شماره تلفن ما برای سفارش و ارسال کتاب...
📞۰۲۵۳۲۹۳۴۶۳۵_۰۲۵۳۲۹۳۵۹۳۵
🆔 @ketab98_99
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
🌸 @namaktab_ir
https://eitaa.com/joinchat/2615869456C65e7ea9c67
╚════ ✾" ✾" ✾
📚رازهای تسخیر قلب همسر:
📗 #رازهای_تسخیر_قلب_همسر
👨👩👧👦 #خانواده. #عروس_و_داماد. #جوان
📝 آنچه در این کتاب می خوانید:
۱- رازهایی از عشق❣ و محبت💚
۲- رازهایی در مورد ارتباط با خانواده همسر
۳-رازهای کنترل خشم😡 و انتقاد کردن
۴- رازهایی مهم از زندگی همسران خوشبخت💝
۵- رازهایی از روابط جنسی همسران
۶- رازی ترسناک😱 به نام خیانت
7- احکام و مسائل شرعی خانواده
☘️ برگی از کتاب:
معجزه قلم در عشق
یکی از انواع محبت، محبت نوشتاری است،
در برگه، نامه، پیامک و…
آقای محترم🧔و خانم عزیز🧕وقتی می خواهید به همسرتان پیامک💌 بدهید، چند کلمه محبت آمیز هم اضافه کنید
گاهی برای هم پیامک عاشقانه💕 بفرستید
✅نکات مهم:
✨برای ذخیره نام همسرتان در تلفن همراه از کلمات عاشقانه💓 استفاده کنید مانند همسر عزیزم، نفسم و…
مثل برخی نام همسرتان را منزل نگذارید🙃
وقتی نام همسرت رو زیبا ذخیره کنی وقتی خدایی نکرده خواستی برای دعوا به او زنگ بزنی☎️ نگاهت می افته به اسم همسر عزیزم و فشار خونت پایین تر میاد چون هیچ آدمی به عزیزش توهین نمی کنه…😍
آقایی که از صبح تا شب بیرونی و میگی همسرت همیشه غر میزنه اگر در طول روز دو سه بار بهش پیامک بدی خیلی از حساسیت های او رو از بین بردی…😉
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
سفارش از طریق:👇
🆔 @ketab98_99
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
🇮🇷 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾"
#بیکاری_را_شکست_داده_بودیم 😎
"رفقای قدیمی" یادشونه!😉
تا حالا
توی "یاران صمیمی"🌸🍃
چهارتا رمانِ فوق العاده رو
از اولِ اول📚
تا آخرین صفحه
خوندیم!😋
به جمع مون بپیوندید برای خواندن چهار رمان جذاااااااب🤩👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2872705027Cbc15a2ac89
حتما
سراغ این رمان ها
برید!🏃♂️🏃♂️🏃♂️
#رمان_از_کدام_سو 💚
#رمان_هوای_من 🧡
#رمان_سو_من_سه ❤️
#رمان_رنج_مقدس 💙
راستی!
منتظر خبر هاے خوشے باشید!😃📖📚✨
🍃🌸 @yaran_samimii🌸🍃
#من_و_کتاب
امام خامنه ای (مدظله العالی):
من هر وقت به یاد کتاب و وضع کتاب در جامعه می افتم قلبا غمگین و متاسف می شوم....💔
۷۶/۱۱/۱۴
دریافت بنر های باکیفیت کتابخوانی 👇
yun.ir/51f
╔ ✾" 🏴✾ 🏴"✾ ══╗
@namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾
نمکتاب 🇮🇷
امیر من گریزیست از کربلای دیروز به کربلای امروز. نویسنده در هر بخش از کتابش ابتدا به بیان داستانی کو
🖼 #عکس_هنری
📚 #امیر_من
﷽؛
🥀همه رفته بودند و مانده بود حسین!
🌴 #زینب به دنبال حسین مهلا مهلا می خواند و صدای یابن الزهرایش اشک را...!😭
حسین اشاره کرد بر قلب 💔خواهر مضطر و فرمود:
-صبر کن خواهرم!
زینب ماند بی حسین و صبر کرد!
💎 صبر معنا و استقامتش را از زینب گرفت!
نه این که مقابل ناحق سکوت کند! نه این که زمان حرف زدن و مطالبه ی حق کردن، لب ببندد!
نه این که امر به معروف نکند و مقابل منکر چشم ببندد!
🔰 زینب برای رسیدن به هدفی که امامش داشت، از مال و جان و آبرو و خانواده اش گذشت!
و مقابل یزید سکوت نکرد!
قیمت با تخفیف ویژه: ۶۰۰۰ تومان
سفارش از طریق:👇
📦 @ketab98_99
🌴┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄🌴
😇 برای آرامش مردمی که ساکن خانه شدهاند تصمیم گرفتیم، کتاب📚 هدیه بدهیم با اصول بهداشتی👇
https://eitaa.com/namaktab_ir/1793
🦋 دلتان خواست لبخندی بر لبی بنشانید، فکری را آرامش دهید، در این امر سهیم شوید.
💳 شماره کارت نذورات:
5041721039933271
╔ ✾" 🏴✾ 🏴"✾ ═╗
@namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾
Haj Mahmoud Karimi4_5981260886218639113.mp3
زمان:
حجم:
5.06M
🔳 #وفات_حضرت_زینب(س)
🌧 ببار ایبارون ببار؛
😭 بر دلم گریه کن خون ببار؛
🌙در شب تیره چون زلف یار؛
🌧بحر لیلی چو مجنون ببار ؛
ای بارون 💧
#صوت
🎤 #محمودکریمی
𖣔اللهم عجل لولیک الفرج𖣔
https://eitaa.com/joinchat/2615869456C65e7ea9c67
هدایت شده از تک رنگ
_ یه رمان باحال هست که اسمش از کدام سو...📗
+ خوندیمش!
_ هوای من...📕
+ خوندیمش!
_ جلد سوم شون.. سو من سه!
+ حتی اونم خوندیم...😊
_ رنج مقدس، یه رمان عاشقانه❣️ و شیرین...
+ به سرنوشت قبلی ها گرفتار شده، قبلا!☺️
_ تنهایی خوندید؟؟
+ نخیر!!!❌ بلکه همگی باهم توی کانال!
_ کانال؟!
+ کانالِ نوجوونیِ 🍃🌸 یاران صمیمی 🌸🍃
_ چقدرشو خوندید؟ یک سوم یا نصفش؟؟
+ کلش!!😌
_ من دیگه حرفی ندارم!🤐
+ اما من دارم!
منتظر پنجمین رمان خوانی جمعی مون هم باشید!😍
و در ایامِ انتظار
پیشنهاد میکنیم برید و رمان های قبلی📚 رو بخونید!
💕 #ما_صمیمی_هستیم 💕
#یاران_صمیمی 💙 #کانال_نوجوونی 🌀
🌼 https://eitaa.com/joinchat/2872705027Cbc15a2ac89 🌼
📚فرمانده شهر:
📘 #فرمانده_شهر
✍ #داوود_بختیاری_دانشور
🌀 #سوره_مهر
🔖 #ستاره_درخشان
💎معرفی:
یکی از سرودهای🗣 معروف: ممّد نبودی ببینی شهر آ زاد🕊 گشته….
جوان های سینه زن چنان این نوحه را با غم 😢می خوانند که انگار پدرشان از دنیا رفته
♦️درحالی که این نوحه و گریه برای جوان رشید و خوش قیافه و بی نظیر شهر بود که...
بقیه اش را در کتاب📙 بخوانید…
🍀برگی از کتاب:
باید رئیس ساواک آمده باشد. با این حرف محمد بی اختیار پشتم لرزید. به محمد نگاه 👀کردم. همانطور سیخ ایستاد بود. ناگهان چند مامور دوره مان کردند. هیکل هایشان بلند و پهن بود. یکی ازآنها که کت چرمی ای به تن داشت ـ زل زد به صورت محمد !
ـ به خاطر این بچه، هوار هوار راه انداخته بودید؟! قدمی به جلو برداشت کف دست گنده اش را بالا برد و با تمام قدرت به صورت محمد کوبید. 👋با این کار مرد، انتظار فریادی دردآلود را از محمد داشتم. اما محمد همچنان ایستاده بود و به مرد نگاه می کرد. مرد نگاهی به اطرافش انداخت و سیگاری روشن کرد. صورت گنده و گوشت آلودش از سرخی کبود 😡شده بود یکی از مامورها که به نی قلیان می ماند، تته پته کنان گفت: به ..به جثه اش نگاه نکنید …. خیلی سفته … مثل سگ!ص ۲۱تا ۲۲
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
•═•••🍃••◈🌸◈••🍃•••═•
مجموعه قصه فرماندهان
قیمت: هر جلد فقط ۴۰۰۰ تومان
بشتابید🏃🏃🏃
#سفارش از طریق👇
📦 @ketab98_99
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
🌸 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾
#جوان
#نمکتاب
📸 #عکسنوشته
📚 #یک_دقیقه_سکوت
✍ زمانی که ما در آن زندگی می کنیم، دوران احطاط ارزش هاست....
╭┅──────┅╮
🇮🇷 @namaktab_ir
╰┅──────┅╯
💌#خاطرات_کتابخوانی
خدایا خوبی ها را به دست ما به مردم برسان
مادربزرگ ها👵🏼 هم عالمی دارند برای خودشان.
دستت🤝 را می گیرند و می گذارند وسط قصه هایشان📚.
عینک👓 مادر بزرگ را برمی دارم!ها می کنم! با گوشه لباسم شفاف شفاف می شود.
گونه ی آویزان و سرخش را می بوسم😘 و عینک 👓را قاب چشمانش می کنم.
ـ مادر جون.
ـ جان دلم.
ـ این همه سال شما قصه ها📚 رو به ما رسوندی حالا من می خوام قصه📖 برسونم به شما.
می خندد از همان خنده های دوست داشتنی که صدایش را فقط خودش می شنود.
ـ راستش خیلی فکر کردم، دیدم شما چشماتون ضعیفه باید کتابی بخونین که خطش درشت باشه، پر رنگ هم باشه.
تمام تشکرش را در نگاهش می ریزد 😍و نگاهم می کند.
پیشانی ام را می بوسد. کتاب📖 را می گیرد. با جدیت مشغول می شود.
جدیت مادر بزرگ یعنی؛ تمرکز، کمی اخم و لبخندی که صورتش را نقاشی می کند.
به بقیه فامیل هم کتاب 📒می دهم. یکی عاشقانه📒❤️، یکی تخیلی📒😇، یکی کم حجم، آن یکی…
برای هر کس کتاب باب میلش سرو می شود.
همه می گیرند بجز دختر عمو نازنین که می گوید فرصت نمی کند، سه تا بچه دارد 👩👦👦👶ومشغول کار است.این بار نمی دانم چرا؛ ولی اصرار نمی کنم.
همه از روزیشان خوشحال اند و راضی.
جمع خداحافظی👋 می کند تا دورهمی یک ماه دیگر.
یک هفته نگذشته که مجلس برپا می شود.
این بار آن ها پیش قدم می شوند کتابها📚 را تحویل می دهند و می گویند تمام شد.
مسلح📚 رفته ام! مثل همیشه!
دوره ی بعد…
پلاستیک کتابها 📚را روی زمین می گذارم درجا چند کتاب📒 سمتم می آید.
ادامه:👇👇👇👇👇