eitaa logo
نم قلم ✍
230 دنبال‌کننده
362 عکس
353 ویدیو
0 فایل
محلی برای ارائه آثار قلمی محمد رضائی پورعلمدار ان شاءالله بیشتر از شهدا خواهم نوشت. چون حق حیات بر گردنم دارند. ارتباط با مدیر کانال @pooralamdar🚦
مشاهده در ایتا
دانلود
دیشب بودم. برای یک امر لحظاتی مجبور شوم جایی کنار خیابان بایستم. در فاصله بررسی یک پیام و کپی یک شماره کارت بانکی و باز کردن یکی از همراه بانک‌ها، و انتقال وجهی از طرف همان فرستنده پیام، به یک مرکز خوش نام امور خیریه، گناهی بزرگ مرتکب شدم. البته ناخواسته و ندانسته. به نوع گناهش خواهم پرداخت، چون اصلا افشایش و ابراز ندامت از آن، یک واجب اجتماعی و دینی و اخلاقی است. اما قبلش بپردازم به یک حرکت سالم و اساسی و تاثیرگذار در قالب حکم اخلاقی و شرعی ، توسط یک شهروند با کلاس یاسوجی. یک راننده ای به من بوق فحش‌ناک داد و من متوجه شدم که جایی که ایستاده ام ، مزاحمت برای رانندگان دیگر است. بلافاصله استارت زدم و جایی مناسب‌تر پارک کردم. وقتی خاموش کردم و مشغول ادامه تراکنش بانکی شدم، خودرویی کنارم ایستاد. بغل دستی‌ام گفت: دایی ببین با شما کار دارد. شیشه را پایین کشیدم، ببینم چه می گوید! پیرمردی متواضع با صورتی کاملا عامی، با لهجه‌ی شیرین لری یاسوجی گفت: اینجا که پارک کرده بودی، پشت چراغ قرمز بود و نصف ماشینت، یک لاین را گرفته بود و چقدر ماشین پشت سرت می ماندند، تا چراغ سبز شود. وقتی می خواستند در فاصله کم سبز شدن چراغ راه بیافتند، با مانع ماشین شما مواجه می شدند. و جمله آخر "حالا بالی بختت" و گاز ماشینش را گرفت و رفت. و این جمله آخر مانند پتکی بر سر من فرود آمد و واقعا دچار ضربه مغزی ام کرد. ترس از نتیجه گناه حق الناسی که باید تا پایان عمر بر دوشم بکشم و در قیامت پاسخگو باشم و اینکه باید تاوان آن را در این دنیا هم پس بدهم. و هزاران گناهی که شاید از همین یک کار کوچک دچار شده ام و نمی‌دانم چیستند؟ به چه کسانی مدیونم و چگونه باید جبران کنم و تاوانش را پس بدهم؟! -بیمار بدحالی که در ماشین‌های پشت سرم، رنج بیشتری کشیده. - قرارهای سروقتی که از وقت خود گذشته اند،ولو به اندازه چند دقیقه. -بنزین هایی که بی جهت سوخت و به هوا رفت. - آلودگی هوایی که با همان سوخت بیهوده مصرف شده، ایجاد شده بود. - اعصاب هایی که از تاخیرها و دیررسیدن ها و ... به هم ریخت. -دادهایی که پدری بر سر فرزند خود کشید از این اعصاب بهم ریخته. - فریادهایی که شوهری بر سر همسر خود کشید که چرا دیر کردی؟! -نگاه نگران مادری که چشم به درب دوخته بود و منتظر دخترش بود که در خیابان ولو برای چند دقیقه بیشتر، مانده بود. - دلخوری هایی که بین دوستان منتظر رخ داد. و که در همین چند دقیقه‌ای که برای یک کار خیر مطلق، در یک توقف بی‌جا، مرتکب شده بودم. خدایا من پشیمانم و به تو می گویم تو هم "بالی بختت" . اما چگونه می شود، حق الناس را از خدا، طلب بخشش کرد؟!!!! چقدر خوب امر به معروف و نهی از منکر آن پیرمرد لر، اثر کرد. مثل خودش ساده و صمیمی و تاثیرگذار. و این " " تا قیام قیامت با من خواهد بود. ان شاءالله و درخواستی که از شما خواننده عزیز دارم که در نشر این نوشته، مرا یاری بدهید، شاید حق داری دید و بخشید. و حواسمان باشد برای اقامه نیکی و حقی، حقی را پایمال نکنیم. https://eitaa.com/nameghalam
🔴 شیخِ شهر که طعام‌خوردن و سخن‌گفتن و خوابیدنِ خود را نداند... آورده‌اند که شیخ جنید بغدادی، مریدان را گفت: بهلول را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند، شیخ پیش او رفت و سلام کرد. بهلول جواب سلام داده پرسید: کیستی؟ عرض کرد: منم شیخ جنید بغدادی فرمود: پس شیخ بغداد تویی که مردم را ارشاد می‌کنی؟ عرض کرد: آری بهلول فرمود: ای شیخ! طعام چگونه میخوری؟ عرض کرد: اول «بسم‌الله» می‌گویم، از پیش خود می‌خورم، لقمه کوچک برمی‌دارم، به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم و به دیگران نظر نمی‌کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم و هر لقمه که می‌خورم «الحمدلله» می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم. بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود: "تو می‌خواهی که مرشد خلق باشی، حال آنکه هنوز طعام خوردن نمی‌دانی"و به راه خود رفت. مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ! این مرد دیوانه است. خندید و گفت سخنِ راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روان شد تا به او رسید. بهلول پرسید: چه کسی هستی؟ جواب داد: شیخِ بغداد که طعام خوردن خود را نمی‌داند. بهلول فرمود: آیا سخن گفتنِ خود را می‌دانی؟ عرض کرد: آری، سخن به قدر گفته و بی‌حساب نمی‌گویم، به قدر فهم مستمعان می‌گویم، خلق را به خدا و رسول دعوت می‌کنم و چندان سخن نمی‌گویم که مردم از من ملول شوند و دقایق علوم ظاهر و باطن را رعایت می‌کنم. پس هر چه تعلق به آداب کلام داشت بیان کرد... بهلول گفت: گذشته از طعام خوردن، سخن گفتن را هم نمی‌دانی! پس برخاست و برفت. مریدان گفتند: یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟ جنید گفت مرا با او کار است، شما نمی‌دانید. باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت از من چه می‌خواهی؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی‌دانی، آیا آداب خوابیدن خود را می‌دانی؟ عرض کرد: آری، چون از نمازعشا فارغ شدم داخل جامه‌ خواب می‌شوم، پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول ص رسیده بود بیان کرد... بهلول گفت: "فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمی‌دانی!" خواست برخیزد، جنید دامنش را بگرفت و گفت: ای بهلول! من هیچ نمی‌دانم، تو قربةالی‌الله مرا بیاموز بهلول گفت: " باشد! چون به نادانیِ خود معترف شدی، پس تو را بیاموزم؛ بِدان اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام، آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از اینگونه آداب به جای آوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود" جنید گفت: جزاک الله خیراً بهلول ادامه داد: "در سخن گفتن، باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلبِ دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود، هر عبارت که تو بگویی، آن وبالِ تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد!" " و در خواب نیز این‌ها که گفتی همه فرع است؛ اصل این است که وقت خوابیدن، در دل تو بغض و کینه و حسدِ بشری نباشد." 📚🇮🇷 FARZANDANEADAM https://eitaa.com/nameghalam
حساب دین از دینداران جداست ۱- مرحوم پدرم می فرمود:روزی پای منبر مرحوم حاج شیخ محمد ربانی نشسته بودیم،نقل حدیث می کرد و روایات را روایت می کرد. مردی از میان جمعیت برخواست و گفت: آشیخ خودت به این احادیث عمل می کنی؟ شیخ دستی به محاسن کشید و گفت: من که وصف حال خودم را نمی گویم، وصف حال مومن واقعی را از زبان پیامبر اکرم می گویم،هیچکدام حرف خودم نیست. من فقط،آنچه را خوانده ام برای شما بازگو می کنم. شاید خدا کمک کرد و من هم هدایت شدم. ۲- در خطبه های نماز جمعه می شنویم که خطیب می گوید:اوصیکم و نفسی بتقوی الله. یعنی شما و خودم را توصیه می کنم ،به تقوای الهی. ۳- شهید بهشتی می فرمود: بدی های من را به پای مکتبم ننویسید. ۴- برادر شهیدم عباس، وقتی شیفتگی من به بعضی چهره های مذهبی و سیاسی دهه شصت را می دید، تذکر می داد که همه ما تا وقتی مرگمان نرسد، در معرض اشتباه و گناه هستیم. پس بی جهت دین و ایمانت را به افراد گره نزن، بلکه خودت را به سرچشمه قرآن و عترت برسان. با مقدمه های بالا می خواهم بگویم حتی اگر در آینده و آخر قصه آقای کاظم صدیقی که شاید خیلی ها در جریان آن قرار گرفته اند. این باشد که ایشان واقعا دچار تخطی و جرم هم شده باشد، ربطی به اصل دین ندارد. همه ما مدعی پیروی از دین هستیم. جاهایی حرف و عملمان برای خدا و دین بوده و حتما چون وجهه الهی داشته،لاجرم بر دل هایی نشسته و عده ای را به مسیر الهی هدایت کرده است. و هم اینکه بعضا در عمل و حرف خارج از محدوده دین و اعتقادت صحیح دینی بوده ایم و آثار مخرب آن روی افراد دور و برمان را هم دیده ایم. در نهایت خواستم بگویم، دینی که به افراد گره خورده باشد. شاید سرنوشت خوبی نداشته باشد. اما دینی که بر اساس قرآن و سیره پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین شکل و قوام یافته باشد، با این بادها نخواهد لرزید. مدعیان بدانند که ما می دانیم؛ شیطان نخوابیده ، او در امر اغفال و تزیین اعمال سراغ متدینان خواهد رفت. و برای آن قسم خورده است. بنابراین هر گونه اغفال مؤمنان، امری بعید نیست و ربطی به اساس آموزه های دینی ندارد. خدایا آخر و عاقبت همه ما را ختم بخیر گردان و ما را از وسوسه های خناسان و شیاطین در امان بدار. https://eitaa.com/nameghalam
15.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خب نامه‌ی آقای صدیقی به دادستان و این مصاحبه خیلی چیزها را برای منی که با شواهد و قرائن پی به مطلب می برم و بهترین روش برای بدست آوردن اینها از متن صحبت ها و مصاحبه های خود افراد است. تقریبا همه چیز روشن است. اما همچنان منتظر دادرسی در محاکم صالحه می مانم. اما آقای صدیقی و همه کسانی که مثل او فکر می کنند. بدانند؛ آنها اسلام و انقلاب و اعتقاد مردم ما نیستند. بلکه تنها افرادی هستند که به هر دلیل چند صباحی مسئولیت گرفته اند. بدانند تا وقتی صالح باشند و تقوای الهی را رعایت کنند. مورد احترام خواهند بود و به محض خروج از جاده تقوا و عدالت، از چشم مردم خواهند افتاد. بدون اینکه خللی به اعتقادشان وارد شود. پس بدون درنگ به افکار عمومی احترام بگذار و با یک استعفای سریع، نظام را با چالش مواجه نکن. ضمنا ایشان باید بداند. من و تو مدت هاست،که دیگر نیست. لذا درباره فساد دور نام ایشان ،نمی تواند اول خبر داده باشد. جوانان رشید ایران می دانند که سرنوشت نظام با آدم هایی مثل شما در هر درجه و رتبه ای ، پیوند خوردنی نیست. https://eitaa.com/nameghalam
اسفند روبه پایان است وقت کوچ کردن به فروردین است وقت بخشیدن وصاف کردن دل پس مراببخش:اگر بانگاهی یا صدایی یازبانی بر دلت ترکی انداخته ام🌸🍃
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◽️هر خیری که بر من نازل کنی به آن محتاجم. https://eitaa.com/nameghalam
هدایت شده از نم قلم ✍
با حاج نادعلی رفاقتی داشت توام با احترام ویژه. برایم سوال بود و سوال هم کردم، بهانه اش رفاقت قدیمی و قرآن خوان بودنش بود. اما من رازش را زمانی یافتم که آمدند خبر شهادت برادرم را بدهند . وقتی دایی حاج حسن توی ایوان بغلش کرد و گریه کرد، بابا گفت : خدایا شکرت که جنازه بچه ام رسید دستم. یا موقعی که شایعه شهادت برادر دیگرم ، غلامرضا به گوشش رسید و همه نگران بودند، گفت: دعا کنید جنازه اش نماند و برسد به دستم. یا موقعی که عمو حاج خداخواست ، برای خبر شهادت شهید غلامرضا ، دامادش، بهش تسلیت می گفت، گفت : خدا کنه ، راست بگن که جنازه اش اومده ! نمیدانم حاج نادعلی از انچه در فراق فرزند بازنگشته اش، بر سرش می رفت ، چه چیزی به او گفته بود ، که وقت خبر تشییع پیکر فرزندش ، خدا را شکر می کرد، که جنازه اش برگشته. و من در حیرتم از این صبر و استقامت و انتظاری که پدران و مادران شهدای مفقودالاثر را تا پایان عمرشان، همراهی کرد . مادر و همه قیسعلی ها ، امسال سبزیشان را بر سر کدام مزار بگذارند؟ راوی : محمد رضائی پورعلمدار https://eitaa.com/nameghalam
🔷حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) اولین مؤمن به اسلام 📝خدیجه‌ى کبرى علیها‌الصلاةوالسلام اول مؤمن به اسلام بود، بعد هم همه‌ ثروت خود را در راه دعوت و ترویج اسلام خرج کرد، که اگر کمک‌هاى خدیجه علیهاالسلام نبود شاید در حرکت اسلام و پیشرفت اسلام یک اختلال و وقفه‌ عمده‌اى به وجود مى‌آمد. بعد هم با رسول خدا(ص) و همه‌ مسلمین به شعب ابى‌طالب تبعید شدند و در همان شعب ابى‌طالب دعوت حق را لبیک گفت. https://eitaa.com/nameghalam
نم قلم ✍
با حاج نادعلی رفاقتی داشت توام با احترام ویژه. برایم سوال بود و سوال هم کردم، بهانه اش رفاقت قدیمی
به مناسبت سالروز شهادت شهید جاویدان اثر قیسعلی انصاری که در دوم فروردین ۱۳۶۱ در عملیات فتح المبین به شهادت رسید .
🍃شاهکار زنــــدگی چيست؟ اين که در ميان مردم زنـــدگی کنی ولی سعی کنی به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگويی، کلک نزنی و سوءاستفاده نکنی، ايـن شـاهکـار است. ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻳـﮑﺪﻳـﮕﺮ ﺭﺍ" ﺗﺤـﻤـﻞ" ﮐﻨﻴــﻢ، ﮐﺎﻓﻴـﺴﺖ ﻫﻤــﺪﻳــﮕﺮ ﺭﺍ" ﻗﻀـــﺎﻭﺕ " ﻧﮑﻨﻴـــﻢ . ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺑـﺮﺍی"ﺷﺎﺩﮐـﺮﺩﻥ " يـکدﻳـﮕﺮ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﻴﻢ، ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﺑﻬﻢ " ﺁﺯﺍﺭ " ﻧﺮﺳﺎنيم ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍﺍﺻﻼﺡ" ﮐﻨﻴــﻢ، ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﺑﻪ" ﻋﻴــﻮﺏ " ﺧﻮد ﺑﻨﮕﺮﻳﻢ . حتی ﻻﺯﻡ ﻧﻴـﺴﺖ ﻳـﮑﺪﻳـﮕﺮ ﺭﺍ"ﺩﻭﺳﺖ "ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﻴـــﻢ، ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ" ﺩﺷﻤـﻦ" ﻫﻢ ﻧﺒــﺎﺷﻴـﻢ . ﺁﺭی، ﺩﺭ ﮐﻨـﺎﺭ ﻫﻢ ﺷﺎﺩ ﺑــﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺯﻳﺴﺘﻦ، شاهکار است ...! ❣https://eitaa.com/nameghalam
✳ شعر عاشقانه حضرت برای پیامبر این غزل دلنشین و فاخر را حضرت خدیجه«س» پس از نخستین دیدار با پیامبر اسلام و هنگامی که آن حضرت با خدیجه وداع کرده و بر مرکب نشسته و دور می‌شوند، سروده است: قلب المحبّ الی الاحباب مجذوب و جسمه بید الاسقام منهوب و قائل کیف طعم الحبّ قلت له الحبّ عذب و لکن فیه تعذیب افدی الذین علی خدّی لبعدهم دمی و دمعی مسفوح و مسکوب ما فی الخیام و قد صارت رکابهم جمّاً الّا محبّ له فی القلب محبوب کانمّا یوسف فی کلّ ناحیةٌ والحزن فی کل بیت فیه یعقوب *** دلِ عاشق به دوستان بسته ا‌ست گرچه از درد، جسم او خسته ا‌ست گر بپرسند چیست مزۀ عشق به هم این نیش و نوش پیوسته ا‌ست جان به قربانِ آن که در دوریش چشم من اشک‎بار و خون‎بار است دل هر خیمه شد تهی ز سوار بجز آن‌دل، که خیمه‎ یار است تا که یوسف ز دیده پنهان است بیتِ یعقوب، بیت‌الاحزان است دوشنبه ۱۵ اردی‌بهشت ۱۳۹۹ صفحه ۲. به نقل از مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب https://eitaa.com/nameghalam