🔷 سوره نساء آیه: ۱۴
🌼وَمَن يَعْصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُۥ يُدْخِلْهُ نَارًا خَـٰلِدًا فِيهَا وَلَهُۥ عَذَابٌ مُّهِينٌ 🌼
📝 ولی کسی که به مخالفت امر الهی و پیامبرش بپردازد و مرتکب امور منهیه شود و احکامی را که حق تعالی به عنوان شریعت و قانون برای بندگان خود فرستاده را اجرا نکند به کیفر آتش دوزخ گرفتار می شود که در آن در کمال اهانت، ذلّت و خواری و در غلّ و زنجیر وارد می شود و برای همیشه باقی و جاودان خواهد بود بدون اینکه از او عذاب الهی زایل و یا از شدّت آن کاسته شود.
@namiazbaran
🏴 پیام رهبر انقلاب اسلامی در پی حادثه مصیبتبار انفجار در مسجدی در استان قندوز افغانستان🖤
📝 متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حادثهی تلخ و مصیبتبار انفجار در مسجد منطقه خانآباد استان قندوز که به جانباختن جمع زیادی از مؤمنان نمازگزار انجامید، ما را داغدار کرد. از مسئولان کشور همسایه و برادر افغانستان جداً انتظار میرود که عاملان خونخوار این جنایت بزرگ را به مجازات برسانند و با تدابیر لازم از تکرار چنین فجایعی جلوگیری کنند. از خداوند متعال رحمت و علوّ درجه برای شهیدان این حادثه و شفای عاجل برای آسیبدیدگان و صبر و سکینه برای کسان و بازماندگان آنها مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
۱۷ مهر ۱۴۰۰
#پیام_رهبری
@namiazbaran
✅ میدانید ماجرای شعر مشهور '' با آل علی هر که در افتاد ور افتاد '' چیست و این اثر از چه کسی هست؟
این شعر را سید اشرف الدین حسینی ( مدیر نشریه نسیم شمال) خطاب به نیکلای اول سزار یا تزار روسیه سرود... بعد از اینکه نیکلای فرمان داد که حرم مطهر رضوی (ع) گلوله باران شود وگفت حرم را زیرورو میکنم تا ببینم چه کسی جلوم را میگیره....بحالت مستی توهین میکرد . دین و مذهب مارو نشون گرفت. اما همان شب بطور نامحسوس و بطور معجزه اسایی که هیچ پزشکی علتش را نفهید به درک واصل شد صبح که منتظر دستورش بودن با جنازه...… روبرو شدن. اکثریت فرماندهان یا جنون گرفتن یا فرار کردن بعضیها هم بقدرت اهل بیت سلام الله علیها پی برده و متاثر شدن..در همان روز بطور نا باورانه طبع شعر اقا سید اشرف الدین شعله ور میشه...
شعر کامل را بدین ترتیب سرودن..
دیشب به سرم باز هوای دگـر افتـاد
در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
چشمم به ضریـح شه والا گهر افتاد
این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد:
با آل علی هرکه درافتـاد، ورافتاد
این قبر غریبُ الغُـرَبا، خسرو طوس است
این قبر مُعین الضعفا، شمس شموس است
خاک در او ملجأ ارواح و نفـوس است
باید ز ره صدق بر این خاک درافتاد
با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد
حـوران بهشتی زده اندر حرمش صف
خیل ملَک از نور، طبقها همه بر کف
شاهـان به ادب در حرمش گشته مشرف
اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد
با آل علی هر که درافتاد، ورافتاد
اولاد علی شافع یوم عرصاتند
دارای مقامات رفیـعُ الدرجاتند
در روز قیامت همـه اسباب نجاتند
ای وای بر آن کس که به این آل درافتاد
با آل علـی هـرکه درافتاد، ورافتاد
کام و دهن از نام علی یافت حـلاوت
گل در چمن از نام علی یافت طراوت
هر کس که به این سلسله بنمود عداوت
در روز جزا جایگهش در سقر افتاد
با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد
هرکس که به این سلسله پاک جفا کرد
بد کرد و نفهمید وغلط کرد و خطا کـرد
دیدی که یزید از ستم و کینه چهها کرد
آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد
با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد
ای قبله هفتم که تویی مظهر یاهو
ای حجت هشتم که تویی ضامن آهو
ما جمله نمـودیم به سوی حرمت رو
از عشق تو در قلب و دل ما شرر افتاد
با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد
@namiazbaran
رهبر معظم انقلاب حفظه الله:
ماه ربیع الاول، به معنای حقیقی کلمه، ربیع حیات است، بهار زندگی است؛ زیرا در این ماه، وجود مقدس پیامبر گرامی حضرت محمد_رسول_الله و همچنین فرزند بزرگوارش حضرت ابیعبدالله جعفربنمحمدالصّادق ولادت یافتهاند و ولادت پیغمبر سرآغاز همهی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است.
۹۱/۱۱/۱۰
#رهبرانه
@namiazbaran
هدایت شده از معـــادشناســی
☘️نتیجه اعمال خوب و بد در برزخ☘️
📌(قسمت آخر)
🍂چون اين را شنيدم برخاستم و گفتم: عيال من در خانه منتظر است، من بايد بروم و براى آنان افطارى ببرم. همان مردى كه در صدر نشسته بود برخاست و مرا تا دم در بدرقه كرد، از در كه خواستم بيرون آيم يك كيسه برنج به من داد، كيسه كوچكى بود، و گفت: اين برنج خوبى است، ببريد براى خانواده تان. خداحافظى كردم و آمدم بيرون باغ، از دريچه اى كه داخل شده بودم خارج شدم، ديدم داخل همان قبر هستم و مرده هم به روى زمين افتاده و دیگر دريچه اى نيست؛ از قبر بيرون آمدم و خشتها را گذارده و خاك ریختم . كيسه برنج را با خود به منزل آورده و طبخ نموديم.
🍂و مدّتها گذشت و ما از آن برنج طبخ می كرديم و تمام نمی شد، و هر وقت طبخ می كرديم چنان بوى خوشى از آن متصاعد می شد كه محلّه را خوشبو ميكرد. همسايه ها می گفتند: اين برنج را از كجا خريده ايد؟
بالاخره بعد از مدّتها يك روز كه من در منزل نبودم، يك نفر به ميهمانى آمده بود و چون عيال از آن برنج طبخ کرد، عطر آن فضاى خانه را فرا گرفت ميهمان پرسید: اين برنج از كجاست كه از تمام اقسام برنج هاى عنبر بو خوشبوتر است؟
اهل منزل، مأخوذ به حيا شده و داستان را براى او تعريف مى كنند.
پس از اين بيان، آن مقدارى از برنج كه مانده بود چون طبخ كردند ديگر برنج تمام شد.
آرى اينها غذاهاى بهشتى است كه خداوند براى مقرّبان درگاه خود روزى می فرمايد.
#حکایت_ناب
#معادشناسی #مجلس_چهارم
#علامه_حسینی_طهرانی
🔻@maad_shenasy
🔴دو خاطره اسطرلابی از علامه حسنزاده آملی
🖊احمدحسین شریفی؛
🔲مقدمه: اسطرلاب به معنای «ستارهیاب» است که دستگاهی قدیمی است که هزاران سال پیش توسط متخصصان علم هیأت برای رصدp ستارگان ساخته شده بود، این دستگاه در زمان خودش به منجمان کمک میکرد که پارهای از محاسبات نجومی را با دقت قابل قبولی انجام دهند. البته ابزارهای ستارهیابی و دانش نجوم در دوران معاصر آنقدر پیشرفت کرده است که دستگاه اسطرلاب در برابر آنها شبیه اتومبیل پلاستیکی در برابر پیشرفتهترین اتومبیلهاست.
⭕️خاطره اول:
🔶شب چهاردهم شعبان سال ۱۳۷۳ به همراه سه نفر از دوستان توفیق شرفیابی به محضر #علامه_حسنزاده آملی را یافتیم. شبی بسیار خوش و به یادماندنی بود؛ درست مثل همه دیدارهای دیگر با ایشان پر از لطایف قرآنی و نکات عرفانی و علمی بود.
🔶از جمله خاطراتی که آن شب بیان کردند این بود که فرمودند زمانی که در مدرسه مروی بودم (ایشان در شهریور ۱۳۲۹ به تهران آمدند و تا مهر ۱۳۴۲ در تهران بودند)، کتابخانه مدرسه دستگاه اسطرلابی داشت که در اختیار من بود. میفرمودند حجره من در مدرسه به گونهای بود که درب آن رو به روی درب ورودی مدرسه بود. به همین دلیل اگر کسی وارد مدرسه میشد، متوجه میشدم.
🔸روز جمعهای بود که در حجره مشغول مطالعه بودم که دیدم یک روحانی جلیلالقدری وارد مدرسه شد و با خادم مدرسه گفتگوی مختصری داشت و او هم با انگشت اشاره، حجره من را به او نشان داد. بعد از چند لحظه آن روحانی نورانی وارد حجره من شد و من مبهوت عظمت و نورانیت و ادب و اخلاق او شدم. بعد از احوالپرسی مختصری که با من کرد، گفت قصد مزاحمت برای شما را ندارم. شنیدم که شما در اسطرلاب تخصص دارید و دستگاه اسطرلاب مدرسه هم در اختیار شما است. این روزها یهودیها به شدت در حال خریدن این دستگاهها، مخصوصاً دستگاههای قدیمی و عتیقه و ارسال آنها به خارج از کشور هستند. وظیفه خود دانستم که به شما اطلاع دهم و از شما بخواهم که مواظب دستگاهی که در اختیار دارید باشید.
من به او عرض کردم آقاجان من، همچون جانم از این دستگاه محافظت میکنم. خیالتان آسوده باشد.
سپس چند توصیه اخلاقی و معنوی به من کرد و قصد خداحافظی داشت. هنگام رفتن گفتند ما هم چند دستگاه داریم اگر زمانی فرصتی کردید نگاهی به آنها بیاندازید که نقصانی نداشته باشند یا اصالت آنها را بررسی کنید، لطف بزرگی در حق ما کردهاید.
🔶من هم که نمیخواستم محضر این روحانی نورانی را از دست بدهم و دوست داشتم در معیت او باشم، گفتم آقا هر زمانی که بفرمایید در خدمت شما هستم. همان ساعت به همراه او از مدرسه بیرون آمدم و وسیله نقلیهای کرایه کردیم (که البته پول کرایه را هم من دادم و اجازه ندادم آن روحانی نورانی دست در جیب بگذارد) و به سمت منزل ایشان حرکت کردیم. در بین راه هم دائماً نصحیتهای علمی و اخلاقی به من میکرد و فراوان هم از من تمجید میکرد. (به تعبیر خودشان دائماً از آن هندوانههای بزرگ جنوبی زیر بغل من میگذاشت)
به منزل ایشان وارد شدیم (خانهای بسیار مجلل و وسیع در شمال تهران) و چند دستگاه اسطرلاب را آماده کرده بودند و من آنها را دیدم و نقصهای آنها را گفتم و آنهایی که اصالتی داشتند و بینقص بودند را هم مشخص کردم. بعد از پذیرایی مختصری به خودم اجازه ندادم که بیش از این وقت این بزرگ را بگیرم.
🔶خدا حافظی کردم و از منزل ایشان خارج شدم. همین که خارج شدم یکی از طلبههای مدرسه مروی به صورت اتفاقی من را دید. مثل چوب خشکش زد و با تعجب از من پرسید «شما اینجا چکار میکنی؟!»
همینکه میخواستم بگویم در خدمت چه کسی بودم تازه متوجه شدم که جذبه ظاهری این عالم نورانی اجازه نداده بود که اصلاً اسمشان را سؤال کنم! به او گفتم منزل چنین عالمی بودم! او گفت اینجا یکی از مراکز یهودیان است و این فرد با این مشخصاتی که میگویی هم یکی از رؤسای آنهاست! کار اصلی آنها تهیه عتیقهجات و امور باارزش و ارسال آنها به اسرائیل است!
🔶 علامه میفرمود، بعد از شنیدن این قضیه خیلی ناراحت شدم، نه بابت خدمت علمی و مراعات ادبی که در برابر آن مرد کرده بودم! بلکه بابت آن کرایه ماشینی که از مدرسه مروی تا منزل ایشان داده بودم! چون در پرداخت این کرایه ماشین اخلاص نبود این کار را برای خدا انجام ندادم!
🔶سپس فرمودند: «آقاجان آن مرد از ارکان آیتاللهی هیچ چیز کم نداشت! چهره نورانی، ادب ظاهری، نعلین زرد، عبای نازک، دستانی نرم و .؛ فقط دو رکن را نداشت: علم و تقوا!»
در ادامه فرمودند: این قضیه مربوط به حدود 40 سال قبل بود؛ گمان نکنید که دیگر دزدان و نفوذیهایی در لباس روحانیت نداریم! الان هم اگر بیشتر از قبل نشده باشد کمتر نیست! روحانی را نباید با عمامه و عبا و ظاهرش شناخت؛ روحانی را باید با علم و اخلاق و معنویت و انسانیتش شناخت. روحانی باید نماینده رسولالله(ص) باشد.
*نقل از استاد احمد حسین شریفی*
@namiazbaran
👓 دستخط آیتالله قاضی از دستورالعمل همیشگی ایشان:
❗️ اگرنماز را تحفظ کردید، همه چیزتان محفوظ میماند!
🖤سالروز عروج ملکوتی اسوه عرفان وتوحید مرحوم سید علی آقای قاضی طباطبایی (افاض الله علینا من برکات تربته)
#کوه_توحید
#آیتالله_قاضی
@namiazbaran