eitaa logo
نماز شب اول قبر
883 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
23 فایل
کانال نماز شب اول قبر و مطالبی درباره مرگ و عالم پس از مرگ اسم عزیز فوت شدتون و اسم پدرشون و تاریخ خاکسپاریشون رو ارسال بفرمایید 👇🏻 @Salavat_bfrst
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 اجازه نده ، دیروز بـا خاطـراتش و فـردا با وعده هایـش تـو را خواب کنند. اجـازه نده ، دیـروز و فـردا با هم دست به یکی کنند، و لذت لحظات نـاب امروز را از تو بگیرند، اجازه نده افکار پـوچ ، تازگی زندگی اکنون را از تو بگیرند، بدون قضاوت و بـر چسب زدن به افکارت از لحظات امـروز لذت ببر.
🌸برات اون لحظه رو آرزو میکنم که بگی: باورم نمیشه بالاخره شد........
🍃پروردگارا بردلم آرامشی فروریز که هرآنچه مرابه درد می آورد را نادیده بگیرم🍃
✨✨✨✨✨ ماهرانه زندگی کن ... قدرتمند وپرانرژی ... خودت را برای تغییر و تبدیل به هرآنچه بهترین است آماده کن ... و خالق‌ همه‌ ی زیبایی ها باش...
🌸من امیدم به خدا؛ بعد خداهم به خداست ....❤️
🌻 ذڪرهاے آرامش دهنده: 🌹براے هر ترسے : <لا إلہ إلا الله> 🌻 براے هر غم واندوهے : <ماشاء الله> 🌹 براے هرنعمتے : <الحمد لله> 🌻 براے هرآسایشے : < الشڪر لله> 🌹 براے هرچیزشگفت آورے : <سبحان الله> 🌻 براے هرگناهے : <أستغفر الله> 🌹 براے هرمصیبتے: <إنا للہ و إنا إلیہ راجعون> 🌻 براے هرسختے ودشوارے : <حسبی الله> 🌹 براے هرقضا وقدر : <توڪلت علے الله> 🌻 براے هرطاعت وگناهے(آمرزش گناهان،وسوسہ شیطان و..): <لاحول ولا قوه إلا باللہ العلے العظیم> ‎‎‌‌‎‎‌
《🥀🍃》 - - - - از رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم نقل شده است: هر کس بر قرائت سوره انسان مداومت ورزد اگر روحش ضعیف باشد دارای قدرت روحی می شود و اگر این سوره را بنویسند و پس از شستن، آب شسته شده آن را بنوشند برای درد قلب سودمند است و تنش سلامت می یابد …
✨﷽✨ 🌼نماز شب ✍آیت الله مظاهری؛ نماز شب مستحب است، امّا هر امر مستحبّی را نمی‌توان ترک کرد. اگر بنده بداند که خداوند متعال به نماز شب او، نزد فرشتگان مباهات می‌کند و به واسطۀ نافلۀ شب، او را می‌آمرزد، هیچگاه از خواندن آن غافل نمی‌شود. حضرت رسول گرامي «صلی الله علیه و آله و سلم»می‌فرمایند:آن‌گاه كه بنده از بستر گرم و خوشايند خود برمی‌خيزد، تا خشنودی پرودگارش را با برپاداشتن نماز شب به دست بياورد، در حالى كه خواب آلودگی در چشمان او باقی است، خداوند متعال به خاطر او به فرشتگان مباهات می‌كند و می‌فرمايد: آيا نمي‌بينيد اين بندۀ مرا! او از بستر گرم خويش برخاسته است تا نمازي را كه بر او واجب نگردانيده‌ام، برپا دارد؛ شاهد باشيد كه من او را آمرزيدم.  📚وسائل الشّيعة، ج 8، ص 157
🔹 ماجرای نبش قبر حضرت رقيّه(س) عالم بزرگوار مرحوم آيت‌الله علامه "ملاّ محمّد هاشم خراساني"* مي‌نويسد: عالم جليل شيخ محمّدعلي شامي كه از جمله علماي نجف اشرف بود به حقير فرمود: جدّ مادري من، جناب آقا سيّد ابراهيم دمشقي كه نَسَبش به سيّد مرتضي علم‌الهدي منتهي مي‌شد و سنّ شريفش بيش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبي دختر بزرگ ايشان حضرت رقيّه دختر امام حسين (ع) را در خواب ديد كه فرمودند: «به پدرت بگو: به والي بگويد: ميان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّيت است، بيايد قبر و لحد مرا تعمير كند.» دختر به سيّد عرض كرد، ولي سيّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطي سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، ترتيب اثري نداد. شب سوّم دختر كوچك سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، باز ترتيب اثري نداد. شب چهارم خود سيّد حضرت رقيّه را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند: چرا والي را خبردار نكردي؟! سيّد بيدار شد، صبح نزد والي شام رفت و خوابش را گفت. والي به علماء و صلحاء شام از شيعه و سنّي امر كرد كه غسل كنند و لباس‌هاي پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودي حرم مطهّر باز شد، همان كس برود و قبر مقدّس او را نبش كند، پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند. صلحاء و بزرگان از شيعه و سنّي در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچ كس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيّد، و چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيّد ابراهيم. حرم را قُرق كردند و لحد را شكافتند. ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلام‌الله عليها، ميان لحد و كفن صحيح و سالم است اما آب زيادي ميان لحد جمع شده است. سيّد در قبر رفت، همين كه خشت بالاي سر را برداشت ديدند سيّد افتاد. زير بغلش را گرفتند، هي مي‌گفت: «اي واي بر من.. واي بر من.. به ما گفته بودند يزيد لعنةالله عليه، زن غسّاله و كفن فرستاده ولي اکنون فهميدم دروغ بوده، چون دختر با پيراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمي‌كنم، مي‌ترسم بدن را منتقل كنم و ديگر به عنوان "رقيّه بنت الحسين" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. سيّد بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد و بر روي زانوي خود نهاد و سه روز بدين گونه بالاي زانو خود نگه داشت و گريه مي‌كرد تا اينكه قبر را تعمير كردند. وقت نماز كه مي شد سيّد بدن حضرت را بالاي جايي پاكيزه مي‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمي‌داشت و بر زانو مي‌نهاد، تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند، سيد بدن را دفن كرد. و از معجزه آن حضرت اين كه سيّد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسري به او عطا فرمايد. دعاي سيّد به اجابت رسيد و در سن پيري خداوند پسري به او لطف فرمود که نام او را "سيّد مصطفي" گذاشت. آنگاه والي واقعه را به سلطان عبدالحميد عثماني نوشت؛ او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف حضرت رقيّه و امّ كلثوم و سكينه را به سيد ابراهيم واگذار کرد. اين قضيه در سال 1242 هجري شمسي رخ داده و در کتاب «معالي» هم اين قضيّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: «فَنزلَ في قبرها و وَضع عليها ثوباً لفَّها فيه و أخْرجها، فإذا هي بنتٌ صغيرةٌ دُونَ البُلوغِ و كانَ متْنُها مجروحةً مِنْ كثرةِ الضَّرب» « آن سيّد جليل وارد قبر شد و پارچه اي بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكي بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زيادي ضربات مجروح بود.» پس از درگذشت سيّد ابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سيّد مصطفي و بعد از او به فرزندش سيّد عبّاس رسيد. فرزندان سيّد ابراهيم دمشقي معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه هستند به گونه‌اي که هر گاه دست خود را به موضع دردناک بيماري بگذارند فوري آرام مي‌شود و اين اثر را از جدّ بزرگ خود به ارث برده‌اند که اين خاصيت، ناشي از نگهداري بدن شريف آن مظلومه به مدت سه شبانه‌روز است. اين موضوع پيش از اين به صورت روضه‌خواني از سوي حجت‌الاسلام سيد حسين مؤمني و حجت‌الاسلام سيد عبدالله فاطمي‌نيا، در حرم مطهر امام رضا(ع) خوانده شده و مورد تأييد علما نيز قرار گرفته است. *ملامحمد هاشم خراساني معروف به ثقةالاسلامي در سال (1242 ش) (1280 ق) در مشهد به دنيا آمد. پس از فرا گرفتن مقدمات علوم، رهسپار نجف اشرف گرديد. او پس از بازگشت از نجف، راهي مشهد گرديد و در حوزه درس آيت‏ اللَّه سيدعلي حائري يزدي شركت جُست و از آن پس به تحقيق و تاليف همت گمارد. آثار متعددي از وی به جاي مانده كه مهم‏ترين آنها عبارتند از: مُنتَخَبُ التواريخ به فارسي ؛ حُسنُ العاقبةُ في سَعادَةِ الخاتَمه و نيز غايةُ الآمال في حُسنِ خواتيم الاعمال. @tavvabon_66