eitaa logo
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
475 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
138 فایل
بصیرتی، تربیتی، فرهنگی،مذهبی،تاریخی و سیاسی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 کاروان حسرت❗️ ⚫️ قافله ای شب هنگام از مسیری عبور میکردند که در بین راه، راهنمای قالفه فرمان توقف داد 🔔بعد به همه گفت، اکنون در مکان ویژه ای هستیم، از خاک اینجا هر کسی هر چقدر که میتواند برای خود جمع کند. ❗️راهنما، به همه گفت ما امشب این وادی را پشت سر میگذاریم و فردا که هوا روشن شد، همگی حسرت خواهید خورد. 🔹 عده ای از اهالی قافله به حرف راهنما اعتماد کردند و جیب هایشان پر از خاک کردند ، عده ای هم خورجین مرکب هاشان را، عده ای دیگر کیسه هایشان را... ▪️اما عده ای هم بودند که گفتند ما به اندازه کافی بارمان سنگین است، چرا باید خاک جمع کنیم و بارمان را سنگین تر کنیم ؟!!! 🔺 بعد از مدتی توقف، راهنما فرمان حرکت داد و قافله حرکت کردند و از آن وادی دور شدند. هوا هم کم کم روشن شد... هوا کامل روشن شد و راهنمای قافله گفت به خاک هایی که برداشتید نگاه کنید. وقتی کاروانیان کیسه ها را باز کردند، همه دیدند که آن خاکها زر و طلای ناب است... ☝️اینجا بود که همه حسرت خوردند 💠آنهایی که برداشته بودند با خود میگفتند؛ ای کاش بیشتر برداشته بودیم آنهایی هم که بر نداشته بودند میگفتند؛ ای کاش حداقل یک مشت برداشته بودیم... 🔰 همه ی ما در این دنیا مسافر هستیم و سالی یک بار از این وادی عبور می کنیم ◽️سفره ای از طرف امام حسین پهن شده است که فردای قیامت همه از بابت این سفره حسرت میخورند، چه آنهایی که خودشان رفتند زیارت ، چه آنهایی که یک نفر دیگر را هم فرستادند، چه آنهایی که صد نفر دیگر را فرستادن و چه آنهایی که به زائران خدمت کردند.... 👌مسئولین عزیزی که امروز امکاناتی در اختیار دارید، شما هم تا میتوانید از این فرصت استفاده کنید و به زائران امام حسین خدمت کنید و از این سفره برکت امام حسین بهره ببرید ⚠️چون هر چقدر هم که خدمت کنید، فردای قیامت حسرت می خورید که ای کاش بیشتر خدمت کرده بودید. نشر دهید ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عضویت در کانال 👇 http://eitaa.com/namazi_313
هدایت شده از واعظین
شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: 🔹🔷 اجر كسى كه ديگرى را مجهّز كرده و به زيارت قبر آن حضرت(امام حسین علیه السلام) بفرستد ولى خودش بواسطه عارضه و علّتى كه پيش آمده به زيارت نرود چيست؟ حضرت فرمودند: 🔸🔶 به هر يك درهمى كه خرج كرده و انفاق نموده همانند كوه احد حسنات حقتعالى براى او منظور میفرمايد و باقى میگذارد و بر او چند برابر آنچه متحمّل شده و بلا و گرفتارى هائى كه بطور قطع نازل شده تا به وى اصابت كرده را از او دفع مى نمايد و مال و دارائى او را حفظ و نگهدارى مى كند. 📚 كامل الزيارات / ترجمه ذهنى تهرانى، صفحه 404 📎 اگر فعلا امکان سفر کربلا رو ندارید، به افرادی از نزدیکان و دوستان که در حال عزیمت به زیارت امام حسین علیه السلام هست کمک مالی کنید و از ثواب و خیرات و برکات آنچه در حدیث فرموده شد بهره مند شوید 🆔 @vaezin_com
10.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| نان و نوای من همه از روضه شماست از عشق قلب شعله‌وری داده ای مرا ◻️ #مⓂ️ eitaa.com/namazi_313
🌹پنجشنبه هاے شهدایی شهید حاج ابراهیم همت شـادی روحش "صـلـوات"
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
🌹پنجشنبه هاے شهدایی شهید حاج ابراهیم همت شـادی روحش "صـلـوات"
هر پنج شنبه با یاد یک شهید🌷 فضیلت زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از خود شهادت نیست. مقام معظم رهبری . سردار رحیم صفوی : « او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخلاص در عمل از ویژگیهای بارز اوست. ایشان یكی از افراد درجه اولی بود كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت. حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی كه درمقابل خدا و در برابر دلاورمردان بسیجی داشت، درمقابله با دشمن همچون شیری غرّان از مصادیق «اشداء علی الكفار، رحماء بینهم» بود. پدر بزرگوارش میگوید :  . « محمدابراهیم از سن ۱۰ سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاسی ونظامی، هرگز نمازش ترك نشد. روزی از یك سفرطولانی و خسته كننده به منزل بازگشت. پس از استراحت مختصر، شب فرا رسید. ابراهیم آن شب را با همه خستگیهایش تا صبح، به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود، گفت: مادر! حال عجیبی داشتم. ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی.»  این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود، دست از دعا ونیایش برنداشت. نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود. او به راستی همه چیزش را فدای انقلاب كرده بود. آن چیزی كه برای او مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود. هر زمان كه برای دیدار خانوادهاش به شهرضا میرفت، درآنجا لحظهای از گره گشایی مشكلات و گرفتاریهای مردم بازنمی‌ایستاد و دائماً در اندیشه انجام خدمتی به خلق الله بود. بینش سیاسی بُعد دیگری از شخصیت والای او به شمار میرفت. به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسلامی بسیار می اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است. او با وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاسی روز شناخت وسیعی داشت.  نحوه شهادت :  شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود: «باید مقاومت كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده، توسط دشمن شد. یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم.» رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی كردند. حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررسی كند، كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دلاور به همراه معاونش، شهید اكبر زجاجی، دعوت حق را لبیك گفتند و سرانجام در ۲۴ اسفند سال ۶۲ در عملیات خیبر به لقاء خداوند شتافتند.  شهید حاج ابراهیم همت🌷 شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات و فاتحه ای هدیه کنید. Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴* #هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 #قسمت1⃣7⃣ اكنون او سوار اسب مى شود و م
❣﷽❣ 🌴* * 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 ⃣7⃣ ــ عَوْن، نگاه كن! على اكبر نيز، شهيد شد. حالا نوبت توست و بايد جانت را فداى دايى ات حسين كنى. ــ چشم، مادر! من آماده ام. زينب (س)، صورت فرزند خويش را مى بوسد و او را تا كنار خيمه بدرقه مى كند. آرى! زينب يك دسته گل براى برادر دارد، يك جوان رشيد! زينب آنجاست، در آستانه خيمه ايستاده و به جوانش نگاه مى كند. عَون خدمت دايى مى آيد و اجازه ميدان مى گيرد و به پيش مى تازد. گوش كن! اين صداى عَون است كه در صحراى كربلا مى پيچد: "اگر مرا نمى شناسيد، من از نسل جعفر طيّارم! همان كه خدا در بهشت دو بال به او عنايت فرموده است".408 نام جعفر طَيّار براى همه آشناست و عَون از پدربزرگ خود سخن مى گويد. مردى كه دستهايش در راه اسلام و در جنگ حُنَيْن از بدن جدا شد و به شهادت رسيد. پيامبربارها فرمود كه خدا در بهشت به جعفر دو بال داده است. براى همين، او را جعفر طيّار لقب داده اند. جعفر طيّار پسرى به نام عبدالله دارد كه شوهر حضرت زينب(س) است. او نماينده امام حسين(ع) در مكّه است و براى همين در آن شهر مانده است، امّا فرزندان خود عَوْن و محمّد را به همراه همسرش زينب(س) به كربلا فرستاده است. عون و محمّد برادر هستند، امّا مادرِ عون، زينب(س) است و مادر محمّد، حَوْصاء نام دارد كه اكنون در مدينه است. ساعتى پيش محمّد نيز، به ميدان رفت و جان خود را فداى امام حسين(ع) كرد.409 اكنون اين عون است كه در ميدان مى جنگد وشمشير مى زند و دشمنان را به خاك سياه مى نشاند. دستور مى رسد تا عَون را محاصره كنند. باران تيرها و نيزه ها پرتاب مى شوند و گرد و غبار به آسمان مى رود. و پس از لحظاتى، او هم به سوى برادر پر مى كشد و خونش، خاك گرم كربلا را رنگين مى كند.410 آيا زينب(س) كنار پيكر جوان خود مى آيد؟ هر چه صبر مى كنم، زينب(س) را نمى بينم. به راستى، زينب(س) كجاست؟ زينب نمى خواهد برادر، اشك چشم او را در داغ جوانش ببيند. بعد از شهادت عون ، جوانان بنى هاشم به ميدان مى روند و يكى پس از ديگرى به شهادت مى رسند. اين نوجوان كيست كه بر آستانه خيمه ايستاده است. او يادگار امام حسن(ع)، قاسم سيزده ساله است! نگاه كن! قاسم با خود سخن مى گويد: "حالا اين منم كه بايد به ميدان بروم. عمويم ديگر يار و ياورى ندارد". او به سوى عمو مى آيد: "عمو، به من اجازه مى دهى تا جانم را فدايت كنم؟". امام حسين(ع) به او نگاهى مى كند و دلش تاب نمى آورد. آخر تو يادگار برادرم هستى و سيزده سال بيشتر ندارى. قاسم بيا در آغوشم. تو بوى برادرم حسن(ع) را مى دهى. گريه ديگر امان نمى دهد. امام حسين(ع) و قاسم هر دو اشك مى ريزند.411 دل كندن از قاسم براى حسين(ع) خيلى سخت است. نگاه كن! حسين(ع) داغ على اكبر را ديد، ولى از هوش نرفت، امّا حالا به عشق قاسم بى هوش شده است. هيچ چشمى طاقت ديدن اين صحنه را ندارد. قاسم به عمو مى گويد: "اى عمو به من اجازه ميدان بده". آخر چگونه عمو به تو اجازه ميدان دهد؟ قاسم التماس مى كند و مى گويد: "من يتيم هستم، دلم را مشكن!". سرانجام عمو را راضى مى كند و قاسم بر اسب سوار مى شود. صدايى در صحرا مى پيچد، همه گوش مى كنند: "اگر مرا نمى شناسيد من پسر حسن(ع) هستم". اين جوان چقدر زيباست. گويى ماه كربلا طلوع نموده است. پس چرا لباس رزم بر تن ندارد؟ اين چه سؤالى است؟ آخر چه كسى براى نوجوان سيزده ساله زره مى سازد؟ او پيراهن سفيدى بر تن دارد و شمشيرى در دست. او به سوى دشمن حمله مى برد، چون شير مى غرّد و شمشير مى زند.412 دشمن او را محاصره مى كند. نمى دانم چه مى شود، فقط صدايى به گوشم مى رسد: "عمو جان! به فريادم برس". اين صدا به گوش حسين(ع) نيز، مى رسد. امام فرياد مى زند: "آمدم، عزيزم!".413 امام به سرعت، خود را به ميدان مى رساند. دشمنان، دور قاسم جمع شده اند، امّا هنگامى كه صداى حسين(ع) را مى شنوند، همه فرار مى كنند. پيكر قاسم زير سُم اسب ها قرار مى گيرد. گرد و غبارى بر پا مى شود كه ديگر چيزى نمى بينم. بايد صبر كنم. نگاه كن! امام كنار پيكر قاسم نشسته است و سرِ او را به سينه دارد. امام به قاسم مى گويد: "قاسمم! تو بودى كه مرا صدا زدى. من آمدم، چشم خود را باز كن!"، امّا ديگر جوابى نمى آيد. گريه امام را امان نمى دهد، قاسم را مى بوسد و مى گويد: "به خدا قسم، بر من سخت است كه تو مرا به يارى بخوانى و من وقتى بيايم كه تو ديگر جان داده باشى".414 آن گاه با دلى شكسته و تنى خسته، پيكر قاسم را به سوى خيمه ها مى آورد. ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ جهت پیگیری ۱۰۰_قسمتی به کانال مراجعه نمائید.👇 Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313 ❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
🇮🇷 #ایران_عزیز | هفته نخست آبان‌ماه، ایام سالگرد سفر استانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به استان قم در سال ۸۹ است؛ 🔍 برای مرور آنچه در این سفر مهم در سایت Khamenei.ir منتشر شد، به آدرس زیر مراجعه کنید👇 http://farsi.khamenei.ir/package?id=10268
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴* #هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 #قسمت2⃣7⃣ ــ عَوْن، نگاه كن! على اكبر
❣﷽❣ 🌴* * 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 ⃣7⃣ ديگر هيچ كس از جوانان بنى هاشم غير از عبّاس نمانده است. تشنگى در خيمه ها غوغا مى كند، آفتاب گرم كربلا مى سوزاند. گوش كن! آب، آب! اين صداى عطش كودكان است كه صحراى گرم كربلا را در برگرفته است. عبّاس تاب شنيدن ندارد. چگونه ببيند كه همه از تشنگى بى تابى مى كنند. اكنون عبّاس نزد امام مى آيد. اجازه مى گيرد تا براى آوردن آب به سوى فرات برود. هيچ كس نيست تا او را يارى كند؟ كاش ياران باوفا بودند و عبّاس را همراهى مى كردند. عبّاس مشك آب را برمى دارد تا به سوى فرات برود. صبر كن، برادر! من هم با تو مى آيم. اين بار امام حسين(ع) به همراهى عبّاس مى رود. دو برادر با هم به سوى فرات هجوم مى برند. صدايى در صحرا مى پيچد: "مبادا بگذاريد كه آنها به آب برسند، اگر آنها آب بنوشند هيچ كس را توان مبارزه با آنها نخواهد بود".415 حسين و عبّاس به پيش مى تازند. هيچ كس توان مقابله با آنها را ندارد. صداى "الله اكبر" دو برادر در دل صحرا، مى پيچد. دستور مى رسد: "بين دو برادر فاصله ايجاد كنيد سپس تير بارانشان كنيد". تيراندازان شروع به تيراندازى مى كنند. خداى من! تيرى به چانه امام اصابت مى كند. امام مى ايستد تا تير را بيرون بكشد. خون فواره مى كند. امام، خون خود را در دست خود جمع مى كند و به سوى آسمان مى پاشد و به خداى خود عرضه مى دارد: "خدايا! من از ظلم اين مردم به سوى تو شكايت مى كنم".416 لشكر از فرصت استفاده مى كند و بين امام و عبّاس جدايى مى اندازد. خدايا، عبّاس من كجا رفت؟ چرا ديگر صداى او را نمى شنوم؟ امام به سوى خيمه ها باز مى گردد. نكند خطرى خيمه ها را تهديد كند. عبّاس همچنان پيش مى تازد و به فرات مى رسد. اى آب! چه زلال و گوارايى! تشنگى جان او را بر لب آورده است. وقتى دست خود را به زير آب مى زند، او را بيشتر به ياد تشنگى كودكان و خيمه نشينان مى اندازد...، لب هاى خشك عبّاس نيز، در حسرت آب مى ماند. اى حسين! بر لبِ آبم و از داغ لبت مى ميرم! عبّاس، مشك را پر از آب مى كند. صدای دلنشين آب كه در كام مشك مى رود جان عبّاس را پر از شور مى كند.417 اكنون مشك پر شده است. آن را به دوش راست مى اندازد و حركت مى كند. نگاه كن! هزاران گرگ سر راه او قرار گرفته اند. عبّاس نگاهى به آنها مى كند و در مى يابد كه هدف دشمن، مشك آب است. چهار هزار نفر در مقابلش ايستاده اند آب به خيمه ها نرسد، عبّاس مى خواهد آب را به خيمه ها برساند. فرياد مى زند: "من از مرگ نمى ترسم. من سپر جان حسينم! من ساقى تشنگان كربلايم".418 عبّاس به سوى خيمه ها به سرعت باد پيش مى تازد، تا زودتر آب را به خيمه ها برساند. سپاه كوفه او را محاصره مى كنند. يك نفر با هزاران نفر روبرو شده است. عبّاس بايد هم مشك را از خطرِ تيرها حفظ كند و هم شمشير بزند و سپاه را بشكافد. او شمشير مى زند، سپاه كوفه را مى شكافد، مى رزمد، مى جنگد و جلو مى رود. ده ها نفر را به خاك و خون مى نشاند. نگاه او بيشتر به سوى خيمه ها است و به مشك آبى كه در دست دارد، مى انديشد. او بيشتر به فكر مشك آب است تا به فكر مبارزه. او آمده است تا آب براى كودكان ببرد، على اصغر تشنه است! در اين كارزار شمشير و خون، شمشير نَوْفل به دست راست عبّاس مى نشيند. بى درنگ شمشير را به دست چپ مى گيرد و به مبارزه ادامه داده و فرياد مى زند: "به خدا قسم، اگر دست مرا قطع كنيد من هرگز از حسين، دست بر نمى دارم".419 خون از دست عبّاس جارى است. او فقط به فكر اين است كه هرطور شده آب را به خيمه ها برساند. اكنون عبّاس با دست چپ شمشير مى زند! لشكر را مى شكافد و جلو مى رود امّا اين بار شمشير حَكَم بر دست چپ او مى نشيند. دست چپ سقّاى كربلا نيز قطع مى شود، امّا پاهاى عبّاس كه سالم است.420 اكنون او با پا اسب را مى تازاند، شايد بتواند به خيمه ها برسد امّا افسوس...! در اين ميان تيرى به مشك آب اصابت مى كند و اين جاست كه اميد عبّاس نا اميد مى شود. آب ها روى زمين مى ريزد. او ديگر آبى با خود ندارد، پس چگونه به خيمه ها برگردد؟ گرگ هايى كه از صبح تا كنون در دل كينه او را داشتند، دورش جمع مى شوند. آرى، همين عبّاس بود كه چند بار از فرات آب برد. تيرى به سينه او اصابت مى كند و نامردى، عمود آهن به سر او مى زند.421 عبّاس روى زمين مى افتد و صدايش بلند مى شود: "اى برادر! مرا درياب".422 نگاه كن! اكنون سـرِ عبّاس بر زانوى امام حسين(ع) است و اشك در چشم او. اين صداى امام است كه با برادر خود سخن مى گويد: "اكنون كمر من شكست، عبّاسم".423 ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ جهت پیگیری ۱۰۰قسمتے به کانال مراجعه نمـائــیـد.👇 http://eitaa.com/namazi_313 ❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
⚜ امام على (عليه السلام): 🔅زبان نادان، كليد مرگ اوست. 🔅«لِسانُ الجاهِلِ مِفتاحُ حَتفِهِ». 📗 غررالحكم، حدیث ٧۶١١. Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313 #حدیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️مدال های افتخار☀️ آیا می دانستید⁉️ 🔰 مخترعان ایرانی مدال نقره مسابقات جهانی اختراعات را بدست آوردند 🎗🎖🎗 🔹مسابقات جهانی اختراعات و نوآوری ترکیه مهر ماه در استانبول برگزار شد که در این مسابقات 370 طرح از 22 کشور جهان، شرکت داشته اند. ✅ مخترعان ایرانی توانستند مدال نقره این مسابقات را برای ارائه طرح دستگاه بی حسی دندان با امواج رادیوئی را بدست آورند.😎💪 ✅ این دستگاه با استفاده از امواج رادیویی به طور موقت عصب ها را از کار می اندازد. از جمله مزیت ها و برتری های این دستگاه می توان به ایجاد بی حسی در فک و نیز سایر. اعضای بدن بدون نیاز به تزریق مواد شیمیایی، سرعت عمل بالا و نیز ماندگاری بی حسی در زمان های مختلف اشاره کرد. ☑️ علاوه بر این مدال، این تیم؛ موفق به اخذ جایزه ویژه از طرف انجمن ترویج اختراعات اندونزی هم شد. ✅روحیه خودباوری و جرات و جسارتی که امروز جوانان ایرانی دارند، به هیچ وجه قابل قیاس با قبل از انقلاب نیست، چرا که در آن دوران تاریک حتی یک اختراع ساده هم در ایران به ثبت نرسیده بود❗️❗️ ✔️نکته مهم اینجاست❗️که این دستگاه نمونه مشابه ندارد و مراحل ثبتش را هم در داخل کشور عزیزمون 🇮🇷ایران🇮🇷 انجام داده است.😉✌️ 🏆به امید موفقیت تمامی مخترعان ایرانی 🏆 🇮🇷پرچم ها بالا🇮🇷 📚منبع: http://yon.ir/KvRTU ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عضویت در 👇 http://eitaa.com/namazi_313