مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴 #قسمت4⃣2⃣ اين همه آب را براى چه مى خوا
❣﷽❣
🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام🏴
#قسمت5⃣2⃣
امام دستور مى دهد دو كيسه بزرگ پر از نامه را بياورند و آنها را در مقابل حُرّخالى كنند.
خداى من، چقدر نامه! دوازده هزار نامه!!
يعنى اين همه نامه را همشهريان من نوشته اند. پس كجايند صاحبان اين نامه ها؟ حُرّ جلوتر مى رود. تعدادى از نامه ها را مى خواند و با خود مى گويد: "واى! من اين نام ها را مى شناسم. اينها كه نام سربازان من است!". آن گاه سرش را بالا مى گيرد و نگاهى به سربازان خود مى كند.
آنها سرهاى خود را پايين گرفته اند. فرمانده غرق حيرت است. اين ديگر چه معمّايى است؟
حُرّ پس از كمى تأمل به امام حسين(ع) مى گويد: "من كه براى تو نامه ننوشته ام و در حال حاضر نيز، مأموريّت دارم تا تو را نزد ابن زياد ببرم".
حُرّ راست مى گويد. او امام را به كوفه دعوت نكرده است. اين مردم نامرد كوفه بودند كه نامه نوشتند و از امام خواستند كه به كوفه بيايد.
امام نگاه تندى به حُرّ مى كند و مى فرمايد: "مرگ از اين پيشنهاد بهتر است" و آن گاه به ياران خود مى فرمايد: "برخيزيد و سوار شويد! به مدينه برمى گرديم".134
* * *
زن ها و بچّه ها بر كجاوه ها سوار شده و همه آماده حركت مى شوند. ما داريم برمى گرديم!
گويا شهر كوفه، شهر نيرنگ شده است. آنها خودشان ما را دعوت كرده اند و اكنون مى خواهند ما را تحويل دشمن دهند. كاروان حركت مى كند. صداى زنگ شترها سكوت صحرا را مى شكند.
همسفرم، نگاه كن!
اين جا سه مسير متفاوت وجود دارد. راه سمت راست به سوى كوفه مى رود، راه سمت چپ به كربلا و راهى هم كه ما در آن هستيم، به مدينه مى رسد. ما به سوى مدينه برمى گرديم.
چند قدمى برنداشته ايم كه صدايى مى شنويم: "راه را بر حسين ببنديد!". اين دستور حرّ است! هزار سرباز جنگى هجوم مى برند و راه بسته مى شود.
هياهويى مى شود. ترس به جان بچّه ها مى افتد. سربازان با شمشيرها جلو آمده اند. خداى من چه خبر است؟
امام دست به شمشير مى برد و در حالى كه با تندى به حرّ نگاه مى كند، فرياد برمى آورد:
ــ مادرت به عزايت بنشيند. از ما چه مى خواهى؟135
ــ اگر فرزند فاطمه نبودى، جوابت را مى دادم، امّا چه كنم كه مادر تو دختر پيامبر من(صلى الله عليه وآله) است. من نمى توانم نام مادر تو را جز به خوبى ببرم.136
ــ از ما چه مى خواهى؟
ــ مى خواهم تو را نزد ابن زياد ببرم.
ــ به خدا قسم، هرگز همراه تو نمى آيم.
ــ به خدا قسم من هم شما را رها نمى کنم
__ پس به میدان مبارزه بیا ! آیا حسین را از مرگ می ترسانی ؟
#ادامه_دارد...
✨🌺 *الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج* 🌺✨
👌جهت پیگیری #داستان_عاشورایی #هفت_شهر_عشق به کانال #مبلغ_مجازے در پیام رسان ایـتا مراجعه نمائید.
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از نو+جوان
هادی امت.mp3
1.81M
🎧 #بشنویم | هادی امت
☀️ جنگ روانی بزرگ امام هادی(ع) مقابل خلیفه قدرتمند...
🌹 به مناسبت ولادت امام هادی علیهالسلام
💫 آيتالله سيدعلی خامنهای و نوجوانان ايران اسلامی
🌱 @Nojavan_Khamenei
♨️احادیث حیرت آور عیدسعید غدیر♨️
⁉️دقت کردین که برگزاری مراسمات عید غدیر، هر سال داره با شکوه تر از سال قبل میشه؟
⁉️می دونید علتش چیه؟
☀️حدیث های عجیبی درباره عید غدیر داریم که اگه همه ازش با خبر بشن، برای عید غدیر چوب حراج میزنند به دارایی شون و بی مهابا ریخت و پاش می کنند تا جایی که برای عید غدیر همه لباس نو میخرند و شب عید غدیر مردم از بس شربت و شیرینی میخورند از ایستگاه های صلواتی فراری میشن و روز عید غدیر هم، همه حتی اونایی که ماه رمضون بهونه میگیرند، روزه می گیرند و... 😄
👇مثلا حدیث های زیر :
🌺امام علی (ع) : خرج کردن یک درهم در این روز، پاداش 100هزار درهم در روزهای دیگر و حتّی بیشتر دارد. (مصباح المتهجد، ج2، 757-758)
(یعنی روزهای عادی هر مقدار صدقه بدی یا به کسی کمک کنی ، 10برابرش بهت برمیگرده ولی روز عید غدیر این ثواب 100 هزار برابر میشه یعنی هر چی خرج کنی، یک میلیون برابرش بهت برمیگرده😱)
🌺امام صادق (ع) :
«یکی از وظایف روز غدیر این است که مؤمن تمیزترین و گرانقدرترین جامه های خویش را بپوشد.»
🌺امام صادق (ع) :
غذا دادن به یک مومن در روز عید غدیر ثواب اطعام یک میلیون پیامبر و صدیق (در راس آنها خود ائمه معصومین)و یک میلیون شهید (در راس آنها حضرت عباس و شهدای کربلا) و یک میلیون فرد صالح در حرم خداوند را دارد.(بحار ج6 ص 303)
🌺امام صادق (ع) :
روز غدیر خم عید بزرگ خداست ، خدا پیامبرى مبعوث نکرده ، مگر اینکه این روز را عید گرفته و عظمت آن را شناخته و نام این روز در آسمان، روز عهد و پیمان و در زمین، روز پیمان محکم و حضور همگانى است . ( وسائل الشیعه ، 5: 224، ح .1 )
🌺 امام علی (ع):
اگر کسی از آغاز دنیا تا پایانش، روزها را روزه و شبهایش را احیا بگیرد، به پای ثواب روزۀ این روز- اگر خالصانه باشد- نمیرسد. (مصباح المتهجد، ج2، 757-758)
🌺امام صادق (ع):
عید غدیر روزی است که خداوند دو برابر تعداد رهاشدگان از آتش جهنم در ماه مبارک رمضان و شب قدر و شب عید فطر، از آتش جهنم رها می کند و گناه 60 سال را می بخشد. (بحار ج 94 ص119)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نشر دهید و در ثوابش سهیم شوید
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
بنام خدای بعثت تاغدیر، عاشورا و ظهور...
🔆 صلی الله علیک یا صاحب الزمان
✍چند قلم تاظهور...
آقا ومولای ما:
چند روزی است پا بر دل گذاشته ام...
آرام و آهسته به سمت برکه ای به نام غدیرخم می آیم
حقیقتا درنگی در غدیر مرا به وصال تو نزدیک می کند.
تمام ذهنم را به سمت قافله ای جولان می دهم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را چون نگینی در برگرفته اند...
کاروانی که از حجه الوداع باز می گردند و مناسک بزرگ حج را پشت سر گذاشته و راه حق را یافته است، پا به پای پیامبر مُحرِم شده و لباس تَعلقات از فکرو تَن دور کرده اند و قربان با ذبح نَفسِ خود، عید بندگی خوانده اند.
آری این کاروان از حج می آید و تصورم از کاروان از حج بازگشته، بارش باران ایمان است و تمام...
غدیر، محل اجتماع امت نبوی می شود!
چه پیامی از آسمان در راه است ؟
اما خیلی دقیق که می نگرم چشمان کاروانی ۱۲۰ هزار نفری یعنی ۲۴۰ چشم باز را به افقی خیره می بینم که دستی از نور، خورشیدی را از فرا دست ها بالا می برد.
#غدیر
#عاشورا
#ظهور
✍سید علے اصغرنمازے
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
🌹دوبیتی های صلوات غدیریه🌹
💖ای شیعه مکن وحشت قبر و سکرات
تا حضرت مرتضی است کشتی نجات
در وقت سوالشان بگو با دو ملک
من شیعه حیدرم به حیدر صلوات
_______________________________
♥️ای شیعه بگو بلند و ممتد صلوات
تا ک بشود راه بلا سد، صلوات
بر احمد و زهرا و علی و حسنین
بر پنج تن آل محمد صلوات
_______________________________
💛به علی فاتح خیبر صلوات
به علی شافع محشر صلوات
به علی همسر والای بتول
به علی ساقی کوثر صلوات
_____________________________
💜امروز به هر کوچه اذان باید گفت
در وصف علی ز آسمان باید گفت
چون عید امیرالمومنین است
تبریک به صاحب الزمان باید گفت
_______________________________
💚بر عید غدیر عید اکبر صلوات
بر چهره نورانی حیدر صلوات
بر فاطمه این عید هزاران تبریک
بر یک یک اهلبیت کوثر صلوات
________________________________
💙گفتم ک خدایا برکاتی بفرست
گفتا ک تو اول حسناتی بفرست
گفتم حسنات ما فقط حب علیست
گفتا به جمالش صلواتی بفرست
❤️عید است و هوا شمیم جنت دارد
نام خوش مرتضی حلاوت دارد
با عطر گل محمدی و صلوات
این محفل ما عجب طراوت دارد
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام🏴 #قسمت5⃣2⃣ امام دستور مى دهد دو كيسه ب
❣﷽❣
🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴
#قسمت6⃣2⃣
ــ پس به ميدان مبارزه بيا! آيا حسين را از مرگ مى ترسانى؟
ياران امام، شمشيرهاى خود را از غلاف بيرون مى آورند. عبّاس، على اكبر، عَون، جعفر و همه ياران امام به صف مى ايستند.
لشكر حُرّ هم، آماده جنگ مى شوند و منتظرند كه دستور حمله صادر شود.
نگاه كن! حُرّ، سر به زير انداخته و سكوت كرده است. او در فكر است كه چه كند. عرق بر پيشانى او نشسته است.
او به امام رو مى كند و مى گويد: "اى حسين! هر مسلمانى اميد به شفاعت جدّ تو دارد. من مى دانم اگر با تو بجنگم، دنيا و آخرتم تباه است، امّا چه كنم مأمورم و معذور!".
امام به سخنان او گوش فرا مى دهد.
حُرّ، دوباره سكوت مى كند. ناگهان فكرى به ذهن او مى رسد و به امام پيشنهاد مى دهد: "شما راهى غير از راه كوفه و مدينه را در پيش بگير و برو تا من بهانه اى نزد ابن زياد داشته باشم و نامه اى به او بنويسم و كسب تكليف كنم".137
حُرّ به امام چشم دوخته است و با خود مى گويد: "خدا كند امام اين پيشنهاد را بپذيرد".
او باور نمى كند كه امام هرگز با يزيد بيعت نخواهد كرد. او خيال مى كند اكنون كه اهل كوفه پيمان خود را شكسته اند و امام بدون يار و ياور مانده است، با يزيد سازش خواهد كرد!
اگر امام، سخن حُرّ را قبول نكند و نخواهد به سوى مدينه بازگردد، بايد با اين لشكر وارد جنگ شود، ولى امام نمى خواهد آغاز كننده جنگ باشد.
امام براى جنگ نيامده است.
اكنون كه حُرّ نيز، دست به شمشير نبرده و اين پيشنهاد را داده است، امام سخن او را مى پذيرد.
حُرّ اين نامه را براى ابن زياد مى نويسد: "من در نزديكى هاى كوفه به كاروان حسين رسيدم، امّا او حاضر به تسليم نشد. من نيز با لشكر او را تعقيب مى كنم".138
شمشيرها در غلاف ها قرار مى گيرد و آرامش بر همه جا حكم فرما مى شود. كودكان اشك چشم خود را پاك مى كنند.
* * *
ما آماده حركت هستيم، امّا نه به سوى كوفه و نه به سوى مدينه. پس به كجا؟ خدا مى داند.
ما قرار است راه بيابان را پيش گيريم تا ببينيم چه مى شود.
امام قبل از حركت، با ياران خود سخن مى گويد:
همه مردم، بنده دنيا هستند و ادّعاى مسلمانى مى كنند، امّا زمانى كه امتحان پيش آيد دين داران اندك و ناياب مى شوند. ببينيد چگونه حق مرده است و باطل زنده شده است.
امروز مؤمن بايد مشتاق شهادت باشد. بدانيد من امروز مرگ را مايه افتخار خود مى دانم و سازش با ستمگران را مايه خوارى و ذلّت".139
سخن امام، همه چيز را روشن مى كند. امام به سوى شهادت مى رود و هرگز با يزيد سازش نخواهد كرد.
امام از يارى مردم كوفه نااميد شده است. آرى! مردم كوفه به دروغ ادّعاى مسلمانى كردند. آن روزى كه آنها به امام نامه نوشتند تا امام به كوفه بيايد هنوز ابن زياد در كار نبود.
شهر آرام بود و هر كس براى اينكه خودش را آدم خوبى معرّفى كند به امام نامه مى نوشت.
شايد چشم و هم چشمى هم شده بود. آن محلّه پانصد نامه نوشته اند پس ما بايد ششصد نامه بنويسيم. ما نبايد در مقابل آنها كم بياوريم. آرى، دوازده هزار نامه براى امام نوشتند: "اى حسين! بيا كه ما همه، سرباز تو هستيم".
اكنون كه ابن زياد خون آشام، به كوفه آمده است و قصد دارد كه ياران امام حسين(ع) را قتل عام كند، كيست كه حسينى باقى بماند؟ اين جاست كه دين داران ناياب مى شوند.
بعد از سخنان امام، اكنون نوبت ياران است تا سخن بگويند. اين زُهير است كه برمى خيزد با اين كه فقط پنج روز است كه حسينى شده، امّا اوّلين كسى است كه سخن مى گويد:
"اى حسين! سخنان تو را به جان شنيديم. به خدا قسم اگر قرار باشد ميان زندگانى جاويد دنيا و كشته شدن در راه تو، يكى را انتخاب كنيم، همانا كشته شدن را انتخاب خواهيم كرد".140
چه كلام زيبا و دلنشينى! هيچ كس باور نمى كند اين همان كسى است كه پنج روز قبل، شيعه شده و به كاروان عشق پيوسته است.
چه شده كه او اين قدر عوض شده و اين گونه، گوى سبقت را از همه ربوده است و از عشق و وفادارى خود سخن مى گويد. اكنون نوبت بُرَير است، او از جا برمى خيزد.
آيا او را مى شناسى؟ او معلّم قرآن كوفه است. محاسن سفيد و قامت رشيدش را نگاه كن!
او چنين مى گويد:
"اى فرزند پيامبر! خداوند بر ما منّت نهاده كه افتخار شمشير زدن در ركاب تو را نصيب ما كرده است. ما آماده ايم تا جانمان را فداى شما كنيم".141
👈 #ادامه_دارد...
✨🌺 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
🌟 جهت پیگیری #داستان_عاشورایی #هفت_شهر_عشق به کانال #مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے در پیام رسان ایتا مراجعه نمائید.👇
http://eitaa.com/namazi_313
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
✅ یوم التبسم چه روزی است؟
🌺از نامهای روز غدیر «یوم التبسم» است.
یكی از حالات خوشحالی تبسم است كه در بعضی كلمات معصومین علیهم السلام خوش برخوردی و متبسم بودن را یكی از اسباب زیادی رزق و روزی ذكر فرموده اند و در روایتی می فرمایند: «ضحك المؤمن تبسم»:
💐 خنده ی مؤمن تبسم است. ☺️
تبسم عمل رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی مرتضی علیه السلام است.
👌یكی از آداب روز غدیر خم تبسم به صورت برادر دینی است.
یعنی دلالت می كند بر اینكه این روز اسباب خرسندی و شادی ما را فراهم آورده و از نعمت و بركت این روز ما متبسم هستیم.
اضافه بر اینكه اسباب الفت بین شیعیان و دوستان امیرالمؤمنین علیه السلام است.
لذا حضرت رضا علیه السلام در فضیلت غدیر می فرمایند:
🌻 «فمن تبسّم فی وجه اخیه یوم الغدیر نظر اللَّه الیه یوم القیامة بالرحمة و قضی له الف حاجة و بنی له قصراً فی الجنه من درة بیضاء و نظَّر وجهه.
🌸 یعنی: هركس در روز غدیر به روی برادر خود تبسم كند خداوند روز قیامت به او با نظر رحمت می نگرد و برایش قصری از در سفید در بهشت بنا می كند و صورت او را نورانی می نماید.
#همراه_با_غدیر
#حدیث
📚اقبال: ص 464.
👇👇
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
✍همراهان گرامی. کانال #مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے ،به مناسبت عید سعید غدیر گزیده ای از بیانات استادصفایی حائری پیرامون ولایت ، امامت و غدیر با عنوان #غدیریه در کانال ارائه می گردد که بسیار قابل تامل می باشد.
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
✍همراهان گرامی. کانال #مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے ،به مناسبت عید سعید غدیر گزیده ای از بیانات استادصفایی حا
✅ولایت امام علی علیه ااسلام....
✍استاد علی صفایی حائری:
ولايت على، نه على را دوست داشتن كه فقط على را دوست داشتن است.
ولايت على، على را سرپرست گرفتن و از هواها و حرفها و جلوهها بريدن است.
و اين ولايت، ادامهى ولايت حق است و دنبالهى توحيد، ٣ آن هم توحيدى در سه بعد؛ در درون و در هستى و در جامعه؛ كه توحيد در درون انسان، هواها و حرفها و جلوهها را مىشكند؛ هواهاى دل و حرفهاى خلق و جلوههاى دنيا را.
و در جامعه طاغوتها را كنار مىريزد
و در هستى خدايان و بتها را.
در اين حد، موحد، جز خدا كسى را حاكم نمىگيرد. جز وظيفه چيزى او را حركت نمىدهد. هيچ قدرت و ثروت و جلوهاى در روح او موجى نمىآورد و هيچ دستورى او را از جا نمىكَنَد. جز دستور حق و امرِ اللّه، از هر زبانى كه اين دستور برخيزد و از هر راهى كه اين امر برسد.
و هنگامى كه روحى به آزادى رسيد و جز امر حق امرى نداشت و جز خواست او خواهشى نداشت، اين روح به ولايت مىرسد و به سرپرستى مىرسد و دستور او و حتى نگاه او در دلهاى موحد عاشق، حركت مىآفريند.
و اين است كه رسول به ولايت رسيد و به اولويت رسيد؛ كه النَّبىُ أَوْلى بِالمُؤمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ. ١
و اين است كه على به ولايت مىرسد؛ كه: مَنْ كُنْتُ مَولاه فَهذا عَلىٌّ مَولاه
📚 کتاب #غدیر، صفحه 13
✍نویسنده:علے صفائی حائرے
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌟چرا عید غدیر از همهی اعیاد بالاتر است؟
🔻رهبرانقلاب: اینکه در بعضی از تعبیرات گفته شده است که عید غدیر عیداللهالاکبر و از همهی اعیاد بالاتر است، علّت این و وجه این چیست؟ خب، در قرآن کریم آیاتی هست که به غیر از مسئلهی غدیر به مسئلهی دیگری قابل تطبیق نیست.
🔹همین آیهی معروف «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً» که در اوایل سورهی مائده است، با غیر مسئلهای در وزن و اهمّیّت و اندازهی مسئلهی غدیر، قابل تطبیق نیست.
🔹امروز روزی است که دشمنان -کفّار- از دین شما مأیوس شدند. چه چیزی مگر بر دین اضافه شد که دشمن را مأیوس کرد؟ ...این تعبیر دربارهی نماز، زکات و جهاد نیامده است.
🔺پس این یک قضیّهی دیگری غیر از احکام فرعی است. آن قضیّه چیست؟ قضیّهی رهبری جامعهی اسلامی؛ قضیّهی نظام حکومت و امامت در جامعهی اسلامی. ۹۵/۰۶/۳۰
🌹تا روز عيد غدير؛ انتشار مجموعه #روایت_غدیر
💻 @Khamenei_ir
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
✅ولایت امام علی علیه ااسلام.... ✍استاد علی صفایی حائری: ولايت على، نه على را دوست داشتن كه فقط ع
#غدیریه
✅اين مالك است كه ولايت على را به عهده دارد چون.....
🔶استاد علی صفایی حائری:
ولايت يعنى تنها على را حاكم گرفتن و تنها او را دوست داشتن و اين ولايت و سرپرستى است كه معاويه و احمد حنبل و جرج جرداق و و و از آن بهرهاى ندارند، كه حاكم در درون آنها و محرك در وجود آنها امر على و دستور على نيست؛ كه هواها و حرفها و جلوهها در آنها حكومت دارند.
معاويه گر چه على را دوست دارد، ولى سلطنت را بيشتر از على خواهان است و دوستدار آن است.
و احمد حنبل گر چه براى على شعر مىسرايد اما حكومت ديگرى را به عهده دارد.
و جرج جرداق گر چه از على مىنويسد، اما براى على نمىنويسد؛ كه محركى ديگر دارد و عاطفهاى فقط او را به چرخ انداخته است.
اما مالك؟
اين مالك است كه ولايت على را به عهده دارد و اين بار گران را به آسانى مىكشد.
مالك چند سال براى نابودى معاويه رنج كشيده و كوشش كرده است.
خويش و فاميل و قبيلهاش را به خون كشيده، شبها و روزها را بر روى لبهى تيغ و سرِ نيزهها گذرانده و شمشير زده و شمشير زده تا اين كه لشگر شام را عقب رانده و معاويه را به حركت وادار كرده و در بيرون از خيمه آمادهى فرار نموده، هان چيزى نمانده تا اين بت بزرگ بشكند و اين طاغوت سركش بميرد و يا فرارى شود و مالك به هدف نهايى،به پيروزى محبوب دست بيابد و در ميان قومش و در ميان تمام مردم به بزرگى معرفى شود و بر رقيب خودش، اشعث و بر قبيلهى رقيبش، كِنده، پيروز شود.
درست در اين هنگام، در اين هنگام، على او را ميخواند، على او را مىطلبد. على مىگويد كه برگرد.
و اين از مرگ سختتر و اين از مرگ جانكاهتر است. مخالفت يك هوى، مخالفت يك هوس، مخالفت با يك حرف و گذشتن از حرفهاى خلق، مخالفت با يك جلوه از جلوههاى دنيا ما را مىشكند، ما را از پاى در مىآورد. ما از راه حق با يك حرف با يك فحش با يك پشيز باز مىگرديم و اما مالك؟ و اما مالك؟
او از تمام هواهاى چند ساله و تمام حرفهاى تمام مردها و زنهاى عرب و از زمزمهى خفيف زبانها بر سر راه مردان فاتح و از نگاههاى شيفتهى سرداران پيروز و از تمام جلوههاى دنيا، از اين همه مىگذرد و باز مىگردد و به على اين سرپرست آگاه ملحق مىشود. چرا؟ چون در درون مالك، ديگر هواها و غريزهها حرفها و زمزمههاى زنهاى عرب جلوههاى پررنگ و برق دنيا حاكم نيست، اينها كوچكتر از اين هستند كه در روح بزرگ مالك موجى و حركتى ايجاد كنند.
اين بادهاى بى رمق بيچارتر از اين است كه در اين درياى بزرگ، طوفانى بپا كند: مالك از هواها از حرفها از جلوههاى دنيا بزرگتر است و عظمت او اسير اين حقارتها نيست. او در سطح غريزه نيست. او انسانى است كه در حد وظيفه زندگى مىكند و زندگى و مرگ او با اين معيار ميخواند، او كوه است از طوفان نمىلرزد. او كاه نيست تا با نسيمى از دهنى زير و رو شود.
او به ولايت رسيده و از نعمت ولايت برخوردار است.
📚 غدیر، صفحه 16
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
✅افضل ترین عید امت اسلامی
قال رسول الله (ص) :
🌹 یوم غدیر خم افضل اعیاد امتى و هو الیوم الذى امرنى الله تعالى ذکره فیه بنصب اخى على بن ابى طالب علما لامتى، یهتدون به من بعدى و هو الیوم الذى کمل الله فیه الدین و اتم على امتى فیه النعمة و رضى لهم الاسلام دینا .
رسول خدا (ص) فرمود :
💐روز غدیر خم برترین عید هاى امت من است و آن روزى است که خداوند بزرگ دستور داد ؛
👌آن روز برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمدار ( و فرمانده ) امتم منصوب کنم ، تا بعد از من مردم توسط او هدیت شوند ، و آن روزى است که خداوند در آن روز دین را تکمیل و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را به عنوان دین براى آنان پسندید .
📚( امالى صدوق : 125، ح .8 )
#حدیث
#همراه_با_غدیر
http://eitaa.com/namazi_313
👆👆
💕از لطف شما، به جهت معرفی این رسانه به دوستانتان، سپاسگزاریم، ضمنا کپی آزاد است.
👇👇
https://eitaa.com/namazi_313
#مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
هدایت شده از هیئتزینبـــیونلارستان
🔹مـــــــراسم جـــــشن عیــــد
الله الاکـــبر ؛ عیـد غـــدیر خـــم
زمان و مکان :::
پنجـشنبه ۹۷/۰۶/۰۸ ؛ رأس ساعت ۲۲
شهرجدید ، قلات خـانی،مسجد امــام
عـلی بـــن ابیــطالب (علیــه الســـلام)
🔸هیــــــئت زینـــــبیون لارســــتان
eitaa.com/zainabiun ایتا#
Sapp.ir/zainabiun سروش#
🗓سالروزآغازحکومت امیرمومنان، سال ۳۵هجری قمری.
روز غدیرهم سالروزابلاغ ولایت حضرت علے (ع) و هم آغاز حکومت ایشان است
✍رهبرمعظم انقلاب:
اینکه میگویندحضرت در قَبلِ حکومت ۲۵سال خانه نشین شد، غلط است؛ حضرت همیشه درصحنه بود و به خلفا مشاوره میداد! ۶۶/۲/۲۸
👈وقتی که حضرت به قدرت رسیدحکومت را قبضه نکرد چراکه در اسلام اصل بسط احکام است نه قبض حکومت! ۶۸/۸/۷
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
🎁 عنایت #حضرت_موسے_بن_جعفر(ع) به فرهاد میرزا ،پسر عباس میرزا -ولیعهد فتحعلی شاه و عموی ناصرالدین شاه⬇️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🍃🍃🍃🍃
🖋فرهاد میرزا، پسر عباس میرزا -ولیعهد فتحعلی شاه و عموی ناصرالدین شاه- از دانشمندان نامی اسلام است در سال 1300 هجری صحن و رواق و گنبد و تزئینات حرم و صحن مقدس حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) را به هزینه خود تعمیر نمود.
🔍 بعضی به او اشکال کردند که شما از جملهی علمائید و مؤلف کتب قمقام و جام جم و غیره می باشید؛ چرا یکصد هزار تومان (معادل یکصد هزار مثقال طلا) از اموال خود را در راه ساخت حرم، مصرف نمودید؟❔⁉️
پاسخ گفت: ثروتمندان، دارایی خود را در بانکها ذخیره میکنند و من دارایی خود را در بانک حضرت موسی بن جعفر و حضرت جواد(علیهما السلام) و در بانک حضرت سید الشهدا(ع) و در کتاب قمقام، پس انداز کردهام.
💊 فرهاد میرزا در سال 1305 در تهران مریض شد و چون در وقت احتضارِ وی، اکثر بزرگان در اطراف او جمع شدند، فرمان سکوت داد و گفت: از جمله وصایای من این است که: پس از مرگم، مرا غسل و کفن کنید و به هر تشریفاتی که مایلید در تهران و شهرهای دیگر تشییع نمایید و مرا در کاظمین، در حجرهی شخصی ای که در صحن حضرت موسی بن جعفر(ع) برای خود ساخته ام دفن نمایید و به فرزندان خود گفت: میدانم که اگر مردم مطلع شوند، در بغداد برای من تشییع بینظیری بر پا خواهد شد، در این صورت من از حضرت موسی بن جعفر(ع) خجالت میکشم و دوست دارم تشییع من مثل تشییع موسی بن جعفر(ع) غریبانه باشد!❗️
لذا هنگامی که به نزدیک بغداد رسیدید، جنازهی مرا بر روی تخته پاره ای بگذارید و آن را چهار نفر حمال بدون هیچ تشریفاتی بردارند و به صورت یک نفر غریب دفنم کنید.
فرزندان به دستور او عمل کردند، اما همینکه به بغداد رسیدند، دیدند که به یکباره از سمت کاظمین جمعیت زیادی با عَماری و پرچمها به استقبال جنازه آمدند.
فرزندانِ آن مرحوم سفارش آن بزرگوار را به مردم گفتند، اما متولی باشی(متولی حرم) گفت: این دستور حضرت موسی بن جعفر(ع) است.
آن حضرت در خواب به من امر کردند که با جمعیت و تشریفات بروید و جنازه حاج فرهاد را بگیرید و با عزت تمام تشییع کنید. (۱)
📗(۱)مردان علم در میدان عمل، ج۲،سید نعمت الله حسینی [با اندکی تلخیص]؛ستارگان درخشان، ج۹ ص ۱۱؛ منتخب التواریخ و زندگانی چهارده معصوم عماد زاده، ص ۳۶۶؛ رجال اسلام، ص ۲۹۹؛احسن الودیعه و فارسنامه، علی فلسفی، ج ۲، ص ۱۱۸.
🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴 #قسمت6⃣2⃣ ــ پس به ميدان مبارزه بيا! آ
❣﷽❣
🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴 *همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴
#قسمت7⃣2⃣
اشك در چشمان اين پيرمرد حلقه زده است. آرى! او خوب مى داند كه در تاريخ، ديگر اين صحنه تكرار نخواهد شد كه تمام حقيقت، اين گونه غريب بماند.
كاروان در بيابان هاى خشك و بى آب، به پيش مى رود. اين جا نه درختى هست و نه آبى!
اكنون به سرزمين "بَيْضه" مى رسيم.142
كاروان در محاصره هزار جنگ جو است. مهمان نوازى مردم كوفه شروع شده است!
خورشيد غروب مى كند و هوا تاريك مى شود. امام دستور مى دهد كه همين جا منزل كنيم. خيمه ها بر پا مى شود و سپاه حُرّ هم كه به دنبال ما مى آيند همين جا منزل مى كنند. آنها تا صبح نگهبانى مى دهند و مواظب اين كاروان هستند.
آخر اين سفر تا كجا ادامه خواهد داشت؟ سفرى به مقصدى نامعلوم!
روز ديگرى پيش رو است. گويى آن قدر بايد برويم تا از ابن زياد خبرى برسد. حُرّ نگاهش به جاده است. چرا نامه رسان ابن زياد نيامد؟ همه چشم انتظارند و لحظه ها به سختى مى گذرد.
امام كه هدفش هدايت انسان ها است، به سپاه كوفه رو مى كند و مى فرمايد:
اى مردم! پيامبر فرموده است: "اگر اميرى حرام خدا را حلال كند و پيمان خدا را بشكند و مردم سكوت كنند، خداوند آنها را به آتش دوزخ مبتلا مى كند" و امروز يزيد از راه بندگى خدا خارج شده است.
مگر شما مرا دعوت نكرديد و نامه برايم ننوشتيد تا به شهر شما بيايم؟ مگر شما قول نداده بوديد كه در مقابل دشمن مرا تنها نگذاريد؟ اكنون چه شده كه خود، دشمن من شده ايد؟ من حسين، پسر پيامبر شما هستم.143
سكوت تمام لشكر را فرا گرفته و سرها در گريبان است. در اين ميان گروهى هستند كه نامه هايى را با دست خود نوشته اند و امام را به كوفه دعوت كرده اند، امّا هيچ كس جواب نمى دهد.
سكوت است و هواى گرم بيابان!
امام به سخن خود ادامه مى دهد: "اگر شما پيمان خود را با من مى شكنيد، كار تازه اى نكرده ايد، چرا كه پيمان خود را با پدر و برادرم نيز شكسته ايد".144
باز سكوت است و سكوت. امام رو به ياران خود مى كند و دستور حركت مى دهد. هيچ كس نمى داند اين كاروان به كجا مى رود.
* * *
امروز دوشنبه بيست و هشتم ذى الحجّه است. كاروان تا پاسى از عصر به حركت خود ادامه مى دهد. بيابان است و زوزه باد گرم.
آن دورترها درختان خرمايى سر به فلك كشيده، نمايان مى شوند. حتماً آب هم هست.
به حركت خود ادامه مى دهيم و به "عُذَيْب" مى رسيم. اين جا چه آب گوارايى دارد. آب شيرين و درختانى با صفا!145
خيمه ها برپا مى شود. لشكريان حُرّ نيز كنار ما منزل مى كنند.
صداى شيهه اسب مى آيد. چهار اسب سوار به سوى ما مى آيند.
امام حسين(ع) باخبر مى شود و از خيمه بيرون مى آيد. كمى آن طرف تر، حُرّ رياحى هم از خيمه اش بيرون مى آيد و گمان مى كند كه نامه اى از طرف ابن زياد آمده است و از اين خوشحال است كه از سرگردانى رها مى شود.
ــ شما از كجا آمده ايد و اين جا چه مى خواهيد؟
ــ ما از كوفه آمده ايم تا امام حسين(ع) را يارى كنيم.
حُرّ تعجّب مى كند. مگر همه راه ها بسته نيست، مگر سربازان ابن زياد تمام مسيرها را كنترل نمى كنند. آنها چگونه توانسته اند حلقه محاصره را بشكنند و خود را به اين جا برسانند. اين صداى حُرّ است كه در فضا مى پيچد: "دستگيرشان كنيد".146
گروهى از سربازان حُرّ به سوى اين چهار سوار مى تازند.
اندوهى بر دل اين مهمانان مى نشيند و نجواكنان مى گويند: "خدايا! ما اين همه راه را به اميد ديدن امام خويش آمده ايم، اميد ما را نا اميد مكن".
امام حسين(ع) پيش مى رود و به حُرّ مى فرمايد: "اجازه نمى دهم تا ياران مرا دستگير كنى. من از آنها دفاع مى كنم. مگر قرار بر اين نبود كه ميان من و تو جنگ نباشد. اين چهار نفر نيز از من هستند. پس هر چه سريع تر آنها را رها كن وگرنه آماده جنگ باش". حُرّ دستور مى دهد تا آنها را رها كنند.
اشك شوق بر چشم آنها مى نشيند. خدمت امام سلام مى كنند و جواب مى شنوند.147
آنها خود را معرّفى مى كنند:
ــ طِرِمّاح، نافع بن هلال، مُجَمَّع بن عبد الله، عَمْروبن خالد.
امام خطاب به آنها مى فرمايد:
ــ از كوفه برايم بگوييد!
ــ به بزرگان كوفه پول هاى زيادى داده اند تا مردم را نسبت به يزيد علاقه مند سازند و اكنون آنها به خاطر مال دنيا با شما دشمن شده اند.
ــ آيا از قَيس هم خبرى داريد؟
#ادامه_دارد...
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
🌟جهت پیگیری #داستان_عاشورایی #هفت_شهر_عشق به کانال #مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے درپیام رسان ایتا مراجعه نمائید.👇
http://eitaa.com/namazi_313
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴 *همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴 #قسمت7⃣2⃣ اشك در چشمان اين پيرمرد حلق
❣﷽❣
🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴
#قسمت8⃣2⃣
ــ آيا از قَيس هم خبرى داريد؟
ــ همان قَيس كه نامه شما را براى اهل كوفه آورد؟
ــ آرى، از او چه خبر؟
ــ او در مسير كوفه گرفتار مأموران ابن زياد شد. نقل شده كه نامه شما را در دهان قرار داده و بلعيده است تا مبادا نام ياران شما براى ابن زياد فاش شود. او را دستگير كردند و نزد ابن زياد بردند. ابن زياد به او گفته بود:
"يا نام ها را برايم بگو يا اينكه در مسجد كوفه به منبر برو و حسين و پدرش على را ناسزا بگو". او پيشنهاد دوم را قبول مى كند. ما در مسجد بوديم كه او را آوردند و او با صداى بلند فرياد زد:
"اى مردم كوفه! امام
حسين(ع)، به سوى شما مى آيد، اكنون برخيزيد و او را يارى كنيد كه او منتظر يارى شماست". بلافاصله پس از آن ابن زياد دستور داد تا او را فوراً به قتل برسانند.
امام با شنيدن جريان شهادت قَيس اشك مى ريزد و مى فرمايد: "خدايا! قَيس را در بهشت مهمان كن".148
* * *
نماز ظهر را در زير سايه درختان مى خوانيم و حركت مى كنيم.
حُرّ رياحى از ترس اينكه عدّه اى به كمك امام بيايند، ما را مجبور مى كند تا همين طور در دل بيابان ها به حركت ادامه بدهيم. لحظه به لحظه از كوفه دور مى شويم!
كاروان ما به حركت ادامه مى دهد و سپاه حُرّ نيز همراه ما مى آيد. سكوت مرگ بارى بر اين صحرا حكم فرما شده است. راستش را بخواهى من كه خسته شده ام. آخر تا كى بايد سرگردان باشيم
طِرِمّاح كه خستگى من و ديگر كاروانيان را مى بيند مى فهمد كه بايد از هنر شاعريش استفاده كند. او مى خواهد شعرى را كه ساعتى قبل سروده است بخواند. براى اين كار سوار بر شتر در جلو كاروان مى ايستد و با صداى بلند مى خواند:
يا ناقتي لا تجزعي من زجري***وامضي بنا قبل طلوع الفجرِ...149
نمى دانم چگونه زيبايى اين شعر را به زبان فارسى بيان كنم، امّا خوب است اين شعر فارسى را برايت بخوانم، شايد بتوانم پيام طِرِمّاح را بيان كنم:
تا خار غم عشقت، آويخته در دامن***كوته نظرى باشد، رفتن به گلستان ها
گر در طلبت ما را، رنجى برسد غم نيست***چون عشق حَرَم باشد، سهل است بيابان ها
نمى دانم تا به حال برايت پيش آمده است كه در حال و هواى خودت باشى، امّا ناگهان به ياد خاطره غمناكى بيفتى و سكوت تمام وجود تو را بگيرد، به گونه اى كه هر كس در آن لحظه نگاهت كند غم و اندوه را در چهره تو بخواند. نگاه كن، طِرِمّاح به يكباره سكوت مى كند. همه تعجّب مى كنند.
به راستى چرا طِرِمّاح ساكت شده و همين طور مات و مبهوت، بيابان را نگاه مى كند؟
اين بار تو جلو مى روى و او را صدا مى زنى، امّا او جواب تو را نمى دهد. بار ديگر صدايش مى كنى و به او مى گويى:
ــ طِرِمّاح به چه فكر مى كنى؟
ــ ديروز كه از كوفه مى آمدم، صحنه اى را ديدم كه جانم را پر از غم كرد.
ــ بگو بدانم چه ديدى؟
ــ ديروز وقتى از كوفه بيرون آمدم، اردوگاه بزرگى را ديدم كه مردم با شمشيرها و نيزه ها در آنجا مستقر شده بودند. همه آنها آماده بودند تا با حسين(ع) بجنگند.
ــ عجب! آنها به جنگِ مهمان خود مى روند.
ــ باور كن من تا به حال، لشكرى به اين بزرگى نديده بودم.
طِرِمّاح در اين فكر است كه امام حسين(ع) چگونه مى خواهد با اين ياران كم، با آن سپاه بزرگ بجنگد.150
ناگهان فكرى به ذهن طرماح مى رسد. با عجله نزد امام مى رود:
ــ مولاى من، پيشنهادى دارم.
ــ بگو، طرماح!
ــ به زودى لشكر بزرگ كوفه به جنگ شما خواهد آمد. شما بايد در جايى سنگر بگيريد. در راه حجاز، كوهى وجود دارد كه قبيله ما در جنگ ها به آن پناه مى برند و دشمن هرگز نتوانسته است بر آنجا غلبه كند. آنجا پناهگاه خوبى است و شما را از شر دشمنان حفظ مى كند. من به شما قول مى دهم وقتى آنجا برسيم از قبيله ما، ده هزار نفر به يارى شما بيايند و تا پاى جان از شما دفاع كنند.
امام قدرى فكر مى كند و آن گاه رو به طرماح مى كند و مى فرمايد: "خدا به تو و قبيله تو پاداش خير دهد ، امّا من به آنجا نمى آيم، براى اينكه من با حُرّ رياحى پيمان بسته ام و نمى توانم پيمان خود را بشكنم".
آرى! قرار بر اين شد كه ما به سوى مدينه برنگرديم و در مقابل، حُرّ از نبرد با ما خوددارى كند.
اگر امام حسين(ع) به سوى قبيله طرماح مى رفت، جان خود و همراهان خود را نجات مى داد، امّا اين خلاف پيمانى بود كه با دشمن بسته است.151
مرام امام حسين(ع)، وفادارى است حتّى با دشمن!
هرگز عهد و پيمان را نشكن; زيرا رمز جاودانگى انسان در همين است كه در سخت ترين شرايط، حتّى با دشمنان خود نامردى نكند.
#ادامه_دارد...
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
جهت پیگیری #داستان_عاشورایی #هفت_شهر_عشق به کانال #مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے در پیام رسان ایتا مراجعه نمائید.👇
http://eitaa.com/namazi_313
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴 #قسمت8⃣2⃣ ــ آيا از قَيس هم خبرى داري
❣﷽❣
🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴
#قسمت9⃣2⃣
امروز چهارشنبه اوّل ماه محرّم است و ما در دل بيابان ها پيش مى رويم.
سربازان حُرّ خسته شده اند. آنها به يكديگر مى گويند: "تا كى بايد در اين بيابان ها سرگردان باشيم؟ چرا حرّ، كار را يكسره نمى كند؟ چرا ما را اين طور معطّل خود كرده است؟ ما با يك حمله مى توانيم حسين و ياران او را به قتل برسانيم".
خرابه هايى به چشم مى خورد. اين جا قصر بنى مقاتِل نام دارد. اين خرابه اى كه مى بينى روزگارى قصرى باشكوه بوده است. به دستور امام در اين جا منزل مى كنيم. لشكر حُرّ هم مانند ما متوقّف مى شود.
آنجا را نگاه كن! خيمه اى برافراشته شده و اسبى كنار خيمه ايستاده و نيزه اى بر زمين استوار است. آن خيمه از آن كيست؟
خبر مى آيد كه صاحب اين خيمه عُبَيْد الله جُعْفى است. او از شجاعان و پهلوانان عرب است، طورى كه تنها نام او لرزه بر اندام همه مى اندازد.
پهلوان كوفه اين جا چه مى كند؟ او از كوفه بيرون آمده است تا مبادا ابن زياد از او بخواهد كه در لشكر او حضور پيدا كند.152
امام يكى از ياران خود را نزد پهلوان مى فرستد تا به او خبر دهد كه امام حسين(ع)مى خواهد تو را ببيند. پيك امام نزد او مى رود و مى گويد:
ــ سلام بر پهلوان كوفه! امام حسين(ع) تو را به حضور خود طلبيده است.
ــ سلام بر شما! حسين از من چه مى خواهد؟
ــ مى خواهد كه او را يارى كنى.
ــ سلام مرا به او برسان و بگو كه من از كوفه بيرون آمدم تا در ميان جمع دشمنانش نباشم. من با حسين دشمن نيستم و البته قصد همراهى او را نيز ندارم. من از فتنه كوفه خود را كنار كشيده ام.153
فرستاده امام برمى گردد و پيام او را مى رساند. امام با شنيدن پيام از جا برمى خيزد و به سوى خيمه او مى رود.
پهلوان كوفه به استقبال امام مى آيد. او كودكانى را كه دور امام پروانه وار حركت مى كردند، مى بيند و دلش منقلب مى شود. گوش كن! اكنون امام با او سخن مى گويد:
ــ تو مى دانى كه كوفيان براى من نامه نوشته اند و مرا دعوت كرده اند تا به كوفه بروم امّا اكنون پيمان شكسته اند. آيا نمى خواهى كارى كنى كه خدا تمام گناهان تو را ببخشد؟
ــ من گناهان زيادى انجام داده ام. چگونه ممكن است خدا گناهان مرا ببخشد؟
ــ با يارى كردن من.
ــ به خدا مى دانم هر كس تو را يارى كند روز قيامت خوشبخت خواهد بود، امّا من يك نفر هستم و نمى توانم كارى براى تو بكنم. تمام كوفه به جنگ تو مى آيند. حال من با تو باشم يا نباشم، فرقى به حال شما نمى كند. تعداد دشمنان شما بسيار زياد است. من آماده مرگ نيستم و نمى توانم همراه شما بيايم. ولى اين اسب من از آن شما باشد. يك شمشير قيمتى نيز، دارم آن هم از آن شما...
ــ من يارى خودت را خواستم نه اسب و شمشيرت را. اكنون كه ياريم نمى كنى از اين جا دور شو تا صداى مظلوميّت مرا نشنوى. چرا كه اگر صدايم را بشنوى و ياريم نكنى، جايگاهت دوزخ خواهد بود.154
چه شد كه اين پهلوان پيشنهاد يارى امام را قبول نكرد. او با خود فكر كرد كه اگر من به يارى امام حسين(ع) بشتابم فايده اى براى او ندارد. من ياريش بكنم يا نكنم، فرقى نمى كند و اهل كوفه او را شهيد مى كنند، ولى امام حسين(ع) از او خواست تا وظيفه گرا باشد. يعنى ببيند كه الآن وظيفه او چيست؟ آيا نبايد به قدر توان از حق دفاع كرد؟ ببين كه وظيفه امروز تو چيست و آن را انجام بده، حال چه به نتيجه مطلوب برسى، چه نرسى. اين درس مهمّى است كه امام حسين(ع) به همه تاريخ داد.
در مقابل گناه و فساد سكوت نكن! اگر در جامعه هزاران فساد و گناه است، بى خيال نشو و نگو من كارى نمى توانم بكنم. اگر مى توانى با يك زشتى و پليدى مقابله كنى اين كار را بكن.
* * *
امام دستور مى دهد تا مشك ها را پر از آب كنيم و حركت كنيم.
خيمه ها جمع مى شود و همه آماده حركت مى شوند. ساعتى مى گذرد.
امام بر اسب خويش سوار است و لحظه اى خواب بر چشم او غلبه مى كند و چون چشم مى گشايد، اين آيه را مى خواند:
( إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ اجِعُون).
على اكبر جلو مى رود و مى گويد:
ــ پدر جان! چه شده است؟
ــ عزيزم، لحظه اى خواب چشم مرا ربود. در خواب، سوارى را ديدم كه مى گفت:
"اين كاروان منزل به منزل مى رود و مرگ هم به دنبال آنهاست". پسرم! اين خبر مرگ است كه به ما داده شده است.155
ــ پدر جان! مگر ما بر حق نيستيم؟
ــ آرى! سوگند به خدايى كه همه به سوى او مى روند ما بر حق هستيم.
ــ اگر چنين است ما از مرگ نمى ترسيم، چرا كه راه ما حق است.156
#ادامه_دارد...
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
🌟 جهت پیگیری #داستان_عاشورایی #هفت_شهر_عشق به کانال #مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے در پیام رسان #ایتا مراجعه نمائید.👇
http://eitaa.com/namazi_313
#مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀