معرف بودن اینجوریه که به ننه پسره مورد معرفی میکنی؛ بعد سریع میگه:
شماره بفرست!
میری با دختر هماهنگ میکنی؛ دختر هم به خانوادش میگه و شماره تماس منزل میده!
یه هفته بعد دختره بهت میگه که: ولی زنگ نزدنا🥲
بعد به ننه هه پیام میدی میگی: چی شد؟کی زنگ میزنید؟
میگه: عه ببخشید همزمان با شما یه دختر دیگه هم معرفی کرده بودن؛ اول اونو زنگ زدیم😒
اون لحظه اس که به ننه هه میگی:
مگه همونموقع که مشخصات رو فرستادم، چشمات سو نداشت؟😒
و تو می مونی و یه دنیا شرمندگی و دختری که باید بری ازش عذرخواهی کنی👩🦼👩🦼
سلام
ماهم بارها این اتفاق برامون افتاده
اخریشم دوست اقامون بود که یه خانمی رو بهشون معرفی کردیم
گفتن پسر عمه م فوت کرده بعد چهلم زنگ میزنیم
حالا ما هم با دختر خانم هماهنگ کرده بودیم
بعد یه مدت گفتن بازم برام مورد معرفی کنید
منم گفتم اون خانم هستن و این اقا گفتن بله خوبه مشخصات بفرستید مجدد و بعد از تایید من مجدد شماره تماس منزل دختر خانم رو ازشون گرفتم و دادم به آقا
هی منتطر شدیم تماس بگیرن بعد چند وقت دختر خانم با واسطه به ما گفتن از اون اقا خبری نشد
وقتی با آقا صحبت کردیم هزار تا دلیل الکی اورد که هر هزارتاش هم تو مشخصات بود و قبل از گرفتن شماره تماس باید تایید یا رد میشد
دیگه ما به فنا رفتیم به اقاهه گفتم دیگه مورد برات معرفی نمیکنیم
مارو جلو ده نفر ضایع کردی شما.
#مخاطب_همدرد
جون به جون ننه ها کنی آخر سمیان
مثل خواستگار آخری من که یهوووووو!!!!!! براشون از شهرستان مهمون اومد...
خب نمیخوای بیای یه دلیل بهتر بیار چرا چرت و پرت میگی😂😂😂
#پیام_مخاطب
دلیلشم این بود که این دکتره چندسال پیش منشیش رو معرفی کرده بوده به این پسره حالا زنه مهریه اش رو گذاشته اجرا اینم از دکتره میخواسته انتقام بگیره😂😂