🌲🌸 #نماز_شب 🌸🌲
خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم.
با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم.
آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم .
از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
سحر زمان مهمونی خصوصی خداست
اگر همت کنیم ما هم دعوت میشیم
💚 اللهم عجل لولیک الفرج 💚
🌹‼️ احکام نماز شب ‼️🌹
1⃣ فضیلت نمازهای شفع و وتر از هشت رکعت نماز دیگر بیشتر است.
2⃣ اگر وقت برای ادای نماز شب تنگ باشد، انسان میتواند فقط به نماز وتر اکتفا کند.
3⃣ وقت نماز شب از اول نیمه شب است تا طلوع صبح صادق.
4⃣ افضل آن است که نماز شب به هنگام سحر خوانده شود و هنگام سحر، عبارت است از یک سوم آخر شب و هر قدر به صبح نزدیکتر باشد افضل خواهد بود.
5⃣ مسافر میتواند نماز شب را پیش از نیمه شب بخواند.
6⃣ جوان و یا پیرمردان که میترسند خواب بمانند، میتوانند نماز را پیش از نیمه شب بخوانند.
7⃣ مستحب است که نماز شب را طوری بخواند تا اگر از خانوادهاش کسی میخواهد به نماز شب برخیزد.
نماز شب خوانها
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_هجدهم: علے مشڪوڪ مےشود ... من برگشتم دبیرستان ... زمانی که من نبودم ..
رمانــ🍃
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_نوزدهم: همـ راز علے
حسابی جا خورد و خنده اش کور شد ... زینب رو گذاشت زمین ...
- اتفاقی افتاده؟ ...
رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم ... از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها رو کشیدم بیرون ...
- اینها چیه علی؟ ...
رنگش پرید ...
- تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ ...
- من میگم اینها چیه؟ ... تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟ ...
با ناراحتی اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت ...
- هانیه جان ... شما خودت رو قاطی این کارها نکن ...
با عصبانیت گفتم ... یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟ ... می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه ... بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم ...
نازدونه علی به شدت ترسیده بود ... اصلا حواسم بهش نبود... اومد جلو و عبای علی رو گرفت ... بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی ... با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت ... بغض گلوی خودم رو هم گرفت...
خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش ... چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد ... اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین ...
- عمر دست خداست هانیه جان ... اینها رو همین امشب می برم ... شرمنده نگرانت کردم ... دیگه نمیارم شون خونه...
زینب رو گذاشت زمین و سریع مشغول جمع کردن شد ... حسابی لجم گرفته بود ...
- من رو به یه پیرمرد فروختی؟ ...
خنده اش گرفت ... رفتم نشستم کنارش ...
- این طوری ببندی شون لو میری ... بده من می بندم روی شکمم ... هر کی ببینه فکر می کنه باردارم ...
- خوب اینطوری یکی دو ماه دیگه نمیگن بچه چی شد؟ ... خطر داره ... نمی خوام پای شما کشیده بشه وسط ...
توی چشم هاش نگاه کردم ...
- نه نمیگن ... واقعا دو ماهی میشه که باردارم ...
#بدون_تو_هرگز
#زندگے_نامه
#طلبه_شهید_گمنام
#سید_علے_حسینے
#ادامه_دارد ...
❤️سجادهینمازشب، #امشب را بانام
🌼 #آقا امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها 🌼🌴
پهن میکنیم و #ثواب نماز امشب🦋 را به محضر مبارک ایشان تقدیم میکنیم..
❤️خدایا ماروهم جزو نمازشب خوان ها قرار بده🙏🙏
💜خدایا در دفـتر حـضور و غـیاب ، ضیافت امشب...حـضورمان را بـپذیر و جایگاهمان را در کلاس بـندگی ات در ردیـف بـهترین هـا قـرار ده .
🦋🏕🦋💐🦋🏕
@namazshabkhanha
💚السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المهدیّ
یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القرآن
یا امامَ الاِنسِ والجانِّ
سیِّدی و مولایَ ! الاَمان الاَمان...
✨✨✨✨✨✨✨✨
🎉تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عج الله #صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام
@Namazshabkhanha
دَغدَغه و شوق شب زنده داری
🌟از محضر علامه حسن زاده آملی میپرسیدند:
🔹ما از کجا بدانیم در کدام مقام و منزل معنوی هستیم و سیر می کنیم؟
🌟 ایشان میفرمودند:
🔸عزیزان من! نمی گویم چه دارید و چه ندارید! اگر میل به شب زنده داری و سحر خیزی را دارید، همه چیز دارید،
🔹خدا شما را دعوت کرده و مهمان یار هستید.
🔸کمال نفس به این است که عاشق شب و سَحر و خلوت با ملکوت نظام هستی است
🔹که وقتی شب می شود و دغدغه در تو ایجاد می شود و بهانه گیری میکنی و هوای خدا پیدا می کنی و به سرت می زند از رختخواب فرار کنی!
🔸نماز شب و تهجد فقط همان یازده رکعت نیست، بلکه از سر شب باید این دغدغه در تو ایجاد شود.
🔹قدر خودت را بدان! هر اتفاقی که می افتد(در امور معنوی) برای همین نَفسی می افتد که میل به شب دارد.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
@Namazshabkhanha
نماز شب خوانها
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_نوزدهم: همـ راز علے حسابی جا خورد و خنده اش کور شد ... زینب رو گذاشت
رمانــ🍃
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_بیستم: مقابلـ من نشستـــه بود ...
سه ماه قبل از تولد دو سالگی زینب ... دومین دخترمون هم به دنیا اومد ... این بار هم علی نبود ... اما برعکس دفعه قبل... اصلا علی نیومد ... این بار هم گریه می کردم ... اما نه به خاطر بچه ای که دختر بود ... به خاطر علی که هیچ کسی از سرنوشت خبری نداشت ...
تا یه ماهگی هیچ اسمی روش نگذاشتم ... کارم اشک بود و اشک ... مادر علی ازمون مراقبت می کرد ... من می زدم زیر گریه، اونم پا به پای من گریه می کرد ... زینب بابا هم با دلتنگی ها و بهانه گیری های کودکانه اش روی زخم دلم نمک می پاشید ... از طرفی، پدرم هیچ سراغی از ما نمی گرفت ... زبانی هم گفته بود از ارث محرومم کرده ... توی اون شرایط، جواب کنکور هم اومد ... تهران، پرستاری قبول شده بودم ...
یه سال تمام از علی هیچ خبری نبود ... هر چند وقت یه بار، ساواکی ها مثل وحشی ها و قوم مغول، می ریختن توی خونه ... همه چیز رو بهم می ریختن ... خیلی از وسایل مون توی اون مدت شکست ... زینب با وحشت به من می چسبید و گریه می کرد ...
چند بار، من رو هم با خودشون بردن ولی بعد از یکی دو روز، کتک خورده ولم می کردن ... روزهای سیاه و سخت ما می گذشت ... پدر علی سعی می کرد کمک خرج مون باشه ولی دست اونها هم تنگ بود ... درس می خوندم و خیاطی می کردم تا خرج زندگی رو در بیارم ... اما روزهای سخت تری انتظار ما رو می کشید ...
ترم سوم دانشگاه ... سر کلاس نشسته بودم که یهو ساواکی ها ریختن تو ... دست ها و چشم هام رو بستن و من رو بردن ... اول فکر می کردم مثل دفعات قبله اما این بار فرق داشت ...
چطور و از کجا؟ ... اما من هم لو رفته بودم ... چشم باز کردم دیدم توی اتاق بازجویی ساواکم ... روزگارم با طعم شکنجه شروع شد ... کتک خوردن با کابل، ساده ترین بلایی بود که سرم می اومد ...
چند ماه که گذشت تازه فهمیدم اونها هیچ مدرکی علیه من ندارن ... به خاطر یه شک ساده، کارم به اتاق شکنجه ساواک کشیده بود ...
اما حقیقت این بود ... همیشه می تونه بدتری هم وجود داشته باشه ... و بدترین قسمت زندگی من تا اون لحظه ... توی اون روز شوم شکل گرفت ...
دوباره من رو کشون کشون به اتاق بازجویی بردن ... چشم که باز کردم ... علی جلوی من بود ... بعد از دو سال ... که نمی دونستم زنده است یا اونو کشتن ... زخمی و داغون ... جلوی من نشسته بود ...
#بدون_تو_هرگز
#زندگے_نامه
#طلبه_شهید_گمنام
#سید_علے_حسینے
#ادامه_دارد ...
🍃🌸 #فضایل_نماز_شب🌸🍃
اگر کسی برخی شبها برای #نماز_شب خواب بماند این نشانه بی تقوایی است؟
آیت الله خوشوقت:
کلیت ندارد، ولی گناه روز در ترک #نماز_شب مؤثر است، ممکن است، چون آدم اهل خواب است، جوان است، خسته بشود، معمولا اگر از این نوع مسائل نباشد آدم بیدار می شود، ولی روز گناه زنجیر به پای آدم می بندد."
💚 اللهم عجل لولیک الفرج💚
🙏وقتی جوان برای نماز شب بلند می شود ؛ اما خوابش می آید و سرش به این طرف و آن طرف می رود، چانه اش پایین می افتد، پروردگار درهای آسمان را باز می کند و خطاب به ملائکه می فرماید« انظروا الی عبدی. یعنی به بنده من نگاه کنید ! » خداوند علی اعلی افتخار می کند که ، ببینید این بنده من کاری را که بر او واجب نکرده ام چگونه به جا می آورد. پروردگار می فرماید به او سه چیز مرحمت می کنم:
🔹اول اینکه موفق به توبه اش می کنم.موفق به توبه نصوح و قاطعش می کنم.
🔸دوم اینکه گناهانش را می آمرزم
🔹 و سوم اینکه رزق وسیعی نصیبش می کنم
جرعه ای از مناجات شعبانیه 10.mp3
779K
🔊 بشنوید | مثل بچهها لج کنید
🔸جرعهای از مناجات شعبانیه10🔸
«تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی» یعنی چی؟
یعنی هر درخواستی میخواهم بکنم، خدا میداند. پس چرا ذره ذره درخواست کنم؟ این چیزهایی که از من میستانند، خیلی بی ارزش است که از او بخواهم. حالا که میخواهی طلب کنی، یک چیز حسابی بخواه.
بگو «خدایا! خودت را میخواهم». این خواستههای ما چیست؟ در دعا میگوید، اینها برای تو حل شده است، من اینها را نمیخواهم؛ من دلم هوای خودت را کرده و خودت را میخواهم.
به بچهها دقت کنید؛ وقتی بچهها را میگذارند پهلوی کس دیگر، درحالیکه پدر و مادرش نیست، بهانه پدر و مادر را میگیرد، هر چه میآوری برایش تا بازیاش بدهی و سرگرمش کنی، لج میکند که من مادرم را میخواهم!
وقتی انسان اینها را میبیند، خب یک آدمی هم بگوید من خدایم را میخواهم! آن وقت اگر همۀ دنیا را به او بدهند، نمیگیرد.
@Namazshabkhanha
نماز شب خوانها
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_بیستم: مقابلـ من نشستـــه بود ... سه ماه قبل از تولد دو سالگی زینب ..
رمانــ🍃
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_بیست_و_یکم: یازهـــرا
اول اصلا نشناختمش ... چشمش که بهم افتاد رنگش پرید... لب هاش می لرزید ... چشم هاش پر از اشک شده بود... اما من بی اختیار از خوشحالی گریه می کردم ... از خوشحالی زنده بودن علی ... فقط گریه می کردم ... اما این خوشحالی چندان طول نکشید ...
اون لحظات و ثانیه های شیرین ... جاش رو به شوم ترین لحظه های زندگیم داد ... قبل از اینکه حتی بتونیم با هم صحبت کنیم ... شکنجه گرها اومدن تو ... من رو آورده بودن تا جلوی چشم های علی شکنجه کنن ...
علی هیچ طور حاضر به همکاری نشده بود ... سرسخت و محکم استقامت کرده بود ... و این ترفند جدیدشون بود ...
اونها، من رو جلوی چشم های علی شکنجه می کردن ... و اون ضجه می زد و فریاد می کشید ... صدای یازهرا گفتنش یه لحظه قطع نمی شد ...
با تمام وجود، خودم رو کنترل می کردم ... می ترسیدم ... می ترسیدم حتی با گفتن یه آخ کوچیک ... دل علی بلرزه و حرف بزنه ... با چشم هام به علی التماس می کردم ... و ته دلم خدا خدا می گفتم ... نه برای خودم ... نه برای درد ... نه برای نجات مون ... به خدا التماس می کردم به علی کمک کنه ... التماس می کردم مبادا به حرف بیاد ... التماس می کردم که ...
بوی گوشت سوخته بدن من ... کل اتاق رو پر کرده بود ...
#بدون_تو_هرگز
#زندگے_نامه
#طلبه_شهید_گمنام
#سید_علے_حسینے
#ادامه_دارد...
❤️سجادهینمازشب، #امشب را بانام
🌼 #حضرت امام محمد باقر علیه السلام و مادر بزرگوارشون سلام الله علیها 🌼🌴
پهن میکنیم و #ثواب نماز امشب🦋 را به محضر مبارک ایشان تقدیم میکنیم..
❤️خدایا ماروهم جزو نمازشب خوان ها قرار بده🙏🙏
💜خدایا در دفـتر حـضور و غـیاب ، ضیافت امشب...حـضورمان را بـپذیر و جایگاهمان را در کلاس بـندگی ات در ردیـف بـهترین هـا قـرار ده .
🦋🏕🦋💐🦋🏕
@namazshabkhanha