eitaa logo
نماز شب اول قبر
883 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
23 فایل
کانال نماز شب اول قبر و مطالبی درباره مرگ و عالم پس از مرگ اسم عزیز فوت شدتون و اسم پدرشون و تاریخ خاکسپاریشون رو ارسال بفرمایید 👇🏻 @Salavat_bfrst
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 تصاویر هوایی از اجرای سرود "سلام فرمانده" توسط فرزندان کارکنان هنگ مرزی شهرستان سرخس (شرقی ترین نقطه مرزی کشور) 🔸عکاس: حسام‌الدین خسروی 🤚🌹
✳ فرمانده زیر کولر! 🔻 حاج حسین نشسته بود داخل قایق که چند تا از نیروها پریدند توی قایق و گفتند: «ببخشید برادر اگه می‌شه ما رو ببر اون طرف آب.» رسیدند به وسط آب که یکی از آن‌ها گفت: «فکر می‌کنید الان توی این گرما فرمانده لشکر چه کار می‌کنه؟» بعد هم که جوابی نشنید ادامه داد: «من که مطمئنم با یه زیرپوش نشسته توی دفترش زیر کولر.» یکی از نیروها گفت: «بهتره حرف خودمون رو بزنیم.» ولی او ادامه داد: «آخه همه‌ی سختی‌ها مال ماست، اون‌ها که کاری نمی‌کنند.» یکی دیگر از نیروها با عصبانیت گفت: «اگه ادامه بدی می‌اندازیمت تو آب، مگه نه برادر؟» حاج حسین اما با خنده‌ی روی لبش هیچ جوابی نداد. 📚 برگرفته از کتاب ؛ خاطراتی از سردار مجموعه‌ی ۱ 📖 ص ۵۴ ❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 🕊 ✔️امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود. ✔️تا می توانید برای ظهور حضرت حجت«ع» دعا کنید که بهترین دعاهاست
مادر از وقتی فهمیدم باردارم،شیش دانگ حواسم را جمع کردم.دیگر مواظب بودم کجا بروم،کجانروم. چه لقمه ای بخورم، چه لقمه ای را نخورم. چه حرفی رابزنم،وچه حرفی رانزنم. می دانستم همه ی اینها تاثیر داردروی بچه.همان ایام،سه بار قران راختم کردم. مرتب هم می رفتم روضه سیدالشهدا علیه السلام. دلم می خواست ازهمان اول عشق به قران وامام حسین علیه السلام برود توی گوشت وخونِ این بچه .دلم می خواست وقتی این بچه بزرگ شد،خدا اورا یکی ازبهترین بندگانش قرار دهد. روزها وهفته ها وماه ها می گذشت ومن لحظه شماری میکردم که این بچه،این کاکل زری،این تاج سر،به دنیابیاید. خیلی با اوانس گرفته بودم.حس می کردم که سالهاست مادرش هستم. جانم به جانش بسته است. بیست ویک تیر سال ۷۰بود که بالاخره بچه به دنیا آمد.چه لحظه ای بودآن لحظه.هنوز یادم نمیرود.داشتنداذان ظهر می گفتند.صدای گریه ی بچه وصدای الله اکبر،درهم آمیخته بود...... *** مرددبودیم اسم بچه را چه بگذاریم.هرکسیاز اقوام وآشنایان نظری می دادوچیزی می گفت.اما به نتیجه ای نمی رسیدیم. یک لحظه سرم را انداختم پایینورفتم توی فکر .با خودم گفتم:«محسن.اسمش را می گذارم محسن.به یاد محسنِ سقط شده ی حضرت زهرا علیها السلام وبه یاد محسنِ شهیدِحضرت زهرا علیها السلام!»
سید خبر از یک واقعه میدهد .
خرمشهر ها در پیش داریم 🇮🇷🇮🇷